اسپینوزا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 23 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/234053/اسپینوزا
سه شنبه 9 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
بخش اول، «دربارۀ خدا»، با تعریفهایی به ظاهر ساده آغاز میشود که میتوان فرض کرد هر فیلسوف سدۀ 17م با آنها مأنوس بوده است: «مقصود من از جوهر، چیزی است که در خودش است و به نفس خودش به تصور میآید»؛ «مقصود من از خدا موجود مطلقاً نامتناهی است، یعنی جوهری متقوم از صفاتی نامتناهی که هر یک از آنها مبین ذات سرمدی و نامتناهی است». پس از این، شماری اصول متعارفه میآیند که اسپینوزا فرض میکند کسانی که از فلسفه اطلاع دارند، آنها را بدیهی خواهند شمرد. از این قبیل: «هر چه موجود است، یا در خودش وجود دارد یا در دیگری»؛ «از هر علت متعین، معلولی ضرورتاً لازم میآید». در مبحث قضایا، نخستین قضیه بالضروره از این اصول نتیجه میشود، و هر قضیۀ بعدی را میتوان صرفاً بر اساس آنچه قبلاً آمده است، اثبات کرد.در قضایای 1 تا 15 در بخش اول، اسپینوزا ارکان تصویری را که از خدا در ذهن دارد، عرضه میکند. خدا نامتناهی و واجبالوجود (یعنی نامعلل یا بیعلت) و یگانه جوهر عالم است. تنها یک جوهر در عالم وجود دارد، و آن خداست، هر چیز دیگری که هست، در خداست. قضیۀ 1: جوهر طبعاً بر احوالش مقدم است؛ قضیۀ 2: دو جوهر که صفاتشان متفاوت است، هیچ وجه مشترکی با یکدیگر ندارند؛ قضیۀ 3: اگر دو چیز هیچ وجه مشترکی با یکدیگر نداشته باشند، یکی از آنها نمیتواند علت دیگری باشد؛ قضیۀ 4: دو یا چند چیز متمایز، تمایزشان یا به اختلاف صفات جوهرهاست، یا به اختلاف احوال آنها؛ قضیۀ 5: در طبیعت ممکن نیست دو یا چند جوهر دارای یک طبیعت یا صفت وجود داشته باشند؛ قضیۀ 6: ممکن نیست یک جوهر، جوهر دیگری تولید کند؛ قضیۀ 7: به طبیعتِ جوهر تعلق میگیرد که وجود داشته باشد؛ قضیۀ 8: هر جوهر ضرورتاً نامتناهی است؛ قضیۀ 9: هرچه چیزی بیشتر واقعیت یا هستی داشته باشد، صفات بیشتری به او تعلق میگیرد؛ قضیۀ 10: هریک از صفات جوهر باید به واسطۀ خودش به تصور درآید؛ قضیۀ 11: خدا یا جوهر متقوم از صفات نامتناهی که هر یک از آن صفات مبین ذات سرمدی و نامتناهی است، واجبالوجود است (اثبات این قضیه با همان «برهان وجودی» معروف صورت میگیرد. اسپینوزا مینویسد: «اگر این قضیه را نمیپذیری، چنانچه بتوانی تصور کن که خدا وجود ندارد. در این صورت، بر طبق اصل متعارفی 7 [ که «اگر متصور شود که چیزی وجود ندارد، ذات آن مستلزم وجود نخواهد بود»]، ذات [خدا] مستلزم وجود نخواهد بود. ولی این، مطابق با قضیۀ 7 باطل است. بنابراین، وجود خدا واجب است. فهو المطلوب»)؛ قضیۀ 12: ممکن نیست هیچیک از صفات جوهر حقیقتاً طوری تصور شود که لازم بیاید که جوهر بخشپذیر است؛ قضیۀ 13: جوهر مطلقاً نامتناهی، بخشناپذیر است؛ قضیۀ 14: به استثنای خدا، هیچ جوهری ممکن نیست وجود داشته باشد، یا به تصور درآید. پس خدا موجودی است نامتناهی و واجبالوجود و نامعلل و بخشناپذیر. اثبات اینکه او یگانه جوهر عالم است در 3 گام صورت میگیرد: نخست، احراز میکنیم که هیچ دو جوهری ممکن نیست در صفت یا ذاتی شریک باشند (قضیۀ 5)؛ سپس ثابت میکنیم که جوهری وجود دارد با صفات نامتناهی (یعنی خدا) (قضیۀ 11)؛ لذا لازم میآید که با وجود آن جوهر نامتناهی، وجود هر جوهر دیگری محال است، زیرا اگر جوهر دومی بود، میبایست به هرحال صفت یا ذاتی داشته باشد؛ ولی چون خدا دارای همۀ صفات ممکن است، این جوهر دوم هر صفتی که داشت، میبایست صفتی باشد که قبلاً خدا دارای آن بوده است. بنابراین، ممکن نیست بهجز خدا، هیچ جوهر دومی وجود داشته باشد. لیکن اگر خدا یگانه جوهر است و به موجب اصل متعارفی 1، هر چه هست یا خودش جوهر است، یا در جوهر است، پس هر چیز دیگری باید در خدا باشد. بنابراین، قضیۀ 15: هر آنچه هست در خداست، و هیچ چیزی ممکن نیست بدون او باشد یا به تصور درآید.بلافاصله پس از حصول این نخستین نتیجه، اسپینوزا هدف خود را آشکار میسازد. وقتی او را تکفیر و از جامعۀ یهود طرد کردند، گفتند که بنا به تعریف وی، «خدا فقط به مفهوم فلسفی وجود دارد»، ولی مقصود اسپینوزا جلوگیری از هرگونه انسانشکلانگاری ذات ایزدی بود. در تبصرۀ قضیۀ 15 مینویسد: «هستند کسانی که خیال میکنند خدا مانند انسان، مرکب از جسم و نفس و دستخوش انفعالات است. ولی از آنچه به برهان اثبات گشته، به حد کافی آشکار است که کسانی که چنین اعتقادی دارند، چقدر از شناختِ راستین خدا دورند». اینگونه انسانشکلانگاری خداوند نه تنها غلط است، بلکه آثار زیانبار در آزادی و افعال آدمی میگذارد.بخش بزرگی از زبان و اصطلاحات فنی بخش اول به ظاهر مستقیماً از دکارت گرفته شده است. ولی حتى پیروان مخلص دکارت نیز به زحمت میتوانستند معنا و اهمیت کامل قضایای 1 تا 15 را بفهمند. یعنی چه که خدا جوهر است و هر چیز دیگری «در» خداست؟ آیا مقصود اسپینوزا این است که سنگها و میزها و پرندهها و کوهها و رودها و انسانها همه خاصیتهای خداوندند و، بنابراین،میتوانند بر او محمول واقع شوند (چنانکه بگوییم این میز «سرخ» است)؟ عجیب به نظر میرسد که فکر کنیم اشیاء و افراد که معمولاً آنها را «چیز»هایی مستقل تصور میکنیم، به واقع خاصیتهای چیزی دیگرند. اسپینوزا نه تنها به غرابت اینگونه سخن گفتن، بلکه به مشکلات فلسفی ناشی از آن واقف بود. وقتی کسی احساس درد میکند، پس آیا نتیجه میگیریم که آن درد نهایتاً یکی از خاصیتهای خداست، و بنابراین، خدا احساس درد میکند؟ شاید به دلیل اینگونه معماها یا چیستانهاست که از قضیۀ 16 به بعد، تغییری ظریف در زبان و بیان اسپینوزا وقوع مییابد و خدا نه جوهر بنیادین همۀ چیزها، بلکه علت کلی و درونماندگار و مُبقیۀ جملگی موجودات ضعیف توصیف میشود. به نوشتۀ اسپینوزا: «از وجوب طبیعت ایزدی بالضروره شماری نامتناهی از چیزها به شیوههای نامتناهی نتیجه میشوند (یعنی همۀ چیزهایی که ممکن است عقل نامتناهی آنها را تعقل کند)» (قضیۀ 16). بـر طبق تصور سنتـی یهـودی ـ مسیحـی از ذات الٰهی، خـدا آفرینندهای متعالی و وجودی است که با آفریدن جهان از عدم، علت هستی یافتن جهانی متمایز از خویش است. خدا جهان را با عمل ارادی خودانگیختهای به وجود آورده است و به همان آسانی میتوانست هیچ چیزی بیرون از خود نیافریند. اما اسپینوزا میگوید: خدا علت همه چیز است، زیرا همه چیز معلول ضروری طبیعت الٰهی است. به عبارت دیگر، از قدرت یا طبیعت نامتناهیِ خدا «همه چیز ضرورتاً نشئت یافته، یا همیشه لازم آمده است، به حکم همان ضرورت و به همان طریقی که از طبیعت مثلث لازم میآید که از ازل تا ابد جمع سه زاویهاش دوقائمه باشد» (قضیۀ 17، تبصره). پس وجود جهان به ضرورتِ ریاضی ضروری است. محال است که خدا موجود باشد و جهان وجود نداشته باشد. البته این بدان معنا نیست که خدا آزادانه علت هست شدن جهان نبوده است، زیرا هیچ چیزی بیرون از خدا نیست که او را ناگزیر از هستی بخشیدن به جهان کند. ولی اسپینوزا انکار میکند که خدا با عملی اختیاری و بدون وجوب علیت، جهان را به وجود آورده باشد. خدا کاری غیر از این نمیتوانسته است انجام دهد. هیچ شق بدیلی برای جهان موجود، و هیچ خودانگیختگی و امکان خاصی در درون این جهان، مطلقاً وجود ندارد. همهچیز مطلقاً و ضرورتاً تابع موجبیت علّی است. از اینرو، قضیۀ 29: هیچ ممکنالوجودی در طبیعت نیست، بلکه همهچیز موجَب است به وجوب طبیعت الٰهی که موجود باشد و به شیوهای معین عمل کند. قضیۀ 33: ممکن نبود خدا چیزها را به طریقی و با نظمی غیر از طریق و نظم موجود، به وجود آورد.ولی تفاوتهایی است بین شیوههای قائم بودن چیزها به خداوند. برخی از ویژگیهای عالم ضرورتاً، مستقیماً و بیواسطه از خدا ــ یـا بـه عبارت دقیقتر، از طبیعت مطلق یکـی از صفات او ــ لازم میآیند. جنبههای کلـی و جاودان جهان از این مقولهاند که نه پا به عرصۀ هستی میگذارند و نه نیست میشوند، از جمله کلیترین قوانین عالم که مجموعاً بر همه چیز به هر شیوهای حاکماند. از صفت بُعد یا امتداد، اصول حاکم بر همۀ اشیاء ممتد یا ذیابعاد (یعنی حقایق هندسه) و قوانین حاکم بر حرکت و سکون اجسام (یعنی قوانین فیزیک) لازم میآیند. از صفت فکر، قوانین فکر نتیجه میشوند (که به تعبیر شارحان و مفسران، مقصود یا قوانین منطق است، یا قوانین روانشناسی). چیزهای جزئی و افرادِ اشیاء از نظر علیت فاصلهشان از خدا دورتر است، و چیزی نیستند مگر «احوال صفات خدا یا حالتهایی که به وجهی خاص و متعین بیانگر صفات خداوندند» (قضیۀ 25، نتیجه).پدید آمدن و افعال چیزهای جزئی بر طبق دو نظم یا در دو ساحت مختلف صورت میپذیرد. از سویی، قوانین کلی عالم که بیواسطه از طبیعت ایزدی نشئت میگیرند، چیزهای جزئی را موجب میشوند. از سوی دیگر، فعل یا انفعال هر چیز جزئی را دیگر چیزهای جزئی موجب میگردند. رفتار جسم متحرک نه تنها تابع قوانین کلی حرکت، بلکه همچنین تابع دیگر اجسام متحرک یا ساکنی است که گرداگرد آن را فراگرفتهاند و جسم مزبور با آنها تماس پیدا میکند. چکیدۀ آراء متافیزیکی اسپینوزا دربارۀ خدا، به ایجاز در عبارت «خدا، یا طبیعت» بیان شده، که در چاپ لاتین اخلاق آمده، ولی از ترجمۀ آن به هلندی حذف گشته است. در پیشگفتار بخش چهارم اخلاق میخوانیم: «آن موجود سرمدی و نامتناهی که ما آن را خدا، یا طبیعت، مینامیم بر حسب همان ضرورتی عمل میکند که [خود] وجود دارد». ایـن جمـله دوپهلوست، زیرا هم میتوان آن را حمل بر این کرد که اسپینوزا میکوشد طبیعت را به مرتبۀ خدایی برساند، و هم اینکه میخواهد به خداوند سرشت طبیعی نسبت دهد. اما خوانندۀ دقیق به اشتباه نخواهد افتاد. دوستانی که پس از مرگ فیلسوف کلمات «یا طبیعت» را از ترجمۀ پرخوانندهتر هلندی کتاب حذف کردند، حتماً بیمناک بودند که مبادا اینهمانی خدا و طبیعت مخاطبان بومیزبان را به واکنش برانگیزد. اسپینوزا به تأکید میگوید که طبیعت دو جنبه دارد: نخست، جنبۀ فعال و مولّد عالم، یعنی خدا و صفات او که هر چیز دیگر از آن لازم میآید، و اسپینوزا با استفاده از همان اصطلاحاتی که در «رسالۀ کوتاه» به کار برده است، آن را طبیعتِ طبیعتآفرین یا طبیعت خلاق مینامد، و این، به معنای دقیق، همان خداست. جنبۀ دیگر، عبارت است از آنچه جنبۀ اول آن را تولید میکند و برپا نگاه میدارد و اسپینوزا آن را طبیعتِ طبیعتپذیرفته یا طبیعت مخلوق میخواند. «مراد من از طبیعت مخلوق، هر چیزی است که از وجوب طبیعت خدا یا از وجوب هر صفت او لازم میآید، یعنی همۀ حالتهای صفات خدا از حیث اینکه چیزهایی دانسته شوند که در خداوندند و ممکن نیست بدون خدا وجود داشته باشند، یا به تصور درآیند» (قضیۀ 29، تبصره). بینش اساسی اسپینوزا در بخش اول اخلاق این است که طبیعت یک کل بخشناپذیر و نامعلل و جوهری، و در واقع، یگانه کل جوهری است. خارج از طبیعت هیچ چیز نیست و هر چیزِ موجود، جزئی از طبیعت است و طبیعت به حکم موجبیت علّی، آن را به وجود میآورد. مقصود از این موجود لایتجزا و یکتا و مولد و واجب دقیقاً خداست. به دلیل این وجوب ذاتیِ طبیعت، علت غایی در عالم وجود ندارد. طبیعت برای رسیدن به هیچ غایتی عمل نمیکند و چیزها برای هیچ مجموعهای از هدفها به وجود نیامدهاند. خداوند هیچ کاری را برای چیز دیگری نمیکند. نظم امور به حکم موجبیت علّی از ذات الٰهی نشئت مییابد. سخن از هدف و مقصود و غایت و ترجیح خداوند افسانهای بیش نیست که بر سبیل تشبیه یا انسانشکلانگاری ساخته و پرداخته شده است. اسپینوزا مینویسد: «همۀ عقاید بیپایهای که افشای آنها را در اینجا برعهده میگیریم، صرفاً به این یکی وابستهاند که عموماً گمان میرود که همۀ چیزها در طبیعت نیز، مانند انسانها برای رسیدن به غایتی عمل میکنند، و حتى مسلّم پنداشته میشود که خود خداوند هر چیزی را به سوی غایتی قطعی هدایت میکند». چنین نیست که خدا هدفی در نظر بگیرد و بدان منظور برنامه بریزد و سپس ببیند که آیا امور با مقصود او منطبق بودهاند، یا نه. هر چیزی به علت قوانین طبیعت روی میدهد. «چون انسان، چه در خود و چه بیرون از خود، انبوه وسایلی را میبیند که در رسیدن به آنچه برایش سودمند است به وی بسیار یاری میرسانند، مثلاً چشم برای دیدن، دندان برای جویدن، گیاهان و جانوران برای تغذیه، خورشید برای روشنایی، دریا برای غذا دادن به ماهیان، و جز اینها، بنابراین، همۀ اشیاء طبیعی وسایلی برای به دست آوردن آنچه سودمند است، انگاشته میشوند؛ و چون واضح است که آدمی این وسایل را کشف کرده است، نه اینکه آفریده باشد، پس به این دلیل او معتقد میشود که کس دیگری هست که آنها را به منظور استفادۀ وی آماده کرده است... و از وسایلی که انسان خود عادتاً برای خویش مهیا میسازد، ناگزیر نتیجه میگیرد که طبیعت فرمانروا یا فرمانروایانی مانند انسان بهرهمند از آزادی دارد که از همه چیز برای او مراقبت میکنند و همه چیز را برای استفادۀ وی ساخته و پرداختهاند؛ و از آنجا که او هرگز چیزی از سرشت آن فرمانروایان نشنیده بود، به ناچار آن را از سرشت خویش قیاس گرفت و قائل شد به اینکه خدایان همه چیز را به نفع او میگردانند تا وی را پایبستۀ خویش سازند و انسانها بالاترین احترام را نثار ایشان کنند. از اینرو، هر آدمی از فکر خویش شیوهای متفاوت برای پرستش خدا ابداع کرده است تا خدا احیاناً او را بیش از همۀ دیگران دوست بدارد و کل طبیعت را بر مدار ارضای طمع کور و آزمندیِ سیریناپذیر وی بگرداند. این عقیدۀ بیپایه بدینسان به خرافه بدل گشت و ریشههای ژرف در اذهان دوانید» (بخش اول، ذیل).خدایی که به داوری بنشیند و هدفمند عمل کند، باید مطاع باشد و خشنود شود. فرصتطلبان از امیدها و ترسهای ما در برابر چنین خدایی سوءاستفاده میکنند و برای اینکه چگونه از خشم او در امان باشیم و از پاداشهایش برخوردار شویم، دستورهایی میدهند. ولی اسپینوزا مؤکداً میگوید که کسی که بپندارد خدا یا طبیعت در راه رسیدن به غایت عمل میکند، معلول (یعنی نتیجۀ نهایی) را مقدم بر علت راستین قرار داده، و طبیعت را «وارونه» کرده است.
اسپینوزا در بخش دوم اخلاق به اصل و طبیعت انسان میپردازد. دو صفت خداوند که قبلاً شناختیم، یکی بُعد یا امتداد بود و دیگری فکر. ولی این خود متضمن موضعی شگفتانگیز در چشم معاصران اسپینوزا بود که معمولاً درست فهمیده نمیشد و همواره هدف تشنیع و تقبیح بود. قضیۀ 2 در بخش دوم میگوید: «بُعد صفت خداست، یا خدا چیزی است دارای بُعد». کمابیش همگان این سخن را به غلط حمل بر آن میکردند که اسپینوزا میگوید خدا به معنای حقیقی جسم است، و منتقدان، مشرب فکری او را با مادیگری الحادی مترادف میشمردند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید