صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / اکبرشاه /

فهرست مطالب

اکبرشاه


آخرین بروز رسانی : سه شنبه 12 آذر 1398 تاریخچه مقاله

ا36). اكبر نیز در 994ق متقابلاً نامه‌ای دوستانه به بخارا فرستاد (ابوالفضل، همان، 3 / 496-497)، اما براساس سیاستهای خود به درخواست عبدالله خان مبنی بر حمله به ایران وقعی ننهاد. اكبر در نامۀ دیگر خود در 1004ق به عبدالله خان یادآوری كرد كه برای حفظ دوستی با وی، حاضر نشده به درخواست شاه عباس برای كمك به او برضد عبدالله خان پاسخ مثبت دهد. وی در این نامه زیركانه از دادن حكومت قندهار به خدمتگزاران بابری یاد می‌كند تا مبادا عبدالله خان آن را جزو خاك ایران دانسته، به آنجا حمله كند (نك‍ : همان، 3 / 705).
مشكل دیگر اكبر نیروی دریایی پرتغالیها بود كه پس از تصرف مالاكا در جنوب هند توسط آلبوكرك در نیمۀ اول قرن 16 م، در اقیانوس هند مستقر شده بود (نهرو، 1 / 432). البته این مشكل تنها قلمرو اكبر را در بر نمی‌گرفت، بلكه عثمانیها و صفویه نیز حضور نیروهای بیگانۀ پرتغالی را بر نمی‌تافتند. در نیمۀ اول قرن 16م تنها نیرویی كه می‌توانست در برابر این قدرت طلبیها بایستد، دولت عثمانی بود كه بارها از سوی حكمرانان محلی سواحل اقیانوس هند به یاری خوانده شد، ولی نمی‌توانست به تمام آنها پاسخ دهد. در سالهای نخست قرن 17 م نیروهای پرتغالی و سپس هلندی و انگلیسی نه تنها تجارت و حمل و نقل كالاهایی را كه از شرق به غرب منتقل می‌شد در انحصار خود درآورده بودند (قرشی، 122-126)، بلكه با ایجاد مزاحمت بر سر راه كشتیهای محلی و گرفتن حق عبور از آنها و حتى از خود اكبر، موجب آزار آنان می‌شدند (چاكرابارتی، 6).
1. Diu 2. R. Fitch
اكبر اگرچه توانسته بود دولتی بزرگ و یكپارچه در شبه قاره پدید آورد، اما فاقد نیروی دریایی ورزیده بود و نمی‌توانست در دریا با اروپاییان مقابله كند. گسترش و رونق تجارت برای بازرگانان هندی كه با حضور پرتغالیها در اقیانوس هند و دیو1 به مشكل برخورد كرده بود، از انگیزه‌های مهم اكبر برای فتح گجرات بود. به دنبال پیروزی اكبر در اینجا، پرتغالیها از پایگاه خود در گوآ روی به گجرات نهادند، ولی نتوانستند آنجا را تسخیر كنند. بنابراین میان اكبر و پرتغالیها پیمانی بسته شد كه براساس آن پرتغالیها موظف شدند امنیت كشتیهای بازرگانی و زائران هندی را تأمین كنند (همو، 6-7). اكبر كه همواره در اندیشۀ بیرون راندن پرتغالیها از آبهای هند بود (نك‍ : ابوالفضل، اكبرنامه، 3 / 496-501: نامه به عبدالله ازبك)، در 988 ق / 1580 م حمله‌ای برضد آنها تدارك دید. این اقدام به این سبب بود كه به هنگام سفر گلبدن بیگم عمۀ اكبر به حج، پرتغالیها روستایی به نام بوستار را به عنوان ودیعه از اكبر گرفتند، اما وقتی گلبدن بیگم از حج بازگشت، آنها نه تنها آن روستا را پس ندادند، بلكه یك كشتی امپراتوری را نیز تصرف كردند. بدین ترتیب اكبر دستور داد دَمَن را كه پایگاه پرتغالیها بود، تصرف كنند؛ اما به سبب محافظت شدید دریایی و زمینی از این شهر توسط پرتغالیها، نیروهای اكبر توفیق نیافتند و با وساطت كشیشان ژزوئیت كه از سوی پرتغالیها فرستاده شدند، درگیری خاتمه پیدا كرد. اگرچه اكبر یك باردیگر به ضرورت نیروی دریایی پی برد، اما اقدامی در این جهت نكرد (قرشی، 129).
در تمام این مدت هیأتهایی از سوی اكبر و پرتغالیها برای حل مشكلات تجاری در رفت و آمد بودند (چاكرابارتی، 7)؛ اما هیأتهای مسیحی بجز اهداف تجاری، مقاصد مذهبی نیز داشتند. آنان كه در سالهای 988 و 999 ق / 1580 و 1591م به دربار اكبر آمدند، امیدوار بودند كه اكبر را به آیین مسیحیت درآورند؛ اكبر نیز سیاستمدارانه با روحیۀ كنجكاوی كه داشت، از آنان برای مطالعه و شناخت هرچه بیشتر مسیحیت استفاده می‌كرد (نك‍ : هیگ، 124, 139, 141-142). در این میان آوازۀ تجارت پرسود شرق سبب شد تا در 992 ق / 1584 م هیأتی بازرگانی به رهبری فیچ2 انگلیسی كه نامه‌ای از ملكه الیزابت مبنی بر تقاضای امتیازات بازرگانی از اكبرشاه با خود داشت، به دربار اكبر رسیدند. فعالیت گستردۀ پرتغالیها در دربار اكبر برای جلوگیری از استحكام روابط او با انگلیسیها می‌تواند این نظر را تقویت كند كه اكبر تصمیم داشت تا از نیروهای انگلیسی برای تجارت و شكست پرتغالیها در دریا استفاده كند (چاكرابارتی، 3-4, 7).
فرهنگ و دانش: این دوره از تاریخ هند، دورۀ اوج شكوفایی علوم مختلف و به ویژه هنر و ادبیات بود. چنین آورده‌اند كه اكبر خود سواد خواندن و نوشتن نداشت و به همین سبب كتابهای مورد علاقه‌اش را برایش می‌خواندند (فرشته، 1 / 270؛ هیگ، 75-76). با اینهمه، وی جایگاه ویژه و نقش بزرگی در ترویج علوم و هنر در زمان خود داشته است. اكبر علاقۀ فراوانی به مثنوی مولوی، گلستان سعدی، كیمیای سعادت غزالی و كتابهایی از این نوع داشت (رحیم، 102-104). هوش سرشار، روحیۀ كنجكاو و علاقۀ فراوان وی به كسب دانش، بحث و نقد در بارۀ مسائل مختلف كه با تسامح مذهبی او درهم آمیخته بود، سبب شد تا شمار بسیاری از دانشمندان و هنرمندان مختلف با عقاید و مذاهب گوناگون از سرزمینهای مجاور به خصوص از ایران به هند مهاجرت كنند. از میان مهاجران ایرانی می‌توان از غزالی مشهدی یاد كرد كه پس از ورود به دربار اكبر عنوان ملك الشعرا یافت (بختاور خان، 2 / 631).
علاقۀ اكبر به مباحثه و تبادل نظر سبب شد تا در 983 ق «عبادت خانه»ای ساختند كه در هر شب جمعه محل تجمع و مباحثۀ علما، سادات و مشایخ بود (بدائونی، 2 / 200-202). در دورۀ اكبر كتابهای بسیاری در زمینه‌های مختلف تألیف و ترجمه شد. ترجمه‌ها از زبانهای مختلف چون سنسكریت، عربی، تركی و لاتین
به فارسی بود. در این دوره كتابهای تاریخی ارزشمندی تألیف شد كه از علاقۀ اكبر به تاریخ‌نویسی حكایت دارد. اكبر نه تنها به تاریخ علاقۀ فراوان داشت، بلكه به روش درست تاریخ‌نویسی و حفظ آثار تاریخی نیز واقف بود؛ چنانكه به سفارش وی عمه‌اش گلبدن بیگم خاطرات خود را از بابرو همایون به رشتۀ تحریر درآورد (نك‍ : ص 3).
تألیف تواریخی چون تذكرۀ همایون و اكبر (نك‍ : بیات، 1-2)، اكبرنامه اثر با ارزش ابوالفضل علامی و تاریخ الفی كه حاصل زحمات گروهی از مورخان این دوره است، مؤید این علاقه است. اكبر همچنین فرمان داد معجم البلدان اثر جغرافیایی ارزشمند یاقوت حموی را از عربی به فارسی ترجمه كنند و گروهی از مترجمان بدین كار پرداختند (رحیم، 115). كتاب دیگری كه وی بسیار به آن علاقه داشت و دستور ترجمۀ آن را داد، حیاة الحیوان بود كه به گفتۀ بدائونی (2 / 204) در 983 ق توسط شیخ مبارك پدر ابوالفضل علامی ترجمه شد. از میان كتابهایی كه از سنسكریت به فارسی ترجمه شد، می‌توان از اتهربن یا اتهروودا نام برد كه چهارمین كتاب از مجموعۀ كتابهای مشهور هندوان است (نك‍ : رحیم، 108-114؛ رنكینگ، II / 216, 424). در 983 ق، اكبر فرمان داد كه این كتاب را ترجمه كنند و چون متن كتاب دشوار بود، شیخ بهاون، از برهمنان مسلمان شدۀ ملازم اكبر، مأمور شد تا متن آن را شرح و تفسیر كند و بدائونی آن را ترجمه نماید؛ با این حال به سبب دشواری متن، بدائونی خود را كنار كشید و پس از او شیخ فیضی و حاجی ابراهیم سرهندی ترجمه را ادامه دادند (نك‍ : بدائونی، 2 / 212). همچنین كتاب بهاگوت گیتا را در همین دوره گویا ابوالفیض فیضی ترجمه كرد (راشدی، 3 / 1198). مهابهارات هم در 991 ق توسط گروهی از مترجمان با عنوان رزم‌نامه به فارسی برگردانده شد (همو، 3 / 1197- 1198). راماین نیز از دیگر كتابهای مشهور مذهبی هندوان توسط بدائونی در مدت 4 سال ترجمه شد (نك‍ : بدائونی، 2 / 366؛ رحیم، 110). اكبر همچنین در 986 ق فرمان ترجمۀ كتاب مقدس را به ابوالفضل علامی داد (بدائونی، 2 / 260؛ رحیم 116). در 1003 ق اكبر از فیضی خواست تا 5 مثنوی در برابر خمسۀ نظامی بسراید. این مثنویها: مركز ادوار، سلیمان و بلقیس، نل دمن، هفت كشور و اكبرنامه نام داشتند كه از آن میان نل دمن كه در 4 هزار بیت بود، بسیار مورد توجه اكبر قرار گرفت (ابوالفضل، اكبرنامه، 3 / 661؛ قرشی، 233-234؛ راشدی، 3 / 1191-1193).

مآخذ: ابوالفضل علامی، آیین اكبری، لكهنو، 1893 م؛ همو، اكبرنامه، به كوشش مولوی احمدعلی و مولوی عبدالرحیم، كلكته، 1877 م؛ بختاورخان، محمد، مرآة العالم: تاریخ اورنگ زیب، به كوشش ساجده س. علوی، لاهور، 1979 م؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، به كوشش ویلیام ناسولیس و مولوی احمدعلی، كلكته، 1869 م؛ بیات، بایزید، تذكرۀ همایون و اكبر، به كوشش محمدهدایت حسین، كلكته، 1941 م؛ تتوی، احمد و آصف خان قزوینی، تاریخ الفی، به كوشش سیدعلی آل داود، تهران، 1378 ش؛ حسینی، محمدعلی، تاریخ راحت افزا، به كوشش خورشید علی، حیدرآباد دكن، 1366 ق / 1947 م؛ خافی خان نظام‌الملكی، محمدهاشم، منتخب اللباب، به كوشش كبیرالدین احمد و غلام قادر، كلكته، 1865م؛ راشدی، حسام‌الدین، تذكرۀ شعرای كشمیر، لاهور، 1982 م؛ طباطبا، غلامحسین، سیرالمتأخرین، لكهنو، چ سنگی؛ غلامحسین سلیم زیدپوری، ریاض السلاطین، به كوشش مولوی عبدالحق عابد، كلكته، 1890 م؛ فرشته، محمدقاسم، تاریخ، بمبئی، 1868 م؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1344 ش؛ كنبو، محمدصالح، شاه جهان نامه، به كوشش غلام یزدانی و وحید قریشی، لاهور، 1967 م؛ گلبدن بیگم، همایون نامه، لاهور، 1974 م؛ نظام‌الدین احمد، طبقات اكبری، كلكته، 1927 م؛ نوایی، عبدالحسین، شاه عباس، مجموعۀ اسناد و مكاتبات تاریخی، تهران، 1366 ش؛ نهرو، جواهرلعل، كشف هند، ترجمۀ محمود تفضلی، تهران، 1361 ش؛ نیز:

Chakrabarty, P., Anglo-Mughal Commercial Relations, 1583-1717, Calcutta, 1983; EI2; Haig, W., »Akbar 1556-1573«, The Cambridge History of India, New Delhi, 1987, vol. IV; Monserrate, A., »Characteristies of Akbar«, Travellers’India, Delhi, 1980; Qureshi, I. H., Akbar, Delhi, 1987; Rahim, M. A., »Akbar and Translation Works«, Journal of the Asiatic Society of Pakistan, Dacca, 1965, vol. X, no. 1; Ranking, G. S. A., commentary of Muntakhabu -t- Tawarikh of Al-Badaoni, New Delhi, 1970.
هدى سید حسین‌زاده
1. The Religious ... 2. »Akbar’s ... «
اصلاح‌گری سیاسی ـ اجتماعی و سیاست دینی اكبرشاه: اكبر وقتی بر تخت نشست، وارث سلطنتی پریشان و كشوری آشفته بود و در آغاز كار با دشواریهای بسیار روبه‌رو گشت (نك‍ : شرما، «سیاست دینی امپراتوران ... 1»، 17). در حالی كه فرمانروایان اسلامی مغول هنوز در چشم انبوه هندوان بیگانگانی بیش نمی‌نمودند (همو، «سیاست دینی اكبر2»، 305)، اكبر با كوششهای پی‌گیر، امپراتوری هند را به مرتبه‌ای از استحكام و ثبـات رسانید كه پیشینیانش هرگز به آن دست نیافته بودند (نك‍ : پولیتلا، 24-25)؛ از همین روی، او را بنیان‌گذار و ناظم واقعی امپراتوری (لین پول، 1) و حتى پدر ملت و به وجود آورندۀ ملیت هندی خوانده‌اند (نهرو، نگاهی ... ، 1 / 601).
درخشان‌ترین جنبۀ شخصیت اكبر، بلندنظری، آزادی‌خواهی و عدالت‌پروری و روحیۀ تسـامح او بود (نك‍ : گراهام، 106-107؛ كریشنامورتی، 55) كه همراه با پیروزیهای نظامی و درازی دوران پادشاهیش او را به اتخاذ و اجرای یك رشته سیاستهای اصلاح‌گرانۀ اجتماعی و ایجاد تحولات مذهبی (نك‍ : بنرجی، 51-55) توانا ساخت. با اینهمه، از آنجا كه اكبر دارای شخصیتی غیرعادی و به ویژه به لحاظ عقیدۀ دینی سخت پیچیده بود (گراهام، 107)، به نظر گروهی از پژوهشگران، بیش از یك مصلح دینی، سیاستمداری زیرك و بلكه سیاست باز به شمار آمده است (نك‍ : نهرو، همان، 1 / 609). همین ویژگی، محققان بسیاری را به تأمل در شخصیت او واداشته، و داوریهای گوناگون دربارۀ او پدید آورده است كه همگی در نهایت به دو سرچشمۀ اصلی بازمی‌گردند: نخست، دیدگاه موافق ابوالفضل علامی كه در دو كتاب آیین اكبری و
اكبرنامه، به مثابۀ تاریخ اجتماعی دوران اكبر، به ارزیابی مثبت از همه كارهای او پرداخته؛ و دیگر، دیدگاه عبدالقادر بدائونی است كه الیوت در گزیده‌ای از كتاب منتخب التواریخ او رفتارهای سیاسی ـ اجتماعی و مذهبی اكبر را به نقد كشیده است (نك‍ : الیوت، 277). با اینهمه، برپایۀ مجموعه گزارشهای تاریخی می‌توان گفت كه سیاستهای مذهبی و اصلاح‌گریهای اكبر، از یك سو حاكی از تصمیم آگاهانۀ او و مبتنی بر اندیشه‌ای ثابت و هدفی مشخص بوده (نك‍ : شرما، همان، 310)، و از سوی دیگر، همراه با شرایط زمان و مكان، چونان آزمونهای تجربی، تغییر و تحول و فراز و نشیب داشته است، ولی در واپسین تحلیل می‌توان آنها را به طور هماهنگ و در یك بستر مطالعه كرد.
1. شكل‌گیری شخصیت اكبر (باورها و تكاپوهای نخستین): چند عامل مختلف در ساختن شخصیت اكبر را می‌توان مهم شمرد. دوران كودكی و نوجوانی اكبر كه بیشتر همراه پدرش همایون در سفرهای جنگی گذشت او را بردبار و سرد و گرم چشیده و دارای حالتی روحانی ساخت (اكرم، 87)؛ اما این تكاپوها هرگز فرصت آموزش و تحصیل به او نداد. ازاین‌رو، هنگامی كه در 13 سالگی بر تخت شاهی نشست،كاملاً بی‌سواد بود (رامپوری، 1 / 6، حاشیه)، اما با تأثیرپذیری از مادر خود مردی سخت مذهبی و سنت‌گرا بار آمده بود (قرشی، 49) و به عرفان و درویشی توجه نشان می‌داد (نك‍ : توزك ... ، 1-2). وی در محیطی آكنده از تسلط دینی مسلمانان سنت‌گرا بر همۀ امور (نك‍ : شرما، «سیاست دینی امپراتوران»، 16)، تا حدود 20 سالگی مسلمانی معتقد و مقید به آداب ظاهری دین بود (اكرم، همانجا)، به ویژه كه سرپرست او بیرم خان كه در پادشاهی او تأثیر داشت و بر او نفوذی یافته بود، مذهب تشیع داشت (نوایی، 3 / 316؛ فدایی، 2 / 203-204). چنین به نظر می‌آید كه در همین دوران، ذهن پرشور اكبر تجربه‌های روحانی، اجتماعی و سیاسی خود را آغاز كرده باشد (شرما، «سیاست دینی اكبر»، 306). او همۀ شبها را دربارۀ خدا و راه رسیدن به او تأمل می‌كرد (الیوت، 278).
2. اكبر در رویارویی با جامعه: پیشینیان اكبر پیرو مذهب تسنن آمیخته با عقاید رایج در آسیای میانه بودند و عالمانی سنتی كه در زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و حكومتی مداخله داشتند و در عین برخورداری از قدرت سیاسی و اقتصادی، هیچ گونه عقیدۀ مخالف خود را برنمی‌تافتند (گراهام، 110-111, 113؛ نیز نك‍ : قرشی، 44-45). از سوی دیگر، خرافات در جامعۀ هند كه اكثریت آن را هندوان تشكیل می‌دادند، سخت رسوخ داشت و در واقع روح دینی زمان به شمار می‌رفت (گراهام، 113). نمود عینی و اجتماعی این خرافات در پوشش رسمهایی سخت و تحمل‌ناپذیر و غیرانسانی مانند رسم «ساتی»، یعنی سوزاندن زنان بیوه همراه جسد شوهرانشان، مجاز نبودن بیوه زنان به ازدواج دوباره، ازدواج در شیرخوارگی و محاكمۀ آمیخته با شكنجه پنهان شده بود (نوایی، 3 / 319؛ بنرجی، 51-54) كه همراه با برخی مالیاتهای تحمیلی از سوی حاكمان مسلمان بر هندوان مانند جزیه و مالیات زیـارت معبدهـای هندو، در چشم اكبـر بی‌عدالتی می‌نمود (نك‍ : همانجا؛ قرشی، 49؛ پولیتلا، 26). در نظام طبقاتی اشرافی، نخست بزرگان ترك‌نژاد، سپس ایرانیان قرار داشتند و در آخر هندوان و مسلمانان هندی بودند كه گفته‌اند در رقابت و اختلاف به سر می‌بردند (نك‍ : بدی، 74-75؛ عالم خان، 29-30). این اشراف آن قدر توانمند بودند كه توانستند بارها در برابر امپراتوری سربردارند و شورشها و جنبشهای مهمی به راه اندازند (بدی، 72).به نظر می‌رسد كه مجموعۀ این عوامل در ذهن اكبر، چنانكه كارهای او بعداً نشان داد، احساس نیاز به جنبشهای اصلاح‌گرانه ایجاد كرده باشد.
1. On History ...
3. تحولهای روحی اكبر، انگیزه‌ها و اندیشه‌های اصلاح‌گرانه: دستاورد بزرگ اصلاح‌گری اكبر كه جامعۀ هند را به سوی وحدت ملی رهنمون شد (نهرو، كشف ... ، 1 / 438)، حركتی آگاهانه برای استقرار اندیشۀ ملیت هندی، بالاتر و فراتر از تفرقۀ مذهبی بود كه از سوی بسیاری از متفكران ستایش شده است (مثلاً نك‍ : همو، نگاهی، 1 / 601؛ نیز خان، 1351 ش، شم‍ 1، ص 819)، در حالی كه گروه كمتری از مورخان آن را انحراف از دین وصف كرده‌اند (نك‍ : الیوت، 281-282). بدون شك اكبر در نگرش دینی خود متحول شده بود و در اعتقاد به اسلام همانند پادشاهان پیشین مغول نبود (بدی، 74)، بلكه همواره می‌كوشید تا دین را پس از تبیین و توجیه عقلی پذیرا شود (نك‍ : كریشنامورتی، 58؛ نهرو، كشف، همانجا). با چنین رویكردی به دین دو نظریۀ متقابل دربارۀ او به وجود آمد: برخی او را مسلمان و برخی خارج از اسلام دانسته‌اند (نك‍ : گراهام، 107-108).
به نظر برخی، اكبر در زیر نفوذ خاندان فیضی، یعنی شیخ مبارك و دو پسرش ابوالفضل علامی و فیضی شاعر و نیز شاعران و دانشمندانی كه از ایران به دربار هند رفته بودند، به سوی بی‌اعتقادی كشیده شد (الیوت، 280-281؛ قرشی، 45-46). البته گروه بسیاری از شاعران، متفكران و دانشمندان ایرانی، از جور و فشار تعصب دینی صفویه به دربار همایون و اكبر پناه بردند (نك‍ : اسكندربیك، 1 / 476؛ فلسفی، 3 / 49) و بیشترشان چونان متفكران آزاده با دیدگاههای نو و ضدسنتی وصف شده‌اند (نظامی، «دربارۀ تاریخ ... 1»، 24-25)، اما اكبر نیز بی‌گمان صاحب اندیشه‌های نو بود (پولیتلا، 23) و به رغم فقدان آموزش رسمی، روحیۀ جست‌وجوگرانۀ افراطی و عشق به دانش‌اندوزی بر او غلبه داشت (گراهام، 113؛ لاو، 144). ذهن او، همواره در فاصلۀ میان جنگها
به سوی مسائل دینی باز می‌گشت (اسمیث، 715). افزون بر این، پیش از پیوستن فیضی شاعر و ابوالفضل علامی به دربار اكبرشاه، چند اقدام اصلاح‌گرانه كه در عین حال از روحیۀ تسامح او نشان داشت، یعنی بخشودن مالیات زائران هندو و جزیه، از او دیده شده بود (قرشی، 49). روحیۀ انعطاف و عدالت‌جویی و تحمل عقاید دیگران در اكبر (بنرجی، 50؛ نیز نك‍ : فلسفی، همانجا؛ نوایی، 3، / 319، 354-355)، موجد وضعی شد كه بعدها شیخ احمد سرهندی آن را غرقه شدن در دریای بدعت خواند (نك‍ : نظامی، «دولت ... 1»، 165). برداشتن جزیه این نتیجه را داشت كه گروه عظیمی از راجپوتهای عصیانگر به اكبر پیوستند (عالم خان، 32) و پیوند ازدواجش با آنان و به كارگیری هندوان در ادارۀ امور كشور، هرچند گروهی از مسلمانان سنتی را ناخشنود ساخت، حركت بزرگی به سوی وحدت و توسعۀ امپراتوری بود (پولیتلا، 25؛ لین‌پول، 26).
4. طرح ریاست روحانی: مهم‌ترین و مؤثرترین اقدام اكبر برای گسترش روحیۀ تسامح و عقل‌گرایی در جامعه، تأسیس عبادت‌خانه یا انجمن آگاهی بود. او در 983 ق / 1575 م، در پایتخت خود فتح‌پورسیكری بنای ویژه‌ای برای این انجمن ساخت. او نخست عالمان اهل سنت را به این محفل دعوت كرد و اندك اندك دانشمندان همۀ ادیان، مذاهب،

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: