صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / الازهر /

فهرست مطالب

الازهر


آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 3 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

اَلْاَزْهَر، یا جامع الازهر، کهن‌ترین نهاد آموزشی ـ دینی بازمانده از روزگار فاطمیان در مصر که همزمان با تأسیس شهر قاهره بنیاد نهاده شد و با گذشت بیش از هزار سال رویارویی با بسیاری از دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی همچنان به عنوان یکی از پرآوازه‌ترین دانشگاههای اسلامی موجود جهان به حیات علمی ـ آموزشی خود ادامه می‌دهد. 

بخش یکم ـ تاریخ

بنیان‌گذار جامع الازهر، جوهر کاتب صِقِلّی (سیسیلی، د 381ق/ 992م)، سردار نیرومند المعزّلدین الله (حک‍ 341-365ق/ 952-976م)، چهارمین خلیفۀ فاطمی است که در پی فتح مصر چون شهر قاهره (القاهرة المعزیّة) را به فرمان او ساخت، مسجدالازهر را نیز در جنوب شرقی و سوی قبلۀ قصر خلیفه در میانۀ محلۀ ترک و دیلم بنا نهاد (ابن خلکان، 1/ 375-380؛ ذهبی، 32؛ مقریزی، الخطط، 2/ 273؛ ماهر محمد، 1/ 165). بنای الازهر در 24 جمادی‌الاول 359ق/ 4 آوریل 970م آغاز شد و در 7 رمضان 361ق/ 22 ژوئن 972م پایان یافت و در همان رمضان، نخستین نماز جمعه در آن اقامه شد (ابن خلکان، 1/ 380؛ سیوطی، 2/ 251؛ زکی، 17، 51). گفته شده که سبب اشتهار این جامع بزرگ به الازهر، انتساب آن به دخت رسول خدا، «فاطمة الزهراء»، یا محاط بودن به کاخهای باشکوه خلافت (القصور الزاهره)، یا درخشندگی آن در میان دیگر جامعهای مصر بوده است (مقریزی، همان، 1/ 362؛ ابن ایاس، 1(1)/ 189؛ داج، 5-6). 
روزگار حکومت العزیز بالله، پسر و جانشین المعز، آغاز برنامه‌های آموزشی و پرورشی نسلی آشنا به نظام فقهی فاطمیان بود که به تدریج جایگزین نظام فقهی مذاهب رایج اهل سنت در قلمرو اسماعیلیان می‌شد. قاضی ابوحنیفه، نعمان بن محمد (د 363ق/ 974م)، فقیه مالکی مذهبی که به شیعه گراییده بود، کتابهای افتتاح الدعوة، شرح االاخبار، الاقتصار و آثاری دیگر را در فقه اسماعیلی و ردّ بر فقه ابوحنیفه، مالک و شافعی نوشت و با تألیف کتاب اختلاف الفقهاء، مذهب اهل بیت را بر اساس مبانی اعتقادی اسماعیلیه استوار ساخت (ابن خلکان، 5/ 415-416). پس از وی پسرش، ابوالحسن علی بن نعمان (د 374ق/ 984م)، نخستین قاضی‌القضات مصر در عصر فاطمیان، در صفر 365 (یا 366ق) به فرمان العزیز، همراه گروهی به الازهر رفت و به املای کتاب الاقتصار، از نوشته‌های پدرش پرداخت. این کار تا مدتها بعد از سوی رجال علمی این خاندان، همچنان ادامه یافت (همو، 5/ 417، 419؛ امین، احمد، 1/ 198). افزون بر این، وزیر ابوالفرج یعقوب بن یوسف، معروف به ابن کِلِّس در 378ق، با موافقت خلیفه برای گروهی از فقیهان، حقوقی برقرار کرد و برای زندگی آنان در کنار جامع، خانه‌ای بساخت. کمکهای مالی این وزیر و خلیفه العزیز بر رونق الازهر و رواج آموزشهای آن افزود (مقریزی، همان، 2/ 273، 341؛ قلقشندی، 3/ 363؛ حسن، 427؛ ماهر محمد، 1/ 167). 
به روزگار الحاکم بامرالله (حک‍ 386-411ق/ 996-1020م)، بنای مسجدی جدید که به نام او، جامع الحاکمی شهرت یافت، سنت ایراد خطبه و اقامۀ نماز را که به جامع الازهر اختصاص داشت، بر هم زد و پس از آن، وی جمعه‌ای را در جامع خویش و دیگر جمعه‌های ماه را در الازهر و جامع ابن طولون و جامع مصر (فسطاط)، نماز می‌گزارد. با اینهمه، نوسازیها و ارسال هدایای ارزنده از جمله کتابهای نفیس به کتابخانۀ نوبنیاد الازهر و انتقال بسیاری از کتابهای کاخ خلافت به این کتابخانه و تعیین موقوفات، از توجه خاص حاکم، به این جامع نشان داشت (سیوطی، 2/ 251-252؛ مقریزی، الخطط، 2/ 273-277؛ عنان، الحاکم...، 154-155؛ ماهرمحمد، 1/ 84؛ سیف آزاد، 28). 
دارالعلم یا دارالحکمه، دومین نهاد آموزشی فاطمی که به فرمان الحاکم در قاهره بنیاد رفت، تا اندازه‌ای از اهمیت الازهر کاست. به ویژه تسامحی که این خلیفه در آغاز فعالیت دارالعلم نسبت به مذاهب اهل سنت از خود نشان داد و دعوت او از مدرسان سنی و نیز گروهی از دانشمندان علم نجوم، پزشکی و ادب سبب شد تا به تدریج روند آموزشها از انحصار دانشهای مذهبی فاطمی بیرون شود، اما چندان نپایید که الحاکم به دستگیری مدرسان سنی مذهب و قتل و حبس آنان فرمان داد و از آن پس آموزشها به همان شیوۀ مذهبی اسماعیلیان ادامه یافت (مقریزی، همان، 1/ 458؛ غنیمه، 94-100؛ داج، 25-26). چنین می‌نماید که تعلیم و تعلّم مباحث فقهی و دانشهای دینی، مذهبی و ادبی به الازهر اختصاص داشت و تکیه بر آراء فلسفی بر اساس عقاید باطنی و معتزلی و مبانی فلسفی فاطمی که در روزگار الحاکم رونق چشمگیری یافته بود، ویژۀ دارالعلم بود (خفاجی، 1/ 18-19؛ نیز نک‍ : ماهر محمد، 1/ 167). 
انقراض سلسلۀ شیعی مذهب آل بویه در ایران و عراق، و چیرگی سلجوقیان پشتیبان خلافت عباسی، در سستی بنیان دولت فاطمیان و روند علمی ـ آموزشی الازهر تأثیراتی شگرف داشت. با اینهمه، داعیان اسماعیلی پرورش یافتۀ الازهر، در سرزمینهای خلافت شرقی، خاصه در ایران و عراق، خلیفگان بغداد و حکمرانان هوادار آنان را سخت به هراس می‌افکند. 
اوضاع نابسامان سیاسی در قلمرو خلفای عباسی، خاصه شورش ارسلان بساسیری و برگرداندن خطبه به نام المستنصر فاطمی در بغداد، می‌رفت تا به سلطۀ فاطمیان بر سرزمینهای شرقی قلمرو اسلام بینجامد (ابن اثیر، 9/ 641، 648-649؛ ابن تغری بردی، 5/ 20) و اگر طغرل بغداد را نمی‌گشود و عباسیان را باز برخلاف مستقر نمی‌کرد، چه‌بسا خلافت آنان منقرض می‌شد. شاید به همین سبب و نیز تبلیغات دامنه‌دار اسماعیلیان و نفوذ روزافزون خلفای فاطمی (نک‍ : همایی، 30-31) بود که خواجه نظام‌الملک طوسی (مق‍ 485ق/ 1092م)، وزیر مقتدر الب ارسلان و ملکشاه سلجوقی به تأسیس نهادهای آموزشی جهت پرورش فقیهانی جدلی برای نفی تبلیغات داعیان ازهری پرداخت. او پرآوازه‌ترین مدارسی را که در انتساب به وی «نظامیه» نام گرفت، در مراکز مهم قلمرو گستردۀ سلجوقیان بنیاد نهاد که مجهزترین آنها، نظامیۀ بغداد و نیشابور بود (نک‍ : کسایی، مدارس...، 69، 73-74). به روزگار الآمر فاطمی (حک‍ 495-524ق/ 1101-1130م) که پس از انشعاب اسماعیلیان به دو فرقۀ مُستعلیه و نزاریه به خلافت رسید، تعطیلی موقت دارالعلم بر رونق فعالیتهای الازهر افزود. اهدای درِ چوبی منبت‌کاری شده به این جامع که اکنون در موزۀ هنری قاهره نگهداری می‌شود، از سوی وی و نیز بنای مقصوره‌ای باشکوه به نام فاطمة الزهراء به فرمان جانشین وی الحافظ (حک‍ 524-544ق/ 1130-1149م)، آخرین اخباری است که از این زمان تا پایان روزگار فاطمیان در رسیدگی به کار الازهر گزارش شده است (مقریزی، همان، 2/ 275؛ سیوطی، 2/ 251؛ داج، 28-29). 
مهم‌ترین پشتوانۀ مالی الازهر در عصر فاطمیان، موقوفات دولتی و خصوصی و صدقات نقدی و جنسی بود که دیوانی خاص داشت و قاضی القضات بر آن نظارت می‌کرد. گذران روزی استادان، دانشجویان و دیگر دست‌اندرکاران و نیز هزینۀ نگهداری و نوسازی الازهر از محل این درآمدها، تأمین می‌شد. این شیوه تا اوایل سدۀ 14ق/ 20م که ادارۀ اوقاف مصر بر موقوفات الازهر دست یافت، همچنان ادامه داشت (مقریزی، همان، 2/ 274-275؛ ماهرمحمد، 1/ 172-173، 179؛ خفاجی، 3/ 96). مسئولیت علمی ـ آموزشی الازهر را مشایخ و پیشوایان مذهبی، برپایی جشنها و سوگواریها و امور تبلیغی را داعی الدعات، و نوسازی و بخششهای مالی را خلفا، امیران و وزیران برعهده داشتند. مهم‌ترین فعالیتهای جامع الازهر در دورۀ فاطمیان از این قرار بود: ایراد خطبه به نام خلیفگان فاطمی، افزودن عبارت «حیّ على خیرالعمل» در اذان، برپا داشتن سوگواری عاشورای حسینی، برپایی مجالس الحکمه در حضور خلیفه و وزیران و دانشمندان برای تشکیل مجالس درس، چراغانی و قرآن خوانی 4 شب اول و نیمۀ رجب، اول و نیمۀ شعبان که گاه خلیفه و خاندانش در آن شرکت داشتند و به‌ویژه آموزشهای اسماعیلی در کنار علوم و فنون رایج آن عصر (مقریزی، همان، 1/ 391، 431، 433، 465-466، 2/ 273؛ ذهبی، 32؛ عنان، مورخو...، 122، 127؛ ماهر محمد، 1/ 167، 181، 183؛ خفاجی، 1/ 46-47، 49). 
حسن ابن زولاق (د 386ق/ 996م)، احمدبن ابی العوام، قاضی مصر در زمان الحاکم، امیرمختار محمدبن عبیدالله مسَبَّحی (د 420ق/ 1029م) از مورخان بزرگ مصر، ابن هیثم حسن بن حسن بصری (زنده در 430ق/ 1039م)، مهندس و فیزیک‌دان نامی اسلام، ابوعبدالله محمد قضاعی (د 454ق/ 1062م)، از دانشمندان بزرگ عصر فاطمی از جملۀ مدرسان و قاضیان یا دانش آموختگان برجستۀ الازهر در این دوره بوده‌اند (ابن ابی اصیبعه، چ قاهره، 1/ 91؛ ابن حجر، 611؛ ماهرمحمد، 1/ 177-179؛ خفاجی، 1/ 41-43). 

الازهر در عصر ایوبیان (567-650ق/ 1172-1252م)

صلاح‌الدین ایوبی پس از مرگ خلیفه العاضد فاطمی (حک‍ 557-567ق/ 1162-1172م)، مذاهب اهل سنت را از نو در بین جامعۀ مصری، رسمیت داد (ابن اثیر، 11/ 368؛ ابن خلکان، 7/ 157؛ ابن تغری بردی، 6/ 63). صلاح‌الدین که خود مذهب شافعی داشت، صدرالدین عبدالملک ابن درباس شافعی (د 605ق/ 1209م) را منصب قاضی القضاتی مصر داد و به فتوای او اقامۀ نماز جمعه را که طبق موازین شافعی مذهبان در دو جامع شهر جایز نبود، به جامع الحاکم که قضایی فراخ‌تر داشت، انتقال داد. این امر که تا 100 سال استمرار یافت، از اعتبار جامع الازهر فرو کاست (سیوطی، 2/ 252؛ نیز نک‍ : ماهر محمد، 1/ 168؛ ولی، 500، 508). تأسیس مدارس شافعی ـ حنفی به فرمان صلاح‌الدین و جانشینان او که به گفتۀ ابن خلکان (7/ 206-207) تا آن زمان در مصر بی‌سابقه بود و حمایتهای مادی و معنوی از دانشمندان سنی مذهب، رکود روزافزون الازهر را در پی داشت (خفاجی، 1/ 59-60). از این پس، الازهر با تغییر شیوۀ برنامه‌های آموزشی ـ تبلیغی گذشته، در شمار یکی از نهادهای آموزشی مذاهب اهل سنت درآمد. مجادلات فرقه‌ای و انحصار برنامه‌های آموزشی این دوره به مسائل مذهبی سنّیها که از سوی ایوبیان هوادار سیادت مذهبی عصر نظام الملکی در مصر رواج یافته بود، سبب شد تا مواد درسی الازهر به علوم ادبی و مباحث فقهی و حدیثی، محدود شود (ابن ابی اصیبعه، چ بیروت، 3(1)/ 339؛ خفاجی، 1/ 62). حضور ابوحفص ابن فارض مصری (د 632ق/ 1235م) بزرگ‌ترین سرایندۀ اشعار عرفانی به زبان عربی، در الازهر و شرکت بسیاری از هواداران تصوف در محضر او، نشانۀ رونق آموزشهای صوفیانه در الازهر عصر ایوبیان بوده است (ابن عماد، 7/ 262؛ فاخوری، 516؛ زرکلی، 5/ 55). قاسم بن فیره شاطبی ضریر (د 590ق/ 1194م)، پیشوای قاریان مصر و عالم در نحو و لغت، حسن بن خطیر فارسی، فقیه بزرگ حنفی که در ریاضی، طب، تفسیر و لغت نیز عالمی توانمند بود و ابومحمد قاسم بن علی ابن عساکر، در شمار مدرسان الازهر در این دوره بوده‌اند (ابن رُشید، 3/ 296-297؛ ماهر محمد، 1/ 179). 
جامع الازهر در روزگار ممالیک ترک زبان بحری (648-784ق/ 1250-1382م) که پس از ایوبیان بر مصر فرمان راندند، با وجود بیگانگی آنان با ادب عرب و علوم اسلامی، مقارن حملۀ مغولان به سرزمینهای شرقی اسلام، به عنوان پایگاه و نگاهیان علوم اسلامی درآمد (داج، 51-52). ملک ظاهر بیبرس (حک‍ 658-676ق/ 1260-1277م) الازهر را به‌سان دیگر ویرانه‌های به جا مانده از جنگهای صلیبی در مصر، نوسازی، موقوفاتش را احیا، و مقصوره‌ای در آن بنا کرد. سپس با اخذ فتوایی از فقیهان حنفی، پس از 100 سال وقفه، در جمعۀ 18 ربیع‌الاول 665 خطبه و نماز جمعه در این جامع از نو اقامه شد (مقریزی، الخطط، 2/ 275-276؛ قس: قلقشندی، 3/ 360). تعیین استادان فقه و حدیث و الٰهیات، تأمین زندگی مدرسان و طلاب، انتخاب امام جماعت، اعلان احکام دولتی برای امر به معروف و نهی از منکر در الازهر و نوسازیهای پی در پی آن، نشانۀ توجه حکمرانان این سلسله، به‌ویژه بیبرس و المنصور سیف‌الدین قلاوون و ملک الاشرف صلاح‌الدین، به الازهر و بازیافت اعتبار از دست رفتۀ این نهاد بزرگ عصر فاطمی بوده است (داج، 57-58). در زمان ملک ناصر (693-741ق) افزون بر بازسازی همۀ خرابیهایی که در زلزلۀ سال 702ق، بر الازهر وارد شده بود، یکی از امیران وی به نام علاءالدین طیبرس (د 719ق)، مدرسۀ طیبرسیه را برای تدریس فقیهان شافعی در جانب غربی الازهر ساخت. این مدرسه که با گذشت زمان در درون الازهر واقع شد، بعدها به کتابخانۀ این جامع اختصاص یافت. تأسیس مدرسۀ آق بُغاویه در جانب چپ الازهر شد و بنای حجره‌ها برای درس قرآن کودکان یتیم، از دیگر اقدامات انجام گرفتۀ این دوره بوده است (مقریزی، همان، 2/ 275-276، 383؛ خفاجی، 1/ 65-66؛ مبارک، 2/ 257؛ داج، 60-61). 
از گزارش ابن بطوطه (1/ 40)، چنین بر می‌آید که کسانی چون شرف‌الدین عیسی بن مسعود زَواوی مالکی (د 743ق/ 1342م)، مدرس فقه و حدیث و قوام‌الدین کرمانی، صاحب فتوا در تمامی مذاهب اهل سنت، در الازهر مجالس درس داشته‌اند. اشارۀ ابن بطوطه به عبای پشمین و خشن و عمامۀ پشمی سیاه‌رنگ کرمانی، پوشش یک استاد ازهری در آن دوره را نشان می‌دهد (همانجا؛ زرکلی، 5/ 109؛ ولی، 512-513). 
در عصر ممالیک بُرجی (784-923ق) نیز بر اعتبار علمی و شکوفایی آموزشی الازهر افزوده شد. دلبستگی مؤید شیخ (حک‍ 815-824ق)، یکی از حکمرانان این سلسله به الازهر چندان بود که نزدیک‌ترین امیران خود را به مدیریت این نهاد می‌گماشت. در 818ق که یکی از این امیران به نام سودوب نظارت الازهر را برعهده داشت، شمار طلاب مقیم الازهر در رواقهای عجمی، مغربی، زَیلَعی، بیش از 750 نفر بوده است که از خیرات و صدقات افراد نیکوکار نیز برخوردار بودند. این معنی موجب ازدحام مردم، خاصه در شبهای ماه رمضان، برای استفاده از این مزایا در الازهر می‌شد، به طوری که امیر سودوب را بر آن داشت تا با جمعی از غلامان خود، به خوابگاههای این جامع بتازد و عده‌ای را مضروب و زندانی کند. در پی این رویداد، مجالس درس جامع مدتی از فعالیت باز ایستاد (مقریزی، همان، 2/ 277، السلوک، 4(1)/ 322-323؛ خفاجی، 1/ 67، 72). 
در دورۀ حکمرانی قایتبای (902-904ق/ 1497-1499م) و جانشینان او، تا سلطۀ عثمانیان بر مصر، با همۀ پریشانیها که در دولت ممالیک راه یافته بود، ادارۀ الازهر و نیکو نگاه داشتن بنا و توجه به فعالیتهای آموزشی و رسیدگی به امر معیشت استادان و دانشجویان با علاقۀ بسیار دنبال می‌شد. حضور دانشمندان دیندار و پارسا چنان روحانیتی برای این جامع فراهم کرده بود که محرومیت از حضور در آن، به نوعی نفرین تعبیر می‌شد (نک‍ : داج، 72). از این‌رو، روزگار ممالیک برجی، دوران شکوفایی فرهنگ و تمدن مصر و برخورداری الازهر از انبوه عالمان بنام و قبله‌گاه طالبان دانش از اقصى نقاط بلاد اسلام بوده است (ابن ظهیره، 190؛ خفاجی، 1/ 76). 
ابن خلدون که در 784ق/ 1382م، به روزگار سلطان ظاهر بَرقوق، به مصر رفته، و بر منصب قضا و تدریس در جامع الازهر دست یافته، از قاهره به سواد اعظم دنیا و شهری پر از خانقاهها و مدارس و دانشمندان یاد کرده است (نک‍ : العبر، 6/ 483-484). با اینهمه، از مواد و کتابهای درسی و نیز گرایش بیشتر استادان و دانشجویان الازهر به علوم مذهبی و ادبی، بر می‌آید که افکار سنتی حاکم بر نهادهای آموزشی عصر ایوبیان به این دوره راه یافته، و پژوهش و تحصیل در علوم عقلی و دانشهای ریاضی، پزشکی، فیزیک و شیمی الازهر، به گونه‌ای کارآمد، درخشش نداشته است. نقد و نظر ابن خلدون از شیوه‌های رایج در قاهره، خاصه در الازهر که خود در آن تدریس می‌کرده، نشانۀ مردود و مهجور بودن مدعیان باب اجتهاد و الزام تقلید ملت اسلام از پیشوایان مذاهب اهل سنت بوده است (همو، مقدمه، 448). وی استادان معاصر خویش را به شیوه‌های سودمند و کارآمد آموزشی ناآشنا یافته است (همان، 535). 
 

صفحه 1 از4

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: