بویر احمدی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 5 مرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229093/بویر-احمدی
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
13
دو گروه بر جامعۀ ایلی بویراحمد رهبری داشته، و دستگاه اجرایی سیاسی ایل را میگرداندهاند: نخست رهبران موروثی، مانند خانها و كدخدایان تیرهها كه مقام رهبری را در دودمانهای خود توارثی میدانستند؛ دوم رهبران غیرموروثی، مانند كدخدایان جزء یا كدخدایان طایفهها و ریش سفیدانی كه در اثر برخی ویژگیهای شخصی و ابراز لیاقت، مقبولیت ایلی یافته، و مقام كدخدایی و ریشسفیدی به دست آورده بودند. خانها نسبت خود را به ملك، بنیانگذار دودمان یا اولاد ملك میرساندند (فاضل، همان، 36؛ غفاری، هیبتالله، 126، 147). اعضای این دودمان یا اولاد به تیرۀ اردشیری، یكی از تیرههای بزرگ ایل وابسته بودند و خود را مانند امرای شبانكارۀ فارس از اعقاب اردشیر بابكان به شمار میآوردند (نک : باور، 60-61). كدخدایان موروثی كه نایبان خانها بودند، در هر تیره از یك اولاد خاص برخاسته بودند. جانشینی بر مسند كدخدایی مانند جانشینی بر مسند خانی نیز پرتنش و مخاطرهآمیز بود (فاضل، همان، .(37 جدایی اصل و تبار خانها از كدخدایان، انگیزۀ جنگ و خونریزی میان این دو گروه از سردمداران ایل بر سر به دست آوردن قدرت و رهبری در ایل شده بود (افشار نادری، 62). كدخدایان غیرموروثی تابع خان بزرگ یا ایلخان بودند و طایفههای كوچك مستقلی را كه در حوزۀ حاكمیت خان قرار داشتند، به وكالت از او سرپرستی و اداره میكردند. ریشسفیدان، سرپرستان اولادها و مالها بودند كه حلقۀ ارتباطی میان اعضای اولادها و مالها و كدخدایان به شمار میرفتند. هر اولاد معمولاً چند رئیس یا ریش سفید داشت كه یكی از شایستهترین آنها نمایندگی اولاد را برعهده میگرفت (فاضل، همانجا؛ دربارۀ ساختار اجتماعی ـ سیاسی رهبری ایل، نک : نمودار).
منشأ اصلی قدرت قهری و اجرایی خان ناشی از تیرۀ «مالخانی» («دربار» در باصری، و «عمله» در قشقایی، نک : ه د، باصری، نیز قشقایی)، متشكل از طایفههایی از ایل بویراحمد و بیرون از ایل، و قدرت نظامی او ناشی از یك سپاه كوچك تفنگدار دستچین شده از مردان رزمندۀ طایفهها و اولادهای درون تیرۀ مالخانی بود. تیرۀ مالخانی پیوسته در پیرامون اقامتگاههای تابستانی و زمستانیخان و خانوادۀ او میزیستند و حلقهای حفاظتی در دورادور او و خانوادهاش پدید آورده بودند. نبود پیوند نسبی میان شماری از اعضای این تیره با اعضای تیرههای دیگر ایل و وابسته نبودن آنها به تقسیمات ایلی به اعتمادخان به افراد این تیره میافزود (فاضل، همان، 38 ).
اوضاع تاریخی، اجتماعی و سیاسی جامعههای ایلی ساكن كهگیلویه، به ویژه ایل بویراحمد در گذشتۀ دور چندان روشن نیست. داستان لشكركشی تیمور گوركانی (736-807ق) به سرزمین فارس و جنگ او با عشایر «بویر» كهگیلویه، پس از كشته شدن پسرش به دست بویرها و قتل عام آنها در كتاب منم تیمور جهانگشا (نک : ص 249-273: شرح تفصیلی لشكركشی تیمور به سرزمین بویرها و وصف این سرزمین و رفتار و اخلاق و دین عشایر بویر) چندان با واقعیتهای تاریخی تطبیق نمیكند (برای روایت مردم بویراحمد دربارۀ واقعۀ كشته شدن فرزند تیمور و جنگ بویرها با سپاه او، نک : «سرگذشت...»، 104-106). در دورۀ صفوی از 930 تا 1005ق /1524 تا 1597م، حاكمیت كهگیلویه در دست سران افشار از ایلهای هفتگانۀ قزلباش بود. پس از آن زمان هم حكام كهگیلویه از سوی پادشاهان صفوی و والی فارس گمارده میشدند. از زمان نبردهای لطفعلیخان زند با آقامحمدخان در 1204ق /1790م به بعد نام ایل بویراحمد به وضوح در اسناد تاریخی آمده است. معروفترین شورش عشایر فارس با قیام عشایر بویراحمد و درگیری آنان با قوای نظامی در جنگ «دورگ مدو» یا «دورگ مدین» در 1307ش آغاز شد و با جنگ بزرگ و سنگین «تنگ تامرادی» در 1309ش پایان یافت. این دو جنگ به لحاظ آرایش نظامی و شمار تلفات مهمترین جنگهای بویراحمد با قوای دولتی به شمار میرود (بیات، 10، 92). جنگ دورگ مدین بر سر مالكیت زمینهای ممسنی میان امامقلی خان رستم از ایلممسنی و معینالتجار بوشهری از مالكان بزرگ بوشهر درگرفت كه پس از كشته شدنِ افراد بسیاری از دو سو، با مصالحه پایان یافت (تقوی مقدم، 349-352). در جنگ «تنگ تامرادی» كه میان بویراحمدیها به فرماندهی لهراسب و به حمایت قشقاییها با قوای دولتی در تنگ روی داد، جنگجویان بویراحمدی لطمات فراوانی بر نیروی نظامی و تفنگچیان قشقایی وارد كردند؛ اما سرانجام، آتشبس برقرار گردید و با تأمین دادن دولت به سران شورشی و تسلیم آنان به دولت، جنگ پایان یافت (باور، 74-75؛ امیری، 22-23؛ بیات، 92-99؛ تقوی مقدم، 355-367). لهراسب كه فرماندهی هر دو جنگ را به عهده داشت، در اواخر اسفند 1309 در منطقۀ پرین در حالی كه همراه سرتیپخان آمادۀ نبرد دیگری با نیروی نظامی بود، با تیر یكی از افراد تیرۀ قایدگیوی در سنگر خود كشته شد (همو، 369-370). بویراحمدیها به لهراسب ــ كه از طایفۀ باتولی بویراحمد گرمسیر بود ــ پس از مرگ لقب «كی» دادند و او را «كی لهراس» نامیدند. اعطای لقب كی به افراد بیرون از دودمان خانها تا آن زمان رسم نبود (صفینژاد، عشایرمركزی، 239؛ تقویمقدم، 347؛ دربارۀ شرح زندگی لهراس و دلاوریهای او، نک : غفاری، یعقوب، 3-9، نیز دربارۀ اشعار مربوط به جنگ تامرادی، 10-13). چندی پس از جنگ تامرادی و سلطۀ كامل نیروهای نظامی و دولتی در نواحی بویراحمدنشین، سران ایل همراه خانوادههایشان ابتدا به شیراز و بعد به تهران فرستاده شدند. در 1313ش سرتیپخان و شكرالله خان اعدام شدند (باور، همانجا). پس از واقعۀ شهریور 1320ش عبداللهخان ضرغامپور فرزند شكرالله خان، محمدحسین طاهری فرزند سرتیپخان، و محمدعلی خلیلی از ایل بویراحمد همراه رؤسای دیگر ایلات فرار كردند و از تهران به زادگاههای خود بازگشتند. عبداللهخان و محمدحسینخان به ترتیب رهبری ایل بویراحمد سفلا و علیای سردسیر را در دست گرفتند (همو، 76؛ تقوی مقدم، 424-426). عبداللهخان یك نیروی چریكی تشكیل داد و با ایلات قشقایی و ممسنی پیمان همبستگی بست كه به پیمان «چم اسپید» (چشمۀ سفید) معروف شد (دربارۀ متن پیمان، نک : باور، 78-79). او برای به دست آوردن مقام ایلخانی به نبرد با ایلات و طوایف مخالف خود و نیروهای حكومتی برخاست و جنگ و غارت را آغاز كرد. از مهمترین واقعههای دورۀ حیات عبداللهخان، حملۀ او با همكاری قشقاییها به گروهان ژاندارمری حنا در منطقۀ بختیاری در 1321ش و خلع سلاح افراد و غارت سلاحهای پادگان؛ حمله به پادگان نظامی سمیرم در جنوب شهر قمشه در 1322ش و خلع سلاح آن پادگان؛ و سرانجام، حمله به بویراحمد علیا به سرپرستی محمدحسینخان در 1323ش و شكست او و متحدش از ایل ممسنی و بستن پیمانی به نام «سرگچینه» در محلی به همین نام و خراجگذار كردن آنها بود (دربارۀ حوادث این دوره، نک : باور، 77- 85؛ صفینژاد، همان، 240؛ تقوی مقدم، 428-430، 437-443؛ نیز نک : موسایی، شم 3، ص 28، شم 4، ص 36-37، شم 5، ص 19-24؛ برای تصویر پیماننامۀ سرگچینه، نک : تقویمقدم، بخش اسناد و تصاویر). سران بویراحمد سفلا و علیا كه از 1325 تا 1330ش با حكومت مركزی كنار آمده بودند، در 1330-1331ش همزمان با نهضت ملی شدن نفت و كشمكش میان محمدمصدق و شاه، میان آنان دودستگی پدید آمد. محمدحسینخان و ناصرخان، از سران بویراحمدعلیا به هواخواهی دربار، و آقابیژن منصوری از كدخدایان بویراحمد علیا و عبداللهخان كلانتر بویراحمد سفلا و برادرش خسروخان به هواخواهی مصدق برخاستند و با یكدیگر درگیر شدند. پس از كودتای 28 مرداد 1332، عبداللهخان و برادرش و كدخدایان دیگر بویراحمد سفلا با تلگرافی از مصدق حمایت كردند و به دولت كودتا تاختند. چندی بعد اینها نیز تغییر جهت دادند و تنها خسروخان در موضع مخالفت با شاه پافشاری میكرد. مقامات حكومتی با تطمیع عبداللهخان او را به كشتن برادرش واداشتند. پس از آن، همۀ سران ایل با دربار كنار آمدند و تا زمان اصلاحات ارضی 1341-1342ش رابطهشان را با دولت حفظ كردند؛ در این زمان، به مخالفت با برنامۀ اصلاحات ارضی برخاستند و با حكومت در پیاده كردن برنامۀ اصلاحات همكاری نكردند. از این هنگام، عبداللهخان و برادرش ناصرخان مبارزه با حكومت را آغاز كردند و جنگ و گریزهایی پراكنده میان آنها و قوای نظامی روی داد. در 1342ش بزرگترین جنگ میان آنها در تنگ گُجستان روی داد كه در آن عبداللهخان و برادرش و یكی از سران بویراحمد علیا به نام كی خورشید عملاً شركت نكردند. در این تنگ نیروهای عشایری بسیاری از قوای نظامی را كشتند و بر آنها پیروز شدند (برای شرح نبرد گجستان و اقدامات بعدی دولت در سركوب ایل بویراحمد و اعدام سران، نک : همو، 455 بب ).
بویراحمدیها به گویش لری از گروه گویشهای لر بزرگ سخن میگویند. گویشهای لری به دو گروه گویشهای لر كوچك شامل زبان مردم پیشكوه و پشتكوه لرستان، و گویشهای لر بزرگ شامل زبان مردم بختیاری، ممسنی و ایلات كهگیلویه تقسیم میشود. برخی، گویشهای لرها را متعلق به گروه گویشهای ایرانی جنوب غربی مانند فارسی و گویشهای مردم فارس، و جدا از گروه گویشهای شمال غربی مانند كردی و گویشهای مركزی دانستهاند (نک : V /43, EI1). درگذشته پژوهشهایی پراكنده دربارۀ گویش بویراحمد صورت گرفته، اما نخستین پژوهش زبان شناختی میدانی را گ. ل. ویندفور در زمینۀ گویش بویراحمد انجام داده است. او نتیجۀ پژوهش خود را اولینبار در مقالۀ «بویراحمدی» (نک : ایرانیكا، IV /325-326)، در 1369ش /1990م چاپ و منتشر كرد. بنابر تحقیق او، گویش لری بویراحمدیهای ساكن در بخش شمالی استان كهگیلویه و بویراحمد با گویش عشایر كهگیلویه و ممسنی در بخش جنوبی استان نزدیك و خویشاوند است. این گویش با گویش بختیاری در شمال و گویشهای لری در شمال غربی به گروه گویشهای ایرانی منطقۀ جنوبی زاگرس متعلق، و در تقابل با گویشهای كردی رایج در شمال زاگرس هستند. او شماری از واژهها، صورتهای ساختی زبان و شكلهای واجی گویش بویراحمد را با كردی و گویشهای همسایگان بویراحمد در آمیخته و مشترك میداند. در سالهای اخیر نیز، افضل مقیمی، یكی از گویشوران بویراحمد پژوهشی میدانی دربارۀ این گویش كرده، و حاصل پژوهش خود را در 1373ش در كتاب بررسی گویش بویراحمد و ... در شیراز منتشر كرده است.
بویراحمدیها مسلمان، و پیرو مذهب تشیع هستند. فرهنگ مذهبی در جامعۀ بویراحمدی مانند جامعههای دیگر ایلی ـ عشیرهای ایران آمیزهای از آموزههای اسلامی برآمده از تعالیم و احكام مذهبی و برخی تفكرات و تلقیهای دیرینۀ ایرانی و باورهای سنتی است (بلوكباشی، جامعه، 93-94). مردم بویراحمد راه آرام زیستن و دور كردن رنج و ستم از خود را در محیط و فضای مذهبی جست و جو میكنند. از اینرو، رعایت آداب و رسوم و مناسك مذهبی را در زندگی نهتنها برای سازگاری با این تجربهها میانگارند، بلكه از این راه انتظار از میان برداشتن همۀ مصایب را نیز دارند (لفلر، «اسلام...»، .(253 از رخدادهای مهم در جامعۀ بویراحمد دعوی كیشآوری جوانی آقابابانام از طایفۀ آقاحسنی تیرۀ آقایی در اوایل سال 1330ش است. آقا بابا كه در ده مُزدَك ساكن بود، مردم را به كیشی كه به آن نام «طلوعی» داده بود، فراخواند. به زودی 4 تن: یك سید خوابگزار، سیدی از گوشۀ شاهزاده قاسم كه به «بهاءالدین» ملقب بود، سیدی از «سادات وخمی» (متفرقه) و یك تن از خاندان خانها به نام ناصرخان طاهری به او پیوستند و به رهبری او هستۀ مركزی كیش را بنیاد نهادند و در میان مردم به «پنج تن» معروف شدند. به تدریج گروهی از عشایر دور آنها گرد آمدند و به كیش طلوعی كه مبشر عدالت و رستگاری بود، گرویدند. سرانجام در پس وقایعی چند و مخالفت و مقابلۀ كارگزاران دولتی محلی با آنها، آقا بابادست از دعوی و تبلیغ برداشت و كیش او در زمستان همان سال از میان رفت (تحقیقات میدانی؛ برای ماجرای كامل، نیز نک : حسینی، 9-22). پس از پیروزی انقلاب اسلامی (1357ش) دگرگونی ژرفی در نحوۀ بینش، عقاید دینی و اعمال مذهبی بویراحمدیها پدید آمد. بنابر پژوهشهای میدانی لفلر (نک : همان، در بویراحمد و نتیجۀ سنجش رفتارها، عقاید و جهانبینی بویراحمدیهای سیسخت در سالهای 1359-1360 و 1362ش و سالهای پیش از انقلاب، ماهیت ذهنی و عملی دینی مردم در این سالها تغییر كرده، و دین و مذهب تأثیر ژرفی بر فضای مادی و معنوی زندگی مردم و جهانبینی و عملكرد آنها گذاشته است (نیز نک : بلوكباشی، نقد...، 88-97).
از رسمهای كهن عشایر كوچندۀ بویراحمد، رسم رها كردنِ سالخوردگان ناتوان و معلول در پناهگاههایی به نام «غِرِب خونه» (غفاری، هیبتالله، 193) یا «خِرِفخانه» ( ایرانیكا، به هنگام كوچ و گذر از گذرگاههای سخت كوهستانی بود. این رسم در فرهنگ برخی عشایر دیگر مانند بختیاریها و ممسنیها نیز وجود داشت. برونوسكی از این رسم در میان كوچندگان بختیاری در كتابش «صعود انسان» یاد میكند و مینویسد: سالخوردگان عشایر این رسم را پذیرفتهاند و میدانند كه به پایان سفر زندگی رسیدهاند (ص .(64 صفینژاد به نقل از دستنویسی رسم بختیاریها را در گذاردن زنان و مردان پیر در غار «خاتی نعلب» (ظاهراً «خاتین علب»، یعنی خاتون حلب) در مسیر كوچ به زردكوه میآورد ( عشایر مركزی، 614). لفلر (نک : ایرانیكا، همانجا) و هیبتالله غفاری (همانجا) و صفینژاد (همان، 613-614) به رواج این رسم در فرهنگ بویراحمد در قدیم اشاره میكنند. امان اللهی گزارشهای برونوسكی و لفلر دربارۀ طرد پیران در میان عشایر را خلاف آیین زرتشت و سنت اسلامی، و خرفخانهها را (بدون ارائۀ سند) بازماندۀ گورهای پیش از اسلام دانسته است (نک : دانشنامه... ، 4 /634)؛ اما باید گفت: برخلاف استنباط و نظر اماناللهی این رسم برآمده از فرهنگ خاص كوچندگی و از عارضههای معیشت سخت زندگی شبانی در قدیم بوده است. حكایتی از گفت و گوی یك پدر با پسرش به هنگام ترك او در ادبیات شفاهی ایل ممسنی تداول این رسم را در فرهنگ عشایر كهگیلویه تأیید میكند (نک : حبیبی فهلیانی، 456). دگرگونیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در زندگی عشایر و تغییر فرهنگ كوچندگی به فرهنگ یكجانشینی و تأثیر آموزشهای دینی نقش مهمی در منسوخ كردن این رسم در رفتارهای فرهنگی بویراحمدی و عشایر دیگر داشته است.
بویراحمدیها تا چند دهه پیش در جامعهای زندگی میكردند كه فرهنگ شفاهی در فضای آن سیطره داشت. در این جامعه، بنابر تحقیق اریكا فریدل («مطایبات...»، 282-281)، در حالی كه هنرهایی چون نقاشی، كندهكاری، سفالگری و جز آنها وجود نداشت و زنان در انتخاب رنگ و نقش و رنگ آمیزی و نقشپردازی بر دستبافتهایشان، مانند قالی و خورجین و جز آن، آزادیشان اندك بود، هنر ترانهسرایی و شعرخوانی میان زن و مرد و در همۀ عرصههای زندگی، به ویژه در مراسم عروسی و سوگ به صورت گستردهای رواج داشت. شعر، ترانه، قصه، مثل و مَتَل از جلوههای خاص ادب شفاهی و ركن اصلی فرهنگ عامۀ مردم بویراحمد بوده است. ترانههای تك بیتی بویراحمد به لحاظ آهنگ، موضوع، محتوا و یا مورد و مناسبت سرودن و خواندن، از یكدیگر متمایز میشوند. بیتها را معمولاً با 4 آهنگ و نوای «شَروه» (آهنگ ماتم و عزا)، «هشتا» (رقص و پایكوبی) و «لَلویی» (لالاییِ خواب) و «یریار» (جدایی و دوری از یار) میخوانند. این ترانهها و قصهها بازتابانندۀ زمینههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعۀ بویراحمد است (تحقیقات میدانی؛ برای ادبیات شفاهی بویراحمد، نک : فریدل، «ترانهها»، 54-47، «مطایبات»، 286-281؛ لمعه، 47-50، 136؛ «سرگذشت»، 146-196؛ احمدی، 121-122).
شاهنامه خوانیدر میان عشایر بویراحمد، به ویژه عشایر تیرۀ كیگیوی رواج داشت. شاهنامه را باسوادی میخواند و به گویش لری برای مردم تفسیر میكرد. یكی از شاهنامه خوانانمعروف كی سالار بود كه با لحنی زیبا اشعار شاهنامه را میخواند. به هنگام جنگ یا حمله برای غارت، كدخدایان و تفنگچیان دور هم جمع میشدند تا شاهنامه خواناشعار حماسی برای آنها بخواند. در پارهای از مجالس شاهنامه خوانینی هم نواخته میشد. داستانهای شاهنامه بر فرهنگ جامعۀ ایلی تأثیر بسیاری گذاشته است؛ از جملۀ این تأثیرات منسوب كردن نام برخی جاها به پادشاهان و قهرمانان شاهنامه است؛ مثلاً نام تل خسرو را به كیخسرو، سی سخت را به سی سوارِ سرسخت كیخسرو كه به كوه دنا رفته بودند، گردنۀ بیژن و تلّزالی در دنا را به بیژن و زال نسبت میدهند و برای هر یك داستانی روایت میكنند (صفینژاد، عشایر مركزی، 581؛ تحقیقات میدانی).
تا پیش از شكلگیری نهاد رسمی آموزش و پرورش در منطقۀ كهگیلویه و بویراحمد، شمار بزرگی از بویراحمدیها، به ویژه كوچندگان آنها بیسواد بودند. در آن زمان، در برخی از مناطق سردسیری و گرمسیری مكتبخانههایی به نام «خانۀ ملا» بود كه افراد با سواد طایفهها یا افرادی با سواد از بیرون ایل در این مكتبخانهها به كودكان و نوجوانان خواندن میآموختند. علاوه بر قرآن كریم، كتابهایی كه ملاها درس میدادند، هفت لشكر یا شاهنامه، خسرو شیرین نظامی، امیر ارسلان، فلك ناز و جز آن بود. آموختن اعداد سیاق و چهار عمل اصلی حساب نیز در برنامۀ درسی مكتبخانهها بود. با دایر شدن نخستین دبستان 5 كلاسه در تل خسرو و آنگاه یك دبستان در 1330ش در سیسخت، برخی از كودكان به این دبستانها جذب شدند. پس از چندی، روستاهای منطقه زیرپوشش آموزش عشایری قرار گرفتند و با گسترش تدریجی آنها، مكتبخانهها از رونق افتادند. با افزایش شمار دانشآموزان، از 1350ش دبیرستانهایی نیز در مراكز بخشها و شهرهای بویراحمد تأسیس شد و رفته رفته برنامۀ آموزش رسمی به همۀ نقاط بویراحمد، در میان یكجانشین و كوچنده، گسترش یافت (صفینژاد، همان، 573 -574؛ دربارۀ فرایند توسعۀ آموزش و پرورش در منطقه، نک : احمدی، 214-223). طبق آمار 1365ش، بویراحمد سفلا و بویراحمد علیا به ترتیب با 7 /36٪ و 6 /45٪ بالاترین نرخ با سوادی را در میان عشایر كوچندۀ استان داشتهاند ( مطالعه...، 33، نیز جدول شم 25). همچنان طبق آمار 1375ش، از 874‘63 تن جمعیت شهری 6 ساله به بالای شهرستان بویراحمد، 616‘57تن با سواد (2 /90٪) و 258‘6تن بیسواد، و از 638‘112تن جمعیت روستایی، 682‘78 تن با سواد (8 /69٪) و 956‘33 تن بیسواد، و از 161 تن غیرساكن 85تن (4 /53٪) با سواد و 76 تن بیسواد بودهاند ( آمارنامه، 38). دگرگونی در ساختارهای ایلی: دگرگونیهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و سیاسی ایران در چند دهۀ اخیر ساختار اجتماعی ــ سیاسی و اقتصادی سنتی جامعههای ایلی ــ عشیرهای، از جمله جامعۀ ایلی بویراحمد را از هم پاشیده است. مهمترین عوامل فروپاشی تدریجی ساختارهای ایلی و تضعیف قدرت ایلات و عشایر در 40 سال گذشته اینهاست: ملی شدن جنگلها و مراتع، تعیین حریم چرا برای گلهداران ایلیاتی، منسوخ شدن نظام سنتی زمینداری و تقسیم اراضی مالكان بزرگ در میان زارعان ایلیاتی، فرو پاشیدن مناسبات كهنۀ خانی ــ ایلیاتی، یا به عبارت دیگر ارباب ـــ رعیتی و تملك سنتی بر عوامل تولید، نفوذ و مداخلۀ نیروهای نظامی و نهادهای رسمی دولتی در امور اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، سركوب خانها و براندازی نظام و منصبخانی، كلانتری و كدخدایی از ساختار سیاسی ایل و جایگزین شدن نظام شورایی و اعتبار یافتن مقام ریشسفیدی ردههای پایین، اسكان اجباری یا خودخواستۀ عشایر كوچنده و توجه كوچندگان از اقتصاد مبتنی بر دامپروری سنتی به اقتصاد مبتنی بر زراعت و رمهگردانی و آشنایی كم و بیش آنان با كشاورزی مكانیزه و كاربرد برخی ابزار و وسایل و فنون نوین در زراعت و حمل و نقل، گسترش و فراگیرشدن آموزشهای رسمی، توسعۀ فرهنگ ارتباطات و رسوخ برخی عناصر فرهنگ شهری و غربی و ایجاد جادههای ارتباطی و اجرای برنامههای عمرانی در دهات ایلنشین. با این دگرگونیها جامعۀ بویراحمد به سوی یك نظام غیرایلی و شیوۀ زندگی تازه، مشابه با نظام و شیوۀ زندگی روستایی ـ شهری پیش میرود (بلوكباشی، جامعه، 98- 99). اكنون سازمان ایلی ـ عشیرهای به مفهوم قدیم و سنتی آن در جامعۀ بویراحمد وجود ندارد و با تشكیل «سازمان امور عشایری» در نظام جمهوری اسلامی ایران و فعال شدن این نهاد در جامعۀ بویراحمد، امور و وظایف دستگاه رهبری سیاسی - اقتصادی قدیم ایل به آن سپرده شده است. دربارۀ ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بزرگ ایل بویراحمد، افزون بر منابع یاد شده در متن مقاله میتوان به این كتابها و مقالهها نیز مراجعه كرد:
Fazel, G. R. , «The Encapsulation of Nomadic Societies in Iran» , The Desert and the Sown: Nomads in the Wider Society, ed.C. Nelson, California, 1973; Friedl, E., «Boyer Ahmad», The Nomadic Peoples of Iran, eds. R. Tapper and J. Thompson, London, 2002; id, «The Division of Labor in an Iranian Village», Merip Reports, 1981, no.95; id, «The Folktale as Cultural Comment», Asian Folklore Studies, 1975, vol. XXXIV, no. 2; id., «Die Medizinischen Systeme der Boir Ahmad», Ethnologie und Geschichte, Wiesbaden, 1983; id, Women of Dehkoh: Lives in an Iranian Village, Washington, 1989; Löffler, R., «Recent Economic Changes in Boir Ahmad... », Journal of the Society for Iranian Studies, 1976, vol.IX, no. 4; id.,«The Representative Mediator and the New Peasant», American Anthropologist, 1971, vol. LXXIII, no.5; id. and E. Friedl, «Eine ethnographische Sammlung von den Boir Ahmad, Südiran», Archiv für Völkerkunde, 1987, vol. XXI; Löffler, R. et al., «Die Materielle Kultur von Boir Ahmad, Südiran», Zweite ethnographische Sammlung, Archiv für Völkerkunde, 1974, vol. XXVIII; Ranking, J., Report on the Kuhgalu Tribes, Simla, 1911.
آمارنامۀ استان كهگیلویه و بویراحمد (1375ش)، سازمان برنامه و بودجۀ استان كهگیلویه و بویراحمد، مركز آمار ایران، تهران، 1376ش؛ احمدی، نصر، مرفولوژی كرانۀ گمنام، تهران؛ افشار، ایرج، «فارس ـ در ریاض الفردوس»، فارس ـ شناخت، شیراز، 1379ش، س 2، شم 4؛ افشار نادری، نادر، مونوگرافی ایل بهمئی، تهران، 1347ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران، از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1346ش؛ اماناللهی بهاروند، سكندر، قوملر، تهران، 1370ش؛ امیری بویراحمدی، امرالله، «ریشهها و اهداف لشكركشی رضاشاه به بویراحمد»، فصلنامۀ عشایری ذخائر انقلاب، تهران، 1370ش، شم 15؛ باور، محمود، كهگیلویه و ایلات آن، گچساران، 1324ش؛ بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، تهران، 1343ش؛ بلوكباشی، علی، جامعۀ ایلی، تهران، 1381ش؛ همو، نقد و نظر، تهران، 1377ش؛ بیات، كاوه، شورش عشایری فارس: سالهای 1307- 1309ش، تهران، 1365ش؛ تقوی مقدم، مصطفى، تاریخ سیاسی كهگیلویه، تهران، 1377ش؛ جمعیت و شناسنامۀ ایلات كهگیلویه، تهران، 1347ش؛ حبیبی فهلیانی، حسن، ممسنی در گذرگاه تاریخ، شیراز، 1371ش؛ حسینی، ساعد، گوشههای ناگفتهای از تاریخ معاصر ایران، شیراز، 1373ش؛ حسینی كازرونی، محمدرضا، «كوچ مال كاابراهیم ایل بویراحمد»، ایلات و عشایر، تهران، 1362ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، تهران، 1339ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1377ش؛ دوبد، ك.ا.، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ترجمۀ محمد حسین آریا، تهران، 1361ش؛ دومورینی، ژ.، عشایر فارس، ترجمۀ جلالالدین رفیعفر، تهران، 1375ش؛ «سرگذشت ایل»، نامۀ نور، ویژهنامۀ هنر و فرهنگ ایل بویراحمدی، تهران، 1359ش، شم 10 و 11؛ صفینژاد، جواد، اطلس ایلات كهگیلویه، تهران، 1347ش؛ همو، «خاننامه»، مجلۀ دانشكده، تهران، 1354ش، س 1، شم 2؛ همو، عشایر مركزی ایران، تهران، 1368ش؛ همو، «عشایر و كوچ»، فصلنامۀ عشایری ذخایر انقلاب، تهران، 1366ش، شم 1؛ طاهری بویراحمدی، عطاء، عشایر كهگیلویه و بویراحمد، كرمانشاه، 1355ش؛ همو، «نیم قرن زندگی در ایل بویراحمد»، آینده، تهران، 1367ش، س 14، شم 6 - 8؛ غفاری، هیبتالله، ساختارهای اجتماعی عشایر بویراحمد، تهران، 1368ش؛ غفاری، یعقوب، نمونهای از اشعار محلی مردم كهگیلویه و بویراحمد، یاسوج، 1362ش؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، به كوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367ش؛ قدیمی، علیاكبر، بررسی اجتماعی و اقتصادی یاسوج، بویر احمد علیا، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی، تهران، 1347ش، گزارش شم 5؛ كیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ گزارش بررسی مقدماتی و طرح مطالعۀ آینده در ایلات كهگیلویه و بویراحمد، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی، تهران، 1345ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و كهگیلویه، تهران، 1349ش؛ مجیدی، نورمحمد، تاریخ و جغرافیای كهگیلویه و بویراحمد، تهران، 1371ش؛ مطالعۀ توسعۀ اقتصادی و اجتماعی استان كهگیلویه و بویراحمد (جوامع عشایری)، سازمان برنامه و بودجۀ استان كهگیلویه و بویراحمد، تهران، 1373ش؛ منم تیمور جهانگشا، گردآوری مارسل بریون، اقتباس ذبیحالله منصوری، تهران، 1364ش؛ موسایی، میثم، «مبارزات عشایر بویراحمد با رضاخان (حكومت پهلوی)»، فصلنامۀ عشایری ذخایر انقلاب، تهران، 1367ش؛ وقایع اتفاقیه (مجموعۀ گزارشهای خفیهنویسان انگلیس)، به كوشش سعیدی سیرجانی، تهران، 1361ش؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ نیز:
Barth, F., «Tribal Structures of Iran », Social Science Seminar, Unesco, Tehran , 1959; Bronowski, J., The Ascent of Man, London , 1976; EI1; EI2 ; Fazel, G.R., «Economic Bases of Political Leadership Among Pastoral Nomads... », New Directions in Political Economy ..., eds. M. Leons and F. Rothestion, New Jersy, 1979; id, «Social and Political Status of Women Among Pastoral Nomads... », Anthropological Quarterly, Massachusetts / Boston, 1977, vol. L, no. 2; Field, H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago , 1939; Friedl, E., «Boir Ahmad Mockery... », Iranian Studies, Michigan, 1977, vol. X, no. 4; id, «The Dynamics of Women's Spheres of Action in Rural Iran» , The 7th Berkshire Conference on History of Women, Wellesley , 1987; id., «Folksongs from Boir Ahmad... », Mardomšenasi va Farhang-e- Âmme-e-Iran (Ethnologie et traditions populaires de l ʾIran), Tehran, 1977-1978, no. 3; Iranica; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, Cambridge, 1905; Löffler, R., Islam in Practice, New York, 1988; id, «The National Integration of Boir Ahmad» , Iranian Studies, 1973, vol. VI, no. 2-3; id, «Tribal Order and the State... », ibid, 1978, vol. XI.علی بلوكباشی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید