تعاون، واژه ای
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224284/تعاون،-واژه-ای
دوشنبه 11 فروردین 1404
چاپ شده
15
تَعاوُن، واژهای عربی و قرآنی و معادل با همکاری و یاریگـری و مشارکت و برابر با cooperation لاتیـن. تعـاون از «ع و ن» بـاب تفاعل به معنای یکدیگر را یاری و کمک کردن است (ابن منظور، نیز تاج العروس، ذیل عون؛ سلیم، 5).در زبان فارسی واژههای بسیاری وجود دارد که با کلمۀ تعاون مترادف به نظر میرسند، مانند معاونت، دستگیری، مددکاری، یاری، اعانت، کمک، پایمردی، دستمردی، پشتی، یارمندی، پشتیبانی، نصرت، مساعدت، عون، معاضدت، مظاهرت، معونت، مدد، امداد، نصر، همکاری، مشارکت، انباری، حصهداری و... ( لغتنامه...، ذیل واژهها) و به قول زبانشناسان معانی این واژگان از جهاتی مشترک (مترادف) و از جهاتی مختلف (متباین) میباشند و میان آنها رابطۀ هممعنایی ناقصی برقرار است (نک : باطنی، 198).در دهههای اخیر، واژههای ترکیبی تازهای در فارسی برای تعاون ساخته و به کار گرفته شده است، مانند «همیاری»، «خودیاری» و «دگریاری» که برای این واژهها نیز، هممعنایی ناقص همچون اصطلاحات گذشته صدق میکند. گفتنی است که 3 واژۀ اخیر در ادبیات کهن ما وجود نداشته، اما در گویشهای محلی کلمات مترادف و واژگان همریشه با آن وجود دارد (فرهادی، «فضای...»، 7، 28).امروزه واژۀ «تعاون» به عنوان اصطلاحی علمی، در دانشهایی مانند زیستشناسی، بومشناسی و به ویژه حوزههای علوم اجتماعی همچون جامعهشناسی، انسانشناسی، روانشناسی، روانشناسی اجتماعی و اقتصاد و توسعه کاربرد دارد. جدا از معنای لغوی و تعریف اصطلاحی تعاون، باید گفت که تعاون (همکاری و مانند گردی) از مصادیق «کنشهای متقابل پیوسته» است که در جهت یگانهای صورت میگیرند، درصورتی که سبقتجویی و رقابت و ستیزه از کنشهای «متقابل گسسته» هستند (آگبرن، 111).بنابر نوشتۀ آگبرن «همکاری یکی بودن مساعی دو و یا چند شخص است، برای حصول به هدفی معین...» (همانجا). این تعریف پذیرفته شده را میتوان در منابع متقدم دیگر نیز یافت: «همکاری اشتراک مساعی در راه نیل به هدفهای مشترک است» (روسک، 65). تعاون یا همکاری همسویی کوششهای دو یا شمار بیشتری از افراد است، برای دستیابی به هدف و یا هدفهایی معین، با نیت و منظوری واحد، یا متفاوت (فرهادی، فرهنگ یاریگری...، 1/ 2).گفتنی است که دربارۀ تعریف اصطلاحی تعاون یا همکاری ــ همچـون اصطلاحـات دیگـر علـوم اجتمـاعـی ــ هم رأیی و هماندیشی بسیاری وجود ندارد (برای آگاهی از تعاریف، نک : همو، «نقد...»، 101-121).ناهمخوانی در تعاریف تعاون و همکاری به حدی بوده که گاه انتقاد برخی از فرهنگنویسان را نیز فراهم ساخته است. جولیوس گولد و ویلیام ل. کولب مینویسند: اصطلاح تعاون اگرچه در جامعهشناسی به صراحت به صورت یک فرایند یا رابطۀ اجتماعی مورد توجه قرارگرفته است، اما دربارۀ معنی آن سردرگمی بسیاری مشاهده میشود. این آشفتگی به حدی است که گاه به نظر میرسد زبان معنی خود را از دست داده است (ص 245).بخشی از این آشفتگیها در ماهیت خود علوم اجتماعی و بخشی دیگر برخاسته از این واقعیت است که غرب با وجود اینکه زادگاه علوم اجتماعی است، لیکن دربارۀ تعاون بسیار کم کار کرده است، زیرا در جامعۀ فردگرای غربی، سبقتجویی، رقابت، ستیزه و جنگ اصل، و همکاری فرع قضایا محسوب میشده است (فرهادی، فرهنگ یاریگری، 1/ 68).آشفتگـی و سردرگمی دربارۀ مفهوم تعاون ــ اگرچه ظاهراً بسیار ساده به نظر میرسد ــ آشفتگی در طبقهبندی، تبارشناسی تعاون و خاستگاههای آن را نیز به وجود آورده است. در مفصلترین فرهنگ علوم اجتماعی که در ایران نوشته شده است، با وجود معرفی 38 حوزۀ علمی، از جامعهشناسی تعاون و مشارکت خبری نیست (ساروخانی، 757-765). در «دائرةالمعارف علوم اجتماعی» 18 جلدی، تنها 6 صفحه به مسئلۀ همکاری اختصاص داده شده است و کتابشناسی آن تنها به 14 منبع اشاره کرده است (III-IV/ 385).تعـاون یا همکاری و یاریگـری، در فرهنـگ و تاریخ ایران ــ همچـون دیگـر ملـل کهـن فـرهنگ جهـان ــ دارای ردپاهای تاریخی و ماقبل تاریخی است. اولین ردپای واضح، اما کشف نشدۀ تعاون در فرهنگ ایرانی را، میتوان در بازتابهای زبانی آن مشاهده کرد. همانطور که زبانشناسان گوشزد کردهاند، زبان تنها وسیلۀ ارتباط ما با همعصران خودمان نیست، بلکه ما را با گذشتههای بسیار دور پیوند میدهد و با زندگی روزمره، اقتصاد و ارزشها و عواطف نیاکانمان آشنا میسازد. بدینمعنا زبان همانطور که کندراتف بیان کرده، وسیلۀ معجزهآسایی برای «احیاء گذشته» است (ص 31).در زبان فارسی واژگانی همچون «دامیاری» (صیادی، ماهیگیری)، «شدیاری» (شخم زدن)، بازیار (برزگر، باغبان، صیاد، نک : لغتنامه، ذیل بازیار). «شن یاری» (ایزدپناه، 138)، «جوتیار» به معنای زارع (کلباسی، 172، 197) و واژگان دیگری همچون «داشتیاری» در گویش کمرهای به معنای حفاظت و نگهداری، و آبیاری و گاویاری واژگان مرکبیاند که همگان با یاری ترکیب شدهاند و به یاری ختم میشوند (فرهادی، همان، 1/ 1) و این اسناد کهنترین اسنادی است که نشاندهندۀ جایگاه و اهمیت همکاری در فرهنگ ایرانی است. افزون بر این باید به کندهکاریهای صخرهای فراوانی که در 15 سال گذشته در ایران کشف شدهاند، اشاره کرد که در بیشترین آن نقوش انسانها در حال جرگه کردن شکار و همکاری نشان داده شدهاند (همو، موزههایی...، نیز رفیعفر، سراسر اثرها).از این گذشته در آیین زردشتی، اگرچه پایۀ جهان برتضاد خوبی و بدی (اهورایی و اهریمنی) نهاده شده است، اما گروندگان به آیین اهورایی برای چیرگی بر اهریمن نیازمند یاری به یکدیگر و به نیروهای اهورایی میباشند (خدایار محبی، 21).در آیین زردشتی افزون بر یاری همدینان به یاری بددینان نیز به شرطی که به دین آنان گزندی نرساند، سفارش شده است: «اندر همیِ نیکدینان با یکدیگر برای برآوردن نیاز هم، و نیز همیاری با اکدینان در کاری که از آن به دین گزایش نمیرسد» (نک : جنیدی، 117، به نقل از دینکرد). در بخشی دیگر از همین متن پهلوی (دینکرد) آمده است: «اگر در روستایی پیروان دیگر دینها بخواهند جاده بکشند یا یاوری به کشاورزی از کار افتاده بکنند، میباید در آن همیار شدن؛ اما اگر بخواهند درختان جنگل را بِبُرند و یا کشتزاری نرسیده را درو کنند، چون چنین کارها از دیدگاه دین ایرانی، گناه است، همیاری در چنین کارها شایسته نیست» (همانجا). در فرگرد شانزدهم دینکرد (سوتکرنَسک) دربارۀ انواع مزد آمده است: «... سه دیگر آن کسان که برترین مزد نیکو دارند که در برابر کار، اهرایی (پاکی و راستی و خشنودی خداوند) را بخواهند» (نک : همو، 114). در نوشتههای پهلوی نیز صدها بار واژۀ «کَرپَک مُزد» که مزد نیکوکاری در راه خدا بوده، به کار رفته است و پیدا ست که چنین مزد و پاداش برای آنانی است که یاوری به کارهای همگانی میرسانند (همانجا). در این ترجمه واژۀ همیاری به معنای لغوی به کار برده شده، در صورتی که معنای اصطلاحی و دقیق آن، کمک کردن به کشاورز از کار افتاده، کمک بلاعوض و «دگریاری» است و نه همیاری که کمک متقابل و معوض است. دربارۀ کشیدن جاده، اگر یاری دهندگـان خود از این کار سود ببرند و در آن، مشتـرکالمنافع باشند، نوع همکـاری و تعاون «خودیاری» خواهد بود و اگر در سود آن شریک نباشند، «دگریاری» خواهد بود و نه «همیاری» (یادداشت مؤلف).در آموزههای اسلامی تعاون از جایگاه ویژه برخوردار است. در قرآن کریم با آنکه کلمۀ «تعاون» به کار نرفته، اما صیغههای این مصدر فقط در دو جا به کار رفته است که هر دو در سورۀ مائده اند: «... تَعاوَنُوا عَلَی البِّرِ وَ التَّقوى وَ لاتَعَاوَنُوا عَلَی الْاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ...» (مائده/ 5/ 2). در ترجمۀ این بخش از آیه چنین گفتهاند: «یکدیگر را در کار نیک و تقوا یاری کنید و در گناه و دشمنی با یکدیگر کمک مکنید» (نک : طبرسی، 2/ 30؛ طباطبایی، 5/ 256). در فرهنگ عامۀ ایران، کار بیمزدِ مادی برای دیگران، هنوز هم به شکلهای گوناگون به چشم میخورد. کشاورزان ایرانی، به هنگام بذرپاشی (پیش از بذرپاشی مکانیزه)، آخرین مشت بذر را برای خود و خانوادۀ خود میکاشتهاند. آنها غالباً در وقت بذرپاشی شعارهایی نظیر این داشتهاند: «مشتِ اول برای پرنده، دوم برای چرنده، سوم برای باشنده، چهارم برای خود و خانواده». گاهی دیده شده است که برای گندم دزدان و جو دزدانِ ــ از سر ناچاری ــ دهِ همسایه نیز مشتی بذر پاشیدهاند (یادداشت مؤلف).ادبیات کهن و همچنین ادبیات شفاهی و عامۀ ایران نشان میدهد که گسترۀ خودیاری و همیاری در جامعۀ ایران چنان وسیع و فراگیر و همگانی بوده است که همانند هر چیز پر وفور و عادیشده، به چشم نمیآمده است. نوعی از تعاون و همکاری که بیشتر مدنظر بوده، همانا همکاری و تعاون بدون چشمداشت بوده است. فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین گوید: «بکن نیکی و در دریاش انداز/ که روزی گشته لولو، یابیش باز» (ص 502)؛ و یا حافظ گوید: «مرا به کشتی باده در افکن ای ساقی/ که گفتهاند نکویی کن و در آب انداز» (ص 271).در فرهنگ عامه و ادبیات شفاهی کمک به دیگران به امید عوض و تلافی «هنر» به معنای کار برجسته و نمایان، به شمار نمیرود: احسان هنری نیست به امید تلافی/ نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید (نک : فرهادی، واره...، 28).بیتوجهی شعرا و نویسندگان ایرانی به همکاریهایی همچون «بُنِه» (تعاونی سنتی تولید کشاورزی در ایران، نک : ه د، بنه) و «واره» (تعاونی سنتی تولید فراوردههای دامی) و مانند آنها که بعداً به آنها اشاره خواهیم کرد، از اینجا ناشی میشود که در جامعه و فرهنگ ایرانی همکاری برای بهرهمندی از فواید همکاری، تعاون به معنای واقعی به شمار نمیآمده است. در حالیکه آرزوی بزرگ علمای اقتصادی ـ اجتماعی (اجتماعیون تعاون طلب) در غرب مانند رابرت اوون، شارل فوریه، کابد، لویی بلان، لورو و برخی دیگر غالباً ایجاد روحیه و فرهنگ کار دسته جمعی و سازماندهی آن در تعاونیها و اجتماعات تعاونی با محور اصلی خودیاری بوده است (نک : ژید، 1/ 365 بب ).با وجود عادی و پیشپا افتاده بودن دو نوع جوهریِ تعاون از انواع تعاون همچون «خودیاری» و «همیاری»، در ادبیات رسمی و همچنین ادبیات شفاهی، رد پاهایی از آنها مشاهده میشود. چیزی که هست تکیۀ اصلی همانگونه که اشاره شد، بر «دگریاری» یعنی کمک بلاعوض و یکسویه بوده است. در شاهنامۀ فردوسی که شامل اسنادی بینظیر دربارۀ فرهنگ ایرانی است، به یکی از انواع تعاون در میان دختران ریسنده اشاره دارد که در طبقهبندیهای امروزی از انواع تعاون و همکاری در ایران «گروه خودیار مفروز» نامیده میشود (فرهادی، «انواع...»، 46). البته در این مورد خاص و مصرع اول بیتی از داستان دختران ریسنده که میگوید: «برآمیختندی خورشها به هم»، نمک دگریاری همترازانه نیز به آن افزوده میشود (برای آگاهی از این داستان، نک : فردوسی، 3/ 394-395).گروههای «خودیار مفروز» و گروههای «همیار همگرا»ی ریسنده، تا همین اواخر در شهرهای ایران همچون خراسان و یزد و تفت وجود داشته که به آن «چرخریسان» میگفتهاند. همچنین پشمریسی دختران با دوک در میان دختران عشایر و از آن جمله دختران عشایر سیرجان و بافت و بردسیر رایج بوده است (فرهادی، فرهنگ یاریگری، 1/ 67، 72).مهمترین کارکرد گروههای «خودیار مفروز» تبدیل کاری یکنواخت و خستهکننده به کاری پر شور و نشاط بوده است (همان، 1/ 72-73)؛ یعنی همان نظریهای که قرنها بعد به نام نظریۀ «کار دلانگیز» (کار جذاب) از جانب شارل فوریه ارائه شده است (ژید، 400-401). کارکرد دیگر گروههای «خودیار» پیش بردن کارهای بسیار دشوار به مدد نیروی گروهی و دستهجمعی بوده است که آن را در روانشناسی اجتماعی نظریۀ «سهولت اجتماعی» نامیدهاند (زایونگ، 40-41). آنچه که در ادبیات فارسی گاه با کلمۀ «اتفاق» بیان شده است، «آری به اتفاق جهان میتوان گرفت...» (حافظ، 113)، یا «مورچگان را چو بود اتفاق/ شیر ژیان را بدرانند پوست» (سعدی) و یا «دو دوست با هم اگر یکدلند در همه کار/ هزار طعنۀ دشمن به نیم جو نخرند» (ابنیمین) (نک : دهخدا، 1/ 30، 2/ 1754)، به شکل سلبی آن در دستهای دیگر از ضربالمثلها و اشعار ایرانی بازتاب یافته است که مشهورترین آنها ضربالمثل ایرانی «یکدست صدا ندارد» است. مولوی گوید: «هیچ بانگ کف زدن آید به در/ از یکی دستِ تو بی دستِ دگر» (نک : همو، 4/ 2042). ملکالشعرا بهار نیز گوید: «گویند آواز برنخاست زدستی/ آری در این سخن به خردی منگر؛ زان دو یکی را اگر ببندی بر پشت/ مرد به یک دست عاجز آید و مضطر» (همو، 4/ 2041).در ضربالمثلهای خراسانی میگویند: «قربان دست بسیار/ چه در خوردن چه در کار». این ضربالمثل از معدود ضربالمثلهایی است که به شکل آشکار از «خودیاری مشاع» سخن میگوید؛ گاه نیز در اشعار محلی به برخی یاریگریها در جامعۀ ایرانی اشاره شده است: «بعدِ از دِرُوا، بِرای خرمن کوفتن/ یِی آدمی لازم داشتُم، یی وَرزو» (پس از درو برای خرمن کوبیدن، یک یاور (کمکی) لازم داشتم و یک گاو کار) «گُفتُم مِکُنُم گُو به گُو، آدم به آدم/ یا همراه دایی نَرصُالله یا عام خِرسو» (گفتم گاو به گاو و آدم به آدم میکنم/ یا همراه دایی نصراللٰه و یا با عموخسرو) (محمودی، 232).«گاو به گاو» و «آدم به آدم» دو راه و رسم همیاری در روستاهای ایران برای مبادلۀ تأخیری نیروی کار و نیروی چهارپایان است (فرهادی، فرهنگ یاریگری، 1/ 56، 201-202). امروزه اهمیت مبادله در علوم اجتماعی، در نظریۀ نسبتاً متأخر «مبادله» مورد توجه جامعهشناسان و مردمشناسان و روانشناسان قرار گرفته است (توسلی، 381-382). بخشی از کار اقتصاددانان بررسی مبادلۀ اموال کمیاب و بخشی از کار مردمشناسان توصیف تشریفات و آداب مبادله در میان اقوام گوناگون است (منـدراس، 252).این جملۀ مشهور لوی ـ استراوس که «مبادله از کالایِ مبادله شده مهمتر است»، گویای نقش اجتماعی مبادله است (همو، 253). یک ضربالمثـل لکـی ـ لری (خرمآبادی) میگوید: «دنیا گاٰکِلْمَه است»، یعنی جهان سراسر مبادله است (فرهادی، همان، 1/ 203) و این سخن شبیه نظرات مردمشناسان و جامعـهشناسان مکتب مبادلـه است. لوی ـ استراوس بر این باور است که مبادلۀ کالاها و خدمات که موضوع مطالعۀ اقتصادی است، با مبادلۀ پیامها که موضوع مطالعۀ زبانشناسی است و مبادلۀ زنها که موضوع خویشاوندی و ازدواج است، در تحلیل قواعد «بازی اجتماعی» نقشی اساسی دارد (نک : کیا، 20-21).گفتنی است که بخش اعظمی از کارهای تولیدی در جامعۀ سنتی ما از طریق «همیاری» (مبادلۀ تأخیری) و در سایۀ اعتماد متقابل همیاران (گروهها و سازمانهای تعاونی با محور اصلی همیاری)، به پیش میرفته است. یعنی مبادلۀ تأخیری آب و زمین و نیروی کار آدمی و نیروی دام و شیر و جز آن، در اموری نظیر بیل زدن تاکستانها، میوهچینی، نشای برنج و سبزیجات، بذرافشانی، خرمنکوبی و مبادلۀ نیروی شخم (گاو کار و اسب و الاغ) و آبیاری وکشتکاری و دامداری جاری بوده است (فرهادی، همان، نیز، واره، سراسر اثرها).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید