ترکمن، قوم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224199/ترکمن،-قوم
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
15
تُرْکَمَن، قوم، گروه قومیِ بزرگ ترکزبان مسلمان که در سرزمینهای آسیای مرکزی، ایران، افغانستان، ترکیه، سوریه، عراق و چین پراکندهاند و امروزه جمعیت اصلی کشور جمهوری ترکمنستان را تشکیل میدهند.
پیشینۀ تداول نام ترکمن از سدۀ 4ق/ 10م فراتر نمیرود. این واژه در منابع فارسی و عربی کهن به صورت ترکمان و ترکمانان آمده است. ظاهراً مقدسی (سدۀ 4ق) نخستینبار در احسنالتقاسیم به گروهی از غُزها با عنوان «ترکمانیین» (ترکمنها) در مرز آبادی بروکت و نشیمنگاه «ملک ترکمان» در مکانی به نام اُردو اشاره میکند (ص 274، 275). عبدالحی گردیزی نیز در شرح مناسبات میان غزان با سلطان محمود غزنوی و جانشینانش در 408ق/ 1017م، از این گروه به نام ترکمان ــ که در جـامعۀ آن روز شنـاخته شـده بودند ــ یاد میکند (ص 190، 192، جم ). بیهقـی در تاریخ خود بارها از این گروه با عنوان ترکمانان نام برده است (ص 444، 446، جم ).واژۀ ترکمان را به معنای ترکْمانند (ترک + پسوند فارسی مانندگی«مان»)دانسته (بیرونی،333؛ کاشغری،3/ 307؛ رشیدالدین، 1/ 55)، و افسانههایی دربارۀ این نامگذاری آوردهاند. به نوشتۀ کاشغری، وقتی که ذوالقرنین این مردم را با نشانههایی شبیه ترکان دید، آنها را ترکمان نامید (همانجا). نیز گفتهاند که ایرانیان ترکان اُغوزی را که به فرارود (ماوراءالنهر) آمده، و در میان تاژیکها (تاجیکها) اقامت گزیده بودند، پس از چند نسل توالد و تناسل و تغییر شکل ظاهری، ترکمان نامیدند(رشیدالدین، همانجا؛ ابوالغازی بهادرخان همین مطلب را در شجرۀ تراکمه نقل کرده است، نک : EI2, X/ 682)، اما این توجیهات نمیتواند پایه و اساس علمی داشته باشد.دورفر واژۀ ترکمن را برگرفته از تورک یا ترک (فرمانروا) و ـ من män گونهای پسوند اضافه،و گلدن آن را مرکب از تورک و ـ مِن men (پسوند قدرت) دانستهاند (همانجا). پسوند ـ من، یا ـ مان را برابر با -dom و -ship در زبان انگلیسی و به معنای گروه، پایگاه و منزلت نیز تلقی کردهاند (خواجه نوریان، 369؛ برای شاهد مثالهای این پسوندها، نک : «لغتنامۀ...»، ذیل همین پساوندها). در زبان ترکی پسوندی به صورت ـ مَن یا ـ مان با کاربردی اندک وجود دارد که نشانۀ تأکید و مبالغه است. پژوهندگان ترک این پسوند را در واژههای ترکمان و قهرمان، همان پسوند مبالغه دانستهاند که در زبان ترکی قرقیزی کاربرد بیشتری داشته است. اسکار هانزر در کتاب «راهنمای ترکمن»، واژۀ ترکمان را ترکیبی از دو نام ترک و کومان (نام ترکان دشت قپچاق) میداند (نک : روشن، 3/ 2050). اصطلاح ترکمان به صورت تو ـ کو ـ منگ، نخست در دائرةالمعارف چینی سدۀ 8م به نام تونگ تین آمده که نام دیگر سرزمین سوک تاک، همان سرزمین آلانها ست. این سرزمین در سدۀ 4ق/ 10م مرکز اصلی اغوزها بوده است(نک : EI1, VIII/ 897؛ نیز نک: لغتنامه...، ذیل ترکمان). برخی، ازجمله بیرونی (همانجا)، اغوزهایی را که بهدین اسلام گرویدند، ترکمان نامیده است (نیز نک : سومر،52). بازورث در مفهومسیاسی ـ مذهبی یا قومی بودن واژۀ ترکمن تردید میکند و مینویسد: به هر روی، این اصطلاح از سدۀ 11م به اینسو دربارۀ ترکان جنوب غربی، یعنی اغوزها و قپچاقها به کار میرفته است، در حالی که اصطلاح «ترک» به شرقیترین ترکهای گروه قرلق اطلاق میشده است (ص 17).
چنانکه گذشت، تا اواخر سدۀ 4ق گروههای صحرانشین ترک را اغوز (به معنای قبیلهها، اُغ یا اُق: قبیله + اوز، نشانۀ جمع) یا تُغُزغُز (قبیلههای نهگانه) مینامیدند (نک : ه د،اغوز؛ نیز بارتولد،«تغزغزان»،414-416). جغرافینگاران اسلامی مانند ابن خردادبه (د ح 300ق) (ص 31)، اصطخری (د 364ق) (ص 9، 10) و مؤلف حدودالعالم (تألیف: 372ق) (ص 11، 26، جم )، از این قبایل به نام تغزغز نام بردهاند. قلمرو ترکان غُز پیش از آمدن به ایران در صحرای وسیعی در ناحیۀ سفلای سیردریا (سیحون)، و میان دریای آرال و دریای خزر بود (ابن خردادبـه، اصطخری، همانجاها؛ نیز نک : پیگولوسکایا، 1/ 291). ابن فضلان در 309ق/ 921م از این گروه ترکهای صحراگرد دامدار پراکنده در سیاه چادرهای مویین (آلاچیق)، با نام اغوز نام میبرد (ص 68-69). در این سده و در دورۀ سامانیان گروهی از این قبایل به رهبری شخصی به نام سلجوق اسلام آوردند و از این هنگام غُزهای اسلام آورده به ترکمن شهرت یافتند و نامشان جانشین اغوز، و نام اغوز به کلی منسوخ شد و پس از آن در نوشتههای تاریخی و جغرافیایی نام ترکمان و ترکمن آشکار گردید (نک : مقدسی، 274؛ بیرونی، همانجا؛ آکینر، 314). ترکمانان 24 شعبه و از اولاد اغوزخان، نیای افسانهای و بنیانگذار اتحادیۀ قبایل بیست و چهارگانه بودند (رشیدالدین، همانجا). کاشغری ترکمنها را 22 شعبه آورده است و افزون بر آن قرلقها را نیز ترک و با عنوان ترکمان معرفی میکند (1/ 56-57، 393؛ برای اسامی 24 شعبه و شرح مفصل تمغاها (نشانها) و اونقونهای (توتمهای جانوری) مقدس هر شعبه، نک : رشیدالدین، 1/ 58-61؛ کاشغری، 1/ 56- 58؛ نیز نک : بیات، 235-245؛ برای تحلیل مردمشناختی نظام معناشناسی اونقون و نقش و کارکرد اجتماعی آن در جامعۀ بوریاتها، نک : همفری، 271-289).
قبیلههای اغوز یا ترکمن تا سدۀ 5ق/ 11م یک ترکیب قومی ـ اجتماعی یکپارچه نبودند. در سدههای 7 و 8ق/ 13 و14م با درآمیختن قبیلههاییاز ترکمن، که به ترکستان شمالی، اوست اورت و منقشلاق کوچیده بودند، اساس قومیت یکپارچۀ ترکمن شکل گرفت (لوگاشوا، 18). ترکمنها هریک از گروههای تشکیلدهندۀ قوم ترکمن را «حَلق» یا «خَلق» مینامند. نخستینبار وامبری در نیمۀ دوم سدۀ 19م اطلاعات کم و بیش جامعی دربارۀ اتحادخلقهای ترکمن به دست میدهد. به گزارش او، ترکمنها از 9 خلق یا قبیله به نامهای چاودور، اِرزاری (یا ارساری)، آلعلی،قَره، سالور، ساریق، تِکِه یا تِکّه(تَکَه: مطابق ضبط دانشنامه...، 8/ 53)، گوکلن(یا گوکلان) و یُموت ترکیب مییافتند. هریک از این گروهها، چند طایفه و هر طایفه چند طایفۀ کوچکتر را در بر میگرفت(برای اطلاعات جامع و تفصیلی دربارۀ هریک از این طایفهها و شمار چادرها یا خانوارها و حدود جغرافیایی زیستگاهی یا یورت، بهویژه خلقهای تکه، گوکلن و یموت، نک : وامبری، 370-379).آیرونز («ترکمنهای یموت»، 40) ترکمنها را کلاً یک گروه نسبی بزرگ میداند که به شاخهها یا ردههای کوچکتر نسبی تقسیم میشوند. بزرگترین گروه این ردهها، مانند یموت، گوکلن و تکه، «خلق» و همۀ ردههای بزرگ و کوچک دیگر «تایپه» (طایفه) نامیده میشدند. بنابراین، در ساختار اجتماعی سازمان ایلی ترکمن اصطلاح طایفه عموماً به جای 3 ردۀ ایل، طایفه و تیره که در جامعههای ایلی دیگر ایران به کار میروند، معمول بوده است (نیز نک : پورکریم، شم 61-62، ص50، حاشیۀ 2). آیرونز در مقالۀ «ترکمن» (ص 806) هریک از گروههای تکه، یموت، گوکلن و... را گروههای نسبی بسیار بزرگ با نیای مشترک دورتر یاد میکند که برای مقاصد نظامی و رفع تهدیدات گروههای نسبی کوچکتر با هم متحد شده بودند.در میان طایفههای ترکمن طایفهای بیرون از گروههای نسبی همتبار آنها وجود دارد که خود را از اعقاب خلفای راشدین و از تباری مقدس میانگارند (نک : دنبالۀ مقاله). این طایفه به 4 گروه یا طایفۀ کوچکتر تقسیم میشود. همۀ طوایف ترکمن با اعضای این طایفه، که «اولاد» نامیده میشدند، روابط صلحآمیز داشتند و اولادها نقش سیاسی و صلحآور ارزشمندی در ساختار سیاسی سنتی جامعۀ ترکمن، بهویژه در میان طایفههای متخاصم، ایفا میکردند (همو، «کوچندگی...»، 645-646، نیز نک : «ترکمنهای یموت»، 65-66؛ نیکولا موراویف، نموداری از طایفههای ترکمن، زیستگاهها، شمارۀ چادرها و رهبران برخی طایفهها را در سفرنامهاش ترسیم کرده است، نک : گلی، 238).در میان ترکمنها کلمۀ اِل یا ایل به دو صورت اسم و صفت به کار رفته است. ایل در حالت صفتی به معنای صلح و دوستی در میان دو فرد یا دو گروه و طایفه، و در حالت اسمی به مفهوم یک گروه جغرافیایی یا مکانی پدرتبار است. کوچکترین گروه مکانی از اتحاد سیاسی چند اُبه، و بزرگترین گروه از اتحاد چند گروه مکانی که با یکدیگر مناسبات حسنه داشتند، تشکیل میشد (آیرونز، همان، 63-64، 49، «کوچندگی»، 640-641؛ نیز بلوکباشی، 82). از اینرو، گروههای بزرگ ترکمن، مانند یموت، گوکلن، تکه و... را میتوان بنابر این تعریف ایل دانست. اُبا، یا اُبَه از مجموعهای خانوار (25 تا 100 خانوار) شکل مییافت که در یک قطعه زمین مشترک و در محدودهای مشخص از قلمرو ابه سهیم بودند. همۀ اعضای ابه حق اردو زدن و چراندن گله را در سراسر قلمرو ابه داشتند. هر ابه سرپرستی داشت که اعضای ابه او را انتخاب میکردند تا سخنگوی آنان با افراد بیرون از ابه باشد. در میان ایل نیز پیوسته مردان خردمند و منتفذی بودند که ریش سفیدی (آق سقَّلی یا یاشولی) ابهها را برعهده داشتند (آیرونز، همانجا، نیز «تنوع در سازمان...»، 92).
شمار بزرگی از ترکمنها از دیرباز در ایران و در دشت گرگان (ترکمن صحرا) و کوههای شمال غربی و مغرب بجنورد در خراسان زندگی میکردهاند. عمدهترین گروههای ترکمن که از قدیم در ایران میزیستهاند، یموت و گوکلن یا گوکلان و شماری هم از طوایف تِکّه یا تکه بودهاند.یموتها در برخی از نواحی کرانۀ دریای خزر و در باختر دشت گرگان و اندکی به سوی خاور از دژ آق قلعه تا رود اترک و تا بخش میانۀ رودخانۀ گرگان و گوکلنها در دامنههای کوهستان خاور دشت گرگان و مصب رود گرگان و در جلگههای کوههای خراسان در قوچان و درهگز زندگی میکنند. به جز این دو گروه طایفههایی از ترکمنهای تکه، ساریق و سالور در نواحی گوناگون شمال بجنورد، شمال خاوری خراسان و در روستاهایی در شهرستان مشهد و سرخس و جاهای دیگر پراکندهاند (برای تفصیل پراکندگی جغرافیایی این گروههای ترکمن، نک : ییت، 235؛ رابینو، 153، 157؛ قورخانچی، 58؛ شوقی، 2؛ پورکریم، شم 61-62، ص 49، شم 63، ص 25- 28).ترکمنهای یموت به دو شاخۀ جغرافیایی بزرگ، یموت خیوه (خوارزم، ناحیهای در ایران قدیم) و یموت استراباد یا گرگان تقسیم میشوند. یموتهای خیوه در غرب شهر خیوه، و یموتهای گرگان در دشت گرگان یا ترکمنصحرا و در مناطق مجاور آن در خاک جمهوری ترکمنستان میزیند (آیرونز، «تنوع در لایهبندی سیاسی...»، 144).یموت ایران متشکل از دو طایفۀ بزرگ جعفر بای و آتابای، بزرگترین ردهها از طوایف یموت بودند که هریک به چند طایفه تقسیم میشدند. ییت (ص 280) صورتی از 9 طایفۀ یموت با جمعیت خانوارها یا چادرهای هریک به نقل از مطلعان محلی خود در کتابش آورده است. این طایفهها هریک به طایفههایی کوچکتر (به اصطلاح تیرهها) تقسیم میشدند که نام 91 تیره از آنها در فهرست ردهبندی یموت آمده است (همانجا). جعفربای به 4 طایفۀ اصلی یارعلی، نورعلی، شیرعلی و میرعلی، و چند طایفۀ وابستۀ جنبی تقسیم میشد. از یارعلی 5 طایفۀ کوچکتر و از میرعلی طایفۀ کوچک چوکان انشعاب مییافت. شمار طایفههای آتابای را 10 طایفه یاد کردهاند که آق، آته بای، یولمه، قان یوقمز، بادرق، کوچک و داز از طوایف اصلی و ایمر، ایکدر و سلاق از طوایف پیوسته به آتابای بهشمار میرفتند (برای اطلاعات دربارۀ این طایفهها و معنی نام آنها به فارسی، نک : شوقی، 6، حاشیۀ 15-17). ترکمنهای طوایف جعفربای و آتابای تا چند دهه پیش با گلهداری روزگار میگذراندند و ییلاق و قشلاق می کردند. دشت گرگان قشلاق آنها بود که در اواخر بهار از آنجا به ییلاق، در کوههای بالخان، در آن سوی اترک میکوچیدند و فصل تابستان را در آنجا میگذراندند و در پاییز دوباره به قشلاق خود در دشت گرگان بازمیگشتند (پورکریم، شم 61-62،ص 49 و حاشیۀ 1؛ برای تقسیمات طایفگی یموت و نام هر طایفه در اسناد مکتوب تا نیمۀ سدۀ 14ش، نک : گرگاننامه، 113-114؛ قورخانچی، 34؛ میرزا ابراهیم، 57-62؛ رابینو، 155؛ برای نمودارهایی از خلق یموت، نک : بیگدلی، 304؛ لوگاشوا، 24؛ برای نمودار طایفۀ جعفر بای، نک : پورکریم، شم 61-62، ص 51).گوکلن، یا گوکلنگ، نام یکی دیگر از خلقهای ترکمن را به معنای سرزمین سبز گرفتهاند (گوکلن یا گوکلان = گوک، واژۀ ترکی به معنای سبز + پسوند لان، به معنای جا، مکان و جایگاه، گرگاننامه، 126؛ پسوند لان، در فارسی نیز به معنی جایگاه به کار رفته است، نک : برهان...، ذیل لان). خلق گوکلان که در آغاز به نام «قای» (یا قایی، Qai)، نوۀ اغوزخان، جدشان معروف بودند (نک : رابینو، 158؛ نیز، نک : کمالی، 58)، از دو گروه یا طایفۀ عمدۀ اصلی به نامهای دودورغه و حلقه داغلو و مجموعۀ طایفههای بزرگ و کوچک منتسب به این دو گروه ترکیب یافته بودند (میرزا ابراهیم، 63-65؛ قورخانچی، 59؛ گرگاننامه، 126-127). در حالی که این اسناد حلقۀ داغلو را شاخۀ اصلی گوکلان و «غایی» یا «قایی» را طایفهای از آن آوردهاند، لوگاشوا (نک : نمودارهای ص 26، 27) قایی را شاخۀ اصلی و «حلقه داغلی» (حلقۀ داغلو) را طایفهای از آن آورده است.ییت 10 طایفۀ اصلی گوکلان را نام میبرد که 7 طایفه با فهرست گرگاننامه مشابه و دو طایفه به نامهای قرابالخان و شیخ خوجلی در آن فهرست نیامده است. طایفۀ دیگر به نام لَدکَکلی نیز باید احتمالاً همان طایفۀ ارلکلوی فهرست گرگاننامه باشد (برای نام طایفههای دهگانه و شمار خانوارهای آنها، نک : ییت، 236 ؛ برای نمودار تقسیمات طایفگی گوکلان ایران، نک : بیگدلی، 305؛ کمالی، 60). تاریخ استقرار گوکلانها در گرگان دقیقاً روشن نیست. ییت به دو نامه از احمدشاه درانی به ترکمنهای گوکلان در 1160ق/ 1747م اشاره میکند که احمدشاه از گوکلانها برای پیوستن به او در جنگی مذهبی برای تصرف مشهد دعوت کرده است. بنابر محتوای این نامه، بدون تردید از پیش از این تاریخ باید گوکلانها در گرگان مستقر شده باشند (ییت، 235).خلق بزرگ دیگر ترکمن، گروه ترکمنهای تِکّه بودند که در سدۀ 13ق/ 19م یکی از پرجمعیتترین و نیرومندترین قبایل ترکمن بهشمار میرفتند. این گروه دو زیستگاه، یکی در کوهستان آخال، در جنوب قراقوم و شرق تجند و دیگری در واحۀ مرو، در غرب کوههای آخال را در تصرف خود داشتند (وامبری، 373؛ آیرونز، «ترکمنهای یموت»، 9). تکه را نام فرزند اِبوکه، از نوادگان اغورجیک نوشتهاند (نک : نمودار شجرۀ اقوام ترکمن از اغورجیک، کمالی، 43)، که به دو طایفۀ عمدۀ اصلی به نام فرزندانش، اُتِمیش (یا اقتمش) و تُقْتِمیش (یا توغتامِش) تقسیم میشدند (میرزا ابراهیم، 65). برخی برادر سوم یا طایفۀ سومی به نام یالقامِش را نیز برای تکه نام بردهاند که به سبب زردرنگ بودن چهره به ساروق (ظاهراً همان ساریق) معروف بودهاند (قره گوزلو، 42-43). وامبری (ص 374) نام طایفۀ دوم تکه را بَخشی آورده است که باید همان گروه باغشی، زیر شاخۀ طایفۀ اقتمش، بوده باشد (نک : قرهگوزلو، 59، حاشیۀ 2). گروه ترکمنهای یالقامِش یا ساریق در ایران زندگی نمیکنند (کمالی، 64) (برای نمودار تقسیمبندی ایلی گروه تکه، نک : قرهگوزلو، 122-126؛ کمالی، 63).اعضای گروههای تکۀ اتمیش و تقتمیش به گزارش میرزا ابراهیم در قلعههایی داخل یکدیگر زندگی میکردند، و تکههای «قومنشین» (اصطلاحی ظاهراً برای ایلیاتیهای کوچنده) که بیابانگرد بودند، در سر چاهها به سر میبردند و به اتک (دامنۀ کوه) نمیرفتند. محدودۀ آخالنشینان تکه در شرق عشقآباد، در غرب قزلرباط، در جنوب کوه متصل به بجنورد و قوچان و دره ـ گز و شمال خیوق (خیوه) بود (ص 65؛ نیز نک : ه د، آخال تکه؛ برای نام زیستگاه و شمار خانوارهای تکه آخال در هر محل، نک : میرزا ابراهیم، 66-67).در سدۀ 9ق/ 15م گروهی از تکهها از جایگاه نخستین خود به شمال خراسان آمدند و در سدههای بعد از آنجا همراه طایفههای دیگر ترکمن به جاهای دیگر سرزمین ایران رفتند. گروهی از تکهها نیز در نزدیکی کلات به سر میبردند. تکهها پس از کوچیدن به اتک کوشیدند تا واحههای تجن (در 1840م) و سرخس (در 1850م) را تصرف کنند، اما بومیان ایرانی ساکن در آن واحهها آنها را از آنجا بیرون راندند. تکهها در 1855م واحۀ مرو را تصرف کردند و ترکمنهای صالی را از آنجا بیرون کردند. سرانجام در 1884م تکهها واحۀ تجن را به دست آوردند و مناطق سفلای رودخانۀ مرغاب و تجن رود و واحههای اتک و آخال زیستگاه دائمی آنها شد و بخشی از آنها نیز در خراسان باقی ماندند (لوگاشوا، 19-21؛ نیز نک : گلی، 214).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید