آل مهلب
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 2 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222417/آل-مهلب
شنبه 30 فروردین 1404
چاپ شده
2
36. یزیدبن مَجْزَأة (اواسط سدۀ 2 ق / 8 م)، از سران سپاه یزیدبن حاتم بن قبیصه در افزیقیه بود. در 164 ق / 780 م یزید او را به جنگ ایوب الهواری در زاب فرستاد و یزیدبن مجزأة در این جنگ شکست خورد (همان، 5 / 602). آگاهی بیشتری از او به دست نیامد.37. ابوخالد یزیدبن حاتم بن قبیصة بن مهلب (د 170 ق / 786 م). نخستین بار در وقایع 137 ق / 754 م از او یاد شده است. در این سال مُلَبَّد بن حرملۀ شیبانی در جزیره بر خلیفه منصور شورید. یزیدبن حاتم به سرکوب او گسیل شد، ولی شکست خورد (طبری، 3 / 120). از آن پس تا 6 سال بعد خبری از او در منابع به دست نیامد. در 143 ق / 760 م به حکومت مصر منصوب شد و تا 152 ق / 769 م در آنجا فرمان راند (همو، 3 / 142، 370؛ ابن اثیر، همان، 5 / 608). در روزگار حکومت او در مصر، علی بن محمد بن عبدالله بن حسن بن عبدالله بن حسن علوی وارد آن سامان شد و بسیاری از مردم بر ضد یزیدبن حاتم با او بیعت کردند، اما یزید به سرعت از ماجرا آگاه شد و شورش را سرکوب کرد. در 150 ق / 767 م قِبطیان بر یزید شوریدند و او چندی بعد نصربن حبیب مهلبی را به جنگ آنان فرستاد. نصر شکست خورد و به فسطاط بازگشت (کِنْدی، 111-117). اندکی پس از آن در 152 ق / 769 م یزید از حکومت مصر عزل شد و با سپاهی به جنگ اباضیان در افریقیه که کار را بر امیر آنجا عمربن حفص مهلبی سخت کرده بودند، رفت. روایت ابن اثیر در این باره از تناقض خالی نیست، چه از سخن او (الکامل، 5 / 600) برمیآید که وقتی منصور خلیفه، ابوخالد یزید را به افریقیه فرستاد، عمربن حفص زنده بود، اما در جایی دیگر (همان، 5 / 612) بر آن است که چون خلیفه از قتل عمربن حفص آگاه شد، ابوخالد یزید را امارت افریقیه داد و برای سرکوب اباضیان روانۀ آن دیار کرد. اما آشکار است که یزیدبن حاتم پس از قتل عمربن حفص در 154 ق / 771 م به قیروان رسید. ابوحاتم اباضی که یارای پایداری در برابر سپاه تازهنفس خلیفه را در خود نمیدید، به طرابلس رفت و یزیدبن حاتم سر در پی او نهاد. ابوحاتم طرابلس را نیز رها کرد و به ارتفاعات نفوسه واپس نشست. یزیدبن حاتم دست از تعقیب او برنداشت تا سرانجام در ربیعالاول 155 ق / فوریۀ 772 م در جنگی که روی داد، ابوحاتم شکست خورد و کشته شد. یزید سایر اباضیان را تعقیب کرد و گروه بسیاری از آنان را کشت (همان، 5 / 601). در 156 ق / 773 م نیز ابویحیی بن فانوس الهواری در طرابلس بر یزید شورید و بسیاری را گرد خویش فراهم آورد، اما کاری از پیش نبرد و گریخت. ابوخالد یزید سراسر روزگار خلافت مهدی و یک چند در روزگار هارونالرشید بر افریقیه فرمان راند (خلیفة بن خیاط، 2 / 697) و سرانجام در 170 ق / 786 م درگذشت (طبری، 3 / 569). یزید مردی شعر دوست و بخشنده بود و صلههای گرانبها میداد (اصفهانی، 3 / 90، 94). ابواُسامة ربیعة بن ثابت اسدی او را ستایش کرده (ابن خلکان، 6 / 322) و بشّار شاعر معروف نیز او را مدح و سپس هجو گفته است (اصفهانی، 3 / 31). ابومحمد حسن بن محمدمهلبی (نک : شم 80 در همین مقاله) وزیر معزالدوله دیلمی، نوادۀ همین ابوخالد یزیدبن حاتم است (ابنخلکان، 6 / 322).38. علاء بن سعید مهلبی (د 179 ق / 795 م)، در 151 ق / 768 م از سوی یزیدبن حاتم امیر افریقیه، در رأس سپاهی به کمک مهلب بن یزید امیر زاب رفت که با ایوب الهواری میجنگید. علاء در این جنگ ایوب را به سختی درهم شکست و بسیاری از کسان و یاران او را کشت (ابن اثیر، همان، 5 / 602). اگرچه به نظر نمیرسد که وی از همان وقت حکومت زاب را در دست گرفته باشد، ولی در 177 ق / 793 م که ابن جارود بر فضل بن روح امیرِ افریقیه شورید، وی امارت زاب داشت. در این میان هارونالرشید، هرثمة بن اعین و یحیی بن موسی را برای مقابله با ابن جارود که فضل را کشته و بر قیروان چیره شده بود، به افریقیه فرستاد. ابن جارود که در خود یارای پایداری نمیدید، از یحیی بن موسی خواست به نزد او رود تا قیروان را تسلیم کند. اما علاء پیشدستی کرد و پس از خروج ابن جارود، وارد قیروان شد و گروهی از یاران او را کشت. ابن جارود به نزد هرثمة بن اعین گریخت و هرثمه نامهای به هارونالرشید نوشت مبنیبر اینکه علاء بن سعید، ابن جارود را بر ضد خلیفه شورانیده است. با اینهمه، چون علاء ابن سعید در پی درخواست خلیفه به نزد او حاضر شد، عطایی گران یافت (همان، 6 / 13- 139). به نظر میرسد که وی سپس به مصر رفته باشد، زیرا گفتهاند که اندکی بعد در آنجا درگذشت (همان، 6 / 139).39. مهلب بن یزید مهلبی (زنده در 151 ق / 768 م). پس از شکست یزیدبن مجزأة مهلبی در جنگ با ایوب الهواری و کشته شدن مخارق بن غفار امیر زاب، در 151 ق / 768 م یزیدبن حاتم امیر افریقیه، مهلب را به امارت زاب گماشت (همان، 5 / 602). بیش از این خبری از او در دست نیست.40. داوود بن یزیدبن حاتم بن قبیصة بن مهلب (د 205 ق / 820 م)، همراه پدرش یزیدبن حاتم در افریقیه بود. پس از مرگ پدر در 170 ق / 786 م به جای او نشست، اما حکومتش بیش از 9 ماه نپایید، زیرا در 171 ق / 787 م (قس: ابن خلکان، 6 / 326) که روح بن حاتم عموی داوود از سوی هارون به حکومت افریقیه منصوب شد، داوود آن دیار را ترک کرد و به نزد خلیفه آمد (ابن اثیر، همان، 6 / 113). داوود در همان اندک زمانی که فرمان راند، اباضیانِ ارتفاعات باجه بر او شوریدند و نخستین سپاهی را که داوود به سرکوب آنان فرستاد، درهم شکستند، ولی سپس از داوود شکست خوردند (همان، 6 / 108). روایت یعقوبی دربارۀ بیرون رفتن داوود از افریقیه با گفتۀ ابن اثیر متناقض است. به گفتۀ یعقوبی، بهسبب بدسیرتی داوود، مردم بر او شوریدند و او را گریزاندن (2 / 411). داوود سپس از سوی رشید حکومت مصر یافت (174 ق / 790 م)، ولی دولت او چندان به درازا نکشید (کندی، 133، 134)، زیرا در 175 ق / 791 م که حُصین خارجی بر خلیفه در خراسان خروج کرد، داوودبن یزید به مقابلۀ او فرستاده شد. داوود پس از جنگی سخت حصین را درهم شکست و بسیاری از یارانش را کشت (ابن اثیر، همان، 6 / 124). از آن پس تا 184 ق / 800 م اطلاعی از او در دست نیست. در این تاریخ میان یمانیان و نزاریان در سند دشمنی سخت پدید آمد و هارونالرشید داوود را به امارت آن سامان گماشت. داوود نخست برادر خود مغیره را برای سرکوب نزاریان گسیل داشت، ولی چون مغیره شکست خورد، خود به جنگ رفت و شمشیر در نزاریان نهاد و بسیاری را کشت. سپس به دیگر شهرهای سند رفت و همه جا رعب و وحشت پدید آورد تا کاملاً بر آن دیار چیره گشت (یعقوبی، 2 / 409). او تا 205 ق / 820 م (طبری، 3 / 1044؛ ابن اثیر، همان، 6 / 362) یا 200 ق / 815 م (خلیفة بن خیاط، 2 / 763؛ ابن معتز، 290) که درگذشت، در سند فرمان راند. چنین مینماید که وی ازجمله ممدوحان ابوعیینۀ شاعر بوده است (اصفهانی، 18 / 22).41. روح بن حاتم بن قبیصة بن مهلب (د رمضان 174 ق / ژانویۀ 791 م)، از کسانی بود که در اواخر روزگار مروانیان با کشتن ابواسحاق ضَبّی سر به شورش برداشت و به میسان گریخت (خلیفة بن خیاط، 2 / 611). سپس به جنبش عباسی گرایید و در جنگ میان ابوجعفر منصور با شامیان در واسط در 132 ق / 749 م شرکت جست (طبری، 3 / 64، 65). پس از پیروزی عباسیان، روح بن حاتم به سلک نزدیکان خلفای عباسی درآمد ودر 142 ق / 759 م از سوی منصور با خزیمة بن خازم تمیمی (یعقوبی، 2 / 372) به جنگ با اسپهبد طبرستان که مسلمانان را قتل عام کرده بود، رفت و او را سرکوب کرد (ابن اثیر، همان، 5 / 510). از آن پس تا 159 ق / 775 م که خلیفه مهدی او را به حکومت سند گماشت (طبری، 3 / 461) از روح بن حاتم یاد نشده است. روح از 159 تا 167 ق / 775 تا 783 م متناوباً حکومت سند و کوفه و بصره داشت (خلیفة بن خیاط، 2 / 695، 696؛ طبری، 3 / 467، 482، 505، 519؛ ابن اثیر، همان، 6 / 44، 48، ابن خلکان، 2 / 305) تا سرانجام در 171 ق / 787 م پس از وفات برادرش یزیدبن حاتم امیر افریقیه، هارونالرشید او را به جای برادر به حکومت آن سامان گماشت (طبری، 3 / 569؛ قس: ابن خلکان، 2 / 306؛ ابن عماد، 1 / 275). روح در آن مقام بود تا در 174 ق / 790 م در قیروان (طبری، 3 / 609؛ ابن اثیر، همان، 6 / 114) درگذشت. به نظر میرسد که روح بن حاتم در فاصلۀ سالهای 167-171 ق / 783-787 م امارت فلسطین داشته است (همان، 6 / 113). برخی او را مکّنی به ابوخلف (اصفهانی، 3 / 57) و پارهای ابوحاتم (ابن خلکان، 2 / 305) دانستهاند و گفتهاند از بخشندگان بزرگ روزگار خود بود (همانجا)، اما اشاره کردهاند که بشاربن برد او را هجو گفته است (اصفهانی، 3 / 57).42. نصربن حبیب مهلبی (؟). در روزگار حکومت یزیدبن حاتم بر مصر، نصر در خدمت او میزیست و در سرکوب شورشی که در آن هنگام روی داد (نک : شم 37 در همین مقاله) شرکت کرد (کندی، 113). سپس از سوی یزید به حبشه رفت و پس از قتل شورشیانی که در آنجا خروج کرده بودند، سرِ آنان را نزد خلیفه منصور برد. او در اواخر حکومت یزیدبن حاتم برای خاموش ساختن آتش طغیان قبطیان بر آنها حمله برد، ولی غافلگیر شد و شکست خورد (همو، 116، 17). چنین مینماید که پس از عزل یزید از حکومت مصر و ورود او به افریقیه، نصر نیز با او به آن سامان رفت. در 174 ق / 790 م پس از مرگ روح ابن حاتم امیر افریقیه، هارونالرشید، نصربن حبیب مهلبی را امارت داد. نصر تا 177 ق / 793 م فرمان راند و سپس جای خود را به فضل ابن روحبن حاتم داد (ابن اثیر، همان، 6 / 135). چنین مینماید که در حدود 180 ق / 796 م به حکومت ارمنستان که در آن هنگام دچار آشوبهای داخلی و حملات خزرها شده بود منصوب گشت، ولی اندکی بعد هارون او را عزل کرد (یعقوبی، 2 / 428). از پایان کار و تاریخ درگذشت او اطلاعی در دست نیست.43. عبدالله بن یزیدبن حاتم (مق 177 ق / 793 م). در 177 ق / 793 م تونسیان به فرماندهی ابن جارود بر مغیرة بن بشر بن روح، عامل فضل بن روح در تونس، شوریدند و او را بیرون راندند و از فضل امیر دیگری خواستند. فضل عبدالله بن یزید بن حاتم را به آن سوی فرستاد. شورشیان که گمان کردند فضل به این وسیله حیلهای درچیده است، نزدیک تونس بر عبدالله حمله بردند و او را کشتند و یارانش را به اسارت گرفتند (ابن اثیر، همان، 6 / 136).44. فضل بن روح بن حاتم مهلبی (مق 178 ق / 794 م). در 177 ق / 793 م هارونالرشید او را به جای نصربن حبیب به حکومت افریقیه گماشت. فضل پس از ورود به آن سامان، برادرزادهاش مغیرة ابن بشر بن روح را امارت تونس داد. شاید مغیره به تحریک فضل که از گرایش سپاهیان تونس به نصربن حبیب، امیر سابق افریقیه، آگاه بود (همانجا) با آنان بدرفتاری آغاز کرد و باعث شد که تونسیان به سرکردگی مردی از هرات (خلیفة بن خیاط، 2 / 748) به نام عبداللّٰه بن جارود، معروف به عبدویه انباری (طبری، 3 / 630) سر به شورش بردارند و از فضل بخواهند که مغیره را از فرمانروایی تونس عزل کند، اما فضل نپذیرفت و تونسیان مغیره را از شهر بیرون کردند. فضل به ناچار عبداللّٰه بن یزید بن حاتم مهلبی را به امارت آنجا فرستاد، اما ناراضیان که میپنداشتند حیلهای در کار است، بر عبداللّٰه بن یزید تاختند و او را کشتند (ابن اثیر، همان، 6 / 136). فضل بن روح که میاندیشید دامنۀ شورش ممکن است بسیار گسترده شود، خود به سرکوب ابن جارود رفت، ولی از او شکست خورد و به قیروان گریخت. ابن جارود قیروان را محاصره کرد و به مدد مردم شهر بر آن چیره شد (جمادیالثانی 178 ق / اوت 795 م). وی نخست فضل بن روح را با خانوادهاش به قابس تبعید کرد، اما پس از چندی او را گرفت و کشت (همان، 6 / 137؛ خلیفة بن خیاط، 2 / 748؛ قس: یعقوبی، 2 / 411، که نه از قتل فضل بلکه از زندانی شدن او سخن میگوید).45. مغیرة بن بشربن روح (د پس از 177 ق / 793 م)، برادرزادۀ فضل بن روح بن حاتم امیر افریقیه وی در177 ق / 793 م از سوی فضل به فرمانروایی تونس منصوب شد، اما با لشکریان تونس بدرفتاری آغاز کرد و موجب شد که تونسیان به سرکردگی عبداللّٰه بن جارود بر فضل بشورند و خواستار برکناری مغیره شوند. فضل نپذیرفت و شورشیان مغیره را از تونس بیرون راندند (ابن اثیر، همان، 6 / 163). از پایان کار او اطلاعی در دست نیست.46. داوود بن روح بن حاتم (سدۀ 2 ق / 8 م). از او آگاهی بسیار اندکی در دست است. گفتهاند که در 166 ق / 782 م متهم به زندقه شد و خلیفه مهدی عباسی او را به نزد پدرش که در آن وقت امارت بصره داشت، فرستاد (همان، 6 / 73؛ طبری، 3 / 517).47. مجزأة بن زیاد بن مهلب (سدۀ 2 ق / 8 م). از او آگاهی چندانی در دست نیست. فقط اصفهانی (13 / 63) از او در داستان قتل کعب الاشقری یاد کرده است.48. ابوحرب محمدبن ابی عیینة بن مهلب (سدۀ 2 ق / 8 م)، پدر ابوعیینۀ شاعر (نک : شم 62 در همین مقاله). وی از سوی خلیفه منصور امارت ری داشت. سپس خلیفه او را گرفت و اموالش را مصادره کرد و خود او را به زندان افکند (همو، 18 / 9). چنین مینماید که او در شعر نیز دستی داشته است، زیرا اسحاق موصلی شعر او عبداللّٰه را از شعر خود وی بهتر دانسته است (همو، 18 / 12، عبداللّٰه را به اشتباه پسر ابوعیینه دانسته است).49. قبیصة بن روح بن حاتم بن قبیصة بن مهلب (؟). از او فقط نامش را میدانیم. اصفهانی (18 / 22) از او مناسبتی یاد کرده است.50. ابومنهال عیینة بن عبدالرحمن مهلبی (سدۀ 2 ق / 8 م). با شاگرد خلیل بن احمد و مربی عبداللّٰه بن طاهر بن حسین بود. وی عبداللّٰه وارد نیشابور شد و در همانجا درگذشت. او به اخبار و ایام بسیار آگاه بود و از امام صادق (ع) حدیث روایت کرده است (یاقوت، معجم الادباء، 16 / 165-167).51. مغیرة بن یزید بن حاتم مهلبی (سدۀ 2 ق / 8 م). در 184 ق / 800 م که داوود بن یزید حکومت سند یافت، نخست برادرش مغیره را برای خاموش ساختن آتش دشمنی میان نزاریان و یمانیان به آن سامان فرستاد. نزاریان تصمیم داشتند سند را میان خود و قیسیان و قریشیان تقسیم کنند و یمانیان را بیرون رانند. چون مغیره از راه رسید، مردم منصوره دروازهها را بستند و او را از ورود به شهر مانع شدند و گفتند بدینجا درنیاید مگر آنکه عهد کند میان ایشان دشمنی و عصبیت نپراکند، یا بگذارد همگی از شهر خارج شوند و او به آنجا درآید. پس هرکس که میتوانست شهر را ترک کرد و مغیره وارد شد و بر نزاریان بیدادها کرد تا آنکه سرانجام نزاریان بر او تاختند و بیرونش راندند (یعقوبی، 2 / 409). از پایان کار او خبری در دست نیست.52. سفیان بن عیینۀ مهلبی (سدۀ 2 ق / 8 م). در 132 ق / 750 م از سوی سفاح، عامل بصره بود (ابن اثیر، الکامل، 5 / 445). بیش از این خبری از او در دست نیست.53. خالدبن یزیدبن حاتم بن قبیصة بن مهلب (زنده در 190 ق / 806 م)، معاصر ابوعیینۀ شاعر. او خود از شاعران بود (اصفهانی، 18 / 9). یک چند امارت جرجان یافت و پدرش یزید با وعدۀ احسان و ولایت، از ابوعیینه خواست با او همراه شود. چون ابوعیینه به جرجان رسید و آنچه توقع داشت، نیافت، از خالد جدا شد و به هجو او پرداخت (همو، 18 / 23). وی در 190 ق / 806 م یک چند حکومت موصل داشت (ابن اثیر، همان، 6 / 197).54. بشربن داوود مهلبی (سدۀ 3 ق / 9 م). برخی نام او را بشیر گفتهاند (همان، 6 / 362). پس از مرگ پدر در 205 ق / 820 م از سوی مأمون حکومت سند یافت بر آن قرار که هرسال یک میلیون درهم نزد خلیفه فرستد (همانجا)، اما بشر چندی بعد بر مأمون شورید و وی محمدبن عباد مهلبی را به سند فرستاد و او بشر را به عراق گسیل داشت. با اینهمه مأمون با وی و خانوادهاش نیکی کرد و رهایشان ساخت (یعقوبی، 2 / 458).55. سعیدبن عبادبن حبیب بن مهلب (؟). خبری از او در دست نیست جز آنکه اصفهانی (18 / 15) اشاره کرده که وی با دختر سفیان بن معاویة بن یزید بن مهلب ازدواج کرده است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید