آل سعود
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 24 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222379/آل-سعود
سه شنبه 12 فروردین 1404
چاپ شده
2
در این ایام روابط عربستان و انگلستان بر سر واحۀ بوریمی که در مرز عربستان سعودی و ابوظبی و عُمان است، به جهت ذخایر نفتی منطقه گرفتار بحران شد. ارتش سعودی در 1372 ق / 1952 م این واحه را اشغال کرد، ولی با حملۀ نیروهای ابوظبی و مسقط در 1372، 1373 ق / 1953، 1954 م روبهرو شد. با میانجیگری آمریکا در 1373 ق / 1954 م پیمانی بسته شد مبتنیبر آنکه انگلیسیان در بخش شمالی این واحه به اکتشاف و استخراج نفت بپردازند و آمریکاییان در بخش جنوبی آن، ولی انگلستان به زودی پیمان را نقض کرد و در ربیعالاول 1375 ق / 1955 م نیروهای ابوظبی و مسقط، زیرفرمان افسران انگلیسی، به بوریمی حمله کردند و عربستان به سازمان ملل شکایت برد، ولی چندی بعد شکایت خود را پس گرفت و آماده شد تا با انگلستان بر سر میز مذاکره بنشیند. این گفتوگوها که در 1374-1375 ق / 1955-1956 م در واشنگتن و قاهره انجام گرفت، موجب دستیابی به راهحل مورد قبول طرفین نشد تا آنکه دولت سعودی در 1376 ق / 1956 م در برابر اشغال خاک مصر (بیابان سینا) توسط نیروهای انگلیس و اسرائیل و فرانسه، روابط سیاسی خود را با انگلستان قطع کرد (هووارث، 233-235؛ کیلی، 37، 38) و ملک سعود کمک مالی هنگفتی برای مصر ارسال داشت. سپس نمایندگان مصر، سوریه، عربستان سعودی و اردن در جمادیالثانی 1376 ق / ژانویۀ 1957 م انجمنی در قاهره برپا کردند و طی قطعنامۀ مشترکی دکترین آیزنهاور را محکوم ساختند و از ملک سعود خواستند که در دیدار با آیزنهاور، او را از دیدگاهشان دربارۀ این نظریه آگاه سازد، اما چون ملک سعود به آمریکا رفت، تعهدات خود را در کنفرانس قاهره نادیده گرفت و خواستۀ میزبان را گردن نهاد. وی پذیرفت که دکترین آیزنهاور را به رسمیت نشناسد و در برابر دریافت کمکهای اقتصادی و نظامی، مجدداً پایگاه هوایی ظهران را بهرغم ناخشنودیِ سختِ مردمِ عربستان و ناآرامیهای تابستان 1375 ق / 1956 م برای 5 سال دیگر به اجارۀ آمریکا دهد. ملک سعود چون از مسافرت بازگشت با مخالفتهای همگانی داخلی و ناخشنودی رؤسای جمهور مصر و سوریه در کنفرانس تازۀ قاهره (رجب 1376 ق / فوریۀ 1957 م) روبهرو گشت و به ناچار از پشتیبانی دکترین آیزنهاور دست کشید، ولی پس از پایهگذاری جمهوری متحد عربی، مرکب از مصر و سوریه در شعبان 1377 ق / فوریۀ 1958 م، از حمایت این جمهوری خودداری ورزید و در کار پیریزی «اتحادیۀ عربی»، مرکب از عراق و اردن، شرکت جست (تاریخ معاصر، 1 / 275) که روابط این دو کشور را با مصر تیرهتر و نیز بحرانی سخت در داخل دستگاه هیأت حاکمۀ سعودیها پدیدآورد. برادران سعود، بهویژه فیصل که همواره مترصد بسط نفوذ خود بودند، از ملک سعود خواستند که دو مشاور خود و نیز سفیر آمریکا را اخراج کند و برادران شاه را از حقوق مساوی با پسرانش برخوردار گرداند، یا به سود فیصل از کارهای اجرایی دست بدارد. ملک سعود طرح اخیر را نپذیرفت، ولی در6 رمضان و 20 شوال 1377 ق / 27 مارس و 10 مۀ 1958 م قانونهایی نهاده شد که بر پایۀ آنها کارهای اجرایی به فیصل که به نخستوزیری رسید، منتقل گشت و نیروی سیاسی در دست سعود باقی ماند. به نخستوزیر اختیار داده شد که برای سامان دادن به کارهای کشور اقدامهای بایسته انجام دهد. این دو قانون، قدرت پادشاه را محدود کرد و به قدرت وزیران افزود. قرار بر این شد که اگر هیأت دولت تصمیمی بگیرد و پادشاه آن را امضاء نکند، پس از یک ماه در صورت تغییر نیافتن نظر اعضای دولت، به مورد اجرا درآید. اما ملک سعود که نمیتوانست رقیبی نیرومند چون فیصل را در کنار خویش بپذیرد، در 2 رجب 1380 ق / 21 دسامبر 1960 م او را برکنار کرد و خود کابینهای با شرکت 6 وزیر از بیرون خاندان سعودی تشکیل داد و برنامههایی برای اصلاحات داخلی و تدوین قانون اساسی جدید عرضه داشت. قانون اساسی تازهای که «شاهزادگان آزاده» نوشتند و گذراندند، نشان میداد که عربستان سعودی از پادشاهی مطلق به پادشاهی مشروطه مبدل میگردد. آنگاه دو ادارۀ کل، یکی برای کار و دیگری برای امور اجتماعی، پایهگذاری شد و کمیتهای به ریاست امیر طلال، وزیر دارایی، مأمور برنامهریزی گشت. در سازمانهای دولتی، دادگاههایی برای مبارزه با فساد گشوده شد و گروه وزیران تصویب کرد قرارداد اجارۀ پایگاه هوایی ظهران با آمریکا تمدید نگردد. در این میان «مفتی دیار سعودی» خواهان آن شد که قانونها و تصمیمهای دولت بیاظهار نظر و اِعمال رأی او به اجرا در نیاید. امیر طلال وزیر دارایی به مخالفت برخاست، ولی شاه از رأی مفتی پشتیبانی کرد. نیز کوششهای طلال برای سامان دادن به وضع مالی کشور با مخالفت سعود روبهرو گشت و پیشنهاد او دربارۀ ملی کردن شرکت خصوصی برق هم رد شد و اجرای قانون اساسی هر روز به روز دیگر موکول میگردید تا اینکه منجر به بروز تشنجهایی شد. شاه در پاسخ این ناآرامیها در ربیعالثانی 1381 ق / سپتامبر 1961 م «شاهزادگان آزاده» و پیشاپیش ایشان، طلال را از کابینه اخراج کرد و پسران خود را به جای آنان گماشت. طلال به بیروت رفت و در ربیعالاول 1382 ق / اوت 1962 م بر ضد رژیم عربستان به پیکار برخاست.در این زمان روابط سعودیها و جمهوری متحد عربی رو به تیرگی نهاده بود و مصریان ملک سعود را متهم کرده بودند که برای متلاشی ساختن این جمهوری جوان دست به توطئه زده است. ملک سعود در جمادیالثانی 1380 ق / نوامبر 1961 م به بهانۀ درمان روانۀ آمریکا شد و در غیاب او فیصل پرده از روی کودتایی نظامی برداشت. ملک سعود پس از بازگشت رشتۀ کارها را در دست گرفت و کابینۀ تازهای تشکیل داد. سپس تابعیت امیر طلال را که در بیروت به مخالفت با سلطنت او برخاسته بود لغو کرد و املاک و داراییهای او را گرفت. «شاهزادگان آزاده» نیز خود از تابعیت عربستان چشم پوشیدند و به قاهره رفتند و سازمان «سعودیان آزادیخواه» را بنیاد نهادند. ملک سعود که در این هنگام در تکاپوی ایجاد جبههای برای مقابله با جمهوری متحد عربی بود، با ملک حسین پادشاه اردن وارد گفتوگو شد. هیأتهای نمایندگی عربستان و اردن، بر پایۀ گفتوگوهای رهبران دو کشور، پیشنویس پیمان دو جانبهای تهیه کردند. به دنبال آن فرماندهی ارتش واحد ایشان پیریزی شد و اختلافهای مرزی از میان برخاست.در همان زمان امام محمد البدر در پی پیروزی جمهوریخواهان یمن به عربستان سعودی گریخت. سعودیها برای کمک به البدر و مقابله با نظام جدید یمن به فعالیت پرداختند و سرانجام به یاری متحدان غربی خود به یمن حمله بردند. حکومت ژنرال عبدالله سلّال، روابط خود را با عربستان سعودی قطع کرد و همۀ بانکهای عربستان را درآن کشور بست.موضع ملک سعود در برابر رژیم نوین یمن و حملۀ نیروهای این کشور به آنجا، با مخالفت وزرای کابینه و گروهی از نظامیان روبهروگشت. 6 تن از وزیران، طی نامهای به شاه، خواستار باز ایستادن جنگ، به رسمیت شناختن نظام جمهوری یمن و دست کشیدن از همکاری با اردن شدند. ملک سعود بار دیگر خود را تنها یافت و به ناچار فیصل را به همکاری و ادارۀ امور کشور بازخواند. فیصل که ریاست هیأت نمایندگی عربستان در سازمان ملل متحد را به عهده داشت، وارد کشور شد و با تشکیل کابینه و تصدّی نخستوزیری و وزارت امور خارجه، رشتۀ کارها را در دست گرفت. در این میان ملک سعود برای دومینبار بهعنوان درمان از کشور خارج شد. فیصل فرصت را غنیمت شمرد و با کنار زدن طرفداران شاه، یاران خویش را به جای آنان نشاند و قبیلههای طرفدار او را خلع سلاح کرد و کسان خود را به فرمانداری ایالتهای جنوبی برگماشت. نیز در همان سال، با آغاز گفتوگوهای عربستان و انگلستان بر سر واحۀ بوریمی، روابط سیاسی دو کشور مجدداً برقرار شد (کیلی، 37، 38) و فیصل از افسران انگلیسی دعوت کرد تا ارتشی از بدویان برای سعودیها تشکیل دهند. ملک سعود در ذیحجۀ 1382 ق / آوریل 1963 م به ریاض بازگشت، ولی با مخالفت برادرانش روبهرو شد و مجبور گردید مجدداً بهعنوان درمان کشور را ترک گوید.در آغاز دخالت سعودیها در یمن، فعالیت مهاجران عربستان در جمهوری متحد عربی رو به افزایش نهاد. امیر طلال در جمادیالاول 1382 ق / اکتبر 1962 م «جبهۀ رهاییبخش عربی» را پایه گذارد و برنامۀ آن را رسماً اعلام کرد، اما بهسبب ناهمگونی عناصر تشکیلدهندۀ جبهه بیشتر فعالیتهای آن به ناکامی کشید. در قاهره، سازمان مخالف دیگری فعالیت میکرد به نام «همبستگی مردم جزیرۀ عربی». این سازمان، برای یکپارچه کردن همۀ نیروهای مخالف با سلطنت سعودیها، در شعبان 1382 ق / دسامبر 1962 م با جبهۀ رهاییبخش عربی درآمیخت و به «جبهۀ آزادیبخش میهنی عربی» موسوم گشت، ولی تندروی این سازمان جدید گروه طلال را برای همیشه از جنبش جمهوریخواهی دور کرد و درنتیجه «جبهۀ آزادیبخش میهنی عربی» در ربیعالثانی 1383 ق / اوت 1963 م به دو گروه نخستین تقسیم شد. شاهزادگان آزاده محل کار خود را به بیروت منتقل کردند و برخی از آنان با ابراز پشیمانی به عربستان بازگشتند.در این روزگار که فیصل پیروزی خود را بر ملک سعود و دستیابی بر تخت سلطنت نزدیک میدید، کوشید تا با خشنود ساختن جناحهای مخالفِ دخالت سعودیها در امور یمن، موضع خود را استحکام بخشد. ازاینرو در ذیقعدۀ 1382 ق / آوریل 1963 م پس از مذاکراتی بر سر اوضاع یمن، پیمان تعیین مرزهای یمن بسته شد. طبق این پیمان مقرر گشت که نیروهای مصری از خاک یمن بیرون روند و جمهوری متحد عربی، عربستان و اردن از دخالت در امور داخلی این کشور دست بردارند، اما این پیمان بارها از هر دو سوی نقض شد. در رمضان 1383 ق / ژانویۀ 1964 م گردهمایی سران کشورهای عربی برپا گردید. ملک سعود نیز در این گردهمایی شرکت جست و با ژنرال عبداللّٰه سلال رئیسجمهور یمن و عبدالناصر رئیسجمهوری متحد عربی روبهرو گشت و پشتیبانی خود را از پایان جنگ اعلام داشت و جمهوری یمن را به رسمیت شناخت.ملک سعود پس از بازگشت به ریاض، بار دیگر نیروی کامل فرمانروایی خود را مطالبه کرد، ولی فیصل و بیشتر افراد خاندان درباری به خواهش او وقعی ننهادند. در گردهمایی مقامات عالیرتبه و شیوخ مقرر شد که ملک سعود رئیس اسمی دولت بماند و کارهای اجرایی در دست فیصل، نخستوزیر باشد، ولی ملک سعود نپذیرفت. گردهمایی شیوخ و علمای روحانی در ذیقعدۀ 1383 ق / مارس 1964 م نظر گردهمایی پیشین را تأیید کرد، و در 25 جمادیالثانی 1384 ق / 1 نوامبر 1964 م ملک سعود طی بیانیهای رسمی از مقام خود خلع شد و فیصل بر تخت نشست. در رمضان 1384 ق / ژانویۀ 1965 م سعود طی نامهای فیصل را پادشاه قانونی کشور خواند و سوگند یاد کرد که نسبت به او وفادار بماند، اما چندی نگذشت که برای مبارزه با فیصل به عبدالناصر روی آورد و کوشید تا ارتشی خصوصی پدید آورد. وی که تا 1387 ق / 1967 م بیشتر اوقات خود را در آتن گذرانیده بود، با کمک عبدالناصر به یمن رفت و با انقلابیان آن کشور که پیشتر با ایشان بدسگالی کرده بود، دیدار کرد و ناصر را بهترین دوست خود خواند (لیسی، 2 / 557). وی سپس به آتن بازگشت و در ذیحجۀ 1388 ق / فوریه 1969 م درگذشت.20. فیصل بن عبدالعزیز (حک : 1384-1395 ق / 1964-1975 م). او یکی از مشهورترین فرمانروایان آل سعود بود و در جنگهای پدر با آل رشید و شریفان مکه شرکت جست. پس از مرگ او و در آغاز سلطنت ملک سعود به تکاپو افتاد تا قدرتی کسب کند. در آن ایام با استفاده از ناتوانی ملک سعود در ادارۀ کامل امور و پیشنهاد طرحهای اصلاحی، به مقام وزارت امور خارجه و سپس نخستوزیری دست یافت و راه را برای دستیابی به تخت هموار ساخت. وی در دوران نخستوزیری که مستقل از شاه ادارۀ امور را در دست داشت (نک : شم 19 در همین مقاله)، در شوال 1377 ق / آوریل 1958 م عربستان را وارد جرگۀ کشورهای طرفدار سیاست بیطرفی مثبت (عدم تعهد) کرد و ستیزهجویی فرانسه با الجزایر و پنجهافکندن انگلستان بر واحۀ بوریمی و دخالت در شیخنشینهای خلیجفارس و پشتیبانی آمریکا از اسرائیل را محکوم شمرد. در زمینۀ سیاست داخلی، بندر جده را ملی ساخت و آزادی دادوستد بازرگانان دیگر کشورهای عرب را به سود بازرگانی محلی محدود کرد. نیز سیاست صرفهجویی سختگیرانهای در پیش گرفت و از وارد شدن کالاهای تجملی جلوگیری کرد و هزینۀ خاندان درباری را اندکی کاست، ولی چون صرفهجویی او بودجههای مربوط به پیشرفت اقتصادی و فرهنگی کشور را هم دربرمیگرفت، بهانهای به دست مخالفان داد.فیصل بلافاصله پس از آنکه قدرت را در دست گرفت، به اختیارات خود افزود: نخستوزیری و وزارت امور خارجه و فرماندهی عالی نیروهای ارتشی را خود عهدهدار شد و برادرش خالد را به معاونت و سپس جانشینی برگزید.در ربیعالثانی 1385 ق / اوت 1965 م پس از کوششهایی که برای بهبود روابط عربستان و مصر به عمل آمد، عبدالناصر و ملک فیصل در باب مسألۀ یمن به گفتوگو پرداختند که حاصل آن پیمانی بود که مقرر میداشت فیصل از دخالت نظامی بر ضد دولت انقلابی یمن و کمک به امام البدر دست بردارد و دولت مصر نیز متعهد میشد که نیروهای خود را از یمن فراخواند و داراییهای برخی از سعودیها را که در مصر توقیف شده بود، آزاد کند («خاورمیانه و ... »، II / 606, 607).تجاوز اسرائیل به مصر و سوریه و اردن در ربیعالاول 1387 ق / ژوئن 1967 م مردم عربستان را به تکانی سخت واداشت و ایشان به کنسولگری آمریکا در ظهران هجوم بردند. در رأس تنوره کار به تیراندازی کشید و تعدادی از آمریکاییها و عربها زخمی شدند. فیصل برخی از افسران ارتش را بازداشت کرد و مقررات حکومت نظامی برقرار ساخت. آنگاه در پی فشارهای داخلی و خارجی، در کنفرانس سران عرب در خَرطوم (جمادیالاول 1387 ق / اوت 1967 م)، همراه کویت و لیبی متعهد شد که سالانه 135 میلیون لیرۀ استرلینگ برای بازسازی اقتصاد جمهوری متحد عربی و اردن بپردازد. همچنین مقرر شد که نیروهای جمهوری متحد عربی و عربستان از یمن خارج شوند، اما این گرایش فیصل به جمهوری متحد عربی دوام چندانی نیافت و دوباره دستخوش تیرگی شد. فیصل همزمان با این فعالیتها همکاری خود را با شرکتهای نفتی غرب بهویژه آمریکا فشردهتر کرد. در 1387 ق / 1967 م کویت و سعودی موافقت کردند که استخراج نفت در منطقۀ بیطرف را به دو شرکت آمریکایی و ژاپنی واگذارند. در 1388 ق / 1968 م سازمان «کشورهای عربی تولیدکننده و صادرکننده نفت» (آاوپک) با شرکت سعودی و کویت و لیبی پیریزی شد و وزیر نفت عربستان دبیرکلی آن را به عهده گرفت. در همین سال دانشگاه ملک عبدالعزیز در مدینه تأسیس شد.در این ایام دولت بریتانیا بهسبب بودجۀ کمرشکنی که برای نگهداری نیروهای نظامی خویش در جزایر و شیخنشینهای خلیجفارس متحمل میشد، نیروهای خود را از منطقه خارج کرد. خروج بریتانیا از منطقه، سعودیان را رودرروی ایران قرار داد که از روزگاری پس دور، جزایر بحرین را طلب میکرد و اکنون خواستار بخش بزرگی از فلات قاره بود. پیامد گفتوگوی ملک فیصل و محمدرضا پهلوی پیرامون این سرزمین در سالهای 1385- 1388 ق / 1965- 1968 م انعقاد پیمانی دربارۀ تقسیم فلات قاره و دفاع مشترک از شیخنشینها به هنگام بیرون رفتن انگلیسیان بود.ملک فیصل در زمینۀ سیاست داخلی گامهایی در راه پیشبرد صنایع کشور برداشت. نیز پس از اعمال فشارهایی که یاد آن گذشت، به مصادرۀ نشریات دست زد و محدودیتهایی برای ورود روزنامههای عربی و غیرعربی برقرار کرد. این وقایع و نیز سلطۀ روزافزون قدرتهای غربی بر نفت عربستان، موجب مخالفت دو تن از برادران شاه به نامهای سلطان و فهد که بهترتیب وزیر دفاع و وزیر کشور بودند گردید و کشمکشهای سختی در درون خاندان آل سعود درگرفت که همراه با ناکامیهای فیصل در روابط خود با جمهوری متحد عربی، موجب انزوای سیاسی وی در جهان عرب و بروز جنبشهای آزادیخواهانه در داخل کشور شد. در 1389 ق / 1969 م کودتایی بر ضد فیصل کشف شد. دو سازمان ملی «جنبش ناسیونالیستهای عرب» و «همبستگی مردم شبه جزیرۀ عربی» این کودتا را طرحریزی کرده بودند. رهبری جناح لیبرال را احمد یوسف طویل به عهده داشت. پس از کشف کودتا، تعداد بسیاری بازداشت شدند و بسیاری از افسران و روشنفکران و دانشجویان به زندان افتادند (تاریخ معاصر، 1 / 302، 303).ملک فیصل که به دلیل نزدیکی عبدالناصر به شوروی و تمایل شدید سعودیها به غرب هیچگاه نتوانسته بود با ناصر به توافقی درازمدت و واقعی دست یابد و حتی در این اواخر میکوشید تا یک همبستگی میانهرو از کشورهای باختری عرب (تونس و مراکش) در برابر جبهۀ جمهوری متحد عربی، سوریه، سودان و لیبی برقرار سازد، پس ازمرگ عبدالناصر توانست با انور سادات که معتقد به شکست سیاست ناصر در سوسیالیسم عربی و وابستگی به شوروی بود توافقهایی حاصل کند (لیسی، 2 / 579). این توافقها به ایجاد روابط بسیار نزدیکی انجامید. در 21 رمضان 1393 ق / 19 اکتبر 1973 م با آغاز جنگ اعراب و اسرائیل، ملک فیصل طی بیانیهای صدور کلیۀ محمولههای نفتی به آمریکا را قطع کرد. در صفر 1394 ق / فوریۀ 1974 م کنفرانس اسلامی به ابتکار ملک فیصل در پاکستان تشکیل شد. قطعنامۀ این کنفرانس ظاهراً بر تمام آرمانهای اعراب صحه میگذاشت و مهمتر آنکه برای نخستینبار سازمان آزدیبخش فلسطین بهعنوان تنها نمایندۀ مردم فلسطین در آن شرکت جست. با اینهمه تنازعی که از چندی پیش در داخل خاندان سعودی پدید آمده بود، سرانجام به قتل فیصل انجامید. در 11 ربیعالاول 1395 ق / 25 مارس 1975 م فیصل بن مساعد، برادرزادۀ ملک فیصل به بهانۀ تهنیت زادروز پیامبر اسلام (ص) و به هنگام دستبوسی، شاه را با شلیک سه گلوله به قتل رساند. قاتل را بعداً در ملأ عام گردن زدند.21. خالد بن عبدالعزیز (حک 1395-1402 ق / 1975-1982 م). وی در آغاز علاقۀ چندانی به مسائل سیاسی نداشت و تنها فعالیتی که در این زمینه قبل از دستیابی به تخت از او یاد شده، شرکت در کنفرانس سنت جیمز لندن دربارۀ فلسطین (1358 ق / 1939 م) است. (نشاشیبی،350، 351). خالد پس از آن سیاست را به کلی ترک گفته و در میان قبایل بدوی سکنی گزیده بود، با این حال فیصل او را به ولیعهدی و در 1385 ق / 1965 م به معاونت نخستوزیری برگزید. در 1395 ق / 1975 م پس از ترور فیصل بر تخت نشست و بلافاصله اعلام کرد که همان سیاستهای سلف خود را در پیش خواهد گرفت («خاورمیانه و ... »، II / 607). با اینهمه در این دوران نیز علاقۀ چندانی به مسائل سیاسی نشان نداد و قدرت اجرایی و تصمیمگیری را به برادر و ولیعهد خود فهد بن عبدالعزیز سپرد. پس از شرکت انور سادات رئیسجمهوری مصر در جریان «کمپ دیوید» و امضای پیمان صلح با اسرائیل در 1398 ق / 1978 م خالد بر قطع روابط با مصر پای فشرد، ولی فهد اگرچه قطعنامۀ کنفرانس عراق را در همان سال مبنیبر تحریم سادات امضاء کرده بود، از انتشار رسمی آن در کشور خود جلوگیری کرد. با اینهمه در 1399 ق / 1979 م عربستان رسماً پیمان کمپ دیوید و عمل سادات را مردود شمرد.یکی از رویدادهای پراهمیت این روزگار جنبش گروهی متمایل به اخوانالمسلمین و مخالف با سلطنت این خاندان بود. رهبری جنبش را جهیمان العتیبی و محمدبن عبدالله القحطانی به عهده داشتند. در بامداد آخر ذیحجۀ 1399 ق / 20 نوامبر 1979 م گروه مسلّحی متشکل از 200 تا 300 تن که تعدادی از آنها دانشجویان علوم دینی و برخی مصری و یمنی کویتی بودند، به فرماندهی قحطانی، مسجدالحرام را اشغال کردند، که پس از حدود 22 روز پایداری سرکوب شدند. دولت اعلام داشت که نیروهای دولتی در جریان درگیری 127 کشته و 461 زخمی داشته است و 117 تن از اشغالگران کشته و بقیه دستگیر شدند. در صفر 1400 ق / ژانویۀ 1980 م تعداد 63 تن از دستگیرشدگان ازجمله جهیمان العتیبی را پس از محاکمه سریع و سری به چند دسته تقسیم کردند و هر دسته را به شهری فرستادند و در صبح روز 19 صفر 1400 ق / 9 ژانویۀ 1980 م همگی را در میادین آن شهرها گردن زدند (لیسی، 2 / 731؛ عربستان، 118).دولت عربستان سپس برای جلوگیری از حوادث مشابه، تغییراتی در سطح فرمانداران و امیرانی که از سوی مخالفان متهم به فساد شده بودند، ایجاد کرد و در جمادیالاول 1400 ق / مارس 1980 م، کمیتهای مرکب از 8 تن به ریاست شاهزاده نایف وزیر کشور تشکیل شد تا 200 ماده براساس اصول اسلامی، بهعنوان قانون اساسی برای ادارۀ کشور تدوین کند («خاورمیانه و ... »، II / 620).در روزگار خالد میان عربستان و جمهوری دموکراتیک یمن، بهرغم اختلاف شدید مسلکی، روابط سیاسی برقرار شد. در زمینۀ سیاست داخلی، غیر از حوادثی که شرح آن گذشت، وی همانسان که اعلام کرده بود سیاست فیصل را در پیش گرفت و کوششهای او برای اسکان بیاباننشینان موفقیت چندانی به بار نیاورد. خالد سرانجام در 2 رمضان 1402 ق-13 ژوئن 1982 م درگذشت و فهد بن عبدالعزیز جانشین وی شد.
تاریخ معاصر کشورهای عربی، فرهنگستان علوم شوروی، ترجمۀ محمد حسین شهری، تهران، 1361 ش؛ حسین بن خزعل، تاریخ الجزیرة العربیة فی عصر الشیخ محمد بن عبدالوهاب، بیروت، 1968 م؛ حسین بن غنام، تاریخ نجد، به کوشش ناصرالدین اسد، بیروت، 1405 ق، فهرست؛ حمزه، فؤاد، قلب جزیرة العرب، ریاض، 1388 ق / 1968 م؛ دائرةالمعارف الاسلامیة؛ زرکلی، خیرالدّین، الاعلام، بیروت، 1984 م؛ سعید ناصر، تاریخ آل سعود، 1404 ق، صص 716، 717؛ سعید سلیمان، احمد، تاریخ الدول الاسلامیة و معجم الاسرالحاکمة مصر، 1969 م؛ شوادران، بنجامین، خاورمیانه، نفت و قدرتهای بزرگ، ترجمۀ عبدالحسین شریفیان، تهران، 1354 ش؛ عربستان سعودی، رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرداد 1364 ش؛ کیلی، جی. بی.، الحدود الشرقیة لشبه الجزیرة العربیة، ترجمۀ خیری حماد، بیروت، 1971 م؛ لنچافسکی، ژرژ، تاریخ خاورمیانه، ترجمۀ هادی جزایری، تهران، 1337 ش؛ لوتسکی، و.، تاریخ عرب در قرون جدید، ترجمۀ پرویز بابایی، تهران، 1356 ش؛ لیسی، رابرت، سرزمین سلاطین، ترجمۀ فیروز خلعتبری، تهران، 1363 ش؛ نشاشیبی، ناصرالدین، در خاورمیانه چه گذشت، ترجمۀ محمد حسین روحانی، تهران، 1357 ش؛ نیز:
Abu Hakima, Ahmad, History of Eastern Arabia, Beirut, 1965; Hopwood, Derek, (ed.), The Arabian Peninsula, London, 1972; Howarth, David, The Desert King, London, 1964; Lorimer, Gazetter of the Persian Gulf, Oman and Central Arabia, England, 1970; The Middle East and North Africa (1984-85). London, 1984; Peterson, J. E., «Defending. Arabia, Evolution of Responsibility», Orbis, A Journal of World Affairs, 1984, vol. 28, No 3; Philby, H. St. John, Sa’udi Arabia, Beirut, 1968.
صادق سجادی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید