جغرافیا

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اینگوش | اینْگوش، جمهوری خودمختار، شامل سرزمینی در غرب جمهوری چِچِن و شمال جمهوری خودمختار اوستیای شمالی. جمهوری اینگوش تابع فدراسیون روسیه است. اینگوشها خود را گالگای (قالقای) می‌نامند كه نام عمده‌ترین قبیله از قبایل اینگوش است (كالویف، I/ 375؛ آكینر، 197). اینان از اقوام بومی قفقازند و صدها سال است كه در این سرزمین ...
  • باب الابواب |
  • باباداغی | باباداغی، یا باباطاغی، شهری در بخش شمالی منطقۀ دوبروجا در كشور رومانی. نام باباداغی از ساری صالتق بابا كه مقبره‌اش در یكی از تپه‌های نزدیك آنجا قرار دارد، گرفته شده است (اولیا چلبی، 3/ 362؛ «دائرةالمعارف ... »، IV/ 371؛ IA, II/ 166). وی در 662 ق/ 1264 م حدود 10 تا 12 هزار نفر از تركمانان آناتولی را به محلی در...
  • ابن وردی، ابوحفص سراج الدین | ابوحَفص سراج‌الدین عمر بن مظفر بن وردی قرشی بکری معرّی حلبی شافعی، کیهان‌نگار و مؤلف کتاب خریدة العجائب و فریدة الغرائب.
  • ابواء | نام قریۀ بزرگی در نزدیک ودّان میان راه مکه و مدینه که در 19 میلی سُقیا و 27 میلی جُحفه واقع است و یک شبانه‌روز از دریا فاصله دارد و آب مشروبش از چاههاست (ابن ‌رسته، 7 / 178).
  • ابوحامد غرناطی | محمد بن سلیمان بن ربیع مازنی قیسی (473-565 ق / 1080-1170 م)، جهانگرد و جغرافی‌نگار.
  • ابوحبه | ویرانه‌هایی باستانی واقع در 45 كیلومتری جنوب غربی بغداد و در فاصلۀ 12 كیلومتری كرانۀ شرقی رود فرات (EI1؛ رو، نقشۀ سومر واكد؛ پاولی، ذیل سیپارا).
  • ابوالحسن طبری | احمد بن محمد ، پزشك دانشمند ایرانی سدۀ 4 ق / 10 م در تُرًنْجِۀ طبرستان (نك‍ : یاقوت، 1 / 845) زاده شد و از این‌رو با نسبت ترنجی نیز از او یاد می شود ( نك‍ : بیرونی، صیدنه، 57، 91، 165، الجماهر، 144، 200).
  • ابوالخصیب | نام نهری قدیمی و شهری در جنوب بصره در كشور عراق:
  • ابودلف، جهانگرد | جهانگرد، شاعر و دانشمند عرب كه تاریخ و محل تولد و درگذشت او معلوم نشده است، ولی تردید نیست كه در سدۀ 4 ق / 10 م در بخشهای شرقی سرزمین خلافت روزگار گذرانیده است (بولگاكوف، 11).
  • ابوزیدآباد | دهی از بخش مركزی شهرستان كاشان، در 33 كیلومتری جنوب خاوری آن شهر، با °33 و ´54 و عرض شمالی و °51 و ´45 طول شرقی و 941 متر ارتفاع از سطح دریا (بهفروز، 3، 16).
  • ابوزید بلخی | احمد بن سهل (ح 235-322 ق / 849- 934 م)، ادیب، متكلم، فیلسوف، جغرافی‌دان و متفنن درعلوم گوناگون.
  • ابوشهرین |
  • ابوصخیر | شهر و شهرستانی در استان دیوانیه، در جنوب عراق.
  • ابوصیر |
  • ابوطاهر سمرقندی | مؤلف كتاب سمریه (زنده در سدۀ 13 ق / 19 م). وی خود را ابوطاهر خواجه سمرقندی ابن اقضی اقضاة ملاّ میرابوسعید خواجه قاضی كلان ولایت سمرقند معرفی كرده است (ص 14).
  • ابوطلیح | نام واحه‌ای در صحرای بَیوضه در سودان كه چاههای آب بسیار دارد.
  • ابوظبی | یكی از امیرنشینهای هفتگانۀ امارات متحد عربی در ساحل جنوبی خلیج فارس و همچنین حاكم‌نشین آن.
  • ابوعام |
  • ابوعبید بکری | عبدالله بن عبدالعزیز بن محمد بن ایوب بن عمرو بكری، بزرگ‌ترین جغرافی‌نگار عرب اندلس و نیز ادیب در سدۀ 5 ق / 11 م.
  • ابوعریش | شهر و ناحیه‌ای در منطقۀ عسیر تهامه، واقع در جنوب غربی عربستان سعودی.
  • حافظ ابرو | حافِظِ اَبْرو، شهاب‌الدین عبدالله بن لطف‌الله بن عبدالرشید هروی، مشهور به حافظ‌ابرو از مورخان و جغرافی‌دانان برجستۀ ایران (ح 763-834 ق / 1362-1431م)، معاصر امیر تیمور گورکان و فرزندش شاهرخ میرزا تیموری.
  • حائل | حائِل، استان و شهری در شمال عربستان سعودی. استان حائل با 887‘ 103 کمـ 2 مساحت و 970‘585 تن جمعیت (2010م / 1389ش) در منطقۀ کوهستانی نجد واقع شده است
  • حبرون* |
  • حبشه | حَبَشه، سرزمینی کهن در مشرق افریقا. حبشه به سرزمینی وسیع در شاخ افریقا و ساحل غربی دریای سرخ اطلاق می‌شد
  • حجاز، جزیرة العرب | حِجاز، منطقه‌ای در غرب و شمال‌غربی جزیرةالعرب (عربستان سعودی).حجاز در لغت برگرفته از حَجز، به معنی منع یا جدا کردن دو چیز است...
  • حجر، شهر | حِجْر، شهری کهن معروف به حجرِ ثمود در شمال غربی شبه‌جزیرۀ عربستان.
  • حدود العالم | حُدودُ الْعالَم (عنوان کامل: حدود العالم من المشرق الی المغرب)، کتابی در جغرافیای عمومی، به زبان فارسی از مؤلفی ناشناخته. این اثر که نگارش آن در 372 ق / 982 م آغاز گشته (نک‍ : ص 7)، کهن‌ترین متن جغرافیایی به جا مانده به زبان فارسی است.
  • حدیثه | حَدیثه، نام چند شهر و سرزمین در عراق و شامات. حدیثه در لغت به معنای شهر جدید و یا شهر نو است و در برخی منابع حدیثه به صورت حُدَیْثه نیز ضبط شده است (یاقوت، بلدان، 2 / 222؛ ابن‌خلدون، 3 / 470).
  • حدیده | حُدَیْده، شهری بندری و مرکز استانی به همین نام در کرانۀ دریای سرخ در غرب کشور یمن. شهر حدیده در دشت ساحلی تهامه در °14 و ´48 عرض شمالی و°42 و´57 طول شرقی قرار دارد
  • حرا | حِـرا، یا حراء، نام کوه و غاری مقدس در شمال شرقی مکه که نخستین‌بـار وحی در آنجـا بـر حضرت محمد (ص) نـازل شد.کوه حرا با بلندی 634 متر، بر سر راه منى به عرفات واقع است.
  • حرّان | حَرّان، شهری با فرهنگ کهن و باستانی و از کانونهای اصلی صابئان (ه‍ م). این شهر در شمال شرقی میان‌رودان در دیاربکر و در مجاورت مرزهای سوریه ـ ترکیه واقع شده است
  • باب الان | بابِ آلاّن، یا درِ آلان، گذرگاهی طبیعی درکوههای قفقاز، شرق ارتفاعات کازبِک، به ارتفاع حدود 798‘1 متر که رود تِرک از کنار آن می‌گذرد. این گذرگاه 3 کیلومتری دارای صخره‌هایی به ارتفاع 000‘1 متر است («دائرةالمعارف ‌جغرافیایی»، I/ 523؛ بروکهاوس، V/ 320؛ دایرةالمعارف ‌فارسی، ذیل داریال). این گذرگاه در عهد باستان تن...
  • بابل | بابُل، شهرستان و شهری در استان مازندران.
  • بابلسر | بابُلسَر، شهر و مرکز شهرستانی به همین نام در استان مازندران، بابلسر تا 1315ش، مشهدسر (مزار و مدفن شهید) نامیده می‌شد (برزگر، 2(1)/ 44؛ مهجوری، 2/ 325)، زیرا بر این باور بوده‌اند که برادر بزرگ امام رضا(ع) به نام ابراهیم ابوحواب [ملقب به ابراهیم اطهر] در این مکان به خاک سپرده شده است (رابینو، 73)، اما این گفته ...
  • بابلیون | بابِلْیون، یا باب‌ اَلْیون، دژ شهری باستانی در محل قاهرۀ کنونی، این شهر در زمان فتح مصر توسط مسلمانان الیونه نیز نامیده شد که مسلمانان آن را فسطاط نامیدند (بلادزی، 213؛ مقریزی، 2/ 45). یاقوت بابلیون را به حضرت ادریس(ع) نسبت داده، و نوشته است: هنگامی که فرزندان قابیل در بابل میان صالحان فساد برانگیختند، ادریس(...
  • باب المندب | بابُ‌الْمَنْدَب، تنگه‌ای در جنوب ‌غربی قارۀ آسیا بین گوشۀ جنوب ‌غربی شبه جزیرۀ عربستان و شمال‌ شرقی قارۀ آفریقا که دریای سرخ را به خلیج عدن متصل می‌سازد. در طرف آسیایی تنگه، یعنی منتهی ‌الیه جنوب‌ غربی شبه جزیرۀ عربستان که جزو خاک جمهوری یمن محسوب می‌شود، رأس باب ‌المندب قرار که دماغۀ گُوه مانندی از زمین است ...
  • باتاویا |
  • باتوم | باتوم، یا باطوم، باتومی، شهری بندری در گرجستان، و مرکز جمهوری خودمختار آجارستان (ه‍ م). این بندر در کرانۀ جنوب شرقی دریای سیاه و 15 کیلومتری شمال مرز ترکیه در °41 و ´38 عرض شمالی و °41 و ´38 طول شرقی واقع شد است (بریتانیکا، میکرو، I/ 881). جمعیت آن در 1976م/ 1354ش حدود 117 هزار نفر ((2)/ 525 BSE3, XXIV) و در ...
  • باتومی |
  • باجدا | باجَدّا، قریه‌ای بزرگ در منطقه جزیره. این قریه در 12 میلی جنوب حران، به فاصلۀ کمی از رود بلیخ (در رَقّه)، در کنار جادۀ رأس عین واقع بود (ادریسی، 2/ 664؛ یاقوت، بلدان، 1/ 453، 454، 734؛ لسترنج، 105-104). باجدا در زبان آرامی به معنای خانۀ خوشبختی است. این نام شاید با عین گَدّا که دمشقی از آن یاد کرده، یا باگَدّ...
  • باجرما | باجُرما، ناحیه‌ای توابع موصل در سده‌های نخست اسلامی، نام باجرما معرب واژۀ آرامی «بیت (به) گرما» است. باجرمق، نام دیگر این ناحیه، احتمالاً از واژه گَرمَگان ــ که در فارسی میانه به آن اطلاق می شد ــ اقتباس داشته است. کلمۀ اخیز نیز از گورومو ــ نام قومی کوچ‌نشین که در نوشته های میخی آمده ــ گرفته شده، و بطلیموس ...
  • باجروان | باجَرْوان، شهری تاریخی در منطقۀ مغان (موغان). نوشته‌های مؤلفان اسلامی، این شهر یکی از شهرهای مهم و حتى کرسی آن سرزمین معرفی شده است (ﻧﻜ : لسترنج، 175). مقدسی از ناحیه‌ای سرسبز به نام مغان در میان دو رودخانه، یادکرده، و آن را همانند تبریز نوشته است (ص 378؛ قس: لسترنج، همانجا). حمزۀ اصفهانی باجروان را مربوط به ...
  • باختر |
  • باجه | باجه، شهری مهم و کهن در افریقیه. این شهر امروزه در حدود 100 کیلومتری غرب شهر تونس واقع شده، و مرکز استان (ولایت) باجه در شمال کشور تونس است. قدمت شهر به دورۀ رومیها باز می‌گردد و نام باستانی واگا بوده است (وزان، 2/ 66؛ EI2).
  • باجه | باجه، شهر و ناحیه‌ای مشهور در غرب اندلس اسلامی که امروزه شهر بژا، مرکز ایالت آلنتژوی سفلیٰ، و ناحیه‌ای به همین نام (بژا) در جنوب شرقی لیسبن، پایتخت پرتغال، در جای آن قرار دارد. به گفتۀ برخی از جغرافی‌دانان مسلمان (مثلاً ابن‌عبدالمنعم، 75)، باجه در رومی (لاتین) به معنای صلح بوده است و این احتمالاً به نام باستا...
  • باخرز | باخَرْز، نام شهر، بخش و دهستانی در شهرستان تایباد، در خاور استان خراسان. این شهر در گذشته از اهمیت بیشتری برخوردار بوده، و نام آن به همۀ منطقۀ تابیاد اطلاق می‌شده است. بخش باخرز از شمال به تربت جام، از جنوب به خواف، از خاور به تابیاد و از باختر به تربت حیدریه محدود می‌گردد. آب و هوای آن نامعتدل و خشک است. زبا...
  • بادس | بادِس، شهرو بندری باستانی در ساحل مدیترانه‌ای کشور مغرب، نام این شهر در منابع به صورت بادیس نیز ضبط شده است (ﻧﻜ : ابن‌سعید، 74، ابن‌خلدون، 1/ (1)/ 110) و برای تشخیص آن از بادس زاب در الجزایر (نک‍ : ابوعبید، 2/ 743؛ ادریسی، 1/ 264)، بادس فاس یا بادس غُماره نیز خوانده می‌شود (یاقوت، 1/ 459-460، 2/ 904؛ ابن‌عربی...
  • بادکوبه |
  • بادغیس | بادْغِیْس، استانی در شمال غربی افغانستان. این استان از شمال به جمهوری ترکمنستان و از جنوب به جمهوری ترکمنستان و از جنوب و باختر به استان هرات و از خاور به استانهای فاریاب و غور محدود است. مساحت بادغیس حدود 23هزار ﻛﻤ2، و مرکز آن شهر قلعه‌نو است (دولت‌آبادی، 13-15).

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: