1394/3/12 ۱۰:۴۷
رویارویی جدی و در تمام سطوح سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی با تمدن و فرهنگ جدید از میانه سده نوزدهم كل جامعه و فرهنگ ایران را با پرسشها و مفاهیمی نوآیین مواجه كرد. تا جایی كه به دینداران و مومنان مربوط میشود، این مواجهه واكنشهای متفاوت و گاه متعارضی را میان عالمان سنتی و مومنان پژوهشگر و محقق برانگیخت. جریانهای نواندیشی دینی، روشنفكری دینی و احیاگری دینی، تنها سه شكل از این واكنشها هستند كه اتفاقا میكوشند رویكردی اندیشمندانه نسبت به مسائل نوین اخذ كنند و راهی برای همنشینی میان تجدد و دینداری در دنیای معاصر بیابند. ترسیم خطوط تمایز میان این سه جریان یعنی روشنفكری مذهبی، احیاگری دینی و نواندیشی دینی البته دشوار و از برخی دیدگاهها غیرممكن است، اما به هر حال شاید بتوان حركتهای احیاگرانه را بیشتر تلاشهایی سیاسی و اجتماعی از منظری درون دینی خواند، كوششهای روشنفكرانه را تلاشهای سیاسی و فكری عمدتا از منظری بروندینی تفسیر كرد و تلاشهای نواندیشانه را عمدتا كوششهایی فكری و دروندینانه خواند.
امام ،ایدئولوگ نوآوری دینی در جهان اسلام بود
محسن آزموده: رویارویی جدی و در تمام سطوح سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی با تمدن و فرهنگ جدید از میانه سده نوزدهم كل جامعه و فرهنگ ایران را با پرسشها و مفاهیمی نوآیین مواجه كرد. تا جایی كه به دینداران و مومنان مربوط میشود، این مواجهه واكنشهای متفاوت و گاه متعارضی را میان عالمان سنتی و مومنان پژوهشگر و محقق برانگیخت. جریانهای نواندیشی دینی، روشنفكری دینی و احیاگری دینی، تنها سه شكل از این واكنشها هستند كه اتفاقا میكوشند رویكردی اندیشمندانه نسبت به مسائل نوین اخذ كنند و راهی برای همنشینی میان تجدد و دینداری در دنیای معاصر بیابند. ترسیم خطوط تمایز میان این سه جریان یعنی روشنفكری مذهبی، احیاگری دینی و نواندیشی دینی البته دشوار و از برخی دیدگاهها غیرممكن است، اما به هر حال شاید بتوان حركتهای احیاگرانه را بیشتر تلاشهایی سیاسی و اجتماعی از منظری درون دینی خواند، كوششهای روشنفكرانه را تلاشهای سیاسی و فكری عمدتا از منظری بروندینی تفسیر كرد و تلاشهای نواندیشانه را عمدتا كوششهایی فكری و دروندینانه خواند. با این تقسیمبندی قابل بحث شاید بتوان چهرههایی چون سیدجمالالدین اسدآبادی و شاگردش محمد عبده را احیاگر دینی خواند، مهدی بازرگان و علی شریعتی را عمدتا روشنفكر مذهبی تلقی كرد و مرتضی مطهری را نواندیش دینی نامید. به تازگی حجتالاسلام سیدحسن خمینی نواده امام خمینی(ره) از «نواندیشی دینی و پویایی فقهی» در نگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی سخن گفته اما درباره معنای نواندیشی و ربط آن به جریانهای پیشین سخنی نگفتهاند. بر این اساس نزد آیتالله محمد موسوی بجنوردی فقیه و استاد دانشگاه و از شاگردان قدیمی امام خمینی رفتیم تا دیدگاه او را درباره این اظهارنظر حسن خمینی جویا شویم. آیتالله بجنوردی البته نگرشی متفاوت با هر آنچه گفتیم دارد و امام خمینی را تنها نواندیش دینی میخواند. البته ایشان فرصت و حوصله نداشتند تا درباره این دیدگاه خود توضیحی ارایه فرمایند. گفتوگو با محمد موسوی بجنوردی در دفتر او در دانشكد الهیات و معارف دانشگاه آزاد اسلامی در خیابان دولت انجام شد:
*****
حجتالاسلام سید حسن خمینی نواده امام خمینی در سخنرانیهای اخیر خودشان در خوزستان گفتهاند: «اساسا اغلب انقلابیون مسلمانی كه وارد مبارزه شدند، از طیف سنتی نبودند، بلكه نوعی نواندیشی و پویایی فقهی در نگاهشان بود و با همین نگاه وارد جهاد شدند و ساختار انقلاب را نیز همین جریان نواندیشی دینی شكل داد و تا آخر نیز امام روی این جریان فكری تاكید داشتند.» ایشان در مواضعی دیگر نیز بر رویكرد نواندیشی دینی در امام خمینی اشاره كرده بودند. نواندیشی دینی در تاریخ معاصر جوامع اسلامی به طور عام و در ایران از زمان مشروطه تاكنون به نحو خاص جریانی شناخته شده با چهرههایی مشخص و روندی قابل تشخیص است كه معمولا از سیدجمالالدین اسدآبادی شروع میشود تا به چهرههایی چون طالقانی و بازرگان و شریعتی و... میرسد. با توجه به این دو نكته انتساب حضرت امام به نواندیشی را چگونه ارزیابی میكنید؟
ما در مذهب شیعه چنین اعتقادی داریم كه در هر سده یك مجدد میآید كه در واقع مجدد مذهبی است. شما اسم این را نواندیش دینی میگذارید. آن افرادی كه اسم آوردید، نواندیش دینی نیستند، نواندیش دینی كسی است كه بتواند مسائل جدیدی را در اسلام مطرح بكند و با كتاب سنت تطبیق دهد، نه اینكه صرفا مطلبی را بیان كند. نواندیش دینی به معنای واقعی كلمه حضرت امام بود. ایشان در قرن اخیر مجدد مذهب بود.
آیا میتوانید درباره این سخن شواهدی ارایه فرمایید؟
بله، عقیده و اندیشه این بوده كه احكام اسلام در پرتو عدالت اجتماعی است. این یك مساله است. همچنین ایشان عقیده داشت كه احكام اسلام در پرتو زمان و مكان است. یعنی زمان و مكان در اندیشههای انسان تاثیر میگذارد. شما میبینید كه یك سری چیزها و طرز تفكر به دلیل عنصر زمان و مكان یك طوری است، در عصری دیگر شاهدیم كه به دلیل تغییر عنصر زمان و مكان طرز تفكر عوض میشود، زیرا مسائلی پدید میآید كه اندیشه انسان عوض شود. ممكن است من قبلا چیزهایی را ناپسند میدانستم كه الان همان چیزها را نیكو میپندارم و چیزهایی را نیكو میپنداشتهام و حالا ناپسند میشمارم. این نكته مهمی در مساله اجتهاد است. اجتهاد امام خمینی(ره) بر اساس عنصر زمان و مكان بیان میشود. ایشان عنصر زمان و مكان را در اجتهاد دخالت میداد. وقتی عنصر زمان و مكان را در اجتهاد دخالت بدهید، به تمام معنا آن فرد نواندیش دینی اسلام است.
چرا چنین است؟
زیرا چه بخواهیم و چه نخواهیم، زمان و مكان خیلی چیزها را عوض میكند. برای مثال در زمانی شطرنج را فقط قماربازها بازی میكردند و برد و باخت در آن بود و جزو آلات قمار محسوب میشد. اما در زمان ما امروز شطرنج یك ورزش فكری محسوب میشود. امروز شما میبینید كه در دانشگاهها به خصوص دانشگاههای افسری و در دبیرستانها و به خصوص در غرب بسیار مقیدند كه دستكم هفتهای یك بار بچهها شطرنج بازی كنند. چرا چنین است؟ زیرا امروز یك ورزش فكری تلقی میشود و ارتباطی نیز با برد و باخت ندارد. این ورزش فكری امروز امری نیكو تلقی میشود. در حالی كه در سابق در شمار آلات قمار بود. چون در شمار آلات قمار بود، نباید كسی چه با برد و باخت و چه بدون آن بازی میكرد. در حالی كه الان چنین نیست و هم میشود در آن برد و باخت داشت و هم میشود بدون برد و باخت به عنوان یك ورزش فكری استفاده شود. امام خمینی(ره) با علم به این تغییر عنصر زمان و مكان فتوا داد كه بازی كردن با شطرنج اگر برد و باخت نباشد، اشكال ندارد. ایشان تقریبا در جهان تشیع فرد اول بود كه این نظر را داد. ایشان بر اساس نواندیشی دینی این سخن را گفت، یعنی این دیدگاه كه عنصر زمان و مكان در اجتهاد دخالت دارد. به همین خاطر اعتقاد من این است كه امام خمینی مجدد مذهب در قرن اخیر بود و مسائلی را بر اساس تئوری خودش (عنصر زمان و مكان) مطرح كرد و یكسری فتواهای بسیار مترقی ایشان داد.
این طور كه شما میفرمایید گویی نوآوریهای حضرت امام عمدتا در حوزه مسائل فقهی بوده است. آن نواندیشانی كه از ایشان در ابتدای بحث یاد شد، مواجههای با اندیشه جدید داشتند. این اندیشههای جدید هم به تعبیر شما به خاطر عنصر زمان و مكان به وجود آمده بودند، یعنی مثلا مكاتبی مثل ماركسیسم پدید آمده است و این نواندیشان دینی میكوشند اندیشه دینی خودشان را در مواجهه با پرسشهای تازهای از این دیدگاههای جدید پدید آمده مطرح كنند. آیا حضرت امام غیر از مسائل فقهی در سایر مسائل نیز نوآوری داشتند؟
آن چیزهایی كه میگویید مثل ماركسیست و... الان به بنبست رسیدهاند. كسی میتواند نواندیش باشد كه روز به روز به تكامل برود. الان طرز تفكر كارل ماركس و كسانی كه به مادیت دیالكتیك قایل هستند، مثل لنین كه كتابی به اسم مادیت دیالكتیك دارد، به بن بست رسیدهاند. شوروی به بنبست رسید و نظام كمونیستی دیگر جوابگوی مشكلات حتی طبقه كارگر و فقیر نیز نیست. من به ایشان نمیتوانم بگویم نواندیش. نواندیش كسی است كه هرچه زمان بگذرد، تر و تازهتر میشود و بیشتر جوابگوی نسل جدید و مسائل روز میشود و هیچگاه به بنبست نمیرسد. امام خمینی از آن دست بود. من او را به عنوان واقعی هم نواندیش دینی میدانم و هم مجدد مذهب در قرن اخیر میدانم. لهذا ایشان مسائل بسیار مهمی را مطرح میكرد. مسائل سیاسی خیلی مهم است. سابق بر این یكی از نجاسات، سیاست بود. یك روحانی اگر وارد مباحث سیاسی میشد، از عدالت ساقط میشد. در حالی كه امام خمینی ثابت كرد وظیفه اصیل روحانیت این است كه در مسائل سیاسی وارد شود و روحانی باید مشكلات جامعه را حل كند. این طور نیست كه روحانیت صرفا به عبادت و درس خواندن بپردازد. از دید ایشان یك شخصیت بزرگ مذهبی و دینی مشكلات جامعه را باید حل كند و باید به مسائل روز آگاهی داشته باشد و بتواند به آنها جوابگو باشد. لذا این تحول را در جامعه روحانیت و در جامعه دینی امام خمینی پدید آورد. ایشان یك طرز تفكر جدید دینی به افرادی كه واقعا درد دین داشتند، آموخت. سابق بر این روحانیون میگفتند ما چه كار به سیاست داریم و ما فقط باید درس بخوانیم. اینها اسلام را آن طور كه باید بفهمند، نفهمیده بودند. نخستین روحانی درجه یك اسلام شخص پیامبر اكرم (ص) است. ببینید پیامبر اكرم (ص) چه كار كرد. ایشان دنیا را متحول كرد. دین اسلام را آورد و تمام فرهنگهای باطل را از بین برد و خط بطلان روی آن كشید. ائمه اطهار (ع) ما هم همین طور بودند. آنهایی كه فضای سیاسی و فضای فرهنگی برایشان باز بود، مثل حضرت امام باقر (ع) و حضرت امام صادق (ع)، در روایات این بزرگان شاهدیم كه چه كارهای عظیمی میكردند و چه تحول فكری در جامعه پدید آوردند. بنابراین این معنا كه روحانیت نباید وارد سیاست شود و روحانیت كارش فقط نشستن در مدرسه و مشغول درس و نماز است، كامل نیست. البته وظیفه روحانیت این كارها نیز هست. اما مشكلات جامعه اسلامی را نیز یك روحانی باید حل كند. روحانی باید در مقام این باشد كه چطور اوضاع را تدارك كند. باید كاری كرد حكومتهای دیكتاتوری و ظالمی كه در جهان اسلام آمدهاند، ریشهشان از بین برود و استقلال را برای ملت اسلام بیاورد. باید آزادی را برای ملتهای مسلمان بیاورد و كاری بكند كه خود مردم حاكم خودشان باشند، نه اینكه بیگانه بیاید و بر آنها حكومت كند. اینها نكات مهم است. بیداری دینی مساله مهمی است. امام خمینی (ره) بیداری دینی را از سال ١٣٤٢ كه آغاز نهضتش بود تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران و همچنین در ١٠ سالی كه پس از انقلاب حیات داشتند، مرتب مطرح میكرد. الان هم خط فكری نظام جمهوری اسلامی ایران همان خط فكری امام خمینی است و نظام ما ادامهدهنده راه ایشان است.
رابطه امام خمینی با روشنفكران چطور بود؟
باید دید كه روشنفكر را به چه معنایی در نظر دارید.
مثلا جلال آل احمد یا مرحوم شریعتی یا كسانی كه به هر حال سعی میكنند جامعه را آگاه كنند و ازنظر فكری پیشرو باشند؟
عرض كردم كه خود مذهب تشیع و دین آگاهی میآورد. اگر دیدید مرحوم بازرگان گل كرد، به این خاطر است كه او انسانی متدین بود و از راه اسلام وارد شد، نه از راه ماركسیست یا از راه جاهای دیگر. اگر اسمهایی كه میآورید، روشنفكر به تمام معنا باشند. اگر كسی حرفهای بیدینی بزند، روشنفكر نیست و منحرف است. كسی كه در چارچوب دین حرف بزند، روشنفكر است. خود دین اسلام به خصوص مذهب تشیع مدرنیته است. وقتی مذهب تشیع مدرنیته است و حكم عقل یكی از منابع تشیع است، این همیشه نوآوری میآورد. بهترین نوآور، یك اسلام شناس به تمام معنا و آگاه است. این در خط فكری امام خمینی كاملا هویداست.
شما سالها نزد حضرت امام بودید، شاگرد ایشان بودید و در مبارزات، ایشان را همراهی میكردید. در آن سالها به خصوص سالهای دهه ١٣٥٠ بین جوانان و دانشجویان چهرهای مثل مرحوم دكتر شریعتی خیلی مطرح شد. آیا شما دیده بودید كه امام درباره ایشان نظری بدهد؟
من تقریبا ١٤ سال در درس امام در نجف بودم. اصلا خط فكری انقلاب اسلامی را نه فقط در ایران بلكه در جهان، امام طرحریزی كرد. انقلاب اسلامی در خود عراق باعث بیداری جوانها شد. درس ولایت فقیه كه امام با آن حكومت اسلامی را ترسیم كرد، به عربی ترجمه و در تمام عراق پخش شد. در كشورهای عربی منتشر شد. بذر آن روحیه استقلال طلبی و روحیه استعمارستیزی و روحیه اینكه ما باید مستقل باشیمرا امام خمینی پاشاند. بنده شعار نمیدهم. اگر انقلاباتی در جهان عرب دیدید، از پسلرزههای انقلاب اسلامی ایران است.
دكتر شریعتی یك جامعهشناس بود، البته جامعهشناس خیلی خوبی بود. اما ببینید در مسائل دینی تخصص نداشت. مساله دینی را باید كسی كه فقیه باشد، جواب بدهد. فقیه باید باشد تا بتواند در مسائل دینی اظهارنظر كند. البته دكتر شریعتی جامعه را خوب میشناخت و در مسائل انقلابی هم خیلی كمك كرد و جوانها را بیدار كرد. اما آن بیداری دینی و نواندیشی دینی و جامعه را متحول كردن عمدتا خط امام بود. هر كس در آن خط بود كه شاگرد او بود، میتوانست این هدف را پیش ببرد. مرحوم شهید مطهری یك مصداق كامل این معنا بود. او شاگرد امام بود و به اندیشه امام كاملا اعتقاد داشت. افرادی كه شاگردان امام بودند، در خارج از ایران و عراق هم خیلی توانستند تاثیرگذار باشند. ما در عراق با جوانان جلسات مفصل داشتیم و كارمان مبارزه با طرز تفكر ماركسیستی و دیالكتیك و حرفهای كمونیستها بود و در عین حال اندیشههای امام را در رابطه با حكومت اسلامی و مبارزه با ظالم و دیكتاتورها برای نسل جوان میگفتیم. این در سایر كشورهای اسلامی مثل لبنان نیز تاثیر میگذاشت. در لبنان بیداری دینی در اثر طرز تفكر امام گسترش یافت و كسانی مثل شهید محمد منتظری و علی جنتی كه الان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است، این اندیشه را ترویج كردند. آقای جنتی هم جزو انقلابیونی بود كه خیلی زحمت كشید. این شاگردان امام در خارج از كشور خیلی كار كردند، انقلاب اسلامی را به خارج بردند، اعلامیههای امام را میبردند و اندیشههای امام را ترویج میكردند. البته برخی از ایشان شهید شدند و برخی نیز الان مشغول فعالیت هستند. به هر حال خلاصه عرض بنده این است كه ایدئولوگ اندیشه دینی و ایدئولوگ آزادیخواهی و ایدئولوگ نوآوری در جهان اسلام امام خمینی بود.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید