«اسکندرنامه» حکیم نظامی؛ داستانی که کمتر خوانده‌ایم

1403/12/20 ۱۱:۰۳

«اسکندرنامه» حکیم نظامی؛ داستانی که کمتر خوانده‌ایم

نظامی در نقطه ای از زبان فارسی ظهور می‌کند که بسیار برای این زبان فایده دارد و در نقطه‌ای قرار می‌گیرد که باعث چرخش زبان سبک خراسانی به سبک عراقی می‌شود.

علیرضا سمیعی: حکیم نظامی شخصیت مهمی است و از وقتی ظهور می‌کند، ادبیات عرفانی و ملی ما و ادبیات حماسی ما، خیلی قوام یافته است. زبان فارسی بسیار قدرتمند است و نظامی در نقطه ای از زبان فارسی ظهور می‌کند که بسیار برای این زبان فایده دارد و در نقطه‌ای قرار می‌گیرد که باعث چرخش زبان سبک خراسانی به سبک عراقی می‌شود. سبک خراسانی با آن زبان استوار و فاخر قرار است تبدیل شود به یک زبان منعطف تغزلی در آن حوزه ایران عرفانی که در فارس و اطراف آن است.

از فارسی خراسانی به فارسی میانه ایران؛ این نظامی است که زبان شعر فارسی را ساده می‌کند، چرا که زبان او، فارسی است. بعد از مخزن الاسرار هر چه که جلوتر می‌آییم، زبان فارسی نظامی نرم‌تر و تغزلی‌تر می‌شود، طوری که در آخرین کارش «اسکندرنامه»، شیرین‌ترین زبان را دارد. کمترین اصطلاحات فنی را به کار می‌برد و هرچند که ما «اسکندرنامه» را کمتر مورد توجه قرار می دهیم، می‌شود گفت شیرین‌ترین زبان فارسی اش را آن‌جا به کار می‌بندد و خیلی داستان های دلکشی تعریف می‌کند.

«اسکندرنامه» آخرین چیزی است که نظامی می‌نویسد و ما البته خیلی کم می‌خوانیمش و دلیل آن خاطره تاریخی ما از اسکندر است که اسکندر پادشاهی است که حمله کرد به ایران و خرابی‌ها به بار آورد و تا هندوستان رفت و می‌خواست جهان را بگیرد. ولی تصویری که در «اسکندرنامه» می‌بینیم آنقدر تکان‌دهنده نیست. و خود نظامی در داستانش نگرانی ما را برطرف می‌کند. تصویری که ما از اسکندر در داستان نظامی داریم ، تصویری از شخصی است که مثلا در تاریخ شهروزی است.

براساس این تصویر، اسکندر شخصی است که شاگرد ارسطو است، این همان کسی است که عرفا را جمع می‌کند، مثلا با خضر به این‌طرف و آن‌طرف جهان می‌رود، پادشاه خرمند است. که بعدا طبق تاریخ شهروزی به مکه می‌رود و مسلمان می‌شود. این برای مسلمانان و ایرانی ها یک طرح سیاسی بوده به خاطر این‌که ما یک طرح یکپارچه‌کننده از جهان داشتیم و معتقد بودیم که جهان باید یکپارچه شود و براساس عدل و داد یکپارچه شده و همه اختلاف‌ها برداشته شود و این طرح را در شاهنامه فردوسی هم می‌بینیم که نشان می‌دهد تمام جنگ ها از جایی شروع می‌شود که جهان را تقسیم می‌کن: مثلا تقسیم جهان بین سلم و تور و ایرج. همه تمدن‌های قدرتمند، همه‌ تمدن‌هایی که ادعا می‌کنند عادلانه هستند، مثل تمدن های باستانی و تمدن‌های اسلامی و ایرانی و حتی تمدن‌های دوره‌ جدید، تمدن‌هایی هستند که درباره‌ یکپارچگی جهان حرف می ‍زنند.

این تصوری که درباره یک‌پارچگی جهان دارند باعث می‌شود که اشیا را از موقعیت تاریخی و عینی‌شان خارج کنند و یک وضع فراتاریخی به آنها بدهند. البته این در شعر باب است. برای همین زمانی که اسکندر را در «اسکندرنامه» می‌خوانید با پادشاهی به نام اسکندر که زمانی در تاریخ ظهور کرد مواجه نیستید، بلکه با صورت مثالی پادشاه مواجهید. صورت مثالی شخصی که شکست خورده. صورت مثالی فرد، فارغ از این‌که فرد در کجا و چگونه است، خوب است.

برای مثال، طرح مثالی شیر و آهو در قالی‌هایمان وجود دارد، طرح شکارگاهی که شیر در حال خوردن آهو است. که صورت شیر درهم‌شده نیست، او در یک حال آزمندانه به دنبال گرفتن آهو نیست و آهو هم در یک حال غمزه و سبک‌سری دارد در بیابان برای خودش می‌رود. چرا این‌گونه است؟ چون در طرح قالیبافی که قرار است صورت مثالی شیر و آهو کشیده شود و این آهو هر آهویی است و شیر هر شیری است.این مراجعه به صورت مثالی همان طرحی است که ما در هم حکمت ایرانی، حکمت خسروانی و البته در صورت‌های ابتدای فلسفی مثلا فلسفه یونان داریم .که ما اصل چیزها را در صورت مثالی‌شان می‌بینیم.

منبع: ایرنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: