گفتگو با دکتر جعفریان درباره چند دهه فعالیت فرهنگی این مورخ و متولی فرهنگی

1403/12/15 ۰۹:۳۱

گفتگو با دکتر جعفریان درباره چند دهه فعالیت فرهنگی این مورخ و متولی فرهنگی

در گفت‌وگو با دکتر رسول جعفریان استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، نگاهی به برنامه‌های پیش رو در دوره تازه مدیریتی‌اش در این کتابخانه ۷۵ ساله در دانشگاه تهران داریم.

آقای دکتر جعفریان این دومین مرتبه‌ای است که ریاست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران را پذیرفته‌اید؛ در دوره نخست بدون همراهی مالی و بودجه، قبول مسئولیت کردید و بخش زیادی از کار را به اعتبار شخصی خودتان و با همراهی اساتید همکار و دوست پیش بردید. طبیعتاً در شرایط فعلی اقتصادی هم با مسائل مالی متعددی روبه‌رو خواهید شد، با این تفاسیر چطور شد که دوباره این مسئولیت را پذیرفتید؟

همیشه گفته‌ام، منهای درس تاریخ و معلمی آن، یک کتابدار بوده و هستم. البته روز اولی که به فکر کتابخانه تاریخ افتادم، بیش از همه برای کمک به اهل تاریخ و طبعاً خودم بود. یعنی وقتی کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران را در سال 74 بنیاد گذاشتم و این با حمایت مستقیم جناب آقای شهرستانی بود، در واقع یک آرزوی مهم خودم را محقق کردم. از همان زمان، حس کتابداری در بنده به وجود آمد، اینکه در مقام یک کتابدار به دیگران خدمت کنم. پیش از آن، از اولین روز شروع به مطالعه و تحقیق، بهترین کتابخانه‌های شخصی و عمومی در اختیارم بود و من حس خوبی از این بابت داشتم. کتابخانه شخصی مرحوم جعفر مرتضی، کتابخانه مؤسسه در راه حق و بعد هم کتابخانه بزرگ آیت‌الله مرعشی. آن وقت، در کتابخانه مرعشی سراغ خطی‌ها هم رفتم که دنیای تازه‌ای به روی من باز شد. سال‌ها بعد، متوجه اهمیت کتابخانه مسجد اعظم شدم و همواره آرزو می‌کردم مرا در آن رها کنند و بروند. در سال 87 به کتابخانه مجلس رفتم. آنجا دریای کتاب بود و من به آسانی می‌توانستم خدمت کنم. این عشق به کتاب ادامه یافت و هنوز هم در وجودم هست. بیشتر کتاب‌ها و نوشته‌هایم داخل این کتابخانه‌ها نوشته شده است. روزی هم که جناب دکتر حسینی، سرپرست کنونی دانشگاه تهران از بنده خواستند در مجموعه ایشان همکاری کنم، به رغم آن که پیشنهادهای دیگری هم مطرح بود، عرض کردم اگر کاری برای دانشگاه از دستم برآید، همین کتابخانه است. بله، واقعاً تکرار آن دوره سخت بود، آن هم در محیطی که امکانات مالی آن همیشه محدود بوده است. از سوی دیگر احساس کردم کارهای ناتمامی در کتابخانه مرکزی دارم که باید تمام کنم. برخی از کارها به صلاحدید مدیران قبلی تعطیل شده بود و باید ادامه می‌دادم. اکنون بر آنم که محیط کتابخانه مرکزی جای مناسبی برای استفاده همه کسانی باشد که به محتوا و داشته‌ها و سرمایه آن و نیز فضایش نیاز دارند. امیدوارم این بار روی صحبت اولیه‌ای که با آقای دکتر حسینی کردیم، حمایت بیشتری صورت گیرد. نشانه‌هایی هم هست که امیدواریم محقق شود.

بحث کار یا کارهای نیمه‌تمامی درمیان بوده است؟

مهم‌ترین مسأله کتابخانه دیجیتال مرکزی است؛ ما در آغاز راه بودیم که متأسفانه به مشکل خورد. البته مشکل اصلی مسائل حقوقی است که عبور از لابه‌لای سطور سخت‌گیری‌ها، کار دشواری است و باید کمی باجسارت و البته دقت عبور کرد. متأسفانه متن بسیاری از پایان‌نامه‌های قدیمی همچنان قابل دسترس نیست. همین طور تصاویر بسیاری از نسخ خطی همین مشکل را دارد. بیش از همه چاپ‌های سنگی ما که اصلاً مشکل حقوقی ندارد، اسکن نشده و چیزی از آنها در دسترس نیست. در بخش اسناد، ما گرچه در آن دوره پنج جلد فهرست اسناد را منتشر کردیم، همچنان برخی از اسناد فهرست نشده و مهم‌تر اینکه اکثر آنها اسکن نشده و روی وب قرار نگرفته است. اینها کارهایی است که سال‌ها قبل باید انجام می‌دادیم. بخشی انجام شده و بخشی هم مانده است. عجالتاً ما باید همه سرمایه‌های قابل دسترس عمومی را روی آذرسا و آرین قرار دهیم و در این سمت و سو فعال هستیم. می‌ماند قدم‌های تازه در زمینه جست‌وجو در متن پایان‌نامه‌ها، همچنین استفاده از هوش مصنوعی در داده‌های کتابشناسانه و محتوا و البته قدم‌هایی که باید در جهت تقویت محتوای کتابخانه برداریم. در تمام این دهه‌ها، کتاب‌های موجود در بازار به درستی خریداری نشده است. باید کتاب‌های کهنه را رصد کرد و سپس خرید یا به صورت اهدا دریافت کرد. هنوز نسخه‌های خطی فراوانی در کتابخانه‌های قدیمی هست که یا باید خرید یا اهدا گرفت. بخشی از آنها توسط مجموعه‌دارها خریداری می‌شود که البته باز از دست عموم پنهان می‌ماند. بخشی را کتابخانه‌های ملی یا مرعشی یا دیگران خریداری می‌کنند که متأسفانه آنها هم زیاد در ارائه کوشا نیستند. تلاش ما این است هر چه داریم، تمام و کمال و البته به طریق آسان در اختیار قرار دهیم. این روزها خانواده هوتن، 29 نسخه خطی به کتابخانه مرکزی اهدا کردند که طی چند روز اسکن شد و فهرست آن انتشار خواهد یافت و به‌زودی روی وب هم قرار خواهد گرفت. بنابراین وقتی از کار نیمه تمام صحبت می‌کنیم، معنایش همه این کارها و کارهای دیگر است که باید ایستاد و مراقب بود و دنبال کرد.

  یکی از طرح‌های شما که پیش‌تر هم درباره‌اش سخن گفته‌اید، ضرورت ایجاد نظام یکپارچه کتابخانه‌های دانشگاهی ایران با محوریت کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران است و البته بحث تبدیل کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به کتابخانه‌ای در سطح ملی. از رهاوردهایی بگویید که اجرایی ساختن این اقدامات به دنبال خواهد داشت؟

درست است، این یکی از مسائل مورد علاقه بنده بوده و در دوره قبل، موفق شدیم بین کتابخانه دانشگاه علوم پزشکی تهران و کتابخانه مرکزی، یک پنجره مشترک ایجاد کنیم که نامش باغ دانش بود، اما متأسفانه دنبال نشد. تجربه این کار را برخی از شرکت‌های نرم‌افزاری در دانشگاه آزاد دارند و خوب هم هست. حتی سال‌هاست نهاد عمومی کتابخانه‌ها این کار را میان چهار هزار کتابخانه خود با یک نرم‌افزار مشترک انجام داده که عالی است. وقتی بنده این مسأله را دنبال کردم، روشن شد که ایرانداک هم با کمک وزارتخانه این کار را دنبال کرده است. دو روش برای این کار بوده است: یکی نوشتن نرم‌افزار جدید و یکی ایجاد درگاه تازه. هدف ما مدل دوم بود که دوباره یک نرم‌افزار به مجموعه‌های قبلی اضافه نشود. حالا گویا روش اول دنبال شده و در نیمه راه هستند. ما به هر حال استقبال می‌کنیم و دانشگاه تهران هم اطلاعات خود را داده است. از سوی دیگر، دنبال طرحی هستیم که شرکت پارس آذرخش پنجره مشترکی میان همه کتابخانه‌های دانشگاه‌هایی که نرم‌افزار آذرسا دارند، ایجاد کند. قول داده‌اند با سرعت پیگیری کنند. مهم همکاری دانشگاه‌هاست. نکته دیگر دقت در کانوِرت یا خروجی از پنجره است که دقیق باشد. اینها مشکلاتی است که سبب می‌شود هدف اصلی محقق نشود. ما یک کتابخانه از یک دانشگاه و البته دانشگاه مادر هستیم و هر نوع همکاری لازم باشد خواهیم داشت. ایرانداک متأسفانه در وظایف اصلی خود یعنی گردآوری پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها نیز مانده است، حالا می‌خواهد این قدم را هم بردارد به علاوه کلی طرح دیگر. امیدوارم بتواند کار درخوری انجام دهد. وقتی شما نرم‌افزاری را برای سرچ آماده می‌کنید، مهم سرچ کردن درست است، اما مهم‌تر بالا بودن و فربه بودن حوزه منابع شماست. اینکه تقریباً همه چیز در اختیار شما باشد. اینها یک دهم پایان‌نامه‌های کشور را هم ندارند. مشکل فعلی این است. مشکل دیگر کانوِرت (واگرداندن) درست اطلاعات است که ما در این زمینه تردید داریم. بماند که ممکن است احیاناً این هوش مصنوعی همه این نرم‌افزارهای قدیمی را یک شبه از رده خارج کند. همین الان هم اگر همه داده‌های کتابشناسی در سرورهای هوش مصنوعی قرار گیرد، اطلاعات بهتری از آنچه این نرم‌افزارها ارائه می‌دهند، در اختیار ما خواهد گذاشت. اشکال این است که داده‌های کتابشناسی ما همه در برنامه‌های بسته است و سرورهای عمومی به دلایل مختلف دسترسی به آنها ندارند. به هر حال، تحقق این هدف هم پول می‌خواهد، هم عقل، هم سرعت؛ رسیدن به این منظور هم با کوتاه کردن دست کسانی ممکن است که دنبال طولانی کردن راه و پیچاندن آن به نفع‌ خودشان هستند.

  طی سه سال گذشته با وجود تلاش‌هایی که برای ‌تسهیل‌ در برخی دسترسی‌ها انجام داده بودید، در نتیجه تغییر سیاست‌های مدیریت قبلی شاهد قطع دسترسی به نسخه‌های خطی و آثار نفیس بودیم؛ هرچند که از ششم بهمن ماه بخشی از این دسترسی‌ها مجدد برقرار شده است. این دسترسی‌ها برای عموم است؟

مهم نیست چه اتفاقی افتاده است، مهم این است که الان نسخه‌های خطی دانشگاه که حدود 17هزار است، در اختیار عموم قرار دارد. برای این کار، راهنمایی در کانال تلگرامی کتابخانه مرکزی هست که مراجعین را کمک می‌کند تا به نسخه مورد نظر برسند. هر شخصی وارد سایت کتابخانه می‌شود، شماره ملی خود را وارد کرده، اکانتی می‌سازد و پس از آن می‌تواند روزانه یک نسخه دانلود کند. این محدودیت برای این است که سرور کتابخانه مورد مراجعه جمعی قرار نگیرد و مشکل فنی برای آن درست نشود. فکر نمی‌کنیم نیازی به بیش از این هم باشد. اینکه کسی بتواند در ماه 30 نسخه بردارد، خیلی معقول است. این روزها شاهد انتشار تصاویر نسخ خطی دانشگاه تهران در کانال‌های تلگرامی تخصصی هستم. از این بابت خوشحالم که این نسخه‌ها در دسترس است و پژوهشگران ایرانی می‌توانند براساس آنها یادداشت‌های علمی و مقاله بنویسند. این را هم عرض کنم که روی بسیاری از این نسخه‌ها وقف‌نامه هست و این یعنی اینکه باید در اختیار طلبه و دانشجو قرار گیرد. حبس آنها اقدامی ناشایست و نادرست است و به نظرم حتی در مقابل کتابخانه‌هایی که مزاحمت ایجاد می‌کنند، می‌شود شکایت کرد که اجازه بهره‌وری مطابق وقف کتاب را به مردم نمی‌دهند. اگر یک بار جمعی از محققین این کار را بکنند، نتیجه‌اش را خواهیم دید.

   در دوره اول، برنامه‌های اجرایی شما منشأ تحولات مهمی دراین کتابخانه شد، از جمله غنی کردن آرشیو مجلات (از قاجار تابه امروز). برای تداوم این روند چه برنامه‌هایی دارید؟

اولین بار خاطرم هست در کتابخانه مجلس، مجموعه‌ای از نشریات اسکن شده ـ توسط دیگران و خود ما ـ را در چند دی‌وی‌دی منتشر کردیم. آن وقت رئیس کتابخانه ملی اعتراض کرد. من به ایشان گفتم، همه ما یک هدف مشترک داریم. تازه شما اسکن کرده و نگاه داشته‌اید و حبس کرده‌اید. چه اشکالی دارد که ما هزینه انتشار آن را بدهیم و اینها دست مردم برسد؟ این کار ما واکنش مثبت زیادی میان محققان داشت. بعد از آن نیز با کسانی که مجموعه‌های باارزش و اسکن نشریات را داشتند مبادله کردیم. تا به امروز، تبادل سرمایه‌های علمی برای عده‌ای از مدیران یک تابو است و از آن هراس دارند. ما با مؤسسه مطالعات تاریخی تبادل نشریات داشتیم. در حال حاضر، مجموعه عظیمی از فایل‌های نشریات در کتابخانه مرکزی هست که ناشی از همین همکاری است. چند نیروی خوب می‌خواهیم تا سازماندهی بهتری از آنچه داریم داشته باشیم. بقیه را هم اسکن کنیم. اما نشریاتی هم هست که همچنان دست افرادی است که قصد فروش آنها را دارند. این نشریات غالباً گران هستند و پول گزافی می‌خواهند. ما باید درصدد رفع نواقص باشیم. به هر حال، این را بدانید که یک کتابخانه نمی‌تواند همه چیز را داشته باشد، آنچه مهم است اینکه همه کتابخانه‌ها درباره آنچه دارند، اطلاع‌رسانی کنند و به تدریج همه آثار اسکن شده در کنار هم قرار می‌گیرد. یک مشکل هم فروش تصاویر نشریات است. از یک طرف مراکز به فکر درآمد هستند و از سوی دیگر ما نگران دانشجو یا استاد یا پژوهشگران آزادی هستیم که هزینه کافی برای پرداخت ندارند. تلاش داریم و مرتب به مدیران بخش می‌گویم تا جایی که ممکن است بدون پول و یا دست کم تخفیف بدهند. از هر نوع کمکی برای تهیه نشریات هم استقبال می‌کنیم.

   برای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران در مقایسه با دیگر کتابخانه‌های دانشگاهی کشور چه جایگاهی قائل هستید؟

هر کتابخانه‌ای را باید با سرمایه‌ای که دارد سنجید، با سیاستی که در اداره‌اش برای تعامل با مراجعین دارد، در مدلی که در اطلاع‌رسانی دارد، فضایی که برای مطالعه و تحقیق در اختیار قرار می‌دهد، موقعیتی که در شهر دارد و مسائلی از این دست. کتابخانه مرکزی، از همه این جهات ویژگی‌های خاص و ممتاز خود را دارد. اینجا از آغاز خوب بنیانگذاری شده است. به علاوه هزاران دانشجو در اطراف آن هستند و از آن استفاده می‌کنند که بسیاری از کتابخانه‌های بزرگ دیگر از چنین نعمتی برخوردار نیستند که این قدر مشتری داشته باشند. روزگاری که کتابخانه‌ها کهنه بودند، کتابخانه مرکزی ساختمان و سیستم کاملاً جدیدی داشت و از این جهت یک «نمونه» بود. هنوز هم به نظرم این جایگاه را دارد. در واقع، کتابخانه مرکزی دانشگاه، یک کتابخانه دانشگاهی اما متفاوت با بسیاری از کتابخانه‌های دانشگاهی است و در حد کتابخانه‌ای با جنبه‌های ملی است. این کتابخانه الگویی برای کتابخانه‌های دانشگا‌هی بوده و هست. به نظرم درست از ظرفیت آن استفاده نشده و رشد چندانی نکرده است. البته انصافاً کتابخانه‌های خوب دیگری هم وجود دارد. کتابخانه دایرةالمعارف بزرگ اسلامی در منطقه «دارآباد» یکی از بهترین‌هاست، اما حیف که اولاً عمومی نیست و ثانیاً در گوشه شهر، گرچه خوش آب و هوا قرار گرفته است. همکاری کتابخانه‌ای به خصوص در فضای مجازی می‌تواند بسیاری از این نواقص را برطرف کند، اما متأسفانه ضعیف است.

   شما برخلاف برخی اهالی کتاب و البته مدیران فرهنگی یک دهه اخیر با اینترنت و امکانات برخاسته از آن بیگانه نیستید، حتی طی سال‌های اخیر حضور فعالی نیز در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی داشتید؛ با چنین نگاهی چه برنامه‌ای برای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران دارید؟

من فکر می‌کنم کتابخانه‌های ما عموماً بسته عمل می‌کنند و تنها اندکی از آنها در شبکه‌های اجتماعی هستند. آنها مثل یک موزه شده‌اند که کتاب‌های قدیمی را نگهداری می‌کنند. حالا دیگر موزه‌ها هم به شبکه‌های اجتماعی می‌آیند. سؤال این است ما چطور کتابخانه را به میان جامعه بیاوریم؟ این سؤال مهمی است. چطور نسل جدید را با کتابخانه و محتوای آن آشنا کنیم. هزار راه نرفته در اینجا هست. مشکل ما این است که کتابخانه‌های دولتی، فقط در چهارچوب روال تعریف شده و سنتی خود پیش می‌روند. هیچ احساس مسئولیت عمومی ندارند، اغلب هم کارمند عادی هستند. اگر متخصصی هم هست، دنبال کار و تحقیق خودش است و فقط از چای و قند کتابخانه استفاده می‌کند. نهایت اگر رئیسی سختگیر باشد، بخشی از کارها هم انجام می‌شود. اینکه در ِتلگرام باز است و تلگرام تبدیل به یک کتابخانه بزرگ شده است، هشدار به ماست. الان «تلگرام» کتابخانه‌ای به مراتب بزرگتر از 80 درصد از کتابخانه‌های کشور است، زیرا فایل بسیاری از کتاب‌ها در آنها هست. علاوه بر این در بسیاری از رشته‌های دانشگاهی «پایگاه‌های اطلاعاتی و کتابی» بسیار مهم‌تر از کتابخانه‌های فیزیکی هستند. آنها دنبال کتاب چاپی نیستند و مطالب خود را از همین پایگاه‌ها اخذ می‌کنند. ما منتظر چه هستیم؟ باید تلاش کنیم رابطه کتابخانه‌ها را با شبکه‌های اجتماعی اصلاح کنیم. در ایران، از این شبکه‌ها بیشتر برای حال و احوالپرسی، کارهای سیاسی و تبلیغاتی و گاه به نمایش گذاشتن رفتارهای ناهنجار استفاده می‌شود. کتاب در آنها چه جایگاهی دارد؟ کتابخانه‌های ما در این زمینه چه جایگاهی دارند؟ ما قدرت مانور محدودی داریم که باید بر آن بیفزاییم. محتوای مکتوب را عرضه کنیم، آنها که مشکل حقوقی ندارد. به علاوه در شبکه‌های اجتماعی فعالیت بیشتری از نظر نشر علم و محتوا داشته باشیم. متأسفانه سخت می‌شود ذهن افراد کارمند را عوض کرد، آن هم با شندرغاز حقوق که همیشه مشکل کارمندی در ایران بوده است.

   نگاه‌تان به مقوله کتابخوانی و کتابخانه‌ها در جهانی که دیجیتالی شدن جزئی لاینفک از آن شده است چیست؟

بنده بخشی از این پرسش را بالا جواب دادم، اما باید بیفزایم، اصولاً انتقال علم و دانایی، مانند گذشته به وسیله کتاب نیست. الان تا حد زیادی کتاب برای تفنن و سرگرمی شده است. یک عادت است. مردم اطلاعات خود را از شبکه‌های اجتماعی و عمومی، از ویکی‌ها و وبسایت‌های تخصصی می‌گیرند. ما که کتابخانه‌دار هستیم، می‌دانیم در دانشکده علوم، فنی، پزشکی و بسیاری از رشته‌های دیگر، عموماً استفاده از پایگاه‌های اطلاعاتی و فایل‌ها صورت می‌گیرد، و جز به ندرت از فیزیک کتاب استفاده نمی‌شود. وقتی زنان در خانه اهل مطالعه چندان نبودند اما اکنون، بسیار بیشتر از مردان، علم و دانش را از همین گوشی بدست می‌آورند. برای مثال اطلاعات پزشکی بسیار مهمی را از طریق سایت‌ها و کانال‌های تلگرامی و واتساپی و ایتایی تحصیل می‌کنند. این یعنی اینکه مجرای انتقال علم و دانایی عوض شده است. ما باید برای اینها برنامه داشته باشیم. به هر روی حمایت از کتاب، در عصر جدید، حمایت از علم نیست. حمایت از هوش مصنوعی حمایت از علم است. هر چه زودتر باید سرمایه مکتوب بشر تبدیل به فایل و... شود، در سرورها جای گیرد و با سرعت برق در اختیار همه قرار گیرد. کتابی که در 200 نسخه منتشر می‌شود، از نظر ترویج به چه کار می‌آید؟ آیا می‌شود آن را مقایسه با فایلی کرد که در چند ساعت هزاران نسخه آن دانلود می‌شود؟

   آقای جعفریان بسیاری از دوستان‌تان و افرادی که شما و حیطه کاری‌تان را می‌شناسند، شما را با زنده‌یاد ایرج افشار مقایسه می‌کنند، اینکه اگر زنده‌یاد افشار خود را وقف ایران‌شناسی و زبان فارسی کرد؛ شما هم خود را وقف ایران‌ شناسی و تاریخ اسلام کرده‌اید. نگاه خودتان به این مقایسه چیست؟

بنده بارها گفته‌ام که از لحاظ سبک و سیاق، به مقدار زیادی متأثر از ایشان هستم. همان طور که از دیگر استادانم تأثیر پذیرفته‌ام. مرحوم سید جعفر مرتضی، سید عبدالعزیز طباطبایی، سید محمدعلی روضاتی، سید مهدی روحانی. زمانی که خانه ما در شهرک قائم تهران بود و تقریباً نزدیک به منزل آقای افشار مرتب به ایشان سر می‌زدم، ایشان هم لطف داشتند و چندین بار در قم به کتابخانه تاریخ آمدند. زمانی که مجله آینده منتشر می‌شد، مرتب می‌خواندم. دوستانی هم داشتم و دارم، مانند جناب مطلبی کاشانی، جواد بشری و بسیاری دیگر که مرتب به منزل ایشان می‌رفتند و از ایشان متأثر بودند و ما با یکدیگر مشورت می‌کردیم و رفیق بودیم. آقای ایرج افشار گردن نسل ماحق بزرگی دارد. در کارهای علمی خیلی دست و دلباز بودند. زمانی که در کتابخانه مجلس بودم، چند بار آمدند. فکر می‌کنم دست کم دو بار آمدند. مهم‌تر از همه کارهای چاپی ایشان بود که برای ما یک نمونه و الگو بود. حیف، وقتی که به کتابخانه مرکزی آمدم نبودند که بنده را راهنمایی کنند. خدای ایشان و همه استادان ما را بیامرزد.

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: