نقش انگلیس در مساله جزایر سه‌گانه ایران

1403/8/27 ۱۰:۲۲

نقش انگلیس در مساله جزایر سه‌گانه ایران

بریتانیا به عنوان یكی از قدرتمندترین كشورهای استعمارگر در طول تاریخ، همواره به كنترل مسیرهای دریایی و مناطق استراتژیك جهان توجه ویژه‌ای داشته است. خلیج فارس به دلیل موقعیت جغرافیایی حساس و منابع غنی نفت و گاز، از اهمیت بسزایی برای بریتانیا برخوردار بود. این كشور با استفاده از نیروی دریایی قدرتمند خود و برتری در تكنولوژی كشتی‌های توپدار، سعی در تسلط بر این منطقه داشت. ادعای بریتانیا مبنی بر قابلیت تملك خصوصی دریاها به دلایل نظری، به آنها اجازه می‌داد تا ادعای مالكیت و كنترل بر مسیرهای دریایی حیاتی را داشته باشند.

مروری تفصیلی بر تاریخ مالكیت ایران بر جزایر سه‌گانه - بخش دوم

علیرضا روشنایی: ما در گروه دین و فلسفه معمولا به مباحث دینی، الهیاتی و فلسفی یا تاریخی مرتبط با مباحث دینی و الهیاتی می‌پردازیم. اما گاه در مسائل مهم روز كه جنبه سیاسی یا تاریخی دارد نیز ورود می‌كنیم كه هر چند ممكن است در نگاه نخست با نامی كه برای این صفحه برگزیده شده چندان مرتبط به نظر نیاید اما با نگاهی عمیق‌تر می‌توان توضیح داد این مباحث علی‌رغم تفكیك‌های منطقی در نوعی پیوستگی و تلازم با یكدیگر قرار دارند.  علاوه بر آن دغدغه‌مندی و حساسیت روزنامه اعتماد از سویی و نویسندگان این صفحه از سوی دیگر گاه موجب می‌شود ما در اولویت‌های‌مان برای تهیه و انتشار مطالب استثنائاتی قائل شویم.  از جمله این استثنائات مساله مهم جزایر سه‌گانه ایران عزیزمان است كه هیچ فعال فرهنگی در صورتی كه استطاعت ورود به آن را داشته باشد، نمی‌تواند نسبت به آن سكوت پیشه كند. لذا ما در گروه دین و فلسفه سعی كردیم به فراخور حساسیت این مساله، مطالبی را تهیه و برای انتشار آن اقدام كنیم. علی‌رضا روشنایی پیش از این در یادداشتی در همین صفحه به صورت فشرده تاریخ این جزایر را بازخوانی كرده بود و حالا در متن زیر به صور مبسوط‌تری و با ذكر جزییات بیشتری آن را توضیح داده است. این نگاه مبسوط‌تر در دو شماره تهیه شده بود كه بخش نخست آن پیش‌تر از نظر شما خوانندگان محترم گذشت و حالا بخش دوم و پایانی آن تقدیم نگاه‌تان می‌شود.

بریتانیا به عنوان یكی از قدرتمندترین كشورهای استعمارگر در طول تاریخ، همواره به كنترل مسیرهای دریایی و مناطق استراتژیك جهان توجه ویژه‌ای داشته است. خلیج فارس به دلیل موقعیت جغرافیایی حساس و منابع غنی نفت و گاز، از اهمیت بسزایی برای بریتانیا برخوردار بود. این كشور با استفاده از نیروی دریایی قدرتمند خود و برتری در تكنولوژی كشتی‌های توپدار، سعی در تسلط بر این منطقه داشت. ادعای بریتانیا مبنی بر قابلیت تملك خصوصی دریاها به دلایل نظری، به آنها اجازه می‌داد تا ادعای مالكیت و كنترل بر مسیرهای دریایی حیاتی را داشته باشند.

مصادره تجارت دریایی توسط انگلیس

این سیاست به آنها امكان می‌داد تا تجارت جهانی را به نفع خود هدایت كنند و از این طریق منافع اقتصادی و سیاسی خود را تأمین كنند. سیاست‌های بریتانیا در خلیج فارس شامل ایجاد روابط با حكام محلی، انعقاد قراردادهای نابرابر، و حتی مداخله مستقیم نظامی بود. آنها با ایجاد پایگاه‌های دریایی و تقویت حضور نظامی خود، سعی در تثبیت نفوذ و جلوگیری از ورود رقبا به منطقه داشتند. این اقدامات كه در قالب استعمار نوین صورت می‌گرفت، تأثیرات عمیقی بر ساختارهای سیاسی و اقتصادی كشورهای منطقه گذاشت. حضور بریتانیا در خلیج فارس نه تنها به كنترل منابع و مسیرهای تجاری بلكه به تغییرات فرهنگی و اجتماعی نیز منجر شد. با گذشت زمان و افزایش آگاهی ملی‌گرایی در كشورهای منطقه، مقاومت در برابر سلطه بریتانیا افزایش یافت. این امر در نهایت به خروج تدریجی بریتانیا از خلیج فارس در اواخر قرن بیستم انجامید، هرچند تأثیرات حضور آنها هنوز در روابط بین‌المللی و ساختارهای منطقه‌ای مشاهده می‌شود. برای فهم بهتر این دوره تاریخی، مطالعه رویدادهایی مانند قرارداد ۱۹۰۷ بین بریتانیا و روسیه، قیام‌های ملی‌گرایانه در كشورهای منطقه، و تحولات پس از جنگ جهانی دوم می‌تواند مفید باشد. این رویدادها نشان‌دهنده تلاش قدرت‌های استعماری برای حفظ سلطه و در مقابل، مبارزات ملت‌ها برای استقلال و خودمختاری است.

تسلط كامل انگلستان بر هند

در قرن هفدهم، بریتانیایی‌ها با گسترش نفوذ استعماری خود توانستند كنترل كامل بر هند را به دست آورند و كمپانی هند شرقی را تأسیس كردند. این كمپانی نقش بسیار مهمی در تسلط بریتانیا بر تجارت و سیاست منطقه داشت. به‌تدریج، فكر تسلط بر سرزمین‌های مجاور، به‌ویژه ایران، در ذهن آنان شكل گرفت. ایران به دلیل موقعیت استراتژیك خود بین شرق و غرب و همچنین منابع طبیعی غنی، مورد توجه قدرت‌های استعماری مانند بریتانیا و روسیه قرار گرفت. این منجر به رقابت‌های سیاسی و اقتصادی میان این قدرت‌ها در قرن‌های نوزدهم و بیستم در ایران شد.

جزایر سه‌گانه ایران و اهمیت آن

جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب‌بزرگ و تنب‌كوچك همواره بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران بوده‌اند و اهمیت استراتژیك و تاریخی این جزایر در طول زمان همواره مورد توجه دولت‌ها و حاكمان ایرانی قرار داشته است. در دوره قاجاریه، با وجود ضعف‌ها و مشكلاتی كه این سلسله با آن مواجه شد اما موضوع مالكیت بر این جزایر همچنان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود و تلاش‌هایی برای حفظ حاكمیت ایران بر این مناطق صورت گرفت. در این دوره، با وجود فشارها و تهدیدهای خارجی، به‌ویژه از سوی بریتانیا و شیخ‌نشین‌های تحت‌الحمایه‌اش، شاهان قاجار و رجال سیاسی آن زمان بر اهمیت استراتژیك و تاریخی این جزایر واقف بودند و در برابر هرگونه تجاوز و ادعای خارجی مقاومت می‌كردند. این مقاومت‌ها و تلاش‌ها در نهایت به عنوان سوابقی از اعمال حاكمیت ایران بر این جزایر به كار گرفته شد. پس از یك دوره طولانی اشغال از سال ۱۹۰۳ تا ۱۹۷۱، جزایر سه‌گانه به ایران بازگشتند و این بازگشت نشان‌دهنده اهمیت و حساسیت موضوع برای دولت و ملت ایران بود. این تاریخچه نشان می‌دهد كه مساله مالكیت بر جزایر سه‌گانه همواره یكی از موضوعات مهم و حساس در سیاست خارجی و داخلی ایران بوده است.

حضور انگلیس در خلیج فارس

در اوایل قرن نوزدهم، بریتانیا به عنوان یك قدرت استعماری در منطقه خلیج فارس حضور داشت و با امضای قراردادهایی با شیوخ محلی، نفوذ خود را گسترش داد. پس از شكست جنگ‌سالاران محلی در سواحل دزدان دریایی (كه امروزه بخشی از امارات متحده عربی است)، بریتانیا كنترل این مناطق را به دست گرفت و آنها را تحت حمایت خود قرار داد.

با تضعیف دولت مركزی ایران در اثر جنگ‌های مختلف، بریتانیا به تدریج به سواحل و جزایر ایرانی نیز چشم طمع دوخت. این امر منجر به تنش‌ها و درگیری‌هایی مانند جنگ خوشاب در سال ۱۸۵۷ شد. با این حال، ایران همواره بر حاكمیت خود بر این جزایر تأكید كرده است.

در سال ۱۹۷۱، همزمان با خروج نیروهای بریتانیایی از منطقه و تشكیل امارات متحده عربی، ایران كنترل كامل جزایر سه‌گانه را به دست گرفت. این اقدام با اعتراض امارات مواجه شد و از آن زمان تاكنون، این موضوع به عنوان یكی از مسائل مورد اختلاف بین دو كشور باقی مانده است. ایران بر اساس اسناد تاریخی و حقوقی، حاكمیت خود بر این جزایر را مشروع می‌داند، در حالی كه امارات نیز ادعاهایی در این زمینه مطرح كرده است.

چهار مرحله توسعه نفوذ بریتانیا در خلیج فارس

۱- دوران رخنه (قرن هفدهم): حضور بریتانیا در خلیج فارس با اعطای اجازه‌نامه‌ای از سوی شاه عباس اول صفوی به كمپانی هند شرقی در سال ۱۶۱۶ آغاز شد. این اجازه‌نامه به كمپانی اجازه تجارت در ایران و ورود به بنادر ایرانی را می‌داد. علت این دفاع از منطقه در برابر حملات نیروی دریایی پرتغال بود. شاه عباس اول به دلایل زیر با شركت‌های اروپایی همكاری كرد:

الف) تغییر مسیر صادرات ابریشم: شاه عباس متوجه شد كه صادرات ابریشم از طریق حلب (واقع در سوریه امروزی) تحت كنترل عثمانی‌ها انجام می‌شود كه رقیب سیاسی و نظامی ایران بودند. او تصمیم گرفت مسیر صادرات ابریشم را به خلیج فارس تغییر دهد تا از وابستگی به عثمانی‌ها كاسته و كنترل بیشتری بر تجارت ابریشم داشته باشد. این اقدام به ایران اجازه داد تا از منافع اقتصادی بیشتری بهره‌مند شود و درآمد حاصل از تجارت ابریشم را افزایش دهد.

ب) مقابله با پرتغالی‌ها در خلیج فارس: پرتغالی‌ها در اوایل قرن شانزدهم بر بخش‌هایی از سواحل و جزایر خلیج فارس، از جمله هرمز، تسلط یافته بودند. شاه عباس برای بازپس‌گیری این مناطق و اعمال حاكمیت ایران به همكاری با قدرت‌های دریایی اروپا نیاز داشت. او با كمپانی‌های انگلیسی و هلندی همكاری كرد تا پرتغالی‌ها را از خلیج فارس بیرون كند. این همكاری‌ها منجر به شكست پرتغالی‌ها و تقویت موقعیت ایران در منطقه شد.

بنابراین، هر دو علت درست هستند و همكاری شاه‌عباس با كمپانی‌های اروپایی هم دلایل اقتصادی (تغییر مسیر تجارت ابریشم) و هم دلایل سیاسی-نظامی (مقابله با پرتغالی‌ها) داشت.

۲- دوران افزایش نفوذ (قرن هجدهم): در این دوره، با حمله افغان‌ها و سقوط سلسله صفوی، ایران دچار آشفتگی شد. ظهور قواسم در خلیج فارس و تمایل كریم‌خان زند به توسعه بازرگانی خارجی، فرصت‌هایی برای افزایش نفوذ انگلستان فراهم كرد.

۳- دوران تثبیت سلطه (اوایل قرن نوزدهم): انگلستان در سال ۱۸۱۹ به نیروهای قواسم حمله كرد و آنها را شكست داد. سپس در سال ۱۸۲۰ قراردادی با شیوخ ساحل جنوبی خلیج فارس امضا كرد كه به موجب آن، انگلستان نفوذ خود را در این مناطق گسترش داد. از آن پس، سواحلی كه به «سواحل دزدان دریایی» معروف بودند، به «سواحل متصالحه» تغییر نام دادند.

۴- دوران پذیرش سلطه انحصاری انگلستان (۱۹۱۳ تا ۱۹۷۱): در این دوره، قدرت‌های اروپایی دیگر مانند روسیه، آلمان، فرانسه و امپراتوری عثمانی، نفوذ انحصاری انگلستان در خلیج فارس را پذیرفتند. امپراتوری عثمانی در ۲۹ ژوئیه ۱۹۱۳ قراردادی را امضا كرد كه بر اساس آن از ادعاهای خود نسبت به قطر، عمان و بحرین صرف‌نظر كرد. انگلستان جزایر سه‌گانه تنب و ابوموسی را اشغال كرد. لازم به ذكر است كه این جزایر همواره بخشی از قلمرو ایران بوده‌اند. با این حال، در دوران حضور انگلستان در خلیج فارس، این كشور در امور این جزایر دخالت‌هایی داشت. در سال ۱۹۷۱، همزمان با خروج نیروهای انگلیسی از خلیج‌‌فارس، ایران حاكمیت خود بر این جزایر را تثبیت كرد كه منجر به اختلافاتی با امارات متحده عربی شد.

منافع گسترده انگلستان در خلیج فارس در دهه ۱۹۶۰ میلادی

۱- نیاز به نفت: صنایع انگلستان سالانه به حدود ۷۵ میلیون تن نفت نیاز داشت. این كشور ۶۴ درصد از نیاز نفتی خود را از خلیج فارس تأمین می‌كرد، زیرا خود منابع نفتی نداشت .

۲- سرمایه‌گذاری‌های مستقیم: تا پایان سال ۱۹۶۶، انگلستان مجموعا ۲۰۰۰ میلیون پوند در زمینه‌های مختلف سرمایه‌گذاری كرده بود. از این مقدار، ۹۴۰ میلیون پوند در حوزه خلیج فارس، ۵۰۰ میلیون پوند در سرمایه‌گذاری‌های نفتی و ۳۰۰ میلیون پوند در سرمایه‌گذاری‌های موسسات دولتی بوده است.

۳- تجارت منطقه‌ای: در سال ۱۹۶۶، صادرات انگلستان به منطقه شرق سوئز ۱۴۰۰ میلیون پوند و واردات از این منطقه ۱۰۰۰ میلیون پوند بوده است.

۴- سود از تجارت نامرئی: انگلستان علاوه بر تجارت آشكار، از منافع تجارت نامرئی مانند جهانگردی، ذخیره ارزی، و حقوق مشاوران نظامی و غیرنظامی نیز سود فراوانی كسب می‌كرد.

در نهایت، درآمد كشورهای نفت‌خیز خلیج فارس از فروش نفت در سال‌های ۱۹۶۶ و ۱۹۶۷ به ترتیب ۱۲۳۰ و ۱۲۱۰ میلیون پوند بوده است، كه نشان‌دهنده اهمیت اقتصادی منطقه برای انگلستان است.

جنگ جهانی دوم و كاهش نفوذ انگلیس در خلیج فارس

كاهش نفوذ و اهمیت انگلستان در منطقه خلیج فارس پس از جنگ جهانی دوم، نتیجه تغییرات عمده‌ای بود كه در نظام بین‌المللی رخ داد. یكی از عوامل مهم، ظهور ایالات متحده امریكا و اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دو ابرقدرت جدید بود كه به رقابت‌های جنگ سرد دامن زدند. این رقابت‌ها باعث شد تا انگلستان، به عنوان یك قدرت استعماری قدیمی، جایگاه پیشین خود را از دست بدهد.

علاوه بر این، شرایط اقتصادی انگلستان پس از جنگ بسیار دشوار بود. خسارات عظیم جنگ و نیاز به بازسازی زیرساخت‌ها، اقتصاد این كشور را تضعیف كرد. در نتیجه، انگلستان توانایی مالی و نظامی لازم برای حفظ مستعمرات خود را نداشت و مجبور به كاهش حضور خود در مناطق مختلف جهان، از جمله خلیج فارس، شد.

شكوفایی جنبش‌های ملی‌گرایانه و استقلال‌طلبانه در مستعمرات نیز نقشی اساسی در كاهش نفوذ انگلستان داشت. كشورهای منطقه خواهان كنترل منابع و سرنوشت خود بودند و حضور نیروهای خارجی را نمی‌پذیرفتند. این تحولات منجر به شكل‌گیری كشورهای مستقل جدیدی در آسیا و آفریقا شد.

در نهایت، خروج انگلستان از شرق سوئز و كاهش حضور نظامی آن در خلیج فارس، بخشی از روند گسترده‌تری بود كه طی آن قدرت‌های استعماری اروپایی جای خود را به بازیگران جدیدی در عرصه بین‌المللی دادند. این روند نه تنها توازن قدرت جهانی را تغییر داد، بلكه باعث شكل‌گیری معادلات جدیدی در روابط بین‌الملل و تحولات منطقه‌ای شد.

‌اسناد حاكمیت ایران بر جزایر سه گانه

اسناد و نقشه‌های تاریخی دولت بریتانیا كه به آنها اشاره می‌شود، شواهد معتبری از حاكمیت تاریخی ایران بر جزایر تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسی در خلیج فارس ارایه می‌دهند. در ادامه به جمع‌بندی این اطلاعات می‌پردازیم.

۱-گزارش هیات نمایندگی سرجان ملكم (۱۸۱۳): در این گزارش كه با مقدمه‌ای از جك كینیر، مشاور سیاسی هیات، تحت عنوان «یادداشت‌های جغرافیایی در خصوص مرزها و سرحدات ایران» منتشر شده است، در فصل مربوط به قلمرو ایران در خلیج فارس، از جزایر تنب و ابوموسی به عنوان جزایر تحت حاكمیت دولت ایران نام برده شده است.

۲- گزارش كاپیتان هین (۱۸۲۹): كاپیتان هین، هیدروگرافر مشهور كمپانی هند شرقی و دریاداری هند، در گزارش خود تمامی جزایر متعلق به ایران را برشمرده است. او جزایر تنب و ابوموسی را به عنوان جزایر ایرانی تابع بندر لنگه معرفی كرده است كه نشان‌دهنده وابستگی اداری این جزایر به خاك اصلی ایران است.

۳- گزارش كاپیتان جرج بارنس بروكس (۱۸۲۵): در این گزارش، كاپیتان بروكس كه نماینده ویژه كمپانی هند شرقی بود، از جزایر تنب و ابوموسی به عنوان جزایر متعلق به ایران نام برده است. این تأییدیه از سوی نماینده یك نهاد معتبر بین‌المللی آن زمان، اهمیت ویژه‌ای دارد.

۴- گزارش كلنل رابرت تایلور (۱۸۳۶): در گزارش تایلور، نماینده سیاسی بریتانیا در عربستان عثمانی، اشاره شده است كه در سمت دیگر ساحل عمان، بنادری مانند كنگ و جزایری وجود دارند كه اغلب دارای آب، گیاه، درخت و آهو هستند. از میان این جزایر، ابوموسی، سیری و فارور برای دریانوردان بریتانیایی آشنا هستند. درآمد سالانه‌ای كه دولت ایران از بنادر كنگ و مناطق مرتبط جمع‌آوری می‌كند، از ۱۵۰۰ تومان تجاوز نمی‌كند.

۵- گزارش كاپیتان استیف و كنستابل (۱۸۵۴): در این گزارش به حكومت بمبئی، آمده است كه حكمران بندر لنگه، كه سالانه به ایران مالیات می‌پردازد، بر كلیه مناطق بین «بركه سفله» و قریه «سبتانه» به‌همراه جزایر سیری، فارور بنی، فارور، تنب بنی‌تنب (تنب بزرگ و كوچك) و ابوموسی حكومت می‌كند.

۶-گزارش ادوارد سی. راس (آوریل ۱۸۷۳): ادوارد راس، كارگزار سیاسی بریتانیا در خلیج فارس، در گزارش خود اشاره كرده است كه جزیره تنب از توابع ایالت فارس است و به بندر لنگه تعلق دارد.

۷. مجموعه گزارشات اداری كارگزاری سیاسی بریتانیا در خلیج فارس (۱۸۷۵-۷۶): در جدولی مربوط به بنادر، ذكر شده است كه بنادر دیوان، شیناس، بستانو (باشو)، كنگ، معلم و حمیران و همچنین جزایر سیری، فارور، تنب بزرگ و تنب كوچك توسط علی بن خلیفه اداره می‌شوند و تابع ایالت فارس هستند.

۸- در چاپ‌های اول و دوم مجموعه راهنمای خلیج فارس، از جزایر سیری، فارور بُنُه، فارور، تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسی به عنوان توابع بندر لنگه كه تحت قلمرو حكومت فارس بوده‌اند، نام برده شده است.

۹- لرد كرزن، نایب‌السلطنه حكومت بریتانیایی هند كه در سال ۱۹۰۳ سفری رسمی به خلیج فارس داشته است، در كتاب خود به نام «ایران و مساله ایران» نوشته است كه حكومت لنگه و جزایر اطراف آن مانند تنب، سیری و ابوموسی تا چند نسل در دست شیخ قبیله قاسمی بوده است. او در شهر لنگه و از جانب دولت به عنوان نایب‌الحكومه فعالیت می‌كرد.

۱۰- سِر دنیس رایت، سفیر پیشین دولت بریتانیا در تهران، در كتاب خود به نام «انگلیسی‌ها در میان ایرانیان» نوشته است كه تا سال ۱۸۸۰، چهار جزیره كوچك تنب بزرگ، تنب كوچك، سیری و ابوموسی كه همگی در تنگه هرمز و در نیمه راه سواحل ایران و عربستان قرار دارند، عموما متعلق به دولت ایران به‌شمار می‌آمدند.

۱۱- در سال ۱۸۸۰، دولت بریتانیا و حكومت بریتانیایی هند ادعای دولت عثمانی را در خصوص تعلق جزیره ابوموسی به شیوخ قاسمی شارجه و رأس‌الخیمه رد كردند. دولت بریتانیا به این ترتیب یك‌بار دیگر تعلق این جزیره به ایران را مورد تأیید و تأكید قرار داد.

۱۲- نكته جالب توجه این است كه در هیچ‌یك از گزارش‌های كارشناسان و كارگزاران سیاسی بریتانیا كه پیش‌تر به آنها اشاره شد (از جمله كاپیتان هین بروكس، كلنل تیلور و لویس پلی)، اشاره‌ای به تعلق جزایر تنب و ابوموسی به شیوخ قاسمی شارجه و رأس‌الخیمه نشده است. این امر نشان می‌دهد كه حتی در اسناد بریتانیایی آن زمان، این جزایر به عنوان بخشی از سرزمین شیوخ مذكور محسوب نمی‌شدند.

۱۳- در سال ۱۹۰۲، وزارت دریاداری بریتانیا بروشوری جهت استفاده اعضای وزارت خارجه تهیه كرد. در این بروشور، توضیحاتی در مورد موقعیت جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، تجاری، نظامی و دفاعی بنادر و جزایر خلیج‌فارس ارایه شده بود و در آن، از جزایر تنب و ابوموسی به عنوان جزایر متعلق به ایران نام برده شده است.

۱۴- در سال ۱۹۰۱، كلنل كمبال، كارگزار بریتانیا در خلیج‌فارس، در گزارشی نوشته است كه به‌جز پایگاه بندری باسعیدو در منتهی‌الیه جنوب غربی قشم كه تحت اشغال بریتانیاست، سایر جزایر تحت حاكمیت ایران قرار دارند.

اذعان مقامات انگلیس به حق حاكمیت ایران بر جزایر سه‌گانه

این نوشته‌های رسمی و نیمه‌رسمی بریتانیا نشان‌دهنده تعلق جزایر سه‌گانه به خاك ایران است. این مستندات تاریخی تأییدی بر مالكیت ایران بر این جزایر بوده و نشان می‌دهد كه در آن زمان نیز دولت بریتانیا به این موضوع واقف بوده است.

گزارش‌ها از منابع مختلفی از جمله مقامات بریتانیایی و دیگر ناظران خارجی در قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی به دست آمده‌اند؛

۱) گزارش هیات نمایندگی سرجان ملكم به دربار فتحعلی شاه: این گزارش كه در سال ۱۸۱۳ منتشر شده، جزایر ابوموسی و تنب‌ها را به عنوان بخشی از قلمرو ایران معرفی كرده است.

۲) لرد كرزن (نایب السلطنه حكومت انگلیسی هند): در سفر خود به خلیج‌فارس در سال ۱۹۰۳، اشاره كرده كه حكومت لنگه و جزایر اطراف آن، از جمله تنب و ابوموسی، تحت حاكمیت ایران بوده‌اند.

۳) ادوارد سی راس (مامور سیاسی بریتانیا در خلیج فارس): در گزارش خود در سال ۱۸۷۳، جزیره تنب را تابع فارس و متعلق به لنگه دانسته است.

۴) كاپیتان استیف ركنستابل: در گزارش سال ۱۸۵۴، تحت عنوان Persian Gulf Pilot از سوی وزارت دریاداری بریتانیا به چاپ رسید، به حكومت لنگه بر جزایر سری، بنی فارور، تنب، بنی‌تنب و بوموسی اشاره كرده است.

۵) آرلوند بوراوز كمبال: در نقشه‌ای كه در سال ۱۸۴۴ تهیه كرده، تنها از جزیره حمرا به عنوان متعلق به قواسم نام برده است. عنوان گزارش ‌«سرزمین تحت تملك سلطان بنی صقر، رییس قواسم».

۶) كلنل رابرت تیلور (نماینده سیاسی بریتانیا در منطقه عربستان): در گزارش سال ۱۸۳۶، جزایر بوموسی، سری و فارور را به عنوان جزایر آشنا برای دریانوردان بریتانیایی در ارتباط با بنادر ایران ذكر كرده است.

۷) كاپیتان جورج بارنس بروكس (نماینده ویژه كمپانی هند خاوری): در گزارش سال ۱۸۲۵، جزایر تنب و بوموسی را به عنوان جزایر متعلق به ایران معرفی كرده است.

۸) كاپیتان هین (تهیه‌كننده سرشناس نقشه‌های دریایی كمپانی هند خاوری و دریاداری هند): در گزارش سال ۱۸۲۹، جزایر تنب و بوموسی را به عنوان جزایر وابسته به بندر لنگه فهرست كرده است. این گزارش‌ها نشان‌دهنده تأیید تاریخی حاكمیت ایران بر این جزایر از سوی منابع مختلف و معتبر هستند .

   جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب كوچك همواره بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران بوده‌اند و اهمیت استراتژیك و تاریخی این جزایر در طول زمان همواره مورد توجه دولت‌ها و حاكمان ایرانی قرار داشته است. در دوره قاجاریه، با وجود ضعف‌ها و مشكلاتی كه این سلسله با آن مواجه شد اما موضوع مالكیت بر این جزایر همچنان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود و تلاش‌هایی برای حفظ حاكمیت ایران بر این مناطق صورت گرفت.

   در اوایل قرن نوزدهم، بریتانیا به عنوان یك قدرت استعماری در منطقه خلیج فارس حضور داشت و با امضای قراردادهایی با شیوخ محلی، نفوذ خود را گسترش داد. پس از شكست جنگ‌سالاران محلی در سواحل دزدان دریایی (كه امروزه بخشی از امارات متحده عربی است)، بریتانیا كنترل این مناطق را به دست گرفت و آنها را تحت حمایت خود قرار داد.

   كاهش نفوذ و اهمیت انگلستان در منطقه خلیج فارس پس از جنگ جهانی دوم، نتیجه تغییرات عمده‌ای بود كه در نظام بین‌المللی رخ داد. یكی از عوامل مهم، ظهور ایالات متحده امریكا و اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دو ابرقدرت جدید بود كه به رقابت‌های جنگ سرد دامن زدند. این رقابت‌ها باعث شد تا انگلستان، به عنوان یك قدرت استعماری قدیمی، جایگاه پیشین خود را از دست بدهد.

   شرایط اقتصادی انگلستان پس از جنگ بسیار دشوار بود. خسارات عظیم جنگ و نیاز به بازسازی زیرساخت‌ها، اقتصاد این كشور را تضعیف كرد. در نتیجه، انگلستان توانایی مالی و نظامی لازم برای حفظ مستعمرات خود را نداشت و مجبور به كاهش حضور خود در مناطق مختلف جهان، از جمله خلیج فارس، شد.

   در قرن هفدهم، بریتانیایی‌ها با گسترش نفوذ استعماری خود توانستند كنترل كامل بر هند را به دست آورند و كمپانی هند شرقی را تأسیس كردند. این كمپانی نقش بسیار مهمی در تسلط بریتانیا بر تجارت و سیاست منطقه داشت. به‌تدریج، فكر تسلط بر سرزمین‌های مجاور، به‌ویژه ایران، در ذهن آنان شكل گرفت. ایران به دلیل موقعیت استراتژیك خود بین شرق و غرب و همچنین منابع طبیعی غنی، مورد توجه قدرت‌های استعماری مانند بریتانیا و روسیه قرار گرفت. این منجر به رقابت‌های سیاسی و اقتصادی میان این قدرت‌ها در قرن‌های نوزدهم و بیستم در ایران شد.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: