در دنیاى اروپا در قرن هفدهم و هجدهم روى مسئله آزادى فردى فوقالعاده تکیه مىشد. فلاسفهاى که در آن عهدها پیدا شده بودند، عجیب تکیهشان روى مسئله آزادى فرد بود، به طورى که معتقد بودند اساساً آزادى فرد را هیچ چیزى نمىتواند محدود کند؛ آزادى یعنى نبودن مانع براى حرکتها و جنبشهاى انسانى، به هر شکل بخواهد باشد. این البته عکسالعملى بود در مقابل اختناقهاى شدید سیاسى و مذهبى که وجود داشت.
همین طور که فقها در اصل مطلب گفتند، در میان کسانى که قدرت نقد و استقلال فکرى دارند و بهاصطلاح داراى نیروى اجتهاد هستند و مىتوانند مسائل را تجزیه و تحلیل کنند، وجود افکار مخالف نه تنها زیانىندارد، بلکه سود هم دارد. (بناست ما این را با موازین عقلىبحث کنیم). همیشه وجود افکار مخالف سبب ترقى و پیشرفت حقیقت است. تجربه تاریخى هم نشان داده وقتىکه یک فکر مایهاى از حقیقت داشته باشد، اگر با فکر مخالف مواجه شود، قویتر و نیرومندتر مىشود؛ درست همین حالتى که در موجودات زنده، نبات و حیوان و بدن انسان، گفته مىشود که به هر نسبت که بیشتر با موانع روبرو و با آنها گلاویز شود و مجاهده کند، نیرومندتر مىشود.
ما نه آیهاى داریم که صریح بر این مطلب باشد و نه حدیثى که در این موضوع صراحتى داشته باشد؛ هیچ کدام؛ ولى کسانى که طرفدار این عقیده هستند، به بعضى از آیات استدلال کردهاند و تقریباً مىشود گفت فقها بالاتفاق مىگویند که این آیات دلالتى بر این مطلب [حرمت نگهدارى کتابهاى لغزاننده] ندارد.
بعضى اصلاً معتقد هستند در همه قرآن ناسخ و منسوخ واقعى وجود ندارد، و تازه اگر هم باشد، هرجا که ما مىگوییم ناسخ و منسوخ، معنایش این است که این دومى ضد اوّلى باشد و الا اگر دستور اول و دوم به گونهاى است که مىتوانند توضیحدهنده و تفسیرکننده یکدیگر باشند و مىتواند هر دو دستور در کنار همدیگر باشند، دلیل ندارد که ما یکى را لغو دیگرى تلقى کنیم و نباید هم تلقى کنیم. اینهایى که گفتند این آیه ناسخ آن آیات است، نه اینکه مثلاً از پیغمبر شنیدهاند که پیغمبر فرمود این آیه آن آیات را نسخ کرد، بلکه استنباطشان به این شکل است، طورى از این آیات استنباط کردند که دیدند بر ضد آن آیات است، بعد هم گفتند این آیات بعد از آن آیات آمده است پس ناسخ آنهاست. و تازه ما آیات دیگرى هم داریم که بعد از اینها آمده است. پس به این دلیل هم نمىتواند ناسخ باشد. این آیات مىتواند در کنار آن آیات باشد بدون اینکه کوچکترین تنافى و تضادى میان این آیات و آن آیات وجود داشته باشد.
قرآن مفهوم عدالت را در مورد کافران هم لازمالاجرا مىداند؛ به چیزى قائل استکه آن ظلم است و آن ظلم و تجاوز درباره کافران ـ حتىکافران حربى ـ و مشرکان هم جایز نیست. از این جهت است که ما این مطلب را نمىتوانیم بگوییم که از نظر اسلام این حرفها مفهوم ندارد؛ عدالت و ظلم نکردن همه در محدوده مسلمانى است، همین قدر که از مرز مسلمانىخارج شدیم و طرف غیرمسلمان شد، دیگر اصلاً اینحرفها درباره او مفهوم ندارد. قرآن مىگوید مفهوم دارد.
ممکن است براى یک نفر شیعه در ابتدا این مطلب به همین شکل مطرح شود، بگوید «ما براى کارهایى که بعد از پیغمبر در زمان خلفا شده است، هیچ ارزشى قائل نیستیم و هیچ ضمانتى نداریم که آنها درست باشد؛ کار غلطى بوده کهکردهاند، نمىبایست بکنند و کردند، این به اسلام مربوط نیست.»
استاد شهید آیتالله مطهری در بیان معارف و حقایق اسلامی، زبان گویا و قلم رسای خویش را به كار میگرفت و برتری مكتب اسلام را بر مكاتب قدیم و جدید برملا میساخت. مطلب زیر گواه صادق این مدعاست. استاد شهید در این مطلب، قوت و استحكام منطق اسلام را در برابر مكتب هندی در موضوع خودسازی و مبارزه با نفس به خوبی نشان داده است. شایان ذكر است كه این مطلب مشتمل بر دو جلسه سخنرانی استاد مطهری در زمستان ١٣٥٠ و بهار ١٣٥١ هجری شمسی است و بخشی از كتاب «انسانشناسی قرآن» را كه توسط انتشارات صدرا به چاپ رسیده است تشكیل میدهد.
نقطه مقابل، مىگويند صلح خوب است. ما هم قبول داريمكه صلح خوب است؛ اما صلح غير از تسليم است. سلمخوب است، ولى تسليم بد است. صلح معنايش اين است: دو نفر يا دو قوم در شرايط متساوى بدون اينكه به تعبير قرآن بعضى بخواهند بعض ديگر را ربّ بگيرند و بعضى بخواهند بعض ديگر را عبد بگيرند (و لا يتّخذ بعضُنا بعضاً ارباباً من دون الله)1 مىخواهند با همديگر به اصطلاح امروز همزيستى مسالمتآميز يعنى همزيستى با احترام متقابل داشته باشند.
در قرآن سلسله آیاتی داریم که یک دستور کلى و به اصطلاح اصولیین دستور مطلق است در مورد جهاد؛ یعنى اگر ما باشیم و این دستورها، مىگوییم اسلام گفته که با کفار و اهل کتاب بجنگید، شرطى نکرده. مطلق است؛ یعنى مشروط به شرط نیست، فقط دستور جهاد است به طور کلى؛ مثلاینکه در یک جا مىفرماید: «یا ایُّها النّبىُّ جاهد الکُفّار والمُنافقین و اغلُظ علیهم:۱ اى پیامبر، با کافران و منافقان بجنگ و بر آنها سخت بگیر.»
مکتوب حاضر گزیدهای از یادداشتهای آیتالله شهید مرتضی مطهری است مربوط به سالهایی که در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل و تدریس علوم دینی بودند. یادداشتهای آیتالله مطهری شامل «یادداشتهای الفبایی»، «موضوعی» و «دفاتر یادداشت» میشود و تاکنون «یادداشتهای الفبایی» در 7 جلد، «یادداشتهای موضوعی» در 5جلد و یک جلد از «دفاتر یادداشت» توسط «شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مطهری» انتشار یافتهاست.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید