بَلوچی / balučī/ ، از زبانهای ایرانی نو شمال غربی (جهانی، 11؛ فرای، 48؛ فرهوشی، ۴۹). سخنگویان زبان بلوچی احتمالاً نخست در حاشیۀ دریای خزر میزیستند (EI2, I/1006) و شاید به همین علت است كه فردوسی در شاهنامه «بلوجی» و «گیلی» را در كنار یكدیگر آورده است (۸/ ۱۶۸). بلوچیزبانان در حدود سدۀ ۴ ق/ ۱۰ م بهسوی مناطقی كه اكنون در آنها مسكن دارند مهاجرت كردند (دوشنگیمن، ۴۳۵؛ فرهوشی، همانجا).
امروزه مراكز اصلی رواج زبان بلوچی، استانهای بلوچستان و سند پاكستان و نیز استان سیستان و بلوچستان و بخشهایی از استان خراسان در ایران است. افزونبر این، سخنگویان بلوچی را اكنون در كشورهای حاشیۀ خلیج فارس، بهویژه امارات متحدۀ عربی، كویت و عمان، در افغانستان، بهویژه در استانهای نیمروز و هیلمند همچنین در جمهوریهای آسیای مركزی، بهویژه در واحۀ مرو در جمهوری تركمنستان میتوان یافت (نک : الفنباین، «بلوچی»، 350-351). شمار بلوچیزبانان در سال ۱۳۶۸ ش/ ۱۹۸۹ م ۵/ ۴ تا ۵ میلیون تن بوده (جهانی، همانجا)، اما امروزه بسیار بیشتر است.
زبان بلوچی شامل گویشهای متنوعی است و تاكنون تقسیمبندیهای مختلفی برای آنها قائل شدهاند. گایگر (ص 232) بلوچی را به دو شاخۀ شمالی و جنوبی (مَكرانی) تقسیم میكرد (نیز نک : افشار، ۳۶۵؛ صالحی، ۱۰۰۶؛ فرهوشی، همانجا)، اما در تقسیمبندی گریرسن (ص 329)، بلوچی شامل دو شاخۀ اصلی شرقی و غربی (مكرانی) است (نیز نک : جعفری، شم ۲، ص ۱۸۶؛ I/ 1007؛,EI²).
یوزف اِلفنباین («زبان ... » <The Baluchi ... >،؛10) پس از بررسیهای آوایی، صرفی، نحوی و واژگانی، نخست گویشهای بلوچی را به ۶ شاخه تقسیم كرد كه اینها بودند: ۱. گویشهای تپۀ شرقی، ۲. گویشهای رَخشانی (شامل كَلاتی، چاغی ـ خارانی، افغانی، سَرحَدی و پَنجگوری)، ۳. سَراوانی، ۴. كِچی، ۵. لُطونی (= لاشاری، نک : جهانی، 70، حاشیۀ 21)، ۶. ساحلی. وی اما پس از پژوهشهای بیشتر و دقیقتر، تقسیمبندی دیگری را مطرح كرد («بلوچی»، 359-360) كه برپایۀ آن، گویشهای بلوچی شامل اینها بودند: ۱. رخشانی (با ۳ زیرشاخۀ اصلی كلاتی، پنجگوری و سرحدی)، ۲. سراوانی، ۳. لاشاری، ۴. كچی، ۵. گویشهای ساحلی، ۶. بلوچی تپۀ شرقی. اگرچه این گویشها ازلحاظ آوایی، صرفی، نحوی و واژگانی تفاوتهایی با یكدیگر دارند، همۀ گویشوران آنها، بهاستثنای گویشوران بلوچی تپۀ شرقی، میتوانند سخنان یكدیگر را دریابند (همان، 359).
کارینا جهانی تقسیمبندی بلوچی را به دو شاخۀ اصلی شرقی و غربی پذیرفتنیتر میداند. به اعتقاد او شاخۀ غربی خود به دو زیرشاخۀ مكرانی و رخشانی تقسیم میشود. زیرشاخۀ مكرانی شامل گویشهای ساحلی، كچی و لاشاری، و زیرشاخۀ رخشانی شامل گویشهای رخشانی و سراوانی است (ص 74). از میان گویشهایی كه نام برده شد، ۴ گویش ساحلی، سراوانی، سرحدی و لاشاری در ایران رایج است. گویش سراوانی در ایران از وجهۀ بیشتری برخوردار است و برنامههای بلوچی «رادیو زاهدان» به این گویش پخش میشود (الفنباین، «زبان»، 20). افزونبر این، گویش لاشاری ــ كه از گویشهای محافظهكار بلوچی است ــ تنها گویشی است كه فقط در ایران رواج دارد (نک : همو، «بلوچی»، 359). همچنین گویش كُرُشی را كه در میان برخی از شترداران ایل قشقایی در فارس رایج است باید گونهای از بلوچی دانست. ازآنجاكه بلوچی شرقی از زبانهای هندی تأثیر بیشتری پذیرفته، و دامنۀ رواج آن بسیار محدودتر از بلوچی غربی است، در اینجا تنها به شرح ویژگیهای بلوچی غربی پرداخته میشود.
ویژگیهای آوایی
بلوچی غربی دارای ۳ واکۀ / a, i, u/ ،؛۵ واکۀ بلند / ā, ī, ū, e(=ē), o(=ō)/ ، دو واکۀ مرکب /ay, aw/ و ۲۶ همخوان / w, y, ṭ, ḍ, q, f, x, ġ (=γ), p, b, t, d, k, g, s, ŗ, z, š, ž, h, č, m, IJ, n, l, r/ است (جهانی، 82-80؛ قس: الفنباین، همان، 352). همخوانهای / ṭ, ḍ, q, f, x, ġ, ŗ/ تنها در واژههای دخیل دیده میشوند. همخوانهای / f, x, ġ/ در گویش رخشانی غالباً باقی میمانند، اما در مكرانی بهترتیب به / g/ ،؛/ k یا h/ و / p/ بدل میشوند (جهانی، 81). همخوان / h/ در بلوچی مرو كاربرد ندارد و در همۀ گونههای رخشانی نیز ناپایدار است (همانجا، حاشیۀ 77). / q/ در همۀ گویشهای بلوچی، «همخوانی برجسته» به شمار میآید، اما در محاوره بیشتر به k/ / بدل میشود (همو، 82).
تحولات آوایی زبان بلوچی بسیار شبیه تحولات آوایی زبان پارتی (از زبانهای ایرانی میانۀ شمال غربی) و گاهی نیز شبیه تحولات آوایی زبان فارسی میانه (از زبانهای ایرانی میانۀ جنوب غربی) است (نک : الفنباین، همان، 353)؛ ازاینرو، هیچیك از این دو زبان را نمیتوان نیای زبان بلوچی به شمار آورد (جعفری، شم ۲، ص ۱۸۰؛ EI2, I/ 1006). ازلحاظ تاریخی، مهمترین ویژگی آوایی زبان بلوچی حفظ همخوانهای ایرانی باستان در میان دو واکه یا دو واكدار و نیز در موضع پایانی است، مانند: āp «آب» (اوستایی: -āp)، dantān «دندان» (اوستایی: -dantan)، drāǰ «دراز» (اوستایی: -drāǰah «درازا»)،rōč «روز» (اوستایی: -raočah «روشنایی») و sīkun «جوجهتیغی» (اوستایی: -sukurәna). از دیگر تحولات مهم آوایی زبان بلوچی به اینها میتوان اشاره كرد: ۱. تبدیل سایشیهای ایرانی باستان / f, θ, x/ به انسدادیهای / p, t, k/ ، مانند kopag «شانه، كتف» (قس: اوستایی، -kaofa «كوه») و gūt «گُه، مدفوع» (اوستایی، -guθa)، kar «خر» (اوستایی، -xara)؛ ۲. تبدیل -v ایرانی باستان به -g یا -gw، مانند gist «بیست» (اوستایی، -vīsaiti) و gwāt «باد» (اوستایی، -vāta)؛ ۳. تبدیل -hv ایرانی باستان (-xv اوستایی) به -w مانند -war «خور ـ ، مادۀ مضارع خوردن» (اوستایی -xvar)؛ ۴. تبدیل -šm- و -šn- ایرانی باستان به -mm- و -nn- ، مانند čamm «چشم» (اوستایی، -čašman)، tunnag «تشنه» (ایرانی باستان، -tŗšnā*)؛ ۵. تبدیل -fra ایرانی باستان به -ša، مانند -šawašk «فروش ـ ، مادۀ مضارع فروختن» (ایرانی باستان، -fravaxš*) (نک : الفنباین، «بلوچی»، 354-353؛ ایرانیكا، III/ 635؛ گایگر، 235-236؛ نیز نک : موشكالو، 37-39).
ویژگیهای صرفی
اسم در زبان بلوچی جنس دستوری ندارد، اما دارای دو شمار مفرد و جمع و ۴ حالت فاعلی، غیرفاعلی، رایی و اضافی است. پایانههای صرف اسم در بلوچی غربی اینها ست: ۱. مفرد: فاعلی ø- ، غیرفاعلی ā- ، رایی ārā- و ā- ، اضافی ay- و ā- ؛ ۲. جمع: فاعلی ān- و ø- ، غیرفاعلی ān- ، رایی ānrā- ، -ānā و ān- ، اضافی ānī- (فرالووا، 29-28؛ موشكالو، 42). نشانۀ نکـره، پسوند ē- است (گایگر، 238).
صفت ازلحاظ شمار و حالت با موصوف خود مطابقت نمیكند (گریرسن، 342). پسوند ēn- را به همۀ صفتها میتوان افزود، اما كاربرد آن در توالی صفت و موصوف الزامی است (الفنباین، همان، 355؛ گریرسن، همانجا). نشانۀ صفت تفضیلی پسوند tir- است، اما نشانۀ خاصی برای صفت عالی وجود ندارد (گایگر، 239؛ گریرسن، 342-343). در بلوچی غربی بهندرت نشانۀ صفت عالی فارسی (tarīn-) به كار میرود (همو، 343).
ضمیرهای شخصی، اشاره و پرسشی نیز دارای ۴ حالت فاعلی، غیرفاعلی، رایی و اضافی هستند (نک : الفنباین، همانجا؛ فرالووا، 32-31؛ موشكالو، 48-46)، اما ضمیرهای شخصی در گویش رخشانی بهسبب نبودن ساخت اِرگتیو (ergative، ساخت مجهول در افعال ماضی متعدی) حالت غیرفاعلی ندارند ( ایرانیكا، III/ 637). در زبان بلوچی برای همۀ اشخاصْ ضمیرهای شخصی متصل نیز وجود دارند كه میتوانند در نقش غیرفاعلی، رایی و اضافی به كار روند (همان، III/ 638؛ موشكالو، 47)، اما كاربرد آنها ــ بهاستثنای ضمیرهای متصل سومشخص مفرد و جمع ــ در اكثر گویشها «ادبی» به شمار میرود (الفنباین، همانجا)؛ با وجود این، ضمیرهای شخصی متصل هنوز در سراوانی، كچی و لاشاری در گفتار هم رایجاند ( ایرانیكا، همانجا).
صرف فعل بلوچی برپایۀ مادۀ مضارع و مادۀ ماضی است. مادۀ ماضی با افزودن پسوند ta؛(i)- به مادۀ مضارع به دست میآید (برای مادههای ماضی بیقاعده، نک : گریرسن، 350-352). نشانۀ اسممصدر، پسوند ag- است كه به مادۀ مضارع میپیوندد؛ اما در گویش رخشانی اسممصدر غالباً از مادۀ ماضی ساخته میشود و مختوم به tin- است (الفنباین، «بلوچی»، 356). صفت فاعلی، صفت مفعولی آینده (= صفت الزامی) و اسم فاعل بهترتیب با افزودن پسوندهای ān- ،؛agī(g)- و ōk- به مادۀ مضارع و صفت مفعولی با افزودن پسوند a؛(g)- به مادۀ ماضی ساخته میشوند، مانند kušān «كُشنده»، kušagī(g) «كُشتنی»، kušōk «قاتل» و kušta(g) «كُشته» (گریرسن، 354).
پیشوند فعلی -a كه بر تداوم و استمرار دلالت میكرده، اكنون بیشتر نقش معنایی خود را در اكثر گویشها از دست داده است؛ اما درعوض، پیشوند -k به برخی از مادههای ماضی و مضارعی كه با مصوت آغاز میشوند میپیوندد و استمرار را مینمایاند (الفنباین، همانجا). شناسههای صرف فعل در بلوچی غربی اینها ست (فرالووا، 42):
مفرد جمع
اولشخص ān, -ĭn, -un-؛ an, -in, -ēn-
دومشخص ē, -ay-؛ it-
سومشخص īt, -t, -ī-؛ ant, -an-
فعل دومشخص مفرد امری شناسه ندارد و با مادۀ مضارع یكسان است (گریرسن، همانجا). فعل سومشخص مفرد ماضی افعال لازم نیز شناسه ندارد و با مادۀ ماضی یكسان است، اما میتوان بهجای آن از صفت مفعولی نیز استفاده كرد (همو، 357).
صیغههای متصل فعل ربطی ــ كه به هر اسم یا قیدی میپیوندند و در ساخت زمانهای مركب نیز نقش مهمی ایفا میكنند ــ اینها هستند (فرالووا، 42-43):
مضارع ماضی
اولشخصمفرد ān, -īn, -un-؛ atān, -atun-
دومشخصمفرد ē, -ay-؛ atē, -atay-
سومشخصمفرد int, -in, -ī-؛ at-
اولشخصجمع an, -in-؛ atan, -atin-
دومشخصجمع it, -ē-؛ atit, -atē-
سومشخصجمع ant, -an, -ā-؛ atant, -atan-
پیشوند نفی فعل، -na و پیشوند نهی، -ma است. افزونبر این، در فعل امری غالباً از پیشوند bi - نیز استفاده میشود (گریرسن، 354-355, 362).
افعال ماضی متعدی در همۀ گویشها، بهاستثنای رخشانی، ساخت مجهول دارند (الفنباین، همان، 357)؛ بهعبارت دیگر، فعل ماضی متعدی تنها دو صورت مفرد و جمع دارد كه با مفعول مطابقت میكند (جعفری، شم ۳، ص ۲۸۵)، اما در گویش رخشانی، ساخت معلوم از نوع فارسی رایج است، برای نمونه: در كچی، gūnī zurt man «من گونی را برداشتم»، man gūnī zurtant «من گونیها را برداشتم»؛ اما در رخشانی، man gūnīān zurtun «من گونیها را برداشتم».
گویش لاشاری در ماضی افعال متعدی از پسوندهای دوگانه استفاده میكند، مانند nān-un-ešŏ wa(rt) «نانم را خوردند»، nān-ešon-ũ wa(rt) «نانشان را خوردم» (الفنباین، «بلوچی»، همانجا).
مادۀ سببی با افزودن پسوند ēn- (یا در برخی از گویشها، āēn-) به مادۀ مضارع به دست میآید. در بسیاری از موارد، مصوت مادۀ مضارع نیز بلند میشود (همان، 356؛ ایرانیكا، III/ 639؛ گایگر، 246).
فعل مجهول ــ كه كاربردش اندك است ــ به كمك اسممصدر فعل اصلی و صیغههای مختلف فعلbayag «بودن» ساخته میشود (همانجا؛ گریرسن، 361).
بلوچی بهسبب برخورداری از ساختهای فعلی مركبْ زبانی بسیار غنی است (برای نمونه، نک : ایرانیكا، III/ 638). ازجمله مهمترین ساختهای فعلی مركب میتوان به ساخت امكانی (potential) و ساخت غیرمحقق (irrealis) اشاره كرد. ساخت امكانی به كمك مادۀ ماضی یا صفت مفعولی مختوم به -a و فعل كمكی kanag «كردن» ساخته میشود، مانند: kušt kanag «قادر به كُشتن بودن»، šut kanin «میتوانم بروم»، šut kurtun «میتوانستم بروم» (نیز نک : باركر، I/ 343-344؛ گایگر، 244؛ گریرسن، 362). ساخت غیرمحقق به كمك پیشوند -bi مادۀ ماضی فعل اصلی و پسوند ēn- و مضارع فعل ربطی ساخته میشود، مثلاً در كچی، agat ... biyātkēnē «اگر ... میآمدی» و bibastēnun agat... «اگر... میبستم» (الفنباین، همانجا).
ویژگیهای نحوی
ترتیب كلمات در جملههای ساده غالباً فاعل ـ مفعول ـ فعل است، اما در مقایسه با فارسی، زبان بلوچی بهسبب برخورداری از حالت دستوری در ترتیب كلمات، بیشتر آزادی عمل دارد؛ افزونبر این، بهسبب وجود حالت اضافی نیازی به استفاده از كسرۀ اضافه نیست. با وجود این، كسرۀ اضافه تنها در اصطلاحات خاص «ادبی» دیده میشود (همان، 356-357). زبان بلوچی بهندرت از حروف اضافۀ پیشایند استفاده میكند و آنها نیز غالباً با حروف اضافۀ پسایند همراهاند، مانند sarā mēzē «روی میز» و ča lōgē puštā «پشت خانه» (همان، 357؛ ایرانیكا، III/ 639).
واژگان
حدود یكسوم واژههای بلوچی را واژههای دخیل فارسی ـ عربی تشكیل میدهد (الفنباین، همان، 358). افزونبر این، زبان بلوچی واژههای بسیاری از زبانهای هندی ــ بهویژه سندی، لَهْنْدا و اخیراً اردو ــ وام گرفته است. واژههای دخیل براهویی در زبان بلوچی بسیار اندكاند. در این مورد، تأثیر بلوچی بر براهویی بیشتر بوده است، به گونهای كه حدود ۲۰٪ واژههای براهویی اصل بلوچی دارند (همان، 360-359؛ ایرانیكا، III/ 640).
مآخذ
افشار سیستانی، ایرج، بلوچستان و تمدن دیرینۀ آن، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ جعفری، علیاكبر، «بلوچ و بلوچی»، سخن، تهران، ۱۳۴۳ ش، دورۀ ۱۵، شم ۲ و ۳؛ دوشنگیمن، ژ.، «دربارۀ گویشهای ایرانی»، ترجمۀ سعید عریان، چیستا، تهران، ۱۳۶۰ ش، شم ۴؛ صالحی، حسین، «فرهنگ مردم بلوچستان»، هشتمین كنگرۀ تحقیقات ایرانی (دفتر ۳: بیست و هفت خطابه)، به كوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۵۸ ش؛ فردوسی، شاهنامه، به كوشش رستم علیاف، مسكو، ۱۹۷۰ م؛ فرهوشی، بهرام، «زبانها و گویشهای ایرانی»، مجلۀ دانشكدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۵۳ ش، س ۲۰، شم ۳-۴؛ نیز:
Barker, M. A. and A. Kh. Mengal, A Course in Baluchi, Montreal, 1969; EI² (The Encyclopaedia of Islam, new edition, Leiden, 1979); Elfenbein, J., «Balōčī», Compendium Linguarum Iranicarum, ed. R. Schmitt, Wiesbaden, 1989; id., The Baluchi Language: A Dialectology with Texts, Karachi, 1977; Frolova, V. A., BeludzhskiĮ yazyk, Moscow, 1960; Frye, R. N., «Remarks on Baluchi History», Central Asiatic Journal, 1961, vol. VI; Geiger, W., «VI: Die Sprache der Balūtschen», Grundriss der iranischen Philologie, ed. W. Geiger and E. Kuhn, Strassburg, 1974; Grierson, G. A., «Balōchī», Linguistic Survey of India (vol. x: Specimens of Languages of the Eranian Familly), Delhi, 1921, vol. X; Iranica; Jahani, C., Standardization and Orthography in the Balochi Language, Uppsala, 1989; Moshkalo, V. V., «Beludzhskiĭ yazyk», Osnovy Iranskogo yazykoznaniya, Moscow, 1991, vol. I.
حسن رضایی باغبیدی