سهی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 19 فروردین 1404
https://cgie.org.ir/fa/article/274814/سهی
چهارشنبه 27 فروردین 1404
چاپ نشده
سهی / sohi/ ، از گویشهای مرکزی ایران، که در روستای سه (soh)، از توابع دهستان مورچهخورت، بخش مرکزی شهرستان شاهینشهر و میمه رایج است. روستای سه با 281 تن جمعیت در دامنۀ غربی کوه کرکس در 90کیلومتری شمال شهر اصفهان و حدود 30کیلومتری جنوب شرقی میمه قرار دارد (سالنامه ... ، 49). گویش سهی را میتوان در کنار میمهای، وَزوانی، وندادهای و دیگر گونههای اطراف میمه در شاخۀ شمال شرقی از گویشهای مرکزی (نک : ویندفور، 242-252) قرار داد. ویژگیهای آوایی، دستوری و واژگانی این گویش به میمهای و بهویژه به وزوانی نزدیک است، اما شباهتهایی نیز، ازجمله در شناسههای فعلی، با شاخۀ جنوب غربی گویشهای مرکزی (مانند گزی) نشان میدهد. سهی از دو جهت، جایگاه ویژهای در میان گویشهای بخش میمه دارد؛ از سویی، روستای سه در منطقهای واقع است که تمام روستاهای پیرامون آن به زبان فارسی گفتوگو میکنند و از سوی دیگر، این گویش در سمت غرب، در جنوبیترین نقطهای قرار دارد که شاخۀ شمال شرقی گویشهای مرکزی رواج دارد. توصیفی که در دنبالۀ مقاله از گویش سهی ارائه میشود برپایۀ دادههایی است که نگارنده در آبان 1395/ اکتبر ـ نوامبر 2016 از این روستا گرد آورده است.
پژوهشهایی که در آنها به گویش سهی پرداخته شده است، نخست، اثر هوتوم شیندلر (در 1301 ق/ 1884 م) است (نک : مآخذ لاتین). وی در واژهنامهای که از چند گویش ایرانی فراهم کرده، حدود صد واژۀ سهی را نیز آورده است. پس از او، بیلی (در 1314 ش/ 1935 م) در مطلبی کوتاه، مصدر را در گویش سهی و گزی بررسی کرده است (نک : مآخذ لاتین). یادگار کریمی و الهام مقدم نیز در 1394 ش، مقالهای دربارۀ انطباق در این گویش به چاپ رساندهاند (نک : مآخذ).
واکههای گویش سهی مانند میمهای و وزوانی هستند و عبارتاند از: واکههای کوتاه / a/ ، / e/ و / o/ ؛ واکههای کشیدۀ / â/ ، / ū/ ، / ü/ و / ī/ ؛ دو واکۀ مرکب / öw/ و / ey/ . واکۀ پیشینشدۀ / ü/ که با داشتن چند جفتکمینه در برابر / ū/ قرار میگیرد (مانند dü «دود» در برابر dū «دوغ»)، از نظر تاریخی بازماندۀ ū دورۀ باستان و میانه (مانند xün «خون»، müš «موش») و یا بازماندۀ کشش جبرانی u دورۀ میانه پیش از h (مانند pür «پسر»، sür «سرخ») است. واکۀ مرکب / öw/ در نتیجۀ پیشینشدن واکۀ اول ایجاد شده است: [øu] و در واژههایی مانند löw «لب» و šöw «شب» دیده میشود؛ همچنین در این گویش واجگونهای بهصورت [aw] کاربرد دارد که بهجای / öw/ به کار میرود، مثل jelaw «جلو». مانند بیشتر گویشهای مرکزی، واجگونۀ آزاد [ε] در برخی واژهها، بهویژه در جایگاه پایانی، بهجای / a/ به کار میرود: mūnε «مادر»، mojε «مژه»، hεmū «هنوز». واجگونۀ / ā/ در چند واژه بهجای / â/ به کار میرود (از نظر تاریخی، ā دورۀ کهنتر در این واژهها باقی مانده است): yāna «هاون»، hamā «ما» (تحقیقات ... ). همخوانهای سهی همان همخوانهایی است که در دیگر گویشهای شاخۀ شمال شرقی از گویشهای مرکزی دیده میشود؛ با این تفاوت که در گویش سهی، / ž/ بهجای / j/ کاربرد دارد. از میان فرآیندهای آوایی این گویش به اینها میتوان اشاره کرد: -n پایانی پسواکهای حذف، و واکۀ پیش از آن خیشومی میشود: vârũ «باران»، ârvõ «آسیابان»، jã «زن». وقتی فعل شناسه نمیگیرد، rd- پایانی در ستاکهای گذشته حذف میشود: savâ-d bexâ «سیبها را خوردی» (در برابر bexârda bū «خورده باشد»)، yak asbī-mūn dâ «یک اسبی داشتیم» (در برابر dârd-om ašoyom «داشتم میرفتم»). در برخی ستاکهای گذشته، d- پایانی پسواکهای به y تبدیل میشود: berasây bū «رسیده باشد»، būmayen «آمدند» (تحقیقات).
سهی، مانند دیگر گویشهای مرکزی، ویژگیهای آوایی شاخص گویشهای شمال غربی را نشان میدهد که عبارتاند از: 1. حفظ s ایرانی باستان در برابر h در گویشهای جنوب غربی که تنها در واژۀ tâsa «رشتههای نوک خوشۀ گندم و جو» (در برابر daha در گویشهای لری) دیده میشود. 2. z شمال غربی در برابر d جنوب غربی، مانند -zūnây-/ zūn «دانستن»، hezze «دیروز»، īzom «هیزم». 3. حفظ -y ایرانی باستان در برابر -j جنوب غربی، مانند ya «جو»، yāna «هاون»، yâye «جاری»، yo «یوغ»، yūma «جامه» و yūz «گردو»؛ اما برخلاف دیگر گویشهای مرکزی، -wy ایرانی باستان را حفظ کرده است، مثل veyâ «جدا» (در برابر میمهای yedâ «جدا»)؛ همچنین، با دگرگونی متأخر -y به -v در -vūš «جوشیدن» و -vošt-/ voz «جُستن». 4. دگرگونی θr* ایرانی باستان به r در برابر s در گویشهای جنوب غربی: pür «پسر»، âvīra «آبستن»، dârī «داس»، âr «آسیاب»، ârvõn «آسیابان». 5. دگرگونی rd* و rz ایرانی باستان به bâl :l «بیل»، âla «تکه، نیمه»، mol «پشت گردن»، -hal (ستاک حال) «هِشتن، اجازهدادن» 6. دگرگونی j* آغازی و میانواکهای و نیز č* میانواکهای ایرانی باستان به j در برابر z در گویشهای جنوب غربی: mojε «مژه»، jīr «زیر»، rūja «روزه»، -sâj (ستاک حال) «ساختن». 7. باقیماندن -w* آغازی ایرانی باستان بهصورت -v در برابر -b جنوب غربی: varf «برف»، vεšεnd «باران»، vīy «بید»؛ چنانکه -wr̥* ایرانی باستان نیز بهصورت -var باقی مانده است: varg «گرگ»، vašša «گرسنه». 8. دگرگونی -dw* ایرانی باستان به -b در برابر -d جنوب غربی: bar «در»، abī «دیگر». 9. باقیماندن خوشۀ همخوانی sp ایرانی باستان در برابر s در گویشهای جنوب غربی: ešbeš «شپش» (< ایرانی باستان -spiš*، در برابر صورت جنوب غربی در لری šeš <ایرانی باستان -siš*>) (تحقیقات).از میان دگرگونیهای متأخرتر گویش سهی به این نمونهها میتوان اشاره کرد: 1. تبدیل d میانواکهای و پسواکهای پایانی به mâya:y «ماده»، yâye «جاری»، vây «باد»، noxoy «نخود». 2. x و f پیشهمخوانی درحالیکه عموماً حذف شدهاند، مثل tom «تخم»، dot «دختر»، tal «تلخ»، čâr «چرخ نخریسی» و -vot (ستاک گذشته) «خفتن»؛ اما پیش از همخوان r به h تبدیل شدهاند: -hrūt-/ hrūš؛(< -fra-vak*) «فروختن»، -hrešt؛(< -fra-rišta*) «ریسیدن»، -hrī-/ hrīn «خریدن». 3. -hw* ایرانی باستان بهصورت -x باقی مانده است: -xard-/ xar «خوردن»، xasrü «مادرزن/ شوهر»؛ اما -x آغازی به h تبدیل شده است: hīš «خیش»، hâla «خاله» (تحقیقات).
اسم با افزودن پسوند (h)â- جمع بسته میشود، مانند dotâ «دخترها»، kargâ «مرغها»، kuyεhâ «سگها»، savâ «سیبها». در سهی جنس اسم کاربرد دارد ولی تنها در ساخت معرفه نمود مییابد. اسمهای مذکر با پسوند a- و اسمهای مؤنث با e- معرفه میشوند: püra būma «پسره آمد»، در برابر dote būma «دختره آمد»؛ اما وقتی اسمْ معرفه نیست، تمایز جنس را نمیبینیم: ma yak pür dâram do tâ dot «من یک پسر دارم و دو دختر». مانند میمهای و برخلاف جوشقانی و آزرانی، تمایز جنس در مطابقت فعل با اسم دیده نمیشود؛ اما صفت همانند اسم میتواند در مطابقت با اسمِ معرفه تمایز جنس را نشان دهد: pür gord-a būma «پسربزرگه آمد» در برابر dot naxoš-e bešo «دختر زشته رفت» (تحقیقات).
ضمیرهای شخصی چنیناند: ma «من»، to «تو»، ū «او»، amā «ما»، šemā «شما»، ūhâ «آنها». ضمیرهای شخصی متصل همانند فارسی گفتاری است، با این تفاوت که t- در دومشخص مفرد گاهی بهصورت d- نیز به کار میرود. ضمیرهای متصل عموماً در نقش مفعول و مضافٌالیه ظاهر میشوند: be-mūn vīnand «ما را ببینند»، dâdâ-š «خواهرش»، یا اینکه در نقش عامل فعل گذشتۀ گذرا در ساخت ارگتیو عمل میکنند: yak asbī-mũ dâ «یک اسبی داشتیم»، be-m šūnī «بردم». دو ضمیر متصل که یکی از آنها عامل فعل گذرا باشد میتوانند پشتسرهم بیایند، در این صورت ضمیر عامل در جایگاه دوم میآید: dast-em-am berbī «دستم را بریدم»، dast-eš-em begīrā «دستش را گرفتم». ضمیرهای اشاره دو گونۀ اشاره به دور و اشاره به نزدیک دارند: ī(n) «این»، īnâ «اینها»؛ ū(n) «آن»، ūnâ «آنها» (تحقیقات).
در سهی، همانند دیگر گویشهای مرکزی، پساضافه، پیشاضافه و پیرااضافه (ambiposition) رایج است. پساضافۀ râ «برای»: ī qazâ-t kī râ dahašta «این غذا را برای چه کسی گذاشتهای؟»؛ پساضافۀ da «از»: ī vača kuya da atarsū «این بچه از سگ میترسد»؛ پیشاضافۀ xo/ xoy «با»: ma gū xo dote behengârom «من میخواهم با دختره صحبت کنم»، xoy e dâdâ-š ayū «با خواهرش میآید»؛ دوسواضافۀ rū da ... «در، داخل، روی»: morenjâ rū âsemūn da avīnom «گنجشکها را در آسمان میبینم»، ūhâ rū kiya da bevotend «آنها روی خانه خوابیدند». این در حالی است که مفعول هیچ حرف اضافهای ندارد: raz-om behet «باغ را آبیاری کردم»، deraxt-emūn berbī «درخت را بریدیم» (تحقیقات).
فعل برپایۀ دو ستاک حال و گذشته ساخته میشود. ستاکهای فعلی این گویش را میتوان به دو گروه بیقاعده و باقاعده تقسیم کرد. در گروه ستاکهای بیقاعده، ستاکهای گذشته عموماً مختوم به t- یا d- هستند و رابطهای با ستاک حال خود ندارند، مانند -vot-/ vos «خوابیدن»، -sât-/ sâj «ساختن». در ستاکهای باقاعده، ستاک گذشته مختوم به پسوند ây- است و ستاک حال با حذف این پسوند ساخته میشود. همچنین در ستاکهای باقاعده دو ساخت متفاوت برای ستاکهای گذرا و ناگذر وجود دارد. در ستاکهای ناگذر اسم و صفت بهعنوان مادۀ حال به كار میروند و مادۀ ماضی با افزودن پسوند ây- به همین ستاک حال ساخته میشود: -parây-/ par «پریدن»، -xârây-/ xâr «خاریدن». در برخی از فعلهای بیقاعده نیز ستاک گذشته به همین شیوه ساخته، و جایگزین ستاک گذشتۀ اصلی شده است: -gīrāy-/ gīr «گرفتن» (ستاک گذشتۀ اصلی: -gat). در ستاکهای گذرا برای ساخت ستاک حال گذرا، پسوند n؛(a)- به اسم و صفت افزوده میشود و ستاک گذشته با افزودن ây- به این ستاک حال ساخته میشود: -parnây-/ parn «پراندن»، -xârnây-.xârn «خاراندن». ستاک فعلهای سببی از روی ستاک فعلهای بیقاعده و به همین روش ساخته میشود: -pīsanây-/ pīsan «پوساندن»، -vosanây-/ vosan «خواباندن»، -rasanây-/ rasan «فرستادن». گونهای دیگر از ستاکهای باقاعده، ستاک مجهول است که در این گویش با افزودن پسوند -ī- به ستاک حال فعلهای گذرا ساخته میشود: -vâfīyây-/ vâfī «بافتهشدن»، -terâšīyây/ terâšī «تراشیدهشدن» (تحقیقات). شناسههای فعلی این گویش در فعلهای گذشته و حالْ یکسان به کار میروند، بهجز شناسۀ سومشخص مفرد که در فعلهای گذشته، صفر است (نک : جدول 1).
وندهای فعلی -be،؛-ba،؛-a و -na در این گویش به کار میروند. وند -be نشانۀ نمود کامل (perfective) است و با فعلهای گذشتۀ ساده، نقلی و بعید به کار می رود: hezešöw dīr bevotīm «دیشب دیر خوابیدیم»، šūm-om be-m xârda «شام خوردهام»، tâja bevota boym ke būma «تازه خوابیده بودم که آمد». این وند با فعلهای پیشوندی به کار نمیرود: bar darbandīyâ «در بسته شد». وند -ba با فعلهای امر، التزامی و شرطی نیز به کار میرود: emenda da hačīnīm tâ bayū «اینجا مینشینیم تا بیاید»، aga berasây bū «اگر رسیده باشد»، bevâ nayū «بگو نیاید». وند -a نشانۀ نمود ناکامل (imperfective) است و با حال اخباری و گذشتۀ ناکامل (استمراری) به کار میرود: šūm axorīm bād ašīm «شام میخوریم بعد میرویم»، ūn kiya-t agâ behrīnē «آن خانه را میخواستی بخری؟». -na وند نفی و نهی است که آمدن آن پیش از فعل، مانع بهکاررفتن وندهای -ba و -na میشود: šūm naxorom «شام نمیخورم»، heškī ūn-oš nadīya «هیچکس او را ندیده است»، nahalīd bešen «نگذارید بروند» (تحقیقات).در گویش سهی فعل دو زمان (حال، گذشته)، 4 وجه (اخباری، التزامی، امری، شرطی) و 3 نمود (ناکامل، کامل، برآیندی ) دارد که از روی ستاک حال و گذشته ساخته میشوند؛ در فعلهایی که برپایۀ ستاک گذشته ساخته میشوند تمایز آشکاری بین فعلهای گذرا، که ساخت ارگتیو دارند، با فعلهای ناگذر وجود دارد (نک : جدول 2).
در سهی مانند وزوانی و گویشهای مرکزی شاخۀ جنوب غربی (گزی و جز آن) بیشتر از حال اخباری برای بیان آینده استفاده میشود: pül-eš bādε͂ hagīom «پولش را بعداً خواهم گرفت»، ī xūna tâ sâl bī besâjīyū «این خانه تا سال دیگر ساخته خواهد شد». فعل شرطی نامحقق (irrealis) با افزودن پسوند -y به پایان صفت فعلی گذشته در فعلهای گذشتۀ بعید ساخته میشود: age bešoīnday bīm dastgīr-eš bakardīm «اگر رفته بودیم دستگیرش میکردیم» (تحقیقات).
همانند دیگر گویشهای مرکزی، سهی در ساخت فعلهای گذشتۀ گذرا ساخت ارگتیو دارد، که بهصورت مطابقت فعل با مفعول جمله نمود مییابد. هرچند این مطابقت تا حد زیادی از میان رفته، و شناسۀ فعل حذف شده است و به جای آن، عامل فعل بهصورت ضمیر پیش از فعل میآید. ارگتیو در همۀ فعلهای ساختهشده برپایۀ ستاک گذشته دیده میشود: گذشتۀ ساده: savâ-šūn bečī «سیبها را چیدند»؛ گذشته ناکامل: nūn-mūn axâ «غذا میخوردیم»؛ گذشتۀ نقلی: īn savâ-m deraxt da bečīya «این سیبها را از درخت چیدهام»؛ گذشتۀ بعید: be-š vâta bo «گفته بود»؛ گذشتۀ درجریان: dârd-emūn šūm-mūn axâ «داشتیم شام میخوردیم»؛ گذشتۀ التزامی: šâyad šūm-eš bexârda bū «شاید شام خورده باشد» (تحقیقات).
مجهول بیشتر با ستاک مجهول بیان میگردد و با افزودن پسوند ī- به ستاک حال گذرا ساخته میشود. ستاک گذشتۀ مجهول با افزودن پسوند گذشتهساز ây- به ستاک حال مجهول ساخته میشود: -hamard-/ hamar «شکستن» >-hamarīyây/ -hamarī «شکستهشدن»، -sât-/ sâj «ساختن» >-sâjīyây-/ sâjī «ساختهشدن». از روی ستاک مجهول انواع فعلها ساخته میشود: حال اخباری مجهول، ī čū xoy tevar ahmarīyū «این چوب با تبر شکسته میشود»؛ حال التزامی، dūm âtaš banīm tâ bepaxīyū «روی آتش میگذاریم تا پخته بشود»؛ گذشتۀ سادۀ مجهول، šīra-ye angūr bepaxīyâ «شیرۀ انگور پخته شد»؛ نقلی مجهول، pâ-m bahmarīyâya «پایم شکسته شده است». مجهول میتواند با استفاده از صیغۀ سومشخص جمع فعل گذرا و ضمیر متصل در نقش دستوری مفعول نیز ساخته شود: angoštâye dast-em-ešūn bahmarda «انگشتان دستم شکسته شدهاند». التزامی مجهول بهویژه با این ساخت بیان میشود: age be-mūn vīnand, vad abū «اگر دیده بشویم، بد میشود <دراصل: اگر ببینند ما را بد میشود>» (تحقیقات).
mīra «شوهر»، mūnε «مادر»، dâdâ «خواهر»، dada «برادر»، čam «چشم»، löw «لب»، kuya «سگ»، kotter «تولهسگ»، noxrâz «بز جلودار گله»، tūsk «جوجهکبک»، oškâr «آهو»، alo «عقاب»، fâša «شاهین»، hol «سوراخ»، zâr «گریه»، vašša «گرسنه»، pač «پس»، pačiyâ «پسفردا»، jegūna «صمغ درخت»، roš «آغوز»، nejk «عدس»، morenjī «گنجشک»، morčīna «مورچه»، rašn «نوبت آبیاری»، sard «نردبان»، sonje «سنجد»، yūz «گردو»، nârenj «آرنج»، kâya «بازی»، hast «حیاط خانه»، ormū «گونهای گلابی»، halg «گونهای هلو»، vīštâ-/ vīšt «ایستادن»، paxā-/ pax- «پختن»، šūnī-/ šūn «بردن»، -ârčī-/ ârčīn «بافتن قالی» -vagelâ-/ vagel «برگشتن»، -kest-/ kan «کندن» (تحقیقات).
تحقیقات میدانی مؤلف؛ سالنامۀ آماری استان اصفهان، سازمان مدیریت و برنامهریزی استان اصفهان، تهران، 1392 ش؛ کریمی، یادگار و الهام مقدم، «انطباق در زبان سهی»، پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی، 1394 ش، شم 9؛ نیز:
Bailey, H. W., «Modern Western Iranian: Infinitives in Gazi and Soi», Transactions of the Philological Society (TPHS), Manchester, 1935, vol. XXXIV; Houtum-Schindler, A., «Beiträge zum kurdischen Wortschatze», ZDMG (Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft), Leipzig, 1884, vol. XXXVIII; Windfuhr, G., «Central Dialects», Iranica,1992, vol. V. اسفندیار طاهری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید