صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه زبانها و گویشهای ایرانی / سوادکوهی /

فهرست مطالب

سوادکوهی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 23 فروردین 1404 تاریخچه مقاله

سوادکوهی / savɑdkuhi/ ، لهجه‌ای از گویش مازندرانی، که در منطقۀ سوادکوه مازندران رایج است (کلباسی، فرهنگ ... ، 477)؛ ازاین‌رو در دستۀ زبانهای ایرانی شمال غربی جای می‌گیرد (برجیان، 296؛ راستارگویوا د،د125). بر این اساس، نوشتۀ اعتمادالسلطنه (ص 60) که در آن، زبان اهالی سوادکوه را «پهلوی» نامیده ــ که از زبانهای ایرانی جنوب غربی است ــ یا به‌سبب ناآشنایی نویسنده با مفهوم «زبان پهلوی» بوده، یا آنکه واژۀ «پهلوی» را به معنای «فهلوی»، یعنی زبان رایج در غرب ایران، به کار برده است (نک‍ : صادقی، تکوین ... ، 11؛ لازار، 77- 78). 
پیوستار گونه‌های گویش مازندرانی را از دو سو می‌توان مشاهده کرد: جهت شرقی ـ غربی و جهت شمالی ـ جنوبی (برجیان، 295). برمبنای جهت نخست، لهجه‌های گویش مازندرانی به 3 دستۀ غربی، مرکزی و شرقی تقسیم می‌شوند که براین پایه، سوادکوهی در دستۀ مرکزی قرار می‌گیرد (نجف‌زاده، 36؛ نوری‌نژاد، ضرب‌المثلها ... ، 20). برمبنای جهت شمالی ـ جنوبی، لهجه‌های گویش مازندرانی به دو دستۀ کوهستانی و دشتی تقسیم می‌شوند و ازآنجاکه پایانه‌های شخصی در فعل زمان حال سوادکوهی، / mbe-/ برای اول‌شخص مفرد و / mbi-/ برای اول‌شخص جمع هستند (نوری‌نژاد، گویش ... ، 21) (در مقابل / ǝmǝ-/ برای مفرد و / imi-/ برای جمع در لهجه‌های کوهستانی)، سوادکوهی به لهجه‌های دشتی منسوب است (راستارگویوا، 135). 
سوادکوهی خط مخصوص به خود ندارد و متون این گویش به خط فارسی معیار هستند؛ البته پژوهشگران برای نمایاندن تلفظ سوادکوهی واژه‌ها گاه از الفبای آوانگاری استفاده می‌کنند (برای نمونه، نک‍ : یوسفی، 86 بب‍‌ ). آثار ادبی موجود از این گویش شامل چند منظومه با روایتهای گوناگون است که سرودۀ اواخر دورۀ قاجار و اوایل دورۀ پهلوی هستند (نک‍ : کمرپشتی، 91، 106- 108). 
سوادکوه به‌عنوان یکی از شهرستانهای استان مازندران با مساحت 5/ 078‘2 کیلومتر مربع، 6/ 8 درصد از مساحت کل استان مازندران را دارا ست. حد شمالی آن را شهرستان قائم‌شهر، حد جنوبی را شهرستانهای فیروزکوه و سمنان، حد غربی را شهرستان بابل و حد شرقی را شهرستان ساری احاطه کرده‌اند (نوری‌نژاد، ضرب‌المثلها، 16). 
جمعیت سوادکوه براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1385 ش، افزون‌بر 430‘66 تن و در 1395 ش در حدود 913‘ 43 تن بوده است («درگاه ... »، بش‍‌ ). 

سبب نام‌گذاری 

نام این گویش از «سوادکوه»، کوه مشهوری واقع در جنوب شرقی روستای چرات (بخش مرکزی سوادکوه)، گرفته شده است (نوری‌نژاد، همان، 18؛ «درگاه»، بش‍‌ ). 

پیشینۀ پژوهش 

افزون‌بر منابعی که در بخش مآخذ آمده‌اند، به این آثار نیز می‌توان اشاره کرد: محمدجواد جعفری در پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد خود با عنوان بررسی گویش سوادکوهی (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1374 ش) به مطالعۀ این گویش پرداخته است؛ همچنین یک تحلیل واژگانی در پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد روزبه دهگان با عنوان فرهنگ تطبیقی گونه‌های گویش مازندرانی (دانشگاه تهران، 1367 ش) انجام گرفته، که در آن از واژه‌های سوادکوهی نیز استفاده شده است؛ ذات‌الله شهریاری نیز در کتاب خود با عنوان گویش سوادکوهی (کرج، 1393 ش) به توصیف این گویش پرداخته است. 

ویژگیهای آوایی 

همخوانهای گویش سوادکوهی همانند همخوانهای فارسی معیار هستند. تنها تفاوت در آن است که در سوادکوهی به‌جای همخوان ملازیِ واکدارِ انسدادیِ / q/ در فارسی، همخوان ملازیِ واکدار سایشیِ / γ/ وجود دارد (رضایی، 54) راستارگویوا و ادلمان (Edel'man) نیز در توصیف نظام آوایی گیلکی، مازندرانی، شهمیرزادی ــ که همسایۀ سوادکوهی است ــ و وِلاترویی (شرق جادۀ چالوس)، همخوان / γ/ را از همخوانهای این گویشها دانسته‌اند (ص 481). همچنین، زاویالووا (Zav'yalova) وجود این همخوان را در مازندرانی و نیز در گیلکی نشان داده است (ص 110). 
در سوادکوهی 7 واکه وجود دارد: /aد،دǝد، eد، iد، âد، oد، u/، اما در تعیین شمار و نوع واکه‌ها چندرأیی به چشم می‌خورد. به نظر علی رضایی، در سوادکوهی واکۀ میانی /o/ وجود ندارد و در واژه‌های فارسی هرجاکه این واکه به کار رفته، در سوادکوهی یا واکۀ / u/ به کار می‌رود، مانند / xord/ > / xurd/ و یا واکۀ خنثای / ǝ/ ، مانند / bǝn/ د< /bon/ (ص 55-56)؛ به این ترتیب، وی معتقد است که واج / ǝ/ نیز در این گویش وجود دارد. اما ایران کلباسی در آونویسی یک متن سوادکوهی وجود واکۀ /o/ را تشخیص داده، و آن را به کار برده است (فرهنگ، 473-475). راستارگویوا و ادلمان نیز با ارجاع به زاویالووا واکۀ / o/ و نیز واکۀ / ɛ/ را در نمودار واکه‌های مازندرانی آورده‌اند که نزدیک به همان / ǝ/ است؛ اما واکۀ / â/ (واکۀ پسین، گرد و افتاده) در این نمودار دیده نمی‌شود (ص 465). محمدباقر نجف‌زاده هم در جای‌جای فرهنگ خود واژه‌هایی را آورده است که واکۀ / o/ در آنها وجود دارد، مانند: orbu «گلابی» در موضع آغازی (ص 85)، goneh «می‌گوید» در موضع میانی (ص 45) و dao «واحد طول برابر یک‌صد متر» در موضع پایانی (ص 166). البته بسامد واکۀ / u/ در این گویش به نسبت فارسی معیار بالاتر است، به این صورت که در واژه‌‌های مشترک میان سوادکوهی و فارسی، در برخی مواضع که در فارسی / o/ به کار می‌رود، در این گویش / u/ مشاهده می‌شود، مانند: guǰe «گوجه»، tuneke «تُنُکه‌ <دشورت>»، kumaǰ «کُماج» (نوری‌نژاد، گویش، 39، 63، 66). هرچند، نوری‌نژاد در آوانویسیهای هر دو کتاب خود از نشانۀ / ū/ که برای نمایاندن گونۀ کشیدۀ / u/ به‌کار می‌رود، برای نشان دادن واکۀ گرد پسینِ افراشته استفاده کرده است؛ اما برپایۀ نوشته‌های متخصصانی مانند کلباسی، راستارگویوا، ادلمان، زاویالووا و رضایی چنین واکه‌ای در گویش مازندرانی و پیرو آن، در سوادکوهی وجود ندارد. براین اساس، وجود واکه‌های / o/ و / ǝ/ را در این گویش باید پذیرفت. درنتیجه، یکی از تفاوتهای نظام واکه‌ای سوادکوهی با فارسی معیار، وجود واکۀ خنثای / ǝ/ است (تحقیقات ... ). 
از دیگر تفاوتهای نظام واکه‌ای سوادکوهی با فارسی معیار، نبودن واکۀ مرکب در سوادکوهی است. علی‌اشرف صادقی نشان داده است که به‌طورکلی در مازندرانی رشتۀ ow (در مرحلۀ قدیم‌تر، aw) به u و رشتۀ ey غالباً به i بدل شده‌اند» («سه اثر ... »، 70-71). علی رضایی نیز ثابت کرده است آنچه در برخی دیگر از گونه‌های مازندرانی واکۀ مرکب دانسته شده، درواقع تلاقی دو واکۀ متعلق به دو هجای متفاوت است (ص 57). 
در سوادکوهی تبدیل / âm/ و / ân/ به / um/ و / un/ فرآیند رایجی است، مانند: Garun «قران» (کلباسی، فرهنگ، 473)، arsiyubun «آسیابان» (پهلوان، 238)، nâhangum «ناهنگام» (نوری‌نژاد، ضرب‌المثلها، 69)، šum «شام» (همو، گویش، 64). 

ویژگیهای صرفی


ضمیر 

ضمیرهای شخصی در سوادکوهی به این قرارند: / men/ «من»، / te/ «تو»، / ve/ «او»، / emâ/ «ما»، / šemâ/ «شما»، / vešun/ «آنها» (همان، 16). کلباسی ضمیر دوم‌شخص مفرد را به‌صورت /to/ ضبط کرده (فرهنگ، 476)، اما در همۀ دیگر نمونه‌های موجود، صورت /te/ به کار رفته است، مانند: mǝn tǝ ne dun «من تو را می‌شناسم» (یوسفی، 92)، te age kučeke aγuz hassi «تو اگر گردوی کوچک هستی» (نوری‌نژاد، ضرب‌المثلها، 53)، te tang-o kašiye demmâl dari «تو دنبال ریسمان و کمربند اسب هستی» (پهلوان، 237).
ضمیرهای اشاره در سوادکوهی عبارت‌اند از: / on/،د/ ontâ/ «آن» و / intâ/ «این» < در حالت مفرد> و / onân/ «آنها»، / inân/ «داینها» < در حالت جمع> (نوری‌نژاد، گویش، 17). 
ضمیر ملکی در سوادکوهی تنها به‌صورت جدا (ناپیوسته) به کار می‌رود. برای بیان مالکیت با کمک ضمیر، همان ضمیرهای شخصی به‌صورت پیشایند استفاده می‌شوند. در کاربرد ضمیرهای ملکی، این موارد مشاهده می‌شود: 1. در ضمیرهای ملکی اول‌شخص و دوم‌شخص مفرد، همان ضمیرهای شخصی به‌صورت پیشایند و بدون تغییر به کار می‌روند، ماننددme sere «خانۀ من»، te sere «خانۀ تو»؛ 2. ضمیر ملکی سوم‌شخص مفرد با افزودن واکۀ / e-/ + همخوان میانجی / -n-/ در پایان، ساخته می‌شود، ماننددvene sere «خانۀ او»؛ 3. در ضمیرهای ملکی اول‌شخص و دوم‌شخص جمع به‌جای واکۀ / â-/ در پایان ضمیر شخصی، واکۀ / e-/ می‌نشیند، ماننددemehsere «خانۀ ما»، šemehsere «خانۀ شما» (همان، 18). در اول‌شخص جمع صورت / ame/ یا / ami/ نیز ضبط شده است، ماننددamehârde «آردمان را» (همو، ضرب‌المثلها، 35)، ami xeške darre «درّۀ خشک ما» (احمدی، 71)، ame xeške kile «جوی خشک ما» (پهلوان، 240). 
ضمیر ملکی سوم‌شخص جمع در پایان، واکۀ / e-/ می‌گیرد: vešune sere «خانۀ آنها» (نوری‌نژاد، گویش، همانجا). 

حرف‌اضافه

 برخی از حروف اضافه در این گویش به‌صورت پسایند و برخی دیگر به‌صورت پیشایند به کار می‌روند. مثال از حرف اضافۀ پیشایند: ʔin-tâ kuze re ba-ʔi-ø yo tâ deh bi-yâr-ø «این کوزه را بردار و تا دِه بیاور» (کلباسی، فرهنگ، 473). مثال از حرف اضافۀ پسایند: zenâ me-vâsse vače yâr-n-e «زن برای من بچه می‌آورد» (همان، 474). 
حرف‌اضافۀ / ǰâ/ «از» پسایند است، مانند one ǰâ natǝrs «از او نترس» (یوسفی، 87). 
حرف‌اضافۀ «با» در این گویش، / ǰâ/ به‌صورت پسایند و / bâ/ به‌صورت پیشایند است: šehdimehsilihǰâhserx dârembe «صورت خود را با سیلی سرخ نگه می‌دارم» (نوری‌نژاد،  ضرب‌المثلها، 102)،  šeter re bâr xerne «شتر را با بار می‌خورد» (همان، 97)، venehsâyarehhtirhzande «سایۀ او را با تیر می‌زند» (همان، 157).
حرف‌اضافۀ / vâsse/ «برای»، پسایند است، مانند me vâsse «برای من» (کلباسی، همان، 474)؛ / ver/ نیز به معنای «برای» است، مانند: te ver «برای تو» (یوسفی، 117). / ver/ را واسکانیان (Voskanian) در متنهایی از گونۀ فیروزکوهیِ گویش مازندرانی نیز نشان داده است (ص 128). صورت / vâsse/ گونه‌های دیگری هم دارد: /vasse/ ، مانند te vasse (آوانویسی با برداشت از خط فارسی: «توسّه») «برای تو»، (نک‍ : یوسفی، 122)؛ /sse-/ ، مانند venesse «برایش» (نوری‌نژاد، ضرب‌المثلها، 158- 159)، / tesse/ «برای تو» (همو، گویش، 105). 
حرف‌اضافۀ / re/ «به» در این گویش، پسایند است (مانند «را» در فارسی) و پس از واژه‌های ختم‌شده به واکه، به همان صورت / re-/ ، و پس از واژه‌های ختم‌شده به همخوان، به‌صورت / e-/ تلفظ می‌شود: / e-/ پس از همخوان، navene mardemme nǝšun hâde «نباید به مردم نشان بدهد» (پهلوان، 233)؛ / re/ پس از واکه، ve mardi re ba-ʔu-t-e «او به مرد گفت» (کلباسی، فرهنگ، 473).
حرف‌اضافۀ / dele/ «تو، داخل، درون» نیز پسایند است: râhe dele «در راه» (همان، 476). 
به پایان واژه‌های ختم‌شده به همخوان، در ترکیب با برخی حرف‌اضافه‌های پسایند، گاه واکۀ / e-/ یا / i-/ افزوده می‌شود: mâre ǰâ «از مادر» (نوری‌نژاد، ضرب‌المثلها، 114)، angure ǰâ «از انگور» (پهلوان، 239)، betime vâsse «برای شکم»، (همو، 241)، varfe dele «توی برف» (نوری‌نژاد، همان، 132-133)، safare dele «توی/ در سفر» (همان، 25). مثال از واکۀ / i-/د: še keli dele «توی لانه‌اش» (یوسفی، 104). مثال از واژۀ ختم‌شده به واکه که در ترکیب با حرف‌اضافۀ پسایند، واکۀ / e-/ نمی‌گیرد: asbe turǝ dǝlǝ «توی توبرۀ اسب » (یوسفی، 101-102)، še sâye ǰâ «از سایۀ خودش» (نوری‌نژاد، همان، 102).
نشانۀ اضافه در سوادکوهی، / e-/ پس از همخوان و / ye-/ پس از واکه است. / e-/ پس از همخوان: pite tan-šerun «حمام قدیمی و کهنه» (کمرپشتی، 97)؛ / ye-/ پس از واکه: kuze-ye sar «سرِ کوزه» (کلباسی، همان، 473). 
تکواژ جمع در این گویش، / â-/د، / hâ-/ (همان، 476) و / un-/ است، مانند: činekâ-hâ «جوجه‌ها» (همان، 474)، mâstâ «ماستها» (همان، 475)، vačun «بچه‌ها»، mârun «مادران» (نوری‌نژاد، همان، 153)، kasun «کسان» (پهلوان، 249)، pǝserun «پسران» (کمرپشتی، 99)، xâxǝrun «خواهران»، nukerun «نوکران» (همو، 99-100)، gâlešun «گالشها» (همو، 105). ضمیرهای اشاره با تکواژ /ân-/ جمع بسته می‌شوند: / onân/ «آنها»، inân «اینها» (نوری‌نژاد، گویش، 17). 

ساخت و زمانهای فعل 

نشانۀ مصدری در فعل سوادکوهی / en-/ است: bakušten «کشتن»، bazuen «زدن»، baxerden «خوردن»، badien «دیدن» (همان،20). در سوادکوهی زمان گذشتۀ ساده وجود ندارد و برای بیان آن از ساخت گذشتۀ نقلی با این فرمول استفاده می‌شود: برای 5 شخص (به‌جز سوم‌شخص مفرد)، شناسه + ستاک گذشته + پیشوند؛ برای سوم‌شخص مفرد، ø + ستاک گذشته + پیشوند، مانند: de-kašt-eme «کاشتم، کاشته‌ام»،دde-kašte-øد«کاشت، کاشته است» (کلباسی، «گذشته ... »، 82-83؛ نیز نک‍ : نجف‌زاده، 70؛ نوری‌نژاد، گویش ...، 22). 
با مقایسۀ صرف افعال در دو زمان گذشته و حال، برخی تفاوتها در شناسه‌های فعل مشاهده می‌شوند؛ برای نمونه، فعل burden «رفتن»: 
زمان گذشته: burde-ma «رفتم»، burd-i «رفتی»، burde «رفت»، burde-mi «رفتیم»، burde-ni «رفتید»، burde-ne «رفتند». 
زمان حال (همان فعل «رفتن» که از ریشۀ دیگری است): šu-mbe «می‌روم»، šu-ni «می‌روی»، šu-ne «می‌رود»، šu-mbi «می‌رویم»،دšu-nni «می‌روید»، šu-nne «می‌روند» (همان، 21). 
زمان گذشتۀ بعید: burd bime «رفته بودم»، burde bi «رفته بودی»، burde biye «رفته بود»، burde bimi «رفته بودیم»، burde bini «رفته بودید»، burde bine «رفته بودند». 
وجه ملموس، مانند فارسی معیار، با فعلی که برابر با فعل داشتن در فارسی است ساخته می‌شود: darembe xerembe «دارم می‌خورم»، darni xerni «داری می‌خوری»، darne xerne «دارد می‌خورد»، darembi xerembi «داریم می‌خوریم»، darenni xerenni «دارید می‌خورید»، darenne xerenne «دارند می‌خورند» (همان، 22). 

ویژگیهای نحوی 

در سوادکوهی جایگاه فعل در جمله پس از فاعل است، مانند: ve bemu «او آمد» (همان، 19)،دmardi kuze-ye sar re baʔiteh/hbayteد«مردْ سرِ کوزه را گرفت» (کلباسی، فرهنگ، 473).
همان‌گونه که گفته شد، ضمیرهای ملکی پیش از اسم می‌آیند: me sere «خانۀ من»، te sere «خانۀ تو»، vene sere «خانۀ او»، ame sere «خانۀ ما»، šeme sere «خانۀ شما»، vešune sere «خانۀ آنها» (نوری‌نژاد، همان، 18). جابه‌جایی ضمیر ملکی نسبت به فارسی معیار، در ضمیر انعکاسی / še/ «خود» نیز دیده می‌شود: še duš-e sar «روی شانۀ < دوش> خود» (کلباسی، همانجا)، še mâle xub dâr «مالِ خود را خوب نگهداری کن» (نوری‌نژاد، ضرب‌المثلها، 93). 
جابه‌جایی در این گویش در ترکیبهای وصفی و اضافی نیز رخ می‌دهد: مثال از ترکیب وصفی: torke xǝdâbaxš «خدابخشِ تُرک» (کمرپشتی، 96)، buri junekâ «گاو نر جوان زردرنگ» (همو، 105)؛ مثال از ترکیب اضافی: amirakreme γǝšun «قشون امیراکرم» (همو، 96)، šâle ɡavâh «گواهِ شغال» (نوری‌نژاد، همان، 96).

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: