خوری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 29 بهمن 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/274446/خوری
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ نشده
خوری / χuri/ ، از گویشهای مرکزی ایران، زیرشاخۀ گویشهای منطقۀ کویر و از مجموعهزبانهای ایرانی شمال غربی، که در شهر «خور»، مرکز شهرستان «خور و بیابانک» رواج دارد. در سرشماری سال 1395 ش مرکز آمار ایران، جمعیت شهرستان خور حدود 765‘6 تن بوده است («درگاه ... »، بش ). این شهرستان در ˚58 و ´26 و ˝15 طول شرقی از نصفالنهار گرینویچ و ˚32 و ˝56 عرض شمالی از خط استوا قرار دارد. ارتفاع خور از سطح دریا 829 متر است. بخش خور و بیابانک از جنوب به استان یزد، از شمال به استان سمنان، از شرق به خراسان و از غرب به کاشان محدود میشود (حکمت یغمایی، 10). در 3 روستای دیگر منطقه گونههایی شبیه به خوری هنوز اندک رواجی دارند و عبارتاند از: «فرخی»/ farroχi/ (به گویش محلی، «فروی»/ farvi/ و صفت نسبی «فرویگی»/ farvigi/ ؛ در 16کیلومتری شمال غرب خور، با جمعیت 502‘2 تن)؛ «گرمه»/ garme/ (به گویش خوری،/ garmɑ/ و به گویش گرمهای،/ garg/ و صفت نسبی/ gargy/ ؛ در 30کیلومتری جنوب خور، با جمعیت 188 تن)؛ «ایراج»/ irɑǰ/ (در گویش خوری،/ e:rɑ/ ؛ در 54کیلومتری جنوب غرب خور، با جمعیت 301 تن) (تحقیقات ... ؛ نیز نک : کیا، 34-35). دو گویش خوری و فرویگی، بهسبب فاصله کم خور از فرخی، تفاوت معناداری ندارند و برای ساکنان تقریباً قابل فهماند. دو گویش تاکنون پژوهشنشدۀ «گرگو/ گَرمهای» و «ایراجی» نیز چنین وضعیتی نسبت به هم دارند؛ اگرچه ایراجی را باید گویشی مرده به شمار آورد، زیرا فقط در دو ـ سه خانواده در روستای ایراج به آن گفتوگو میشود. احتمالاً در روستای «مهرجان» (به گویش خوری،/ mεhregun/ ، در جنوب شرقی خور به سمت یزد) نیز گویشی شبیه به خوری وجود داشته، که از بین رفته است (تحقیقات). دلیل این احتمال، وجود مقالۀ ایوانف (1308 ش/ 1929 م، نک : مآخذ) است. لازم به یادآوری است که مهرجانیها در فرهنگ مردم منطقه به «جُهود» معروفاند. بر این اساس، احتمال میرود که در آن تاریخ، یعنی حدود صد سال پیش، اقلیتی یهودی در آنجا ساکن بوده باشند. خور شهری دوزبانه بوده، و گویش خوری حتى در قدیم نه در تمام خور، بلکه فقط در محلۀ خاصی از آن رواج داشته است. این گویشورانِ معروف به «بالونی»/ bɑluni/ در غرب خور (معروف به «کلاغو»/ kalɑgu/ )، و فارسیزبانانِ معروف به «کوچونی»/ kuʧuni/ در قسمت شرقی (معروف به «دِهزیر»/ dεhžir/ ) ساکناند. این جمعیت نیز به دلایل مختلف روبهکاهش گذاشته، و امروزه شاید بیش از 300 تن گویشور خوری باقی نمانده باشد. قدیمیترین سند مکتوب از گویش خوری، قطعهای سهبیتی سرودۀ ابوالحسن یغمای جندقی (1196-1276 ق)، شاعر دورۀ قاجار است. سبب نامگذاری خور که در گویش محلی به آن / dε:χur/ «دِه خور» و در گویش روستای گرمه به آن / hesp/ «هسپ» (نیز/ hespigun/ «خوریها») گفته میشود، مشخص نیست (تحقیقات).
از میان پژوهشهای پیشین دربارۀ گویش خوری به اینها میتوان اشاره کرد: مهدی عباسی، «زبان و ادب خور و بیابانک»، مجموعهمقالات نخستین همایش ملی ایرانشناسی، تهران، 1383 ش، ج 1؛ لسانالحق طباطبایی، سرو ایراج (ترانههایی از جندق، خور و بیابانک)، تهران، 1387 ش و افسانۀ نرتنبوق و شاه عباس، تهران، 1392 ش.
خوری 23 همخوان دارد. لُکوک (ص 324) همخوانهای خوری را همانند فارسی میداند؛ اما عباسی (ص 5-6) آنها را 25 همخوان، دو واج بیشتر از همخوانهای فارسی، بدون ارائۀ جفتکمینهای γ (در الفبای آوانگار بینالمللی، [ʁ]) و w، عنوان میکند، مانند γalif «دیگ کوچک» و ǰowo «جواب». به احتمال بسیار این دو آوا واجگونهاند، یعنی γ واجگونۀ/ q/ و w واجگونۀ/ v/ است. چاکنایی / ʔ/ در مواردی دیده میشود: ǰaʔd «شتر سهساله»، ǰaʔdå «جاده» (شایگان، 72، 181). سایشی/ ž/ بسامد بالایی دارد: kiži «پستان»، mōžu «بادام تلخ کوهی»، bižå «جوانۀ نخل»، āγēž «نوعی بوتۀ بیابانی» (همو، سراسر اثر)؛ تمایزدهندگی آن را در این جفتکمینهها میتوان دید: žåg «عصب/ پِی»، šåg «شانۀ سر»؛ hāži «نشسته <است>»، hāši «بچهشتر». شمار واکههای خوری دقیقاً مشخص نیست. لکوک (همانجا) آنها را 13 واکه میداند، شامل: 6 واکۀ کوتاه a, e, i , o, ö, uد، 4 واکۀ بلند ā, ē, ō, ūد، 3 خیشومیشدۀ ã, õ, ũ ؛ اما عباسی (ص 5- 8) از 8 واکۀ i, e, ε, a, u, o, ᴐ, â یاد کرده، و برای تقابل/ ᴐ/ با دیگر واکهها، جفتکمینههای fᴐr «خورشید»، fâr «خواهر» و pᴐs «بز»، pos «پسر» را ارائه کرده است. واکۀ / ᴐ/ را که فرهوشی (ص 1) با / ˚a/ (برای نمونه: sa˚r «سر»)، شایگان (ص 22) با / å/ (برای نمونه: āyår «آتش») و طباطبایی با / ᴐ/ نشان دادهاند، ایوانف (ص 47) بهعنوان یکی از 3 ویژگی نظام آوایی خوری برشمرده، و آن را آوایی با طنین [o] دانسته است که متناظرش در فارسی، آواهای [a, ä, e] هستند. تشخیصندادن درست واکۀ / ᴐ/ سبب یکدستنبودن آوانویسی واژههای خوری در منابع مختلف شدهاست، مانند: pa˚s (فرهوشی، 9)، pᴐs (عباسی، 6)، pās (شایگان، 54)، poz (حسندوست، 1/ 206) «بُز» (قس: pah در فارسی میانه، نک : مکنزی، 20)؛ āyår (شایگان، 22)، ayor/ ayer/ ohir (حسندوست، 2/ 578)، ayer (ویندفوهر، 244)، ayᴐr (کیا، 12) «آتش» (قس: ādur در فارسی میانه، نک : مکنزی، 5). این واکه که بیشتر در تناظر با / a/ فارسی (نیز فرویگی) قرار دارد، درصورت اضافهشدن وند، به واکههای دیگر (که شاید صورت زیرساختی آن باشند) تبدیل میشود: xᴐr «خَر»، xεr-i «خری/ یک خر»؛ âyᴐr «آتش»، âyεrũ(n) «شبنشینی»؛ dᴐr bassâ «در بسته است»، dεr-ũ bassâ «درها بسته است»؛ tᴐ «تو»، e:v te[h]-e be-di «او تو را دید» (تحقیقات؛ نیز نک : عباسی، 17 بب ، شایگان، 22). از دیگر فرآیندها، خیشومیشدگی و کشش واکهای است، مانند rĩ «روز»، nehã «نیستند»، dege:ži «<پوست> میکَنَد/ میشکافد» (قس: degeži «میرسد»). این مسئله نیز سبب آوانگاریهای مختلف در منابع خوری شده است: he:g (عباسی، 6)، hēg (شایگان، 216)، heyg (ویندفوهر، همانجا)، heyg/ hek (حسندوست، 1/ 555) «تخممرغ». خیشومیشدگی واکهها متداول و ممیز معنا ست: ženũ «زنها»، ženu «زنه <معرفه>»؛ ولی خیشومی محذوف پایانی، پیش از واکه دوباره ظاهر میشود: mɔ̃ «مَن»، man-ɔ̃ «مَن هم». ساخت هجا نیز v(cc)د(c) است (تحقیقات؛ نیز نک : عباسی، 7- 8). خوری از نظر واجشناسی تاریخی وضعیتی تقریباً ناهمگون دارد. برخی ویژگیهای آن شبیه به زبانهای گروه شمال غربی، برخی مربوط به گروه جنوب غربی، و برخی خاص خود خوری است. ویژگیهای شمال غربی خوری عبارتاند از: 1. وجود [ž] شمالی دربرابر [z] جنوبی: žen «زن»، žång «زنگ/ زنگار»، žešt «زشت»، nomāž «نماز»، -pež «پَز ـ »، -suž «سوز ـ »، -muž «مَک ـ » (مکیدن)، -siž «ساز ـ »، -riž «ریز ـ »، -giž «بیز ـ »، -tiž «تاز ـ »، -goriž «گُریز ـ »، hižår «انجیر»، tēžå «تازه»، tiž «تیز»، dahliž «دالان/ دهلیز» (قس: مثالهای جنوبیِ derugez «دروغگو» (در لفظ: دروغواج)، zandå «زنده» و ārzũ «ارزان»). 2. وجود [z] شمالی در برابر [d] جنوبی: zumā «داماد»، -zuni «دانست ـ ». (قس: مثالهای جنوبیِ bāhu «بازو» و duž «دوش/ دیروز»). 3. وجود [s] شمالی دربرابر [h] جنوبی: āsk «آهو»، ruvās «روباه»، kēsu «کوچک»، pås «بز» (قس: فارسی میانه، pah «گوسفند»، نک : مکنزی، 63). ویژگیهای فرعیتر اینها هستند: 1. تضعیف خوشۀ [-fr] به hordāšō :[(h)(v)r-] «فرداشب»، pasordā «پسفردا»؛ -raveš-/ raved «فروش ـ / فروخت ـ »، raseng «فرسنگ». 2. تضعیف dōt :[x] «دختر»، -dōd «دوخت ـ » (دوشیدن)، -sōd «سوخت ـ »، -pēd «پخت ـ »، -sēd «سَخت ـ » (سنجیدن/ وزنکردن)، -rēd «ریخت ـ »، -ged «بیخت ـ »، -hēd «هیخت ـ » (کشیدن)، -gorēd «گریختن»، -raved «فروخت ـ »، -gotد(wāxt>) «گفت ـ »، sohr «سرخ»، tahl «تلخ»، sēr «استخر»، čēr «چرخ»، molah «ملخ»، nahå «نخود»، kelu «کلوخ»؛ تضعیف [x] آغازی نیز دیده میشود: harguž «خرگوش» (قس: xår «خَر»)، hormâ «خرما»، hamir «خمیر»، -hōs «خُسب ـ »، hō «خواب». 3. تضعیف du :[q] «دوغ»، deru «دروغ»، čerō «چراغ»، kalā «کلاغ»، ravon «روغن»، šilåm «شلغم». 4. تضعیف kēž :[b/f] «کفش»، nērin «نفرین»، ōrešåm «ابریشم»، ōr/ohr «ابر»، šō «شب»، oftō «آفتاب»، qassō «قصاب». 5. تضعیفâyår :[d] «آتش»، mazgå «مسجد»، mâ «مادر»، pi «پدر»، berâ «برادر»، esbi «سفید»، zi «زود»، di «دود»، keli «کلید»، čâyår «چادر»، ruvå «روده»، kēyå/ keyyå «خانه» (قس: فارسی، کَده)، kân «کدام»، laqqå «لگد». از تحولات آوایی مشترک با گروه جنوب غربی به این 3 مورد میتوان اشاره کرد: 1. وجود [s] جنوبی دربرابر [r] شمالی: pos «پسر»، ōves «آبستن»، âsiyō «آسیاب». 2. وجود [ǰ] جنوبی دربرابر [y] شمالی: -ǰuši «جوشید ـ »، ǰō (گویش ایراجی: ǰaw) «جو»، ǰufun «خرمن»، ǰohn/ ǰân «هاون»، ǰamål «دوقلو». 3. [d] جنوبی دربرابر [b] شمالی: dår «دَر»، di «دیگر». دگرگونیهای آوایی خاص خوری عبارتاند از: 1. تبدیل [-x] ایرانی میانه به fâr :[f-] «خواهر»، får «خورشید»، -far-/fârd «خور ـ / خورد ـ »، -fin-/fånd «خوان ـ / خواند ـ »، -fåft «خُفت ـ »، fin «خون»، få «خود» (fεmun «خودمان»)، (ko>*xo>*) fo «که». 2. تقویت [w] ایرانی میانه به gårzegår :[g] «برزگر»، gâ «باد»، gåččå «بچه»، gârun «باران»، galg «برگ»، giž «پنبه» (قس: فارسی، وَش)، garå «برّه»، gist «بیست»، gid «بید»، gâyem «بادام»، gahešt «بهشت»، gahi «عروس» (قس: فارسی، بیوگ)، giyå «بیوه»، gâzi «بازی»، gâng «بانگ/ اذان»، gehinå «بهانه»، gâvår «باور»، gåss «بَس»، gâš «برگ خزان» (قس: پارتی، wāš)، gozår «بزرگ»، geštår «بیشتر»، gahtår «بهتر»، ge(š)ši «گشنه»، gâli «زگیل» (قس: فارسی، بالو)، goftån «بافتن»، gōfå «بافه» (دستۀ گندم یا جو)، gorgå «واره/ بَرغ»، går «بَر/ طرف» (قس: garâgår «برابر»)، gazi[y]ån «دویدن» (در لفظ: وَزیدن)، gâzi[y]ån «باختن» (در لفظ: بازیدن)، -uš-/gotد(g) «گوی ـ / گفت ـ » (قس: پارتی، -wāž-/wāxt، نک : مکنزی، 89)؛ -gin «بین ـ »، ganu «بَنه». 3. تقویت [x] ایرانی میانه به [k] (مشترک با کُردی و بلوچی): kerus «خروس»، nâkon «ناخن»، kång «خنده»، kåni[y]ån «خندیدن». 4. تقویت [m] میانواکهای به [v] (مشترک با کُردی): -âvå «آمد ـ ». 5. تضعیف miž :[š] «میش»، riž «ریش»، duž «دوش/ دیروز»، huž «خوشه»، guž «گوش»، espež «شپش»، -kož «کُش ـ »، niženâ[y]ån «نشانیدن»، dårvež «درویش». 6. حفظ پسوند k/gد(a)- ایرانی میانه: tarâsk «ترازو» (فارسی میانه: tarāzūg، نک : همو، 82)؛ âyeng «آینه» (بلوچی: ādenk)، žerg «زیره»، tåfk «تابه»، arg «ارّه» (بلوچی: arrag)، karg «تنور» (قس: ابیانهای، kera)، mâlg «ماله»، šåg «شانه»، avesk «آستین»، ofk «آبله»، avofk «خمیازه» (قس: گزی، ayove)، ârešk «آروغ»، nâg «بینی»، nåfk «ناف»، meženg «مژه»، sârg «سار»، mošk «موش»، mērešk «مورچه»، tâlg «موریانه»، našk «نوک»، pešk «هستۀ خرما» (نیز: pešku «هستۀ هلو و زردالو»)، ōsång «افسانه»، morg «مُهره»، dâng «دانه». مهمترین تحول واکهای، پیشینشدگی واکههای پسین است: kodi «کدو»، sižɛ̃ «سوزن»، šim «شام»، mim «موم»، mahliž/ma:liž «محلوج» (پنبۀ زدهشده)، dešmin «دشنام»، kolin «کلون»، mi(v) «مو»، gali «گلو»، tit «توت»، sâbin «صابون»، dir «دور»، kičå «کوچه»، kahdin «کاهدان»، angir «انگور»، âsmin «آسمان»، -min «مان ـ » (ماندن)، tanir «تنور»، nōri «نوروز»، gešt «گوشت»، pel «پول»، qen «کون»، sesk «سوسک»، ketēb «کتاب»، lahēv «لحاف»، hasēb «حساب»، kērd «کارد»، -siž «ساز ـ »؛ -kir «کار ـ » (کاشتن)، bilâ «بالا» (شایگان، سراسر اثر).
اسمْ فاقد جنس است. نشانۀ جمع، تکواژ /ũ-/ (پیش از واکه، /un-/ ) است: dizi[g]ũ «گنجشکها»، kârũ «کارها»؛ اما: kârun-a «کارهایت». نشانۀ نکره، عدد yε/ ya «یک» و پیبست i- است: yε hâši[g]i «یک بچهشتری». نشانۀ معرفه (نیز تحبیب و تصغیر)، تکواژ u- است: dizi[g]u «گنجشکه/ گنجشکک <تحبیب>». وند/ō-/ نشانۀ ندا ست: dōdu[g]ō «ای دختره/ دخترک». پسوند/εgε-/، وند بزرگنمایی و زشتنمایی است: dibεgε «دیو بزرگ و بدریخت». وابستههای اسم، مانند فارسی، بعد از هسته و با کسرۀ اضافه میآیند: fi-[y]e giž «کَرت پنبه»، perun-e ǰohun «پیراهن زیبا». صفت تفضیلی با تکواژ tår- (پیش از واکه، tar-) ساخته میشود: pitår «پیشتر»؛ gådtår «بدتر». ضمیرهای شخصی عبارتاند از: mɔ̃/ man «من»، tᴐ/ tε/ te «تو»، e:v «او»، amε «ما»، ešmε/ šemε «شما»، e:vũ(n) «آنها». ضمیرهای اول و دومشخص مفرد پیش از واکه با گونۀ دوم خود ظاهر میشوند: te-[h]e bedi «تو را دید». ضمیرهای پیبستی اینها هستند: ɔ̃/ -am- «ـ م»، a(t)- «ـ ت»، (:)e- «ـ ش»، εmũ(n)- « ـ مان»، εtũ(n)- « ـ تان» و ũ(n)- « ـ شان». تکواژگونههای دوم پیش از واکه ظاهر میشوند: čĩ?دnum-a «نامت چیست؟»؛ bāhu-[g]at-ẽ «بازویت است». ضمیر مشترک [f(ᴐ)] «خود» بیشتر با ضمیرهای پیبستی همراه است: fɔ̃/fam «خودم»، fa(t) «خودت»، fe(:)/ fey «خودش»، fε(:)mũ(n) «خودمان»، fε(:)tũ(n) «خودتان»، fe:yũ(n)/ fyyũ(n) «خودشان». پرسشواژهها عبارتاند از: ki «کی»، či «چه/ چی»، kō «کِی»، ku «کجا»، kɔ̃(n)/ kεm «کدام»، čånd «چند»، čeqadå «چقدر»، barče «برایچه/ چرا»، čezon «چگونه». برخی از قیدهای پرکاربردتر: âǰi «آنجا»، ilu «اینجا»، hamĩ(n) «حالا/ اکنون»؛ por «زیاد»، xeylĩ(n) «خیلی»، hårgez «هرگز». حرفهای اضافه همگی پیشاضافهاند: a «به» ([aš] پیش از ضمیرهای پیبستی: aš-å̃ «بِهِم»)، pεy «با/ همراهِ»، de «به/ در»، bar «برایِ»، peri(v-e) «پیشِ/ نزدِ»، ši(v-e) «زیرِ»، ri(v-e) «رویِ»، to «تویِ». مفعول مستقیم نشانهای ندارد. حرفهای ربط عبارتاند از: o- «و»، ge/ fo «که»، vεlē «ولی»، yâ «یا»، ɔ̃- «هم/ نیز» (عباسی، 16-23؛ طباطبایی، باغ ... ، 126؛ شایگان، سراسر اثر).فعلْ دو ستاک حال و گذشته دارد. ستاکهای گذشته به دو گروه باقاعده و بیقاعده تقسیم میشوند. باقاعدهها با افزودن 3 وند /i/ ،د/â-/ و /d- ،دt-/ به ستاک حال ساخته میشوند، مانند -gâr-i «بارید ـ »، -lo:s-iد «برخاست ـ »؛ -gežen-â «رسانید ـ »، -ašn-â «شنید ـ »، -gof-t «بافت ـ »، -âkon-d «انداخت ـ ». بیقاعدهها رابطۀ صرفی دقیقی با ستاک حال خود ندارند: -mεr-/ mard «میر ـ / مُرد ـ »، -gež-/goy «رس ـ / رسید ـ »، -kot-/kost «زن ـ / زد ـ ». وند صفت مفعولی â/-å- است: šiyâ/šiyå «رفته»، âviyå/âviyâ «آمده». شناسهها عبارتاند از: ɔ̃/-am- « ـ م»، i- « ـ ی»، i/ -Ø/-u- « ـ د»، ẽ(m)- « ـ یم»، et/-ã(n)- « ـ ید»، ã(n)- « ـ ند». شناسۀ سومشخص مفرد در زمان حال، i- و در زمان گذشته Ø- و در زمان حالِ دو فعل «رفتن» و «شدن»، u- است: dešu «میرود»، debu «میشود». شناسۀ دومشخص جمع، ã(n)- فقط در ساخت فعل امر به کار میرود. وندهای تصریفی فعل عبارتاند از: پیشفعل -be، و پیشوند نمود ناقص -de (پیش از واکه: -ti، مانند ti[y]ašni «میشنوی/ میشنود») (عباسی، 8 بب ).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید