صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / کوه /

فهرست مطالب

کوه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 31 شهریور 1403 تاریخچه مقاله

کوه، از پدیده‌های طبیعی با بازتابهایی فراوان در فرهنگ مردم.
ایران کشوری است کوهستانی که دو رشته‌کوه بزرگ البرز در شمال و زاگرس در غرب و جنوب غربی، و نیز بلندیهای مکران در جنوب و کوهستانهای دیوارۀ شرقی فلات، آن را در بر گرفته است ( فرهنگ ... ، 1؛ جعفری، 1/ 16-22).

کوه، اسطورۀ آفرینش

مردم برای تشریح شگفتیهای آب و کوه، اسطوره‌های فراوانی پدید آورده‌اند. در باورهای اساطیری ایران، 4 نگرش دربارۀ پیدایش کوه وجود دارد: 1. کوهها از زمین برآمده‌اند؛ مانند درختان که از ریشه‌های زیر زمین می‌رویند (بندهش، 65). بزرگ‌ترین کوه عالم از زمین زاده شد و مدتها رشد کرد؛ سپس، کوههای دیگری را به وجود آورد. زمین در سطح گسترش، و فرزند او (کوه) ارتفاع می‌‌یافت (قرشی، 149)؛ 2. از روایات دینی بندهش (ص 52) آشکار است که در سومین مرحلۀ آفرینش، هنگامی که اهوره‌مزدا آسمان و زمین را آفرید، اهریمن برای تباهی آفرینش نیک، به فساد پرداخت. اهوره‌مزدا زمین را شکافت و به درون آن رفت؛ زمین به لرزه درآمد و کوهها از آن روییدند (همان، 65؛ عفیفی، 592). در زادسپرم آمده است: اهریمن با شکستن و زیان‌رسانیدن به زمین باعث شد البرز، که در کنارۀ زمین واقع است، و دیگر کوههای میان زمین برویند (وزیدگیها ... ، 44)؛ 3. به باور ایرانیان، قسمت ازلی آن بوده است که کوههای کوتاه و بلند به‌سبب پستیها و بلندیهای زمین از میان آبها پدید آیند تا موجب جاری‌شدن آب و پیدایش مناطق گرمسیر و سردسیر شوند و عناصر و جانداران طبیعت بتوانند تولیدمثل کنند (حمدالله، 190)؛ 4. هرمزد اخگر (آتش) را در زمین نهاد و کوهها را از آتش رویاند ( اوستا، 1/ 485).
گزارشهای منابع و متون دینی و اساطیری مانند اوستا، بندهش و زادسپرم دربارۀ مدت زمان آفرینش کوهها، تقریباً یکسان است؛ چنان‌که بر‌پایۀ متون یادشده، درحالی‌که سایر کوهها طی 18 سال (در برخی متون 6هزار سال) به نهایت تکامل خود رسیدند، البرز‌کوه این تکامل را 800 سال طی کرد (بندهش، 71؛ وزیدگیها، 45).

کوه، زادگاه و زیستگاه نخستین

کوه و کوهستان در بیشتر ادیان، مرکز هستی و نقطۀ آغاز آفرینش شناخته شده است (خانی، 132) و در تصورات اساطیری مشرق‌زمین، زادگاه نخستین انسان و نخستین زیستگاه انسانی بوده است (قرشی، 129، 174). بر‌پایۀ باورهای ایرانی، کیومرث، نخستین انسان و پادشاه جهان، کوه‌نشین معرفی شده است. او چگاد‌کوه را برای زندگی برمی‌گزیند؛ ازاین‌رو، «گرشاه» (شاه کوهستان) نامیده می‌شود (یشتها، 2/ 308؛ سرخوش، 248).

کوههای اسطوره‌ای و افسانه‌ای ایران

ایران چندین کوه اسطوره‌ای دارد که هریک در دوره‌ای از تاریخ و برخی در همۀ ادوار فرهنگ این سرزمین حضور دارند و نقش‌آفرینی می‌کنند. بزرگ‌ترین کوههای اسطوره‌ای ایران عبارت‌اند از:

البرز

نام باستانی آن هَرَئی‌تی است. از این کوه در یشت نوزدهم اوستا، هشرا و هَرابِرِزَئی‌تی نام برده شده است. هَربُرز شکل پهلوی البرز است (رضی، 4/ 2427). البرز در آیین زردشت، کوهی مقدس است؛ زیرا منبع برکات ایزدی است که سرچشمۀ 20 رود بزرگ در آن قرار دارد. گیاه مقدس هوم، سرور گیاهان و سبب بی‌مرگی، در البرزکوه می‌روید (سلطانی، 26). این کوه جایگاه برخی ایزدان دین زردشتی است و نیز یوغ ترازوی رشن، که کارهای بندگان را بدان می‌سنجند، بر البرزکوه قرار دارد (همو، 25). البرز نخستین کوهی است که از زمین سر برآورده است. بر‌پایۀ یشتها، کوه هَرَئیتی همۀ سرزمینهای خاوری و باختری را در بر گرفته است (2/ 324).
در یسنا، هم‌زمان با ستودن آفرینش نیک مزدا، قله و بلندی هَرَئیتی نیز ستایش شده است (2/ 44)؛ همچنین آمده است: قلۀ کوه البرز جایگاهی است که بزرگان و نام‌آوران به مراسم قربانی و ستایش ایزدان می‌پرداختند و آنجا رویشگاه گیاه هوم بوده است. ایزد سروش (سره اُشَه = Sraosa) بر قلۀ این کوه، برای ایزد هوم، آن شهریار درمان‌بخش زرین‌چشم، مراسم ستایش به جای آورد (یشتها، 1/ 467-471؛ یسنا، 2/ 62).
بلندترین قلۀ این کوه هوگر است، سراسر زرین و درخشان و بلندای آن هزار برابر بلندای انسان و چکاد دائیتی میان آن است (یشتها، 2/ 148؛ هینلز، 435). مردم بر این باور بودند که ستارگان، ماه و خورشید، که تصور می‌رفت زیر طاق قوسی آسمان قرار دارند، به دور قلۀ هرا می‌گردند و کوه جایگاه و آشیان سیمرغ (ه‍ م) نیز دانسته شده است (سلطانی، 23؛ فردوسی، 1/ 166).

کوه اوشداشتار یا کوه خواجه

در بندهش از آن به کوه سیستان نام برده شده، و پس از البرزکوه از زمین روییده است. اوشداشتار به معنی حافظ افسون و صاحب خواری و آسایش است (ص 72، 172؛ هینلز، همانجا). در دوره‌ای که در این منطقه از ایران «حوزۀ روحانیت» برپا بود، این کوه «اوشیدرنه» نامیده می‌شد که بعدها به آن کوه خواجه گفتند (قرشی، 180؛ نیز نک‍ : خواجه، کوه).

ریوند

ریوند به معنی باشکوه است. بندهش آن را در ردیف کوههایی نام برده، که پس از البرز از زمین رُسته است (ص 71، 172). ریوندکوه یکی از 3 کوهی است که آتشهای سه‌گانۀ نماد خوره (فر) در آن برپا می‌شد: آذربرزین مهر/ آتشکدۀ مهر را کی‌گشتاسب بر کوه ریوند در خراسان جای داده بود (همان، 72؛ بهنام‌فر، 127).

سبلان

به آن ساوالان هم می‌گویند (ساعدی، 20). کوه سبلان از دوران ساسانی محل الهام غیبی زردشت بوده و گفته شده است دژ بهمن یا رویین‌دژ بر قلۀ آن قرار داشت. این کوه در آن دوران، برای پیشوایان دینی ایرانی، همانند طور سینا برای یهودیان بود (یشتها، 2/ 307- 309). به نوشتۀ زکریای قزوینی، زردشت این کوه را برای خلوت‌نشینی برگزید و کتاب اوستا را از همانجا عرضه کرد (ص 469). درگذشته، درختان فراوانی در اطراف کوه سبلان قرار داشت و مردم معتقد بودند هر حیوانی از برگ آن درختان تغذیه کند می‌میرد (خواندمیر، 7/ 422؛ نیز نک‍ : ه‍ د، سبلان). 

الوند

مردم همدان و روستاهای پیرامون الوند بر‌ این باورند که زمین‌لرزه هرگز همدان و اطراف آن را ویران نخواهد کرد؛ زیرا، الوند همانند میخی از این شهر و اطراف آن محافظت می‌کند (جهانپور، 182). بر کوه الوند، صخره‌ای بزرگ منسوب به خدایان قرار دارد؛ روی این صخره، دو طاق مربع به همراه کتیبه‌هایی به خط بدیع، کنده‌کاری شده است (همانجا). از گذشته باور داشتند خورشید به هنگام طلوع دو بار به الوند احترام می‌گذارد و کسانی که برای نیایش در حوضِ نبی حضور می‌یابند بـا مشاهدۀ لحظات طلوع خورشید، پیوسته صلوات می‌فرستند (جهانپور، 179؛ نیز نک‍ : ذیل، الوند). 

سهند

در زامیادیشت به‌صورت اسنونت نوشته شده است (یشتها، 2/ 328). کوه سهند پس از انتقال ایران‌ویج به آذربایجان، اهمیت آیینی بیشتری یافت و بر آتشکدۀ آذرگشتسب مشرف شد (قرشی، همانجا). در بندهش آمده است مکان این کوه در آتورپاتگان (آذربایجان) قرار دارد و همچنین کیخسرو (ه‍ م) آتشکدۀ آذرگشسب را در کوه اسنوند بنا نهاد (ص 91؛ یشتها، 2/ 239؛ عفیفی، 437). نام کوه سهند از ریشۀ اوستایی سند و ریشۀ پهلوی سهستن، به معنی به نظر رسیدن، زیبا و بلند است (قرشی، 168- 169). 

بیستون

این کوه در کرمانشاه، بر سر راه همدان واقع است. به‌سبب سنگلاخی‌بودن، به‌سختی می‌تـوان به بالای آن رفت (نک‍ : حمدالله، 192-193؛ خواندمیر، 7/ 423). نام اصلی بیستون بگستانه، به معنی جایگاه بَغ (خدا) و معادل یزدان‌سرای (قرشی، 179)، همچنین به معنی کوه خدا ست. بیستون در فارسی، بغستان خوانده می‌شود، که مرکب از دو بخش بغ و ستان، به معنی پرستش خدا است و چون ایرانیان قله‌های کوهها را برای پرستش خدا مناسب‌تر می‌دانستند، این کوه بلند را جایگاه نیایش خدا قرار دادند و آن را نماد عظمت و شکوه دانستند (بهنام‌فر، 130؛ نیز نک‍ : ه‍ د، بیستون). 

دنا

نام این کوه برگرفته از یکی از بخشهای فروردین‌یشت است و آن را در دوران اشکانیان تا ساسانیان کوهی مقدس می‌دانستند (مجیدی، 20). کوه دنا، بزرگ‌ترین قلۀ زاگرس، در شمال کهگیلویه و بویراحمد واقع است و نزد مردم استان، قداست فراوانی دارد (آذرشب، 261). این کوه به نام دینا و دئنا هم خوانده می‌شود (مجیدی، 19) و در فرهنگ مردم منطقه، بازتابی فراوان دارد (نک‍ : ه‍ د، دنا). 

قاف

افسانه‌ای‌ترین کوه در فرهنگ و ادب ایرانی است. این کوه در 4 حوزۀ افسانه، اسطوره، زبان و باورهای دینی ایرانی نمود آشکاری دارد. بر‌پایۀ برخی باورهای افسانه‌ای و اسطوره‌ای، کوه قاف مادر و ریشۀ دیگر کوهها و آشیان سیمرغ، مرغ افسانه‌ای، است و همۀ دنیا را در ‌بر ‌گرفته، و نزدیک‌ترین نقطه به آسمان است (هینلز، 436؛ نک‍ : ه‍ د، قاف، کوه). 

سایر کوهها

کوه هزار در استان کرمان واقع است و سبب نام‌گذاری این کوه 000‘1 نوع گیاه دارویی است که در آنجا می‌روید (گلاب‌زاده، 171)؛ کرکس‌کوه در کاشان، میان ری و اصفهان واقع است (حافظ ابرو، 1/ 189؛ خواندمیر، 7/ 425)؛ و کوه صفه، که در اصفهان واقع است (جناب، 61). 
از کوهها و رشته‌کوههای معروف ایران می‌توان کوهپایه‌های کوه درفک در دیلمان، کوههای دوهزار در تنکابن، عَلَم‌کوه در کلاردشت، شیرکوه در یزد، شاه‌معلم در ماسوله، زردکوه در چهارمحال و بختیاری، تفتان در سیستان، توچال در تهران، اشتران‌کوه در دورود و الیگودرز، بی‌بی شهربانو در شهرری، بینالود در خراسان رضوی و آلاداغ در خراسان شمالی را نام برد.

باورهای اسطوره‌ای

ایرانیان میان برخی اعتقادات دینی خود و کوه، پیوندهای ژرفی برقرار کرده‌اند.

ستایش کوه

در هزاره‌های 4-2 ق‌م، در فرهنگ پیشرفتۀ آسیای غربی و شبه‌قاره، آب، کوه، زمین، درخت و مار پرستش می‌شدند (قرشی، 47) و در اوستا، کوههایی که آب از آنها جاری می‌شود و قلۀ‌ کوه البرز ستایش شده‌اند (خرده‌اوستا، 73). 

دیدبانی مردم از بالای کوهها

8 تن از یاران مهر در بالای کوهها و برجها، به منزلۀ دیدبانان مهر نشسته و پیمان‌شکنان را می‌پایند؛ به‌ویژه به کسانی چشم می‌دوزند که نخست، به مهر دروغ گویند و راه کسی را در حمایت خود گیرند که به پیمان‌شکنان و دروغ‌پرستان و قاتلان پاکدینان حقیقی حمله می‌برند (یشتها، 1/ 447).

جای چینوت و گذرگاه روان انسانها

برپایۀ باورهای دینی ایرانی، روان انسانها پس از مرگ بر سر پل چینوت (صراط) متوقف می‌شود و پس از سنجش نیک و بد کردارها، تنها کسانی از آن می‌گذرند که کردارهای نیکشان بیشتر از گناهانشان باشد. برپایۀ اشاره‌ای که در اوستا آمده است، یک طرف پل چینوت بر کوه هرا قرار دارد ( ایرانیکا، V/ 594-595).
روان پاکان و بدکاران دربارۀ سرگذشت خود می‌گویند: روان نیک‌مردان و پارسایان در قالب پیکر دوشیزه‌ای بسیار زیبا از پل چینوت می‌گذرد و همراه با ایزدان آسمانی به بهترین جایگاه می‌رسد (وندیداد، 4، 1805-1806).

جایگاه خورشید و مهر

به‌سبب موقعیت جغرافیایی و کوهستانی‌بودن سرزمین ایران، ساکنان این سرزمین همواره شاهد طلوع خورشید از پشت کوهها و غروب در پشت کوههای دیگر بودند؛ ازاین‌رو، کوه را جایگاه خورشید می‌دانستند. این باور به کتابهای دینی آنان نیز راه یافته بود. در یشت دهم گفته شده است: آن کوهی که همواره بامدادان، پیشاپیش گردونۀ آفتاب، مهر از جایگاه عالی‌مقامش جهان را می‌نگرد (رضی، 4/ 2428)؛ نیز در یشتها آمده است: هرئیتی بلندترین کوه ایران بوده است که در آن فرازین گاهش، ستارگان و ماه و خورشید مقام دارند (همانجا)؛ ازاین‌رو، به باور بیشتر مردم، کوهها محل بردمیدن خورشید است (بهنام‌فر، 120).

زنده‌بـودن، جنبش، پویایـی و بالندگی

هنـدو ـ ایرانیـان و حتى هندو ـ اروپاییان قدیم، همچنان که همۀ آبها را روان می‌دانستند و می‌پنداشتند آب ساکن وجود ندارد، بر ‌این باور بودند که کوه ساکن را نیز نمی‌توان تصور کرد (قرشی، 145). حرکت در اساطیر کهن، جهت خاصی نداشت و ویژگی همۀ عناصر محیط و طبیعت حرکت بود (همانجا). در اوستا، «وخشو»، به معنی فزاینده و بالنده، برای رود (جیحون) و هم برای کوه به کار رفته است و واژۀ «وخش» در پهلوی بیانگر افزایش، نمو و در عین حال برآمدگی زمین بود (نک‍ : همو، 147).

مقدس‌بودن

انسان از آغاز آفرینش، کوه را همانند آب ارزشمند ‌دانسته است. بشر غارنشین کوهی را که در آن می‌زیست سخت گرامی می‌داشت و هرچه در زیست و زندگی خود پیشرفت می‌کرد، بر این گرامی‌داشت می‌افزود (همو، 45). در بیشتر فرهنگها و ادیان، کوهستان جایگاه والایی دارد (نوروز، 116). همیشه ارتباطی تنگاتنگ میان انسان و کوه وجود داشته است و این عنصر طبیعی در اندیشه‌ها و باورهای انسانهای قدیم به صورتهای مختلف گرامی‌ و مقدس بود و حتى برای آن ایزد و اسطوره‌ قائل بودند و آن را طبق آیین ویژه‌ای می‌پرستیدند (قرشی، 45-46). بین بیشتر ملتهایی که کوه را مقدس می‌دانستند، عموماً یک کوه از دیگر کوهها مقدس‌تر بوده است. در اساطیر ایران این جایگاه از آنِ البرزکوه است و بر این باورند که البرزکوه، نخستین مکانی است که از زمین فراز رُسته است (سرخوش، 253). 
در فرهنگ ایران باستان، تقدس کوه در زمان دستگاه روحانیت دینی بلخ ایجاد شد. بر‌پایۀ تفسیری که این دستگاه دینی از مناسبات هستی ارائه داد، ایزد مهر «هرا» نام داشت و از فراز هندوکش سر بلند کرد و می‌توانست بر شهرستانهایی چون مرو، هرات، سغد و خوارزم بتابد. بر‌پایۀ این روایت، مهرِ کوه‌نشین سرچشمۀ رودهای بزرگ آن نواحی به شمار می‌آمد (قرشی، 173). پیش از این دوران، یعنی زمانی که هندوکش هربرزئیتی یا هرا نامیده نشده بود، مهم‌ترین اسطورۀ کوه در آیین آریاییان ایرانی شکل گرفت (همو، 174).
اعتقاد به قداست اسرارآمیز کوه و نقش ارتباط‌بخش آن با جهان ماورایی در ادیان بزرگ دنیا پذیرفته شده است. بیشتر پیامبران آیین خود را از فراز کوه برای پیروانشان عرضه کردند و ارتباط غیبی آنان در کوهها برقرار شده است (کمانگر، 65). کوه در اوستا با صفاتی چون، پاکی، آسانی و آسایش‌دهنده آمده است؛ ازاین‌رو، نزد ایرانیان باستان از مکانهای مقدس به شمار می‌رفته است (عفیفی، 592؛ بهنام‌فر، 122).

صفحه 1 از4

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: