کُمیسارُف، دَنییل ساموییلاویچ، ایرانشناس، مترجم و منتقد ادبی روس.
دنییل ساموییلاویچ کمیسارف[۱] در ۱۹۰۷ م/ ۱۳۲۵ ق، در ترکمنستان زاده شد. پس از پایان دورۀ متوسطه، در ۱۹۲۶ م/ ۱۳۴۵ ق، در دانشـکدۀ شـرقشنـاسی دانشگـاه تـاشکنـد ــ شعبۀ ایرانشناسی ــ مشغول به تحصیل شد و طی دو سال، زبان فارسی را آموخت. در ۱۹۲۸ م/ ۱۳۴۷ ق، برای آموزش برخی امور فرهنگی، به تاجیکستان اعزام، و در آنجا، با زبان فارسی فرارودی آشنا شد و سپس در دانشکدۀ خاورشناسی لنینگراد به تحصیل در رشتۀ ایرانشناسی پرداخت. در همان دانشگاه، استاد زبان فارسی شد و همزمان، در انستیتوی خاورشناسی آکادمی علوم شوروی به تحقیقات علمی زبانشناسی و ایرانشناسی پرداخت. در ۱۹۳۶ م/ ۱۳۵۵ ق، درجۀ دکترای زبانشناسی را دریافت کرد. در ۱۹۴۱ م/ ۱۳۶۰ ق، در بحبوحۀ جنگ جهانی دوم، با سمت وابستۀ مطبوعاتی، عازم ایران شد و بار دیگر در ۱۹۴۹ م/ ۱۳۶۸ ق، در سمت کارمند سفارت به ایران آمد. پس از گذراندن دورهای در ایران، که از نظر پژوهشی بسیار پربار بود، به انستیتوی خاورشناسی مسکو بازگشت و در ۱۹۶۶ م، زیر نظر پروفسور برتلس، از رسالۀ پروفسوری خود با عنوان «صادق هدایت و جایگاه او» دفاع کرد (انجوی، ۵۲۵؛ رحمانی، ۶۹؛ «کمیسارف [۲]... »، npn.؛ کمیسارف، «گفتوگو ... »، ۲۸۲-۲۸۶).
کمیسارف را میتوان از سرآمدان ایرانشناسی روسی در حوزۀ پژوهش در ادبیات معاصر (سدۀ ۱۹-۲۰ م) نامید. برای پژوهش در این حوزه، آشنایی با زبان فارسی، گویشها و زبان مردم کوچهوبازار، شناخت روزمرگیهای ایرانیان، آدابورسوم و عادات زندگی آنها ضروری است و کمیسارف با زندگی در ایران و تلاش در فراگرفتن این امور، این توانمندیها را به دست آورد (بُلدیرف، 3-4). او در طول زندگی پربارش، صدها مقاله و دهها کتاب در حوزۀ شرقشناسی نگاشته است. شمار مقالات پژوهشی او دربارۀ زبان فارسی را حدود ۲۰۰ عنوان تخمین زدهاند که در مجلات کشورهای مختلف به چاپ رسیده است (کمیسارف، همان، ۳۰۰). مقالات مختلف او گویای آشناییاش با آثار کلاسیک و معاصر ایرانی است و نقدها و تحلیلهای بسیاری را در این مقالات ارائه داده است. برخی از مقالات و آثار پژوهشی او در حوزۀ ایرانشناسی بدین قرار است:
در مقالهای با عنوان «جنبههای نوین رمان معاصر فارسی در موضوعهای اجتماعی»، به بررسی ۳ رمان اجتماعی تألیفشده در دهۀ ۶۰ م، به نامهای شوهر آهوخانم از علیمحمد افغانی، افسانه و افسون م. دیدهور و درازنای شب از جمال میرصادقی میپردازد. او با تحلیل جامعهشناختی این ۳ رمان، تحولات و تغییرات اجتماعی آن دهه را بررسی کرده، و نشان داده است که دیدی وسیع دربارۀ مردم و نظام اجتماعی آن دوران دارد (سراسر مقاله).
در مقالۀ «قصههای فارسی»، تاریخچهای کوتاه از فعالیتهای فولکلوریک پژوهشگران این حوزه، همچون حسین کوهی کرمانی و صادق هدایت ارائه میدهد. او یادآور میشود که در این دوره (دهۀ ۱۳۵۰ ش)، با توسعۀ پژوهشهای فولکلورشناسی، آثار ملی و افسانهها تأثیری بسزا در ادبیات معاصر فارسی داشته است و یادآور میشود که سبب شهرت قصهها و افسانههای فارسی آن است که بازتابکنندۀ جوانب مختلف زندگی مردم، امیدها و آرزوهایشان است (ص ۱۲۲-۱۲۳). دربارۀ توجه ایرانیان به ادب شفاهی چنین مینویسد: «با هر ایرانیای که صحبت کنید، در پاسخ شما سخنان متنوعی خواهد گفت که در قالب ادب ریخته شده و مملو از مثلها، تمثیلها، مقایسههای دقیق، شوخیها و لطیفهها ست» (همان، ۱۱۹).
او آثاری هم در این حوزه تألیف کرده است: «افسانههای مردم فارسیزبان[۳]»، در ۱۹۸۷ م، مجموعهای است از ۱۲۲ افسانۀ فارسی که آن را با همکاری برخی دیگر از زبانشناسان، به روسی ترجمه کرده، و عثمانف به چاپ رسانده است. برخی از این افسانهها بدین قرار است: شنگول و منگول، اسکندر و آب زندگانی، سنگ صبور، عباس دوس و مکر زنان. «مثلهای مردم فارسی زبان[۴]»، در ۱۹۹۰ م، مجموعهای از لطیفهها و حکایات فارسی که او جمعآوری و ترجمه کرده است.
آشنایی او با فولکلور ایران و توجهاش به فولکلورشناسان ایران سبب شد تا در مقالهای، به ۴ اثر از ابوالقاسم انجوی شیرازی بپردازد؛ تمثیل و مثل، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، بازیهای نمایشی و قصههای ایرانی. کمیسارف در این مقاله، از دید فولکلورشناسی، این آثار را نقد و بررسی میکند و در پایان یادآور میشود که این ۴ اثر، که از مجموعهکتابهای «گنجینۀ فرهنگ مردم» است، جایگاهی ویژه در آثار منتشرشدۀ فولکلوریک دارند («مجموعه ... »، سراسر مقاله). توجه او به ایرانشناسان و پژوهشگران حوزۀ فولکلور چنان بود که بعد از درگذشت انجوی، مقالهای مختصر در رثای او نوشت و او را پدر فولکلورشناسی ایران معرفی کرد («ضایعه ... »، سراسر مقاله).
بررسی جنبههای نظری ادبیات معاصر بخش عمدهای از آثار تحقیقی او را شامل میشود (عاصمی، ۲۵-۲۶). او حین بررسی ادبی این آثار، به موضوعات جامعهشناختی و فولکلوریک آنها هم میپردازد؛ چنانچه رمان سووشون دانشور را از جملۀ رمانهایی میداند که در دورۀ زوال ادبی جهان، نمونهای کمیاب و مثالزدنی است. او در مقالهای، به شرح زندگی و آثار این نویسنده میپردازد و درنهایت، رمان سووشون را تحلیل و بررسی میکند. وی بهسبب آشنایی با فولکلور و ادب شفاهی و کتبی ایران، وجه تشابه یوسف داستان سووشون و سیاوش شاهنامه را نشان میدهد و همچنین، آشنایی او با تاریخ معاصر سبب میشود که تحلیلی تاریخی از این اثر ارائه دهد («سیمین ... »، سراسر مقاله).
در کنار توجه کمیسارف به فولکلور ایران، او را میتوان از سرآمدان ادبیاتشناسی فارسی معاصر دانست. او آثار و مقالات متعددی دربارۀ آثار منثور و منظوم ادبیات ایران سدۀ ۲۰ م تألیف کرده است. بیشترین توجه کمیسارف به صادق هدایت بود. او از ۱۹۵۷ م، شروع به پژوهش دربارۀ هدایت کرد و در کنار ترجمۀ برخی آثار او، کتابها و مقالاتی چند هم دربارۀ او نوشت. شایان ذکر است که نگاه او به صادق هدایت، تنها در جایگاه یک نویسنده نبوده، و هدایت را در جایگاه فولکلورشناس نیز بررسی کرده است («صادق ... »، سراسر مقاله، «صادق ... زندگی بعد از مرگ[۵]»، «صادق ... زندگی و آثار[۶]»، سراسر آثار). معرفی، تحلیل و ترجمۀ آثار صادق هدایت بخش بزرگی از نوشتهها و آثار تحقیقی او را به زبانهای فارسی، روسی و ازبکی تشکیل میدهد (عاصمی، ۲۴-۲۵). نتیجۀ این تلاشها چاپ کتاب «صادق هدایت زندگی و آثار»، در ۱۹۶۷ م است. اثر دیگر او دربارۀ این نویسنده و فولکلورشناس، «صادق هدایت: زندگی بعد از مرگ»، در ۲۰۰۱ م است. او در این اثر در فصول مختلف، کودکی و سالهای جوانی هدایت، هدف او از زندگی، آثار منتشرنشده، هدایت در جایگاه ادیب، منتقد و مترجم، مرگ تراژیک او و زندگی پس از مرگش (موفقیت آثارش در ایران و خارج از کشور و نقد و نظرهای گوناگون) را بررسی کرده، و به تحلیل زندگی و آثار هدایت پرداخته است.
از جملۀ دیگر آثار او در حوزۀ ادبیاتشناسی میتوان به اینها اشاره کرد:
«مطالعاتی دربارۀ نثر معاصر فارسی[۷]»، در ۱۹۶۰ م؛ رسالهای با عنوان «برخی خصوصیات رشد ژانرهای اساسی ادبیات فارسی معاصر[۸]»، در ۱۹۶۰ م؛ «ادبیاتشناسی معاصر ایران[۹]»، در ۱۹۸۰ م؛ «راههای گسترش ادبیات معاصر و نوین فارسی[۱۰]»، در ۱۹۸۲ م، که در فصل آخر این کتاب، کمیسارف به شرح و وصف فعالیتهای ادبی صادق هدایت (ص 159-199)، بزرگ علوی (ص 199-208)، سعید نفیسی (ص 208-212)، صادق چوبک (ص 212-219)، محمد حجازی (ص 219-226)، سیمین دانشور (ص 226-231) و جمال میرصادقی میپردازد (ص 231-236)؛ و «تاریخ ادبیات فارسی در سدههای ۱۹-۲۰ م[۱۱]»، در ۱۹۹۹ م.
از دیگر فعالیتهای ادبی کمیسارف باید به ترجمۀ برخی از آثار نویسندگان دوران معاصر ایران اشاره کرد که نقشی بسزا در شناساندن چند تن از نویسندگان ایرانی به جامعۀ روسی داشت. از جملۀ فعالیتهای او در این حوزه، ترجمۀ برخی آثار صادق هدایت، محمدتقی بهار، بزرگ علوی، سعید نفیسی و صادق چوبک است (نک : عاصمی، ۲۶-۲۷). همچنین وی نقد و نظرهایی هم دربارۀ مجلات و نشریات ایرانی در مجلات روسی به چاپ رسانده است؛ ازجمله شرحی که او دربارۀ مجلۀ کاوه نوشت و خلاصهای از آن در همین مجله به چاپ رسید («کاوه»، ۱۲۴-۱۲۶). وی در سخنرانیهای خود هم از ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی میگفت و روسها را «تشنۀ ادبیات فارسی» میخواند و در ۹۰سالگی هم علاقهمند بود تا مجموعهای از آثار شاعران ایرانی را ترجمه و تنظیم کند که بدین مهم دست نیافت («در ایران ... »، ۸۳).
کمیسارف در سالهای پایانی زندگی، به جنبۀ دیگری از فرهنگ ایران، یعنی هنر ایرانی، علاقهمند شد و کتاب «قدمی نو در نقاشی ایرانی: کمالالملک، ۱۹-۲۰ م[۱۲]» را در ۲۰۰۴ م، یعنی در ۹۷سالگی به طبع رساند.
این ایرانشناس نامی در ماه می ۲۰۰۸، در ۱۰۱سالگی از دنیا رفت.
مآخذ
انجوی شیرازی، ابوالقاسم، «نیکلسون و کمیساروف، دو ایرانشناس منزه»، یادنامۀ سید ابوالقاسم انجوی شیرازی، به کوشش علی دهباشی، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ «در ایران، در جهان»، نشر دانش، تهران، ۱۳۷۹ ش، س ۱۷، شم ۳؛ رحمانی، روشن، «فولکلور دل و جان مردم است (گفتوگو با پروفسور کمیسروف)»، مردمگیاه، دوشنبه، ۱۳۸۲ ش، س ۱۱، شم ۱-۲؛ عاصمی، محمد، «کمیساروف، ایرانشناس شوروی»، کاوه، مونیخ، ۱۳۵۷ ش، شم ۶۹؛ کمیسارف، د. س.، «جنبههای نوین رمان معاصر فارسی در موضوعهای اجتماعی»، سخن، تهـران، ۱۳۵۲ ش، س ۲۳، شم ۴؛ همو، «سیمین دانشـور و سووشون»، پیـام نویـن، تهران، ۱۳۵۴ ش، س ۱۱، شم ۱۱۵؛ همو، «صادق هدایت، محقق و مترجم»، هفت مقاله از ایرانشناسان شوروی، ترجمۀ ابوالفضل آزموده، تهران، مرکز نشر سپهر؛ همـو، «ضـایعۀ بـزرگ»، کلـک، تهـران، ۱۳۷۲ ش، شم ۴۳-۴۴؛ همـو، «قصـههـای فارسی»، مجموعهسخنرانیهای دومین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، به کوشش حمید زرینکـوب، مشهد، ۱۳۵۲ ش؛ همو، «کاوه»، کـاوه، مونیـخ، ۱۳۴۶ ش، شم ۱۶-۱۷؛ همو، «گفتوگو»، مصاحبه بـا نرگس محمدیپور، بخارا، تهران، ۱۳۸۷ ش، شم ۶۷؛ همو، «مجموعۀ گنجینۀ فرهنگ توده»، ترجمۀ غلامحسین متین، پیام نوین، تهران، ۱۳۵۴ ش، س ۱۱، شم ۱۱۶؛ نیز:
Boldyrev, A. N., introd. Puti ... (vide: Komissarov); Komissarov, D. S., Puti razvitiya novoĭ i noveĭsheĭ persidskoĭ literatury, Moscow, 1982; id., Sadek Khedayat: zhizn i tvorchectvo, Moscow, 1967; id., Sadek Khedayat: zhizn pocle smerti, Moscow, 2001; «Komissarov, Daniil Samuilovich (Semenovich)», Lyudi i Sud’by, www. http:/ / memory.pvost. org/ pages/ komissarov. html (acc. 2019/ 23/ 06).
مریم سامعی