صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه زبانها و گویشهای ایرانی / ری (رازی) /

فهرست مطالب

ری (رازی)


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 3 شهریور 1403 تاریخچه مقاله

ری (رازی) /(rāzi)rey/، گویش مردم شهر ری. 
تهران از نظر جغرافیایی در قلمرو گویشهای مرکزی ایران قرار دارد، یعنی گویشهایی که از ری شروع می‌شوند و تا قم، محلات، دلیجان، خوانسار، اصفهان، نایین، همدان، قزوین، زنجان و جز آن امتداد داشته است؛ این منطقه، قلمرو گویشهایی بوده است که ساختار و ویژگیهای مشترکی داشته‌اند؛ اما ازآنجاکه ری قدیم بر سر 4 راه، یعنی راههای بزرگ شمال، جنوب، شرق و غرب ایران، قرار گرفته بود، از همان آغاز، گویش محلی‌اش رنگ باخت. زبان ریِ قدیم به فارسی نزدیک‌تر بوده است تا اینکه ری ویران می‌شود و به نوشتۀ مورخان، ساکنان آن به تهران و ورامین کوچ می‌کنند و فارسی رازی را با خود به تهران می‌آورند (صادقی، «گفت‌وگو ... »، 133-134). رازی یعنی کسی که منسوب به شهر ری باشد ( محیط طباطبایی، 11). 
ری در تقسیمات پیش از اسلام جزو ماد بزرگ بوده، و «ماد راگیان یا ماد رازی» نامیده می‌شده است. این شهر در دورۀ سلطنت شاهان اشکانی (حدود 250 ق م-226 م) اقامتگاه بهاری آنان بوده است و به آن «ارشکیه» می‌گفته‌اند. حسین کریمان صورتهای نام ری را در آثار کهن و زبانهای مختلف چنین آورده است: در «کتاب توبیت»، «راگس»؛ در «کتاب ژودیت»، «راگو»؛ در اوستا، «رغه»، در کتیبۀ بیستون، «رگا»؛ در زبان یونانی، «راگو، راگا ـ راکیا»؛ در سریانی، «ری ـ دورا»؛ در ارمنی، «ری»؛ در پهلوی، «ری ـ رگ ـ راگا». همچنین به نوشتۀ کریمان، واژۀ «راز» باید شکل علمی واژه‌های «رگا»، «رغه»، «راگو» یا «راگس» ــ که آن را «راژس»، «راجس» و «راگز» خوانده‌اند ــ باشد (نک‍ : قره‌چانلو، 113-114).

پیشینه

اثری که در دهه‌های اخیر گویش مردم شهر ری (رازی) را بررسی کرده باشد موجود نیست. تمام آثاری که اشاره‌هایی به این گویش کرده‌اند قدیمی هستند. کهن‌ترین منبعی که در آن از زبان مردم ری سخن گفته شده است، احسن التقاسیم اثر محمد مقدسی، متعلق ‌به سدۀ 4 ق/ 10 م است. کتاب بعدی، المعجم شمس قیس رازی (نک‍ : مآخذ) متعلق به اواخر سدۀ 6 یا اوایل سدۀ 7 ق است که در آن، زبان مردم ری به زبان دری نزدیک‌تر قلمداد شده است. از اشاره‌های نویسندۀ المعجم، که خود از اهل ری بوده است، چنین برمی‌آید که زبان مردم ری در عهد کسانی چون «بندار، غضایری و منطقی که همه در یک زمان می‌زیسته، و هرسه از مداحان دیالمۀ آخری ری بوده‌اند، به فارسی دری نزدیک‌تر بوده است تا به پهلوی، یعنی یکی از لهجه‌های دهاتی معمول آن ایام، و این نکته عجیب نیست، زیرا شهر ری در محل تقاطع راههای عراق و خراسان و طبرستان و آذربایجان بوده، و پیوسته به آن آمد‌وشد می‌شده، و سالها نیز تحت ادارۀ سامانیان که زبان رسمی‌شان فارسی دری بوده، سر می‌کرده [است]. باقی‌ماندن لهجه‌های دهاتی در چنین شهر بزرگی که پیوسته فارسی‌زبانان نواحی مختلف ایران به آنجا آمدورفت داشته، و غالب اوقات مرکز حکومت و امارت و دفتر و دیوان بوده، بسیار مشکل و بعید می‌نماید». همچنین، از دیگر گویندگان فارسی دری، مانند غضایری و منطقی، هیچ‌کس شعری به پهلوی، یعنی لهجۀ خاص ری، نقل نکرده است (نک‍ : اقبال، 35). بندار رازی چند قصیده به رازی سروده است که در نقض عبدالجلیل قزوینی (حدود 556 ق/ 1161 م) آمده‌اند (ص 219). «دیوان بندار رازی تا زمان حمدالله مستوفی (متوفا 750 ق)، صاحب تاریخ گزیده، در دست بوده است، زیرا در ترجمۀ حال او، در صفحۀ 723 تاریخ خود می‌نویسد: <دیوان او مشهور است و معتبر> و نیز می‌گوید: <چموش‌نامۀ بندار شهرتی دارد> و چند بیت از آن شعر را که به لهجۀ رازی است نقل می‌کند و پیدا ست که لهجۀ رازی را در آن دوره به‌خوبی می‌فهمیده‌اند». مستوفی (نک‍ : مآخذ) خود اهل قزوین بود و گویش ری را می‌فهمید (شمیسا، 306). 
دربارۀ گویش منطقۀ ری در سده‌های 7 و 8 ق/ 13 و 14 م اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما از سدۀ 11 ق/ 17 م نمونه‌ای از گویش تهرانی باقی مانده است که اطلاعاتی در اختیارمان می‌گذارد و آن، قطعه‌ای از شاعری به نام سَحَری تهرانی یا سِحْری تهرانی است که در تذکرۀ نصرآبادی آمده است (نک‍ : صادقی، 134). 

ویژگیهای آوایی

رازی، گویشی مرده است؛ هیچ‌یک از جوانان و میانسالان ری آن را نمی‌دانند. این گونۀ زبانی، به‌ویژه در واج‌شناسی و نحو، شباهت چشمگیری به فارسی تهرانی دارد (تحقیقات ... ). در زبان فارسی، این 6 واکه وجود دارد: / a, e, o, â, i, u/ .؛23 همخوان زبان فارسی عبارت‌اند از: {p, b, t, d, k, g, v, f, h, s, ʔ, z, ǰ, č, š, ž, G, x, m, n, r, l, y}.
در زبان فارسی‌ هیچ واژه‌ای نمی‌تواند با خوشۀ همخوانی آغاز شود (لازار، 440-441). 8 حرف در خط زبان فارسی در وام‌واژه‌های عربی وجود دارد که عبارت‌اند از:{ «ص و ث» / s/ ، ح / h/ ، «ذ ، ض، ظ» / z/ ، ط / t/ ، ع / ʕ/  } (ماهوتیان، 12). شمار گروههای دوهمخوانی در موقعیت میانی و پایانی واژه فراوان است. گروههای سه‌همخوانی تنها در واژه‌های بیگانه (مثل tambr «تمبر») و یا در محل اتصال دو تکواژ به یکدیگر (harf-hâ «حرفها») دیده می‌شود. در زبان گفتاری، آوای [Ɂ] وجود ندارد. [h] تنها پیش از واکه به کار برده می‌شود. هنگامی‌که [Ɂ] و [h] پیش از همخوان قرار بگیرند، با کشش جبرانی جایگزین می‌شوند (لازار، 442). در دوران اخیر، نمونه‌هایی از تغییر واکه‌ها در فارسی مشاهده می‌شود. واکۀ موجود در واژه‌بستهایی که به حروف اضافۀ / bâ/  و / be/  و / az/  متصل می‌گردند، با واکۀ این حروف اضافه هماهنگ می‌شوند. هنگام اتصال حروف اضافۀ / bâ/  و / be/ ، واج / h/  میان واکه‌های حروف اضافه و واژه‌بست قرار می‌گیرد: bâ + am → [bâhâm] (ماهوتیان، 297).

ویژگیهای صرفی

در زبان فارسی تکواژ‌های پی‌چسبی مختلفی وجود دارد که یا فقط به پایان اسم متصل می‌شوند (-ی نکره و کسرۀ اضافه، نیز حرف اضافۀ پسایند «را» و جز آن) یا هم به پایان اسم و هم به پایان فعل متصل می‌شوند (حرف ربط «و»، مجموعۀ ضمایر ـَ م، ـَ ت و جز آن). تکیه در واژگانْ نقش تمایزدهنده ندارد، اما سبب تشخیص مقوله‌های مختلف دستوری از یکدیگر می‌شود: mardi «مردی» (حاصل مصدر)، mard-i «مردی» (اسم + ی نکره) (لازار، 443). 
نمونه‌هایی از وندهای ویژۀ فارسی تهرانی به این شرح‌اند: 1. پسوند صفت‌ساز / u-/  برای نشان‌دادن مبالغه در صفت، مانند ریشو، سبیلو، اخمو. ۲. پسوند / e-/  برای نشان‌دادن صمیمیت، معرفگی و تحقیر، مانند پسره، مرده، حسنه. ۳. پسوندهای القایی ulu-،؛ule-،؛âlu- و eli-، که به‌ صورتهای تغییریافته یا تغییرنیافتۀ واژه متصل می‌شوند، مانند کوچولو، کوتوله، چاقالو، گردِلی. ۴. پسوند قیدساز و گاه صفت‌ساز aki-، مانند راستَکی و یواشَکی (صادقی، «لهجه ... »، 749). 
معمولاً در زبان عامیانه، پسوندهای شخصی‌ به‌طور زائد به کار می‌روند، مانند «رفتـ ـ ش»، «آن‌وقتهات <اونوختات> لاغرتر بودی» (لازار، 464). در حوزۀ تکواژهای قاموسی وابسته، یعنی بن مضارع افعال هم این ویژگیها محسوس‌اند؛ مثلاً صرف فعل «خواستن» نشان می‌دهد که در گونۀ گفتاری، هم بن فعل تغییر می‌کند (یعنی از xâh به xâ کاهش می‌یابد) و هم شناسه‌ها، با توجه به اختتام فعل به واکه، دگرگون می‌شوند (می‌خوام، می‌خوای، می‌خواد ... ). افزون‌براین، تکواژهای یک‌واجی ــ که بیشتر تصور می‌شود فقط تکواژهای دستوری‌اند ــ در میان تکواژهای قاموسی فارسی تهرانی هم یافت می‌شوند، مانند تکواژهای {d،؛؛g و š} در ساختهای mi-d-am ، mi-r-am، mi-g-am و mi-š-am که در آنها هریک از این تکواژهای یک واجی نمایندۀ بن فعل هستند. 
موضوع مهم دیگر دربارۀ اجزائی از فعل است که به‌لحاظ معناشناختی از حرفها و پیشوندهای فعلی کامل‌ترند، اما خارج از عبارتهای فعلی به چشم نمی‌خورند، مانند «جیم» در «جیم‌شدن»، و «سَمبَل» در «سَمبَل‌کردن» (همو، 460). مقولۀ فعل به‌سبب داشتن ویژگیهای صرفی بسیار واضح، از دیگر مقوله‌های دستوری متمایز است (همو، 445). «آیندۀ مشخص» بدون حرف اضافه می‌آید، ولی واژۀ «دیگه» را پس از واژۀ زمان باید آورد: «فرشته یه ساعت دیگه می‌یاد»؛ در این حالت، بیشتر از زمان حال ساده استفاده می‌شود تا صورت رسمی زمان آینده (ماهوتیان، 177).

ویژگیهای نحوی

مطابقت نهاد و گزاره انعطاف‌پذیر است. در سبک مؤدبانه، ممکن است که نهاد و گزاره از نظر شخص و شمار با یکدیگر تطابق نداشته باشند: «جناب‌عالی می‌فرمایید»؛ به‌ویژه تطابق در شمار، تحت‌تأثیر شرایط معناشناختی قرار دارد. در فارسی، اصطلاحات مختلفی هست که درظاهر، فاعل (غیرشخصی) ندارند: «سرد ـَ م است» (لازار، 461). گاهی مفعول‌نمای «را / رو/ - و» با عناصری به‌جز مفعول مستقیم می‌آید تا جمله را برجسته کند؛ عنصر برجسته‌شده، به آغاز جمله نیز منتقل می‌شود: «کمال امشبو اینجا می‌مونه/  امشبو کمال اینجا می‌مونه ». مبتداشدگی فعل فقط در بند پایه انجام می‌شود: «دادم من به مینا گل را /  گل را دادم من به مینا.» (ماهوتیان، 118-126). در جمله‌هایی که با « / va/  و / na/  به‌هم وصل می‌شوند و فعل واحدی دارند، می‌توان فعل پس از حرف ربط را حذف کرد: «پوران کتاب می‌خوند و رضا روزنامه» (همو، 87).

واژگان و جمله‌ها

شماری واژه‌ در متون قدیم هست که امروزه دیگر در تهران به کار نمی‌رود، مثلاً واژه‌های «سوسک، جیرجیرک و زال‌زالک» در کتابهای قدیم با این عناوین درج نشده‌اند. پیدا ست که این واژه‌ها متعلق به منطقۀ ری و گویش قدیم تهرانی بوده است. معادل واژه‌های یادشده، در قدیم «زنجره» [zan.ʤa.re] برای جیرجیرک و «زعرو» [zoɁ.ru] برای زالزالک بوده است (صادقی، «گفت‌وگو»، 134). «به مزکت ده بومه روجی به ری در /  که می‌گت واعظی زین هرزه لایی//  که هفت اندام مردم روج محشر/  یکایک بده ور خود گوایی// زنی ور عانه می‌زد دست و می‌گت/  و ساژاژا که ته آن روج خایی»: روزی در ری به مسجد دهی بودم، واعظ بیهوده‌گویی می‌گفت که هفت عضو مردم در روز قیامت، به اعمال بد خود گواهی می‌دهند. زنی بر شرمگاه خود می‌زد و می‌گفت: ای وای که در آن روز چه سخنان هرزه‌ای خواهی گفت (شمیسا، 306-307). 

مآخذ

اقبال آشتیانی، عباس، «بندار رازی، یکی از قدیم‌ترین شعرای پهلوی‌زبان»، مهر، تهران، 1321 ش، س 7، شم‍ 1؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339 ش؛ شمس قیس رازی، المعجم، به کوشش محمد قزوینی و محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1336 ش؛ شمیسا، سیروس، سیر رُباعی [در شعر فارسی] (با ضمیمه‌ای درباب فهلوی)، تهران، 1374 ش؛ صادقی، علی‌اشرف، «گفت‌وگو با دکتر علی‌اشرف صادقی»، جشن‌نامۀ دکتر علی‌اشرف صادقی، به ‌کوشش امید طبیب‌زاده، تهران، 1382 ش؛ همو، «تهران: 4. لهجۀ تهرانی»، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1383 ش، ج 8؛ قره‌چانلو، حسین، «جغرافیای تاریخی ری»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1356 ش، س 12، شم‍ 2؛ قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض، به کوشش جلال‌الدین محدث ارموی، تهران، 1358 ش؛ لازار، ژیلبر، «فارسی»، راهنمای زبانهای ایرانی، به کوشش ر. اشمیت، ترجمۀ آرمان بختیاری و دیگران، تهران، 1383 ش، ج 2؛ ماهوتيان، شهرزاد، دستورزبان فارسی از دیدگاه رده‌شناسی، ترجمۀ مهدی سمایی، تهران، 1390 ش؛ محیط طباطبایی، محمد، «رازی در شهر ری»، گوهر، تهران، 1351 ش، شم‍ 1.

پگاه آریایی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: