کلاویخو، سفرنامه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 14 تیر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273358/کلاویخو،-سفرنامه
دوشنبه 20 اسفند 1403
چاپ شده
7
کِلاویخو، سَفَرْنامۀ، گزارش سفر روئی گنسالس د کلاویخو (د ح 1412 م/ 814 ق) به ایران در دیدار با تیمور گورکانی (حک 771- 807 ق/ 1370-1405 م).از زندگی کلاویخو اطلاع اندکی در دست است. او از ندیمان هانری سوم (د 1407 م/ 810 ق)، پادشاه کاستیل بود که پس از مرگ او، از دربار کناره گرفت و 5 سال پس از آن درگذشت (رجبنیا، 36؛ جوادی، 171). کلاویخو با زبان ترکی آشنایی داشت و در سفر به ایران، زبان فارسی را نیز آموخت (رجبنیا، 9-10).او از اعضای هیئت اعزامی پادشاه کاستیل بود که همراه با دو تن دیگر، فرای آلفونسو و گومزد سالازار، سفیران هانری سوم، برای برقراری ارتباطات و مناسبات دوستانه با تیمور، راهی ایران شدند (ص 41-42). اعضای این هیئت سفر خود را در 21 می 1403 م/ 19 شوال 805 ق، برای دیدار با تیمور در سمرقند، از بندر سنماری (سانتاماریا) اسپانیا آغاز کردند (ص 42). آنها با وجود مسیر طولانی، بیماری و خستگی، مجبور به ادامۀ سفر بودند و حتى در طی سفر، چند تن از همراهان کلاویخو، ازجمله گومزد سالازار، درگذشتند (ص 178- 179، 188- 189). زمان بازگشت آنها به وطنشان، پس از چندین بار دیدار با تیمور و اقامت سهماهه در سمرقند، روی داد و این دوران مقارن با بیماری تیمور بود؛ همین امر سبب شد تا آنها مجبور شدند بدون دریافت پاسخ کتبی تیمور برای هانری سوم و فقط با گرفتن 4 گذرنامۀ کتبی و فرمانهایی برای عبور از 4 شهر عمده، سمرقند را ترک کنند (ص 279-282؛ رجبنیا، 29). با مرگ تیمور، نوۀ او، عمر میرزا، دارایی اعضای این هیئت را، که آن زمان در تبریز به سر میبردند، غارت کرد. سرانجام کلاویخو و یارانش توانستند در 22 مارس 1406 م/ 22 رمضان 808 ق، به وطن خود بازگردند (ص 316-317، 331).آنچه از کلاویخو در سفرنامهاش باقی مانده، شرح خاطرات این سفر سهساله است که بهصورت خاطرات روزانه نوشته شده است (جوادی، همانجا). او برای جلوگیری از فراموشی خاطرات سفرش (ص 41-42)، پس از بازگشت، در 1406 م، به تألیف این اثر پرداخت (رجبنیا، 37)؛ اما بااینحال، باز هم در بخشهایی از سفرنامه، اشتباهاتی در درج نام بعضی شهرها (ص 203) یا وصف برخی مکانها (ص 190، 193، 302) دیده میشود که احتمالاً ناشی از فراموشی بخشی از خاطرات سفر او ست. نثر وی ساده و روان و در پارهای موارد، با طنز همراه است (ص 291). او غالباً برای پرهیز از تکرار، از وصف بخشهایی که در مسیر رفت به ذکر آنها پرداخته، خودداری کرده است (ص 299).کلاویخو نخستین و تنها سیاح با مقام رسمی خارجی است که در دورۀ تیموری به ایران سفر کرده است (موحد، 420) و آنچه این سفرنامه را بسیار بااهمیت میکند آن است که این سفرنامه از قدیمترین و از معدود سفرنامههای پیش از روزگار صفویه به زبان اسپانیایی است (جوادی، همانجا؛ رجبنیا، 9). در این سفرنامه (ص 175) برای نخستینبار، از شهر تهران نام برده شده است. علاوهبر آن، این اثر از حیث شرح اوضاع دربار تیمور و ضبط دقیق اطلاعات ارزشمند فرهنگی، اجتماعی و زبانی مردم ایران در آن روزگار و اشاره به عناصر مهم فرهنگ مردم، مانند: خوراک، پوشاک، سرگرمیها و باورها همواره موردتوجه پژوهشگران حوزۀ فرهنگ مردم بوده است.کلاویخو از فصل 7 تا 17 (آخرین فصل کتاب) این سفرنامه، جزئیات سفرش به ایران و بازدید از شهرهایی چون تبریز، زنجان، ری، تهران، مشهد، سمرقند و دامغان را شرح داده است (نک : سراسر اثر). او در پنجشنبه، 5 ژوئن از شهر خوی، وارد ایران شد (ص 157). توصیف او از شهرها بیشتر با توصیف مناظر طبیعی (ص 157-161)، آبوهوا (ص 160، 176)، پوشش گیاهی (ص 166)، محصولات کشاورزی (ص 211، 283-284)، معادن سنگهای قیمتی و کارخانهها (ص 170، 190، 284)، نژاد مردم هر منطقه (ص 158)، پلها، حصارها، دژها و قدرت نظامی شهرها (ص 181، 204، 206) شروع میشود و بعد از آن، با توصیف خیابانهای پرجمعیت و میدانهای شهر، میهمانخانهها (ص 170، 283)، ساختمانها، خانهها و کاروانسراها (ص 162، 199، 283)، کاخها، مساجد، گرمابهها (ص 162-164، 212-213)، بازارها و دکانها (ص 167، 286-287) ادامه پیدا میکند.
در سفرنامۀ کلاویخو، اشاراتی هم دربارۀ ظلم و ستم مغولان به مردم ایران وجود دارد. مردمی که به قول او، وقتی متوجه حملۀ مغولان به شهرشان میشدند، در دکانهایشان را تخته میکردند و در خانههایشان پنهان میشدند و در حین فرار، یکدیگر را با عنوان ایلچی، یعنی سفیران، خبر میکردند (ص 195- 196). برخی نیز مثل مردم شهر فریور، از ترس سپاهیان تیمور از شهر خود میگریختند (ص 191). مغولان از مجازات و بدرفتاریکردن با هیچکس ابایی نداشتند. مجازات افراد طبقات بالاتر چوبۀ دار و مردم عادی گردنزدن بود (ص 231، 251، 279). سختگیریهای تیمور تاحدی بود که در کشتیها، مأموران بازرسی گمارده بودند که مردم، بهخصوص ایرانیهایی که برای آبادانی سمرقند به این ناحیه کوچ کرده بودند فرار نکنند (ص 207- 208)؛ همچنین، برای عبور از استان سمرقند، داشتن پروانۀ خاصی که در آن مبدأ و مقصد اشخاص درج شده بود ضرورت داشت (ص 207).
در سفرنامۀ کلاویخو، به زندگی مردم عادی توجه چندانی نشده است؛ در مقابل، بخش بسیاری از این اثر، صرف توصیف تجملات کاخ تیمور، مانند: اقسام چادرها و سراپردهها (ص 238-243، 268-272) یا اقدامات او مانند تأسیس چاپارخانهها در تبریز تا سمرقند (ص 164، 166، 185-187) شده است. شاید سبب این امر تعجیل کلاویخو و همراهانش برای رسیدن به سمرقند و دیدار با تیمور، یا اقامت طولانیمدت آنها در سمرقند بود که سبب شد فرصت کمتری برای شناختنِ مردم عادی پیدا کنند. بنابراین یافتن شواهدی از چگونگی و آداب زندگی مردم عادی، مثل روشی که مردم سمرقند برای خشککردن خربزه (برای اینکه مدت بیشتری بتوانند آن را نگه دارند) داشتند (ص 283-284)؛ یا توصیف خوراکیهایی چون گوشت پخته و کبابشده، آش، طیور پختهشده، نان، میوه، که در ظرفهای زیبا و پاک در میدانهای پهناور یا خیابانهای پرجمعیت شهر فروخته میشد، بسیار نادر است (ص 283، 286؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله).
کلاویخو در سفرنامهاش به جنبههای تجاری شهرهای بزرگی مثل تبریز و سمرقند، و اقلامی که از دیگر شهرها و کشورها برای فروش به آنجا میآوردند (ص 162، 167-170، 286)؛ قیمت اجناس موردمعامله (ص 284)؛ فراوانی اجناس (ص 307)؛ و دکانها و مغازههای گوناگون (ص 286-287) اشاره کرده است. توجه تیمور به تجارت تاحدی بود که دستور احداث خیابانی را صادر کرد که در دو طرفش دکان باشد (ص 276). او برای گرانفروشی هم مجازات سنگینی تعیین کرده بود (ص 250). در آیین عجیب دیگری، تیمور در عروسی یکی از نوههایش، دستور داده بود تا صاحبان مشاغل کالاهایشان را برای فروش به محل عروسی ببرند تا مردم عادی هم بتوانند در این جشن سهیم باشند (ص 248- 249). از پیشههای رایج آن زمان، بهجز صاحبان مشاغلی که در اردوگاه تیمور مستقر بودند (ص 235)، به مشاغلی چون آشپزی، قصابی، نانوایی، خیاطی و کفاشی اشاره شده است (ص 248).
از مفصلترین بخشهای این سفرنامه شرح تغذیه و خوراک و آداب میهمانی در آن دوران، بهویژه در دربار تیمور است. کباب گوشت اسب از محبوبترین خوراکهای مجالس و میهمانیهای تیمور بود. این خوراک در ظرفهای چرمی گود و بزرگی، در دست خدمتکارانی که پیشبند و آستینهای چرمی داشتند، از ظرف اصلی به قدحهای بلند زرین و سیمین یا گلی و لعابی منتقل و توزیع میشد (ص 227- 228)؛ نهتنها در سمرقند، در دیگر شهرها، ازجمله تهران، هم از کلاویخو و همراهانش با این غذا، که بهصورت کامل، یعنی تهیهشده با سَرِ اسب بود، پذیرایی میشد (ص 175). دیگر غذای محبوب تاتاران نوعی آش بدون گوشت به نام شیر ترش بود که از ترکیب مایۀ شیر ترش و آب و نانهای نازک آردی، که درون آبگوشت میانداختند، درست میشد (ص 198). بهجز این خوراکها، کلاویخو تجربۀ خوردن غذاهای دیگری، مانند گوشت گوسفند آبپز با آبِ گوشت (ص 227)، برنج پختهشده (ص 221)، آشهای گوناگون (ص 233، 266) یا مخلفاتی چون نان قندی (ص 266)، سبزی (ص 247) و انواع میوهها (ص 228)، و نوشیدنیهایی چون شراب (ص 189، 245-246) و شیر مادیان آمیختهشده با شکر (ص 228، 245) را داشته است. پذیرایی از او و یارانش در روستاهای میانراهی، بسیار سادهتر بود. در روز، از آنها با نان و ماست و آش پذیرایی میشد و شبها، برایشان گوشت میپختند (ص 165).فرستادن باقیماندۀ غذای میهمان به خانۀ او (ص 228) و شاباشدادن با سکههای رایج پس از صرف غذا (ص 233) از آداب میهمانی دربار تیمور بوده است. اجازۀ شرابنوشی میهمانها را نیز تیمور صادر میکرد؛ برای شرابنوشیدن رسم بود که در مقابل هر میهمان، یک پیشخدمت مینشست و تا پیاله خالی میشد، پیالۀ پُر دیگری به او میداد و میهمان مجبور بود تا ته آن را، نهایتاً در دو جرعه، بنوشد (همانجا).
در سفرنامۀ کلاویخو، جدا از شرح مفصل پوشش و زیورآلات و لوازم آرایش زنان تیمور و دیگر زنان دربار، که هیئت اسپانیایی به دفعات در میهمانیها، آنها را دیده بودند (ص 224، 258- 259)، به پوشش زنان در خیابانهای سمرقند هم اشاره شده است. این پوشش بهصورت پارچۀ سفیدی بود که سراپای آنها را میپوشاند (چادرمانند). زنان نقابی از موی اسب هم بر چهره میزدند تا کسی آنها را نشناسد (ص 162). براساس گزارش کلاویخو، زنان لوازم آرایش به کار میبردند (همانجا). کلاویخو دستار را پوشش مردان حیطۀ خراسان نام برده است که با پیچیدن و تابدادن، بر سرشان میبستند و گاهی، تاتاران برای مجازات فرد، این پارچه را باز میکردند و دور گردنش میانداختند و یک سر آن را هم به سر اسب میبستند (ص 195).
در این سفرنامه اشاراتی وجود دارد که روشنگر نقش زنان و آزادیهای آنها در جامعۀ آن دوران است. زنان تیمور، که نسبت به زنان دیگر، آزادی بیشتری داشتند، از حقوقی چون نوشیدن شراب در میهمانیها (ص 246-247) یا برخورداری از غنایم (ص 229) بهرهمند بودند. زنان عادی هم اجازه داشتند مایحتاج خود را از حجرههای شهر بخرند (ص 162). افزونبر این، گاهی آنها هم عهدهدار مقامی میشدند؛ برای نمونه، کلاویخو از همسر روحانی روستایِ سالوگرسوخسه، در نزدیکی اندخود، نام برده است که پس از مرگ شوهرش، صاحب روستا و مسئول پذیرایی از آنها بود (ص 200).
بهتصریح کلاویخو، ادای احترام به تیمور آداب خاصی داشت؛ بدینصورت که باید روبهروی او تعظیم میکردند، زانوی راست را به زمین و دستها را به سینه میگذاشتند و بعد چند گام جلو میرفتند. بعد از اینکه 3 بار این کار را انجام میدادند، چند تن از اطرافیان تیمور جلو میآمدند و زیر بازوان فرد را میگرفتند و به خدمت تیمور میبردند؛ در دربار تیمور، رسم دستبوسی رایج نبود (ص 183، 224-225). در ارتباط با رسم پیشکشبردن، کلاویخو اشاره کرده است چون کسی نزد امیری برود، باید برایش چیزی پیشکش کند (ص 167). این پیشکشها حیواناتی مانند شترمرغ و زرافه (ص 159) یا پارچههای نفیس و اشیاء کمیاب (ص 167، 208- 209) بودند. طبق رسم دربار تیمور، باید شمار پیشکشهای تقدیمی به او، 9 عدد میبود که غالباً هم میان درباریان تقسیم میشد (ص 244). کلاویخو و همراهانش نیز به مناسبتهای گوناگون، از خلعتهایی چون جبه، جامههای زرین با یقههای پوست طبیعی، سکههای نقره (ص 275)، کلاه، اسب (ص 237)، شراب و گوسفند (ص 232) بهرهمند شده بودند. پیشکش روستاییان برای آنها انواع میوههایی بود که طبق رسمشان، در برابر آنها به زمین میریختند (ص 209).
طناببازی، بازی فیلها (ص 257، 262)، مسابقۀ اسبها و فیلها (ص 265)، شطرنج (ص 236) و کُشتیگرفتن (ص 254) از سرگرمیهایی بود که کلاویخو شاهد انجام آنها بوده است.
کلاویخو و همراهانش زمانی به ایران سفر کرده بودند که دوران تعصبات مذهبی صفویان آغاز نشده بود. او که از حرم امام رضا (ع) در مشهد دیدن کرده بود (ص 192)، اشاره میکند که وقتی زائری از این شهر به شهر خود بازمیگردد، همسایگانش به دیدار او میروند و چون میدانند از محل محترمی برگشته است، لبۀ قبای او را میبوسند. او و همراهانش وقتی به شهرهای مختلف میرفتند و مردم متوجه میشدند که آنها به زیارت مشهد مقدس نائل شدهاند، لبۀ قبایشان را میبوسیدند (ص 192-193). او گزارش میکند که برخی روزانه 20 گوسفند میپزند و برای آمرزش پدر و پسر مرحومِ تیمور میان نیازمندان خیرات میکنند (ص 212). برخی باورهای اشارهشده در این سفرنامه تا امروز نیز در میان مردم رایج است؛ مانند ساختن سقاخانههایی در شهر تبریز که در تابستان در آن یخ میانداختند و کنارش لیوانهای مسی یا برنجی میگذاشتند تا مردم آب خنک بنوشند (ص 164)؛ یا وجود چشمهای به نام چشمهعلی در نزدیکی دامغان که بنابر باورهای مردم، هرگاه جسد حیوانی در این چشمه بیفتد و آن را آلوده کند، باد شدیدی شروع به وزیدن میکند (ص 302؛ نک : ه د، چشمهعلی). همچنین، کلاویخو اشاره میکند کـه در تبریز، درخت خشکیدۀ توتی بود که فردی مسلمان پیشگویی کرده بود وقتی این درخت جوانه بزند، اسقفی مسیحی مردم را به آیین مسیحیت فرامیخواند؛ به همین سبب، مردم مسلمان هم سعی میکنند درخت را بشکنند؛ اما هرکس 3 ضربه به درخت میزند، دستش میشکند. در زمان سفر کلاویخو به تبریز، این درخت هنوز سالم بوده است (ص 163-164). به نوشتۀ او، به اعتقاد برخی مردم، رود آمودریا یکی از رودخانههایی بوده که از فردوس سرچشمه گرفته است (ص 204). سفرنامۀ کلاویخو زمانی تألیف شد که هنوز 50 سال تا اختراع صنعت چاپ باقی مانده بود؛ اما نسخهپردازان، بهسبب استقبال مردم، در همان زمان هم رونوشتهای بسیاری از آن تهیه کردند (رجبنیا، 37). این سفرنامه نخستینبار در 1582م/ 989 ق، در اشبیلیه چاپ شد (کلاویخو، 331) و پس از آن نیز چند بار دیگر به طبع رسید. سفرنامۀ کلاویخو برای نخستینبار، با ترجمۀ مسعود رجبنیا در 1337 ش منتشر، و بارها تجدید چاپ شد.
جوادی، حسن، «ایران از نظر سیاحان اروپایی عصر تیموری»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1352 ش، س 8، شم 3؛ رجبنیا، مسعود، مقدمه بر سفرنامۀ کلاویخو (نک : هم )؛ کلاویخو، ر.، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1374 ش؛ موحد، محمدعلی، «سفرنامۀ کلاویخو»، راهنمای کتاب، تهران، 1337 ش، س 1، شم 4.
مروارید رفوگران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید