کلاغ پر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 14 تیر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273354/کلاغ-پر
جمعه 29 فروردین 1404
چاپ شده
7
کَلاغْپَر، از بازیهای دستهجمعی، حرکتی و کلامی کودکان. «اوسا بدوش» و «گنجشکپر» از نامهای دیگر کلاغپر است (صدریافشار، 3/ 2198، 2325). ازآنجاکه در این بازی، کلاغ نخستین چیزی است که استاد نامش را میبرد، نام بازی بیشتر به کلاغپر معروف است (رضایی، جمال، 560).
بازی کلاغپر بیشتر در میان کودکان نوپا رواج دارد و با ترانه، شعر، کلمات آهنگین و موزون همراه است (بلوکباشی، بازیها ... ، 18). برای اجرای این بازی، چند کودک دایرهوار در کنار هم مینشینند و فردی نقش رهبر یا استاد را عهدهدار میشود. استاد و دیگر بازیکنان نوک انگشت سبابۀ (انگشت اشارۀ) دست راست خودشان را روی زمین و روبهروی هم میگذارند و منتظر میمانند تا استاد نام پرنده یا چیزهای دیگری را مانند کلاغ، گنجشک، کتاب، ماشین و سیمرغ بیاورد. در این مرحله، بازیکنان باید دقت داشته باشند که تنها پس از شنیدن نام پرندگان، انگشت اشارۀ خود را از زمین بردارند و به سمت آسمان ببرند؛ اگر دقت نداشته باشند و برای اشیایی که پـرواز نمیکنند، دست خود را بالا ببرند، بازندهاند و باید به اشکال گوناگونی جریمه شوند (گازرانی، 2/ 767؛ ایرانیکا، IV/ 62؛ داعیالاسلام، ذیل کلاغ؛ رضایی، غلامرضا، 523). نام دیگر بازی اوسا بدوش است. بدوش وجه امر از مصدر دوشیدن است (داعیالاسلام، همانجا) و نام بازی یعنی استاد! بدوش. برای اجرای این بازی نیز چند بچه دور هم مینشینند و نوک همان انگشت خود را به روش یادشده روی گل قالی میگذارند؛ سپس استاد میگوید: «اوسا بدوش» و در حین گفتن این عبارت، انگشتش را به سمت خود میکشد، بچهها نیز به پیروی از او، انگشتشان را از مرکز دایره به طرف خود میکشند. گاهی نیز میگوید: «زن اوسا ندوش» و انگشتش را به سمت خود میکشد. در اینجا بازیکنان باید حواسشان جمع باشد تا انگشتشان را تکان ندهند. سپس، استاد بهسرعت نامهایی را بر زبان میآورد، مانند «کلاغ پر، گنجشک پر، موش پر، آدم پر، برگ پر، سیمرغ پر، پشه پر، پلنگ پر». با بردن نام حیواناتی که پر ندارند، بازیکنان نباید دست خود را بالا ببرند که اگر چنین کنند، اشتباه است و بهاصطلاح خواهند سوخت (متحدین، 394). کلاغپر افزونبر این شکل، شیوۀ دیگری نیـز دارد: بچهها دو دست خـود را در پشت گردن بـه هم قلاب میکنند و به حالت نشسته، روی دو پنجه به سمت جلو پرش میکنند که این شیوه بیشتر شبیه تنبیه است (انوری؛ صدریافشار و دیگران، 777).
بازی «استاد بدوش، زن استاد ندوش» یا کلاغپر از جملۀ بازیهایی است که در میان کودکان تهرانی رواج بسیاری دارد. برای اجرای این بازی، کودکان و استاد (که گاهی بانوی خانه است) در دایرهای مینشینند و نوک انگشت نشانۀ دست چپ یا راست خود را در میان دایرهای که از طرز نشستن آنان درست شده است روی زمین میگذارند؛ بهطوریکه انگشتها نیز دایرۀ کوچکتری در مرکز دایرۀ بازیگران به وجود آورد. آنگاه استاد انگشتش را به سوی خود، دو بار روی زمین میکشد و در بار نخست، با کشیدن انگشت بر زمین، با لحن کشیدهای میگوید: «اوسا بدوش»؛ بازیکنان نیز به پیروی از او همه با هم میگویند: «اوسا بدوش». دوباره انگشتهای آنها به وسط دایره برمیگردد و اینبار، استاد همان حرکت اول را با کلمۀ «ندوش»، که به قدر کافی کشیده است، تکرار میکند و میگوید: «زن اوسا ندوش». بچهها باید حواسشان جمع باشد و انگشت خود را تکان ندهند؛ زیرا هرکس انگشتش را تکان دهد سوخته است. اوسا میگوید: «قلاق (کلاغ) پر، گنجشک پر، کفتر پر»؛ با این واژگان همۀ بازیکنان ضمن تکرار، باید انگشت خود را به هوا ببرند. سپس، اوسا به میل خود، نام درنده، شخص یا شیئی را با افزودن کلمۀ «پر» تکرار میکند و منتظر میشود تا بازیکنان براساس تمرکز حواسشان، پاسخ او را بدهند. بچهها باید برای موجودات یا اشیائی که پرواز نمیکنند، پاسخ «نَپر» را بگویند و انگشت خود را نیز تکان ندهند. هرکه اشتباه کند «باخته» یا «میسوزد» و استاد او را به میان بچهها میبرد؛ درحالیکه بازیکنان دیگر دست میزنند و پیدرپی میگویند: «دیگ که پر نداره!» یا «آدم که پر نداره!». سپس، استاد سر او را در دامن خود میگذارد و چشمهایش را با کف دست میبندد؛ بهطوریکه بازنده نتواند جایی را ببیند. آنگاه، همه با کف دست بر پشت فرد سوخته میزنند و هماهنگ با یکدیگر میگویند: «تَپ تَپِ خَمیر/ شیشه پُر پنیر (یا مایۀ پنیر)/ دستِ کی بالا؟» در این هنگام، یکی از بازیکنان یک دست خود را از پشت او به هوا بلند میکند. استاد از بازنده میپرسد: «بگو دست کی بالاست؟». اگر فرد سوخته بتواند نام فردی را که دستش بالا ست درست حدس بزند، برنده است و بازی پایان مییابد یا دوباره بازی از نخست (به گویش محلی «از اسر») شروع شود؛ اما اگر بازنده نتواند درست حدس بزند، استاد و بازیکنان باز کف دست خودشان را به پشت او میکوبند و با هم چنین میخوانند: «رفتم دُکونِ عطاری، عَط و عط و عط/ رفتم دکون بقالی، بَقَ و بق و بق/ رفتم دکون زرگری، زَر و زر و زر/ رفتم دکون بزازی، بَز و بز و بز/ رفتم به باغی/ دیدم غلاغی [کلاغی] / سرش بریده/ خونش چکیده/ غلاغه میگه: قار قار/ بقچه قلمکار کار/ خبر ندین به مادرم/ گل میچینه برادرم/ سوار این اسب نمیشم/ سوار اون اسب نمیشم/ سوار سیاره میشم/ تا دم دروازه میشم/ دروازه نِگین داره/ قلفِ عَمبَرین [قفل عنبرین] داره/ خروسه میگه قیقیر و قیقیر/ زمبوره [زنبوره] میگه جیلیز و ویلیز». با بر زبان آوردن آخرین واژه، یکی از کودکان به اشارۀ استاد، دستش را بالا میبرد، اینبار نیز بازنده باید نام فردی که دستش را بالا برده است حدس بزند، مثلاً بگوید: «دست منیژه بالا ست». اگر درست بگوید، برنده میشود، وگرنه «تپ تپ خمیر» را 3 بار دیگر تکرار میکنند. اگر بازیکنِ سوخته نتواند در این 3 بار درست حدس بزند، استاد او را در همان حالت نگه میدارد و چنین میگوید: «رفتیم دَرِ دکون قصابی، دیدیم زنبورا/ رو لَشِ گوسفندا نشستهان و همه با هم/ / میگن جیلیز و ویلیز، جیلیز و ویلیز» بعد همۀ بازیکنان یکصدا میگویند: «جیلیز و ویلیز/ جیلیز و ویلیز». آنگاه در حین اداکردن این جملات، شروع به غلغلکدادن بازنده میکنند (بلوکباشی، «استاد ... »، 183-185؛ احمدپناهی، ترانه ... ، 203-204؛ شاملو، 2/ 1052-1054؛ محمدی، محمدهادی، 1/ 40؛ بدرطالعی، 21؛ مهرپویا، 47). گاهی ترانۀ بازی این چنین تغییر مییابد: «تپ تپ خمیر/ شیشه پر پنیر/ پردۀ حصیر/ توتک فطیر/ دس کی بالاس؟»، این عمل تا درست حدسزدن بازنده تکرار میشود (هدایت، 185). بچههای طالبآبادِ شهرری نیز برای اجرای بازی به همان شکل عمل میکنند (صفینژاد، 342). نوع دیگر کلاغپر اینگونه است که یکی از بزرگسالان، که نقش استاد را بازی میکند، این جملات را میگوید: «یک اردک با بچههای کوچک خود به سوی برکهای حرکت میکرد و در آن برکه کرمهای بزرگ و حلزونهای کوچک بسیار بود». بازیکنان باید دقت کنند که هرگاه استاد واژۀ «کوچک» را بیان کرد، دستشان را بالا ببرند، وگرنه به شمار اشتباهات خود جریمه میشوند. شیوۀ دیگر بازی اینگونه است که استاد ساکت میایستد و تنها دست میزند. با یکبار دستزدن، هیچکس نباید تکان بخورد؛ ولی با دو صدای دستی که پشتسرهم زده میشود، بازیکنان باید در جا بپرند. گاهی نیز استاد دست خود را بلند میکند و در جا میپرد و نامهایی را چون کلاغ پر، گنجشک پر، نان پر، صندلی پر، خرگوش پر، ماشین پر، کشتی پر، ریگ پر به میل خود به زبان میآورد. اینبار نیز بازیکنان باید با دقت به واژگانی که اوستا میگوید، گوش کنند تا وقتی به نام پرندهای اشاره کرد، همراه او در جا بپرند. در این بازی نیز هر فردی اشتباه کند، جریمه میشود (لوکو ـ گرومر، 139-140). در سمنان، بچهها برای جریمۀ بازنده، او را به حالت چمباتمه میخوابانند، آنگاه دستشان را بر پشت او میگذارند و میگویند: «رفتم دکان قصابی، دیدم قصاب کارد را در گوشت اینطور فرو میکند»؛ بعد به حالت کارد و با شوخی دست خود را به بدن وی میزنند و اینگونه بازی را تا درست پاسخ دادن بازنده ادامه میدهند (ستوده، 1/ 309؛ احمدپناهی، آداب ... ، 92). بچههای آمل برای این بازی اوستا انتخاب نمیکنند، بلکه نخستین بازیکن نقش استاد را ایفا میکند (مهجوریان، 74). بچههای مرند آذربایجان، نخست فردی را استاد میکنند و او به زبان ترکی میگوید: «اوشدی اوشدی، قوش اوشدی» (پرید، پرید، پرنده پرید) که بچهها باید دست خود را بالا ببرند. اگر کسی دست خود را همزمان با شنیدن نام شیء یا غیرپرندهای بالا ببرد، میسوزد و از بازی کنار میرود (قزلایاغ، 6). بازیکنان اردبیل وقتی دور هم جمع میشوند، بزرگترین فرد را سرگروه کرده، بازی را به روال خود، اما به زبان ترکی، اجرا میکنند (محمدی، مهین، 92-93). بچههای کردزبان این بازی را «قلافر» مینامند و برای آن، همان شیوۀ معمول را انتخاب میکنند. تنها تفاوت در پایان بازی است؛ یعنی استاد شیوۀ نامبردن پرندگان و گمراهکردن کودکان را تا باقیماندن تنها یک فرد در بازی ادامه میدهد. سرانجام، برای اعلام برندهبودن او، 10 اسم مختلف را نام میبرند. اگر او بتواند تنها انگشت خود را با نام یک پرنده بالا ببرد، برندۀ بازی میشود. بازی بهصورت چرخشی ادامه مییـابد و افـراد بهنـوبت، پس از اینکه عضو بزرگ (از نظر سنی) انتخاب شد، به همان شیوۀ نخست، اسامی را بیان میکنند. در این بازی، خوردنی یا چیز دیگری برای جایزه به برنده داده میشود (محمدی، آیت، 1/ 159). شمار بازیکنان قلاپر در لرستان، معمولاً 5 یا 6 تن است. بازیکنان برای انتخاب سردسته، تر و خشک میکنند. پس از مشخصشدن سردسته، بازیکنان روبهروی او مینشینند؛ آنگاه همگی انگشت دستشان را روی زمین میگذارند و بازی به روال گفتهشده ادامه مییابد. سردسته برای جریمۀ فرد سوخته، گردن او را به طرف زمین میآورد و با دست، به پشت کمر او میزند و میگوید: «تپ تَپُو، بالا تپو، دس کی بالا دس؟»، یعنی دست کدام یک بالای دست دیگری است؟ بازنده باید درست حدس بزند که دست فلانی (نام فرد را گوید) بالا ست. بازی اینگونه ادامه مییابد (نظری، 29-30). شکل دیگر بازی بدینسان است که سرگروه انتخابشده با چسباندن انگشت اشاره و انگشت شست، دستان خود را به شکل لوزی درست میکند. سپس، افراد حاضر هریک انگشت اشارۀ خود را روی آن قرار میدهند. سرگروه بهدلخواه، اسامی پرندگان، اشیاء و حیوانات را به زبان میآورد. اگر سرگروه نام پرنده را بگوید، افراد باید انگشت خود را به هوا بلند کنند و اگر نام غیرپرنده را بگوید، آنان میبایست انگشت خود را تکان ندهند، زیرا میبازند (بهرامی، 187). بچههای کهگیلویه و بویراحمد نیز همانگونه بازی میکنند و تنها تفاوت بازی آنها در شیوۀ جریمه است. بازیکنان برای جریمۀ بازنده درحالیکه میگویند: «هه تپتپو/ انگله تپو/ نون گپو»، به شکلی به پشت او میزنند که گویا بر پشت بازنده نان میپزند. آنگاه، دستهای خود را مانند برجی بر پشت او میگذارند و میپرسند: «کو دَس، بالی دس؟» یعنی کدام دست بالای کدام دست است؟ بازنده در پاسخ باید سمت «چپ» یا «راست» را برگزیند. اگر پاسخ صحیح بـود، این دور بازی تمام، و دور دیگر شروع میشود؛ اما اگر اشتباه پاسخ میداد، آنقدر بر پشتش میزدند و پرسش و پاسخ میکردند تا پاسخی درست بدهد (غفاری، 72). در برخی مناطق اصفهان، شیوۀ بازی مانند دیگر مکانها ست؛ اما در مناطقی، کلمات بازی همان است و شکل بازی تغییر میکند: بانوی خانه طفل دوسالهاش را پیش میکشد و درحالیکه خود به حالت چمباتمه میخوابد، کف هر دو پایش را بر سینۀ طفل میگذارد، با دو دست خود طفل را میگیرد و با فشار پا او را از زمین بلند میکند و میگوید: «کلاغ پرپرپرپر» و دوباره او را پایین میگذارد (جناب، 324).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید