کک به تنور
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 13 تیر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273348/کک-به-تنور
دوشنبه 20 اسفند 1403
چاپ شده
7
کَکْ به تَنور، از افسانههای کودکانۀ مشهور.این افسانه با نامهای گوناگون در سراسر ایران، نقل و ثبت شده است؛ ازقبیل کک و مورچه (مؤیدمحسنی، 538)، موش و مور (لیموچی، 1/ 291)، ککو خاکسترنشین (رضوی، 77)، ککو و مروکو (سعیدی، 1/ 74)، کیک جنابمرده (خزاعی، 6/ 35)، نازک به نازک و تازک به تازک (میرکاظمی، 80) و مورچهمرده، شاهمرده (افتخارزاده، 289). در بیشتر روایتها، نام آن کک به تنور است. از این افسانه تا 1376 ش، 89 روایت در گنجینۀ فرهنگ مردم صداوسیما ثبت شده بود (وکیلیان، 83).کک به تنور ماجرای کک و مورچه یـا مورچه و موشی است که با هم دوستاند. روزی کک/ مورچه تصادفی، در تنور میافتد و میمیرد. مورچه/ موش از این غصه خاک/ خاکستر/ آب جوش بر سر میریزد و ناراحت میشود. سایر اشیاء و جانوران هم از این مرگ غمگین میشوند و هریک به شیوهای خاص و گاه مسخره و اغراقآمیز، عزاداری میکنند. کلاغ از دیدن مورچۀ خاکبهسر، پرهایش میریزد یا آنها را سیاه میکند؛ درخت برگهایش میریزد؛ آب چشمه یا رود خونآلود یا گلآلود میشود؛ گندمها سرنگون میشوند؛ دیوار میترکد؛ بز ریشش را میکند؛ دشتبان بیلش را بر سر میزند یا در کمرش فرو میکند؛ دختر دشتبان ماست/ دوغ بر سر میریزد؛ مادر دختر خودش یا سینههایش را به تاوۀ داغ میچسباند؛ آخوند/ حکیم/ مرد همسایه یک لنگۀ سبیلش را میکند و زن همسایه خانه و خودش را آتش میزند.بخش ابتدایی متل (ه م) در روایتهای گوناگون، متفاوت است. در برخی روایتها، مورچه و کک میخواهند کلهپاچه، حلیم یا آش (ه مم) بپزند و کک در دیگ میافتد (انجوی، 79؛ سعیدی، لیموچی، همانجاها). در بیشتر روایتها، کک هنگام پختن نان، در تنور (ه م) میافتد و میسوزد.پایان داستان هم متفاوت است. در بیشتر روایتها، روند عزاداری با مرگ آخرین تن به پایان میرسد که معمولاً، مادری است که خود را به تنور میاندازد یا سینههایش را به تاوه یا تنور میچسباند (برای نمونه، نک : خزاعی، 6/ 38؛ فقیری، 236؛ وکیلیـان، همانجـا؛ مؤیدمحسنی، 539). در روایت بختیاری، دشتبان بیل را بر سرش میزند و میمیرد (لیموچی، 1/ 295).دستهای دیگر از روایتها پایانی طنزآمیز و البته، منطقی دارند. آخرین حلقۀ این زنجیره معمولاً، الاغ یا گاو است و همین امر جنبۀ طنزآمیز ماجرا را تقویت میکند. الاغ یا گاو پس از شنیدن ماجرای عزاداری دیگران، به آنها میخندد و مسخرهشان میکند؛ مانند برخی روایتهای کرمانی (رضوی، 79-80)، میبدی (نادری، 318)، سیرجانی (مؤیدمحسنی، همانجا)، مازندرانی (میرکاظمی، 84؛ نصری، 2/ 459). در برخی روایتها، کسی که پس از شنیدن ماجرا، عزاداران را ریشخند میکند دهقان (شکورزاده، 324)، همسایه (وکیلیان، 78) یا بچههای مدرسه (طباطبایی، 337) است. در روایتی متفاوت از کرمان، آخرین فرد این زنجیره طبیبی است که همه را نجات میدهد (صرفی، 82). در پایان داستان روایت تایباد خراسان، مادر پس از آنکه خود را به تاوۀ نانپزی میچسباند و میمیرد، درویشی که دم درِ خانه آمده است همۀ نانها را میبرد (خزاعی، همانجا).شکلی متفاوت از این متل روایت هنزیکو و سوسکو از کرمان است که بخش ابتدایی آن روایتی کوتاهشده از داستان خالهسوسکه (ه م) است. موش از سوسک خواستگاری میکند و در جواب او که میپرسد «مرا کجا میخوابانی؟»، میگوید: «روی سبد خرما، روی خیک روغن، روی جوال گردو و روی سینهام» و در جواب: «مرا با چی میزنی؟»، میگوید: «با چوقپون، با دمم». سوسک قبول میکند و با هم ازدواج میکنند. روزی سوسک هنگام پختن آش، در دیگ میافتد و میمیرد و موش خاک بر سر میکند. در ادامه، داستان مانند سایر روایتهای کک به تنور ادامه مییابد (لاریمر، 99-102).در همۀ روایتها، ساختار متل اینگونه است که پس از مرگ مورچه یا کک، دوست او عزاداری را شروع میکند. نفر بعد، که معمولاً پرندهای (کلاغ، بلبل یا گنجشک) است، سبب ناراحتی او را میپرسد و پس از شنیدن ماجرا، کاری انجام میدهد (معمولاً، پرهایش میریزد یا آنها را میکند). پرنده به نفر بعد میرسد و او هم پس از شنیدن داستان، رفتاری از خود نشان میدهد. به همینترتیب، هریک از اشیاء یا جانوران پس از شنیدن ماجرا از زبان نفر قبل، از سر همدردی کاری میکند. فقط در افسانۀ نازک به نازک و تازک به تازک است که هرکس این ماجرا را بهتفصیل، از قول نفر قبل برای نفر بعد تعریف میکند؛ چنانکه در انتهای قصه، مادر سینههایش را به تنور میچسباند و گاو خانه میپرسد که چه شده است. زن میگوید: «ننۀ پستانبهتنور گفته که پسر ماستبهسر گفته که دختر خاکبهسر گفته که برگ خزانک گفته که آب روانک گفته که کلاغ گفته که ... » (میرکاظمی، 84). در این روایت، حافظۀ راوی و شنونده بیشتر به چالش کشیده میشود و جنبۀ زبانآموزی آن قویتر است.یکی از ویژگیهای خاص متلها تکرار کلمات و جملات است. «این تدبیر هنرمندان نابغه و دانایان ناشناختۀ قرون گذشته در امر تربیت کودک بوده است ... چه کودک از تکرار و تقلید لذت میبرد» (انجوی، 70). تکرار جملات از روشهای معمول زبانآموزی به کودکان است و در بسیاری از کشورها رواج دارد. کودک با تکرارکردن، کلمات، جملات، فعلها و قواعد جملهسازی را به ذهن میسپارد. وجود وزن و آهنگ در گفتوگوی میان شخصیتهای متل در برخی روایتها، در یادگیری و به خاطر سپردن کودکان نقشی مؤثر ایفا میکند.در متل کک به تنور، همدردی انسان، طبیعت و اشیاء با یکدیگر، به چاشنی طنز بیان میشود. در این داستان، اعمال غیرمنطقی فراوانی دیده میشود و همه دلشان میسوزد؛ اما کسی کاری را که لازم است انجام نمیدهد. شخصیتها زود ناامید میشوند و کارهایی عبث و حتى گاه بسیار مسخره میکنند («کتابشناسی ... »، 117). ماجرای مرگ کک، که ممکن است ناراحتکننده و تأثیرگذار باشد، وجهۀ دردناک خویش را در این بازیهای لفظی و تکرار ماجرا، از دست میدهد. در افسانههای کهن، طرح مرگ با بازیهای زبانی و طنزی کودکانه و غیرتراژیک همراه است (اکرمی، 120). وقتی که الاغ یا گاو عزاداران را مسخره میکند، بهطور ضمنی، این پیام منتقل میشود که اگر کسی پس از دیدن و شنیدن درد دیگران، بیتفاوت باشد و با آنها همدردی نکند، همچون گاوان و خران نادان است.این متل افزونبر انتشار در مجموعههای گردآوریشده از قصهها و افسانههای مردم ایران، بهصورت مستقل هم چاپ شده است؛ از جمله دو بازنویسی از محمدرضا سرشار (رضا رهگذر) و بنفشه مهام.در فهرست تیپشناسی افسانههای بینالمللی، این متل ذیل افسانههای زنجیرهای با مضمون مرگ، با تیپ شمارۀ 2022 و نام «مرگ مرغ کوچولو» ثبت شده است (آرنه، 1033). در بیشتر کشورهای جهان، روایتهایی از این متل وجود دارد. مارتسلف در طبقهبندی قصههای ایرانی، عنوان «عزاداری نمونه» را برای معرفی این تیپ به کار برده است (ص 254).
افتخارزاده، افسانه، قصههای بلوچی، تهران، 1387 ش؛ اکرمی، جمالالدین، «زندگی مرگ و دیگر هیچ»، کتاب ماه کودک و نوجوان، تهران، 1382 ش، شم 73؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، «ادب شفاهی و زبانآموزی به کودک در فرهنگ مردم»، فرهنگ مردم، تهران، 1384 ش، شم 13؛ خزاعی، حمیدرضـا، افسانههـای خراسـان، مشهد، 1381 ش؛ رضوی نعمتاللٰهی، شمسالسادات، افسانههای کرمان، تهران، 1385 ش؛ سعیدی، سهراب، قصهها و افسانههای مردم هرمزگان، قم، 1386 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ صرفی، محمدرضا، افسانههای مردم کرمان، کرمان، 1387 ش؛ طباطبایی، لسانالحق، حوض توتیا، تهران، 1390 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، قصههای مردم فارس، شیراز، 1386 ش؛ «کتابشناسی تحلیلی کتابهای منتشره در تابستان 74»، پژوهشنامۀ ادبیات کودک و نوجوان، تهران، 1374 ش، شم 3؛ لاریمر، د. ل. ر.، فرهنگ مردم کرمان، به کوشش فریدون وهمن، تهران، 1353 ش؛ لیموچی، کتایون، افسانههای مردم بختیاری، تهران، 1385 ش؛ مارتسلف، اولریش، طبقهبندی قصههای ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ میرکاظمی، حسین، افسانه های شمال، تهران، 1372 ش؛ نادری، افشین، نمونه هایی از قصه های مردم ایران، تهران، 1383 ش؛ نصری اشرفی، جهانگیر، نمایش و موسیقی در ایران، تهران، 1383 ش؛ وکیلیان، احمد، متلها و افسانه های ایرانی، تهران، 1387 ش؛ نیز:
Aarne, A. and S. Thompson, The Types of International Folktales, ed. H. J. Uther, Helsinki, 2004. پگاه خدیش
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید