کرسن، سفرنامه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 6 تیر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273275/کرسن،-سفرنامه
دوشنبه 20 اسفند 1403
چاپ شده
7
کِرِسُن، سَفَرْنامۀ، یا «ایران: شرقِ در حال بیداری»، عنوان سفرنامۀ مصور ویلیام پن کرسن در اوایل سدۀ 20 م، شامل ارائۀ مشاهدات وی از زندگی گروههای مختلف اجتماعی در شمال ایران، تهران، قم، کردستان، بوشهر، بندرعباس، نیز ارائۀ تصاویر ویژه و گاه منحصربهفرد در حوزۀ مردمشناختی.
ویلیام پن کرسن (1873-1932 م/ 1290-1351 ق)، جهانگردی انگلیسی است که مطابق آنچه نقل کرده است مانند بسیاری دیگر از اندیشمندان و ماجراجویان غربی، با مطالعۀ سفرنامۀ ارزشمند لرد کرزن (ه م)، ایران و قضیۀ ایران، به سفر به سرزمین افسانهای ایران ترغیب شد (ص 12). سفر او به ایران همزمان با انقلاب مشروطه و آزادیخواهی مردم (1908 م/ 1326 ق) بوده است. پیشروبودن مردم ایران نسبت به ملتهای دیگر مشرقزمین، در گذار از سنت و گامنهادن در مسیر توسعۀ سیاسی و اجتماعی، انگیزهای برای او شد که نام کتاب خود را «ایران: شرقِ در حال بیداری» بنامد. او در فصل پنجم کتاب، که در آن، قوانین عرفی و شرعی حاکم بر ایران را تشریح میکند، احساسات نوظهور ملیگرایی را نزد ایرانیها میستاید؛ زیرا، آن را منشأ حرکتهای نوین و سرآغاز روند توسعه در کشور میداند (ص 104). او، که بیداری مردم ایران و مشروطهخواهی ایشان را شاهد بوده است، به تحلیل نشانههای این بیداری و مسیری میپردازد که مردم برای رسیدن به آزادی سیاسی انتخاب کردند. از نظر او، یکی از مظاهر بارز این بیداری، که رشدی سریع و ناگهانی داشته، توسعۀ مطبوعات در ایران است (ص 113). او که نثری پخته، همراه با طنز دارد (برای نمونه، نک : ص 57)، کوشیده است تا جای ممکن، همۀ جوانب زندگی مردم ایران را در نظر بگیرد و همچون برخی سیاحان غربی، فقط منعکسکنندۀ رویدادهای دربار و چهارچوب زندگی اشراف و صاحبمنصبان نباشد؛ درواقع، هرچند فصلهایی از کتاب را به شاه و حاکمان اختصاص داده است (فصلهای چهارم و پنجم)، همواره به مردم کوچه و بازار، عادات، رفتار و معیشت ایشان توجه داشته است. او از آغاز سفر و با حضور در منطقۀ قفقاز، با قومیتهای مختلف همچون گرجی، ارمنی، تاتار، چرکس و کرد آشنا میشود و با حضور در شهرهای مهم منطقه (تفلیس و باکو)، اختلافات طبقاتی میان آنها و روسها، نیز اروپاییان ساکن در آن مناطق را بیان میکند (نک : ص 23-24).کرسن با حضور میان این قومیتها (ص 16-17)، به تشریح منش، کردار و حتى ظاهر ایشان، بهویژه تجار یهودی، ارمنی و تاتار میپردازد (ص 26)؛ تا جایی که با حضور در تجمعاتشان، برخی ویژگیهای بومی ایشان را شرح میدهد. این نکته بهخوبی در وصف زندگی کارگران تاتار مشغولبهکار در صنعت نوظهور نفت در شهر بالاخانه، مشهود است (ص 31)؛ یا آنجا که رواج مصرف مشروبات الکلی را در باکو همچون نوشیدن آب دانسته، و فضای اماکنی چون قهوهخانهها را آکنده از دود آبیرنگ تنباکوی ایرانی وصف کرده است (ص 26).کرسن در معرفی فضای اماکن مختلف بسیار توانا ست؛ برای نمونه میتوان به وصف او از کاروانسرایی در پیربازار رشت (ص 39)، خیابانها و مردم و کودکان کوچه و بازار این شهر (ص 41) و وضعیت رقتبار ساکنان شمال ایران بهسبب فقر و بیماری (ص 51) اشاره کرد؛ اما بیگمان، برجستهترین وصف او از تهران است که فصلی مجزا به نام «تهران: شهر تضادها» را به آن اختصاص داده است. تصویر او از تهران محیطی غمزده، بیروح و افسرده است؛ بهویژه هنگامی که از حضور سپاهی از گدایان ملتمس و صدقهخواه در خیابانهای شهر سخن میگوید (نک : ص 60). بااینحال، تهران با برخی خیابانهای پهن و درختکاریشده، که پس از سفر ناصرالدین شاه به پاریس تصمیم بر آن بود که به پاریس مشرقزمین تبدیل شود (ص 61)، برای بسیاری از ایرانیها شهری اروپایی به حساب میآمد. او معتقد است که چنین نگاهی از یکسو و فقر و فلاکت در کنار تعصبات مذهبی اقشار پاییندست از سوی دیگر، ترکیبی متضاد در این شهر پدید آورده است که چهرهای ناامیدکننده به آن میبخشد (ص 61-62).کرسن این تضاد فرهنگی را چنین وصف میکند: «شاید هرگز نتوان چنین ترکیبی ناهمگون از آدمیان را در یک روز زمستانی آفتابی، در شهر تضادها و حین پیادهروی، که سرگرمی مطلوب مردم تهران است، مشاهده کرد. یک مُلای چاق روی قاطری تنبل، آرام و بادقت راهش را در میان جمعیت به سوی مسجد پی میگیرد. در همان حال، جوانی برازنده، که وابستۀ یک سفارت خارجی است، برای چوگانبازی عازم میدان شهر است یا یک قزاق از محافظان شاه، که درست همچون سربازان روس لباس پوشیده، عبور میکند ... سپس، درویشی چشمدریده به این همهمه ملحق میشود و با فریاد و گستاخی، طلب صدقه و مرحمت میکند یا آنکه گروهی از زنان ایرانی با شلوارهای پفدار مشکی و چهرههای پوشیده با برقع ضخیم و تحت حفاظت یک خواجۀ سیاه، در یک ردیف حرکت میکنند. هرازگاهی میبایست به این منظرۀ شرقی، عبور یک تراموای پرازدحام از سرنشینان بومی را افزود که تنهزنان از میان صف طویل اسبان و شتران لولیده درهم، راه خود را به سمت بازار باز میکنند» (ص 66-67). در وصف بازار، با حیرت، شیوۀ دادوستد مردم و عادات ایشان، ازجمله رسم چانهزنی و آداب آن را شرح میدهد (ص 70).کرسن فقط گزارش نمیدهد و در برخی مواقع، دیدههایش را تحلیل، یا دستکم، از آنها انتقاد میکند؛ برای نمونه، یکی از علل اصلی فقر مردم شمال را نظام کشاورزی و آبیاری ناکارآمد و ابتدایی آن دیار میداند (ص 56-57)؛ یا از نابودی روزافزون صنایع دستی و جایگزینی محصولات صنعتی عمدتاً اروپایی شکایت میکند (ص 71). او در جایگاه جهانگرد، بهویژه برای راهنمایی دیگر جهانگردان اروپایی، که عزم سفر به ایران را دارند، میکوشد تا نظام ترابری در ایران را بهتفصیل شرح دهد و در این میان، به کاروانها، کاروانسراها، چاپارها، کجاوهها و نیز اسبها، قاطرها و شترهای ایرانی میپردازد. شتر بلخی را نژاد اصیل ایرانی، زیبا و قدرتمند معرفی میکند و ویژگیهای بارز جسمانیاش را تحسین میکند (ص 46-47) و در ادامه، از خوراکهای ایرانی و طبخ عالی آنها، بهویژه برنج یاد میکند (ص 49-50).همان طور که گفته شد، کرسن فضای اماکن را بهخوبی شرح میدهد؛ اما این شرح فقط شامل عناصر یک مکان مثلاً قهوهخانه (ﻫ م) نیست؛ بلکه کارکردهای آن، مانند قلیانکشیدن و چایِ شیرین نوشیدن را نیز در برمیگیرد. افزونبر آن، به نقالی (ﻫ م) هم اشاره میکند و آن را از جملۀ سرگرمیهای ایرانیها در قهوهخانهها میداند. او در شرح نقالان، آنها را داستانگزارانی ماهر و درخور احترام در جامعه معرفی میکند که هرچند بیشتر گفتههای آنها برگرفته از داستانهای کهن است، گاهی فیالبداهه، مطالبی به داستان میافزایند. به اعتقاد او، از نگاه شرقیها، داستان نیز همچون شراب، هرچه کهنهتر باشد، بهتر است (ص 75-76).از دیگر سرگرمیهای محبوب ایرانیها، که او بدان اشاره کرده، و عکسی منحصربهفرد نیز از آن ارائه داده، قوچبازی (ﻫ م) اسـت. شکار با باز تفریحی اعیانی بوده، و ضمن مراسمی صورت میگرفته که او بخت آن را داشته است که در یکی از آنها، میهمان صاحبمنصبان کُرد باشد و شرحی کامل از آن را در کتاب بیاورد. این بخش از کتاب او برای مطالعات مردمشناسی بسیار سودمند است (نک : ص 170-178).گاه، برخی عناصر بومی مانند اسباب خانه (ﻫ م) برای او جالب بوده است؛ برای نمونه، در قصرشیرین، کرسی (ﻫ م) ایرانی را میبیند و آن را در سرمای شدید منطقه بسیار کارآمد میخواند و برای مخاطب غربی تشریح میکند (ص 169). این توجه تنها به اسباب خانه نیست و وقتی در میدان توپخانۀ تهران، با توپ مروارید (مُرواری؛ ه م) روبهرو میشود و پیشینۀ آن را میفهمد، افزونبر ارائۀ شرحی خواندنی از آن، پدیدۀ بستنشینی (ﻫ م) را هم توضیح میدهد (ص 65).مذهب و موضوعات مرتبط با آن برای مؤلف کتاب، اهمیت فراوان داشته است؛ ازاینرو، دو فصل از کتاب را به مذهب در ایران و زیارت (ﻫ م) در کربلا اختصاص داده است (نک : فصل ششم، ص 120 ff.، نیز فصل دهم، 222 ff.). به گفتۀ او، چون مذهب در زندگی ایرانیها نقشی مهم دارد، برای شناخت و درک آنها باید مذهبشان را شناخت (ص 122). از نظر او، مذهب در جزئیترین ابعاد زندگی مردم از خوردن و آشامیدن، نشست و برخاست، خوابیدن و بیدارشدن گرفته تا موضوعات پس از مرگ نقش دارد (ص 125). پرداختن به مناسک و مراسم مذهبی، مانند محرم، تعزیه، رمضان (ﻫ مم) و همچنین، توجه به گروههای خاص اجتماعی، نظیر روحانیان، درویشان، لوطیها، پسربچههای رقاص و زنان آوازهخوان، از دیگر نکتههایی است که او به آن اشاره کرده است. افزونبر مذهب رسمی تشیع، او به پیروان مذاهب دیگر، مانند زردشتیان و بهاییان، بهویژه بابیان، که نوظهور بودند، اشاره کرده است (ص 130-131, 135). او همچنین، در مسیر طولانی سفر از قم تا خلیج فارس، در برخورد با اماکن خاص (مثل حرم حضرت معصومه <ع>) یا مردم شهرها و حتى عشایر کوچرو، به برخی ویژگیهای اخلاقی و آیینی آنها پرداخته است؛ برای نمونه، میگوید که دفن مردهها یکی از راههای مهم امرارمعاش در قم است (ص 141) و بعد بهتفصیل، آیین کفنودفن را در آن شهر توضیح میدهد. قم و کربلا مقاصدی معین برای کاروانهای نعشکش بودهاند. او تصویری از اسبی که تابوتی سیاه را حمل میکند آورده است. در فصلی که به سفر به قم اختصاص دارد، موضوعات فرهنگی و اجتماعی بیشتر به چشم میخورد تا مسیری که او در سفر به بیستون و کرمانشاه طی میکند؛ زیرا، آثار باستانی آن نواحی او را سخت مجذوب خود کردهاند و به گفتۀ او، به باور روستاییان کرد منطقه، همۀ این آثار برجسته، معماریهای شگفتانگیز و سنگنوشتهها را نیروهایی ماورایی (جنها) ساختهاند و از آنها و حتى از خانههای این روستاییان در قلههای مرتفع و پرتگاههای خطرناک بیستون محافظت میکنند (ص 156). بخش فراوانی از این فصل به کردها و ویژگیهای آنها اختصاص دارد. او کردهای ایرانی را قومی زیبا و شادمان، برخلاف همسایگان بینوای خود، وصف میکند. پوشاک این مردم، بهویژه زمانی که بیحجاب بودند، نظر وی را به خود جلب کرده است. او از اینکه رقص و آواز سرگرمی متداول آنها ست، تعجب میکند و به تحلیل آن میپردازد (ص 157-158).ادامۀ سفر کرسن از قصرشیرین به خانقین و از آنجا، به سوی بغداد است. او به ویژگیهای فرهنگی بغداد، بهویژه مراسم زیارت کربلا توجهی ویژه کرده است (نک : ص 187 ff., 222 ff.).فصل پایانی کتاب، با عنوان «خلیج فارس»، نگاهی جامع به مراکز مختلف آن از بصره و بوشهر گرفته، تا بندرعباس، هرمز، مسقط، منامه و عمان، دریانوردی در کارون و اروندرود، تجارت بازرگانان بینالمللی، صید مروارید و نقش تاریخی انگلیسیها و پرتغالیها در این مناطق است که در کنار رسوم منطقهای، همچون مراسم خونخواهی نزد مردم عرب خوزستان (ص 245)، یا شباهت تیرهپوستان بندرعباس به افریقاییان (ص 267)، این فصل را خواندنی کرده است.کرسن با این اثر نشان داد که از جملۀ سیاحان هدفمند و جامعهنگری است که میکوشد مخاطب هوشمند را با زوایای مختلف سرزمین ایران و مردمش آشنا کند. این اثر تاکنون، به فارسی ترجمه نشده است؛ همچنین، باید یادآور شد که برخی تصاویر بینظیر این کتاب از مراجعی معتبر، چون «مجلۀ جغرافیایی ملی» گرفته شده است (ص 13).
Cresson, W. P., Persia: The Awakening East, Philadelphia, 1908.پیمان متین
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید