صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / کرباس و کرباس بافی /

فهرست مطالب

کرباس و کرباس بافی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 6 تیر 1403 تاریخچه مقاله

کَرْباس و کَرْباسْ‌بافی، پارچه‌ای کم‌بها، بافته‌شده از ریسمانی پنبه‌ای و ضخیم.

واژه‌شناسی

دربارۀ ریشۀ واژۀ کرباس نظرهای متفاوتی وجود دارد. برخی لفظ کرباس را عربی و جمع کرابیس به معنای پارچۀ سفید ریسمانی (داعی‌الاسلام)؛ برخی دیگر آن را لفظ هندی کتان (غیاث ... ، 574) و عده‌ای آن را واژه‌ای سانسکریت و از ریشۀ کَرپاسا «karpasa» به معنی نخی و پنبه‌ای می‌دانند (حسن‌دوست، 4/ 2150).
نوع پارچۀ اصلی و اولیۀ کرباس از کتان سفیدنشده یا کَنَف بوده است؛ اما امروزه، با نرم‌کردن یا آهارزدن، با کیفیتهایی مختلف تولید می‌شود و برای روکش صندلی و پرده کاربرد دارد (سیدصدر، 587- 588).

پیشینه

بلعمی قدمت کرباس را به دوران جمشید، پادشاه اسطوره‌ای، مربوط می‌داند و می‌نویسد که نخستین‌بار، او استفاده از کرباس را میان مردم رایج کرد (1/ 90).
در منابع تاریخی، به نمونه‌های فراوانی از کاربرد کرباس اشاره شده است؛ از‌جمله در تهیۀ سایبانها (بیهقی، 3/ 957؛ حافظ ابرو، 4/ 824) و چادرهای منقش (جوینی، 3/ 101)؛ اما بیشترین کاربرد آن در تهیۀ پوشاک، به‌ویژه پوشاک کم‌بها و ارزان بوده است (بیهقی، 3/ 992؛ جوینی، 3/ 257؛ رستم‌الحکما، 422، 433)؛ درواقع، کرباس پوشش طبقۀ متوسط جامعه، و به‌سبب سادگی و ارزانی، نشانۀ زهد بوده است. درویشها، سیدها و پیش‌نمازها پوششی از جنس کرباس داشتند (ناصر خسرو، 453؛ مستوفی، 3/ 464؛ تاورنیه، 589).

خرید و فروش

کرباس از قدیم کالایی تجاری بود و کرباس ایران به‌سبب شهرت فراوان، به سرزمینهای دیگر صادر می‌شد؛ برای نمونه، نوعی از آن به نام «کرباس خاص» به هند و کرباس اصفهانی به دیگر نقاط جهان صادر می‌شد (روحانی، «وضعیت ... »، 94).
شاردن نیز ضمن وصف اصفهان، به جمعه‌بازاری اشاره می‌کند که در آن، روستاییان کالاهای خود از‌جمله کرباس را به شهر می‌آوردند و می‌فروختند (4/ 1457). به گفتۀ وی، در کاروان‌سرای اردستانیها، مهابادیها و نطنزیها کرباس فروخته می‌شد (5/ 1902-1903). پولاک در سفرنامۀ خود آورده است که در آبادان، سمنان، دامغان و قم، کرباس را برای خیمه‌ها می‌بافتند و به روسیه و هند صادر می‌کردند (ص 370). در تهران، مقابل تکیۀ دولت، بازار بزازها قرار داشت و کرباس در این بازار فروخته می‌شد (شهری، 2/ 221).
در منابع مختلف، به قیمت کرباس اشاره شده است؛ برای نمونه، در رستم التواریخ، قیمت کرباس خوب زرعی 40 دینار آمده است (رستم‌الحکما، 329). در تهران قدیم، نیز قیمت هر شلوار کرباس مردانه دو عباسی، و هر قبای کرباس تا یک قران بود (شهری، 2/ 216). گاهی، افراد برای اینکه بتوانند کرباس خود را گران‌تر بفروشند، لابه‌لای طاقه، نمک می‌پاشیدند یا مورچه می‌گذاشتند تا وزن آن بیشتر شود (طباطبایی، 453).

انواع

کرباس 3 نوع دارد: 1. کرباسی که در تهیۀ پوشاک زنانه به کار می‌رود، بافت تافتۀ باز و نخ تاروپود سه‌لا دارد و تقریباً، اسفنجی‌شکل است؛ 2. پارچه‌ای با بافت تافتۀ زبر و محکم با نخ چندلا که به‌صورت خام و با رنگ زیتونی برای تهیۀ کیسۀ پست‌خانه‌ها، بادبان و نوعی کیف کاربرد دارد؛ 3. پارچه‌ای خشن و محکم از جنس پنبه که برای تهیۀ لایی کت، کمر دامن و سجاف جلو و یقۀ لباس به کار می‌رود (سیدصدر، 588). در مهاباد، از نخ پنبه دو نوع پارچه می‌بافند و به نوعی که زمخت‌تر و ارزان‌تر است جاو یا کرباس می‌گویند. بیشتر مردم از جاو استفاده می‌کنند (فتاحی، «صنعت ... »، 57- 58).

پوشاک

از زمان قدیم، بافت کرباسِ آبی‌رنگ یکی از صنایع‌ دستی تنکابن بوده که در تهیۀ شلوار و شلیته کاربرد داشته است (دانای‌ علمی، 233). در بابل نیز مردان لباس متحدالشکلی می‌پوشیدند که شامل پیراهنی از جنس چلوار یا کرباس بود (نیاکی، 1/ 274). در گذشته، در روستای دورچاک الموت، زنان برای تهیۀ لباس، دستگاهی به نام پاچال داشتند که با آن کرباس می‌بافتند (حمیدی، 95). زنان ترکمن در نواحی شمال غربی خراسان و مشرق گرگان، شلواری مخصوص می‌پوشند که جنس بالای آن از کرباس است؛ همچنین، نوعی کلاه از جنس کرباس رنگ‌شده بر سر می‌گذارند (معطوفی، 3/ 2305؛ ضیاءپور، 199، 207). 
در روستای ابیانه، مردان از دورۀ صفویه تاکنون، تنبانی از جنس کرباس یا متقال می‌پوشند (زارعی، ۵۹). قبای مردان طبقات فرودست ابیانه از کرباس یا متقال است (نظری، 336). زنان این روستا روپوشی به نام کُرتی برای فصل سرما دارند که اغلب، برای عروس دوخته می‌شود و جنس آن معمولاً، از مخمل قرمز و زرشکی، و آستر آن از کرباس گُل‌زده است؛ به این صورت که استاد چیت‌ساز با رنگ و وسایل مخصوص، روی کرباس ساده طرح گل‌و‌بوته می‌زند و کرباس گل‌زده تهیه می‌کند (همو، 332). آسته‌درازه نیز روپوشی یقه‌هفت از جنس کرباس سیاه یا سرمه‌ای است که زنان ابیانه‌ آن را در فصل سرما روی پیراهن خود می‌پوشند (همانجا). در برزک، جنس چادر زنان، معروف به چادر نخودی، از کرباس است (جهانی، 116).
در روستای ماخونیک، سرپوش زنان، به نام مقنا، از جنس کرباس است که تا پایین کمر را می‌پوشاند (برآبادی، 283). در گذشته، مردان جنوب خراسان کلاه بر سر می‌گذاشتند یا مندیل (عمامه) می‌بستند. جنس مندیل از پارچۀ کرک یا کرباس بود و به‌ندرت، کسی از پارچه‌ای دیگر استفاده می‌کرد (زنگویی، 8). در سبزوار، شلواری از جنس کرباس مشکی به نام بابِری یا تِله‌شکن می‌پوشیدند (امیدی، 128- 129). مردان اورازان پیراهنی مخصوص از جنس کرباس می‌پوشیدند که یقه‌اش از سمت راست باز می‌شد و از کنار گردن تا پهلو دکمه داشت (آل‌احمد، 46). گلابتون‌دوزی از تزییناتی است که روی پوشاک زنان هرمزگان انجام می‌شود. در گذشته، گلابتون‌دوزی روی پارچه‌هایی مثل کرباس، مخمل و ابریشم انجام می‌شد (صفاایسینی، 46؛ برای نمونه‌های بیشتر پوشاک، نک‍ : شاکری، 201؛ کریمی، 95؛ عزیزی، 313؛ حسنی، 159؛ سالاری، 320؛ نجفی، 49).

کرباس‌بافی

کرباس‌بافی از گذشته در ایران رواج داشت؛ در حدود العالم، کرباس‌بافی یکی از صنایع دستی شهر بم، ناحیۀ جبال، مشرق ایران و ری معرفی شده، نیز خوارزم به تولید نوعی پارچه از جنس کرباس به نام آرنگ بافته معروف بوده است (ص 122، 128، 140؛ نیز نک‍ : روحانی، «اصناف ... »، 82). در مجالس النفائس، از درویشی قزوینی با پیشۀ کرباس‌بافی یاد شده است (علیشیر، 290). در گذشته، در خانۀ بیشتر روستاییان گرکان، کارگاه کرباس‌بافی و جاجیم‌بافی بود؛ اما امروزه، این کارگاهها از بین رفته است (قریب، 43).
در برزک، حدود 200 تا 250 سال پیش، کرباس‌بافی رونق فراوانی داشت و بیشتر زنان با دستگاه کرباس‌بافی به این کار مشغول بودند. این دستگاه، که از چوب بود، از چند ماکو، یک سُلِت، دو پایۀ بلند چوبی، گوسنده، جوق، نِوُرد، دفتین و نی تشکیل شده بود (جهانی، 121). در گذشته، برای کرباس‌بافی، نخ آن را از پشم گوسفند می‌بافتند؛ اما به‌مرور زمان، پنبه جای پشم گوسفند را گرفت. تهیه یا دواندن نخ کرباس بسیار دشوار است؛ نخست، پنبه‌ها را می‌ریسند و مواد اضافی‌اش را پاک می‌کنند؛ سپس، با فتیله‌پیچ آنها را به‌صورت فتیله در می‌آورند و بعد، با چرخ نخ‌ریسی آن را به نخی خیلی نازک تبدیل می‌کنند؛ در مرحلۀ بعد، نخ کرباس را با پوست انار، روناس و سماق رنگ، و در انتها، با دستگاه کاربافی، نخها را به پارچۀ کرباس تبدیل می‌کنند (همو، 116-117). در حال حاضر نیز در هر خانه‌ای در برزک، تکه‌ای پارچه یا چادرشب از کرباس یافت می‌شود که جنبۀ تزیینی دارد (همو، 117). در گذشته، اهالی ده دستجرد، افزون‌بر تولید کرباس، از اطراف هم کرباس وارد، و آن را رنگ می‌کردند (ناصرالدین شاه، 221).
رایس کرباس‌بافی را از وظایف زنان روستایی می‌داند و می‌نویسد که پارچۀ کرباس در تهیۀ لباس مردان کاربرد دارد و بیشتر رنگ آبی به آن می‌زنند و گاه با دست، طرحهایی روی آن می‌کشند (ص 50، 180). 
زنـان خانه‌دار یزد نیز با دستگاههای ساده و دو وردی نساجی، نوعی پارچۀ سنتی به نام کرباس به عرض ۳۵ تا ۷۰ سانتی‌متر می‌بافند. طول چله بین ۲۰ تا ۸۰ سانتی‌متر است و به نیاز مصرف‌کننده بستگی دارد. تاروپود کرباس از جنس نخ پنبه‌ای دست‌ریس است (سیدصدر، 327). نوعی دستگاه کرباس‌بافی به نام قِلِچ در گرمسار و نقاط روستایی آن رایج است که ریشۀ بومی ندارد و اقلیتهای مهاجر آن را رواج داده‌اند. به‌سبب گرمی هوا، کرباس تنها پارچه‌ای است که در این نواحی بافته می‌شود (حسنی، 239-240).
در گناباد، اگر پارچه‌ای یک‌رنگ با تاروپود نخی بافته شود، آن را کرباس می‌نامند و اگر نازک بافته شود، به آن کرباس یک‌نخی می‌گویند (امیدی، 123). در میبد و نجف‌آباد، کرباس‌بافی را کاربافی می‌نامند. بافندگان نجف‌آباد در طول سال، به تولید و عرضۀ کرباس مشغول‌اند و فقط در مناسبتهای ویژه و اعیاد، کار را تعطیل می‌کنند (مجابی، 131-132، برای آشنایی با مراحل کاربافی و تهیۀ کرباس، نک‍ : ص 131-140؛ جانب‌اللٰهی، 2-3/ 377-381؛ نیـز نک‍ : ه‍ د، جولاهی).
در روستای ماخونیک، اهالی کار دوخت‌ودوزشان را خود انجام می‌دادند. آنها با استفاده از نخ پنبه، کرباس تهیه می‌کردند و لباس خود را می‌دوختند. برای تهیۀ کرباس، نخ پنبه را از جلگۀ طبس می‌خریدند و پس از حلاجی و چرخ‌کردن، با تون کرباس می‌بافتند. از دو ـ سه دهۀ قبل، دیگر کرباس بافته نمی‌شود و ساکنان پارچه را از شهر می‌خرند (برآبادی، 284، 286). هدایت به این باور عامیانه دربارۀ کرباس‌بافی اشاره کرده است که هنگام عوض‌کردن ابزار کارگاه کرباس‌بافی، اگر هنوز بیشتر از یکی ـ دو گز کرباس بافته نشده باشد و یکی از اهالی خانه آن را ببرد، ناخوش یا مریض می‌شود. براساس این باور، فردی بیگانه باید این کار را انجام دهد (ص 200).
کرباس‌بافی در روستاها و شهرهایی مثل علی‌آباد کتول (حسینی، 50، 61، 68)، احمدآباد جرقویه (کریمی، 41)، میمند (عزیزی، 315)، میبد (جانب‌اللٰهی، 2-3/ 127)، قزوین (گلریز، 163، 439)، میناب (سایکس، 323)، قم، سمنان، آباده (پولاک، 379)، نائین (زین‌العابدین، 1-3/ 46، 190) و پیرسواران (رسولی، 403) رایج بوده است. در پیرسواران، گروهی از مردم، که آب و زمین ندارند و به بیرونیها معروف‌اند، به جای کشاورزی، کرباس‌بافی می‌کنند. در گذشته، کشاورزان نیز در فصل بیکاری، با یکدیگر شریک می‌شدند و کرباس می‌بافتند (همو، 111، 294).

سایر کاربردها

کرباس در تهیۀ سفرۀ نان، نمک‌دان، چادرشب، قندان و وسایل دیگر خانه هم کاربرد دارد. در گذشته، در بروجرد، جنس سفرۀ غذا از کرباس بود و بر آن نقش‌ونگار چاپ می‌کردند (جهانی، 116؛ رنجبر، 107، حاشیۀ 1؛ برای نمونه‌های بیشتر، نک‍ : رسولی، 386). زنان میبدی هم سفره‌های کرباسی خود را با طرح راه‌راه و به رنگ سیاه‌وسفید می‌بافتند (جانب‌اللٰهی، 2-3/ 96). در گذشته، اهالی شیراز برای اینکه کهنه و قنداق نوزاد خیس نشود، زیر کهنه، مشما می‌انداختند. آنها برای تهیۀ مشما، پارچه‌ای از جنس کرباس را روی سینی پهن می‌کردند و آن را روی اجاق یا منقل می‌گذاشتند و به‌تدریج، با موم عسل می‌پوشاندند. این مشما مانع نفوذ رطوبت می‌شد (زیانی، 1/ 25). در سمنان، برای قنداق‌کردن نوزاد پارچه‌ای چهارگوش و بزرگ به نام ساروق به کار می‌بردند که از کرباس بود و معمولاً، از چادرشبهای کهنه تهیـه می‌شد (حسنی، 160؛ نیـز نک‍ : ه‍ د، قنداق). امروزه، بـه‌سبب دسترسی آسان به پارچه‌های نخی کارخانه‌ای، استفاده از پارچۀ کرباس چندان رونقی ندارد و فقط افراد مسن این نوع پوشش را به کار می‌برند (حسنی، 238).
در ابیانه، در جهیزیۀ دختر ارباب، دو دست رختخواب قرار می‌دادند که یک دست آن می‌بایست از جنس کرباس تهیه می‌شد. در جهیزیۀ دختران رعیت نیز دو شلوار یکی از جنس کرباس و دیگری از جنس متقال بود (نظری، 563). در اردکان، بستگان عروس و داماد چیزهایی را برای چشم‌روشنی یا پِی‌سَری به خانۀ عروس می‌فرستند. یکی از این چشم‌روشنیها یک مَن پنبه یا یک چرخ نخ‌ریسی است. عروس با این پنبه‌ها ریسندگی می‌کند و کرباس می‌بافد و با پول آن، بخشی از قرضهای داماد را پرداخت می‌کند (طباطبایی، 352-353). کرباس همچنین، ابزار ترنابازی در بروجرد است (رنجبر، 256؛ نیز نک‍ : ه‍ د، ترنابازی).
یکی دیگر از کاربردهای پارچۀ کرباس تهیۀ خلعت و کفن است (کریمی، همانجا؛ کتیرایی، 278، حاشیۀ 1؛ صفی‌نژاد، 447). در روستای ماخونیک، کفن از کرباس تهیه می‌شد؛ ولی امروزه، پارچۀ چیت، بدان منظور، کاربرد دارد (برآبادی، 399).
کرباس در نمدمالی نیز به کار می‌رود؛ پس از آب‌پاشی پشمها، قالبی را که پشمها و نقشها روی آن گسترده شده است در کرباس می‌پیچند و طنابی را به دورش می‌بندند (معین‌فر، 102). کار گیوه‌کشی یا گیوه‌چینی از دیگر صنایع برزک است که از 150 سال پیش، در این شهر رواج داشته است. گیوه‌کشی همان تهیۀ تخت و کف گیوه است که مواد آن را پارچه‌های کرباس و موم عسل تشکیل می‌دهد و بسیار محکم است (جهانی، 123؛ نیز نک‍ : حدادی، 104؛ سرلک، 71).
کاربرد دیگر کرباس در بوم و پردۀ نقاشی است. پرده‌های نقاشی تعزیه از جنس کرباس و ابریشم ضخیم است (صدرالسادات، 128). در نیشابور، از لوازم عزاداری محرم، نوعی علم چوبی است که در درست‌کردن آن، پارچۀ کرباس به کار می‌رود؛ بدین‌ترتیب که کرباس را با خمیری از گچ و سریش می‌پوشانند و رویش رنگ طلایی و نقش حضرت رسول (ص) و گل‌وبته می‌زنند (بوذری، 51-52، حاشیۀ 2). با آغاز ماه محرم، روی ستونهای مسجد طالب‌آباد، کتیبه‌هایی کرباسی با زمینۀ سفید حاشیه‌دار آویزان می‌کنند که روی آنها، اشعاری با خط نستعلیق از محتشم کاشانی نوشته شده است (صفی‌نژاد، 440).

درمان بیماری

گاهی در روند درمان برخی بیماریها، پارچۀ کرباس به کار می‌رود؛ برای نمونه، آلمانی در سفرنامۀ خود آورده است که اگر طفلی در دورۀ دندان درآوردن به تشنج دچار شود، برای درمانش، آیاتی از قرآن را روی تکه‌ای کرباس می‌نویسند و بر گردن او می‌آویزند (I/ 195). در خراسان، اگر بچه‌ای بیش از حد گریه کند و میان گریه به‌طور مرتب، سرش را عقب و جلو ببرد، می‌گویند بچه چهارفرق است؛ یعنی، زیر پوست جمجه‌اش، 4 شیار یا خط کم‌عمق وجود دارد. برای درمان چهارفرق، تکه‌ای کرباس آبی‌رنگ را فتیله می‌کنند و یک سر آن را در آتش می‌گذارند. به محض اینکه نوک فتیلۀ کرباس آتش گرفت، با آن 4 طرف سر بچه را داغ می‌کنند یا به‌اصطلاح، چهارفرق را می‌ترسانند (شکورزاده، 155-156)؛ همچنین، برای درمان کچلی (ه‍ م)، گوجه‌فرنگی را همانند حنا بر سر شخص می‌مالند و روی آن، برگ خطمی یا چغندر می‌گذارند و صبح روز بعد، سر مریض را با سدر و آب گرم می‌شویند و مقداری زفت داغ‌کرده را روی تکه‌ای‌ کرباس نو پهن می‌کنند و گرم‌گرم، بر سر او می‌چسبانند (جانب‌اللٰهی، 4/ 399؛ نیز نک‍ : طباطبایی، 703؛ همایونی، 437- 438). افرادی که کمردرد دارند، گل بابونه را با زیره می‌سایند و پس از مخلوط‌کردن بـا زردۀ تخم‌مرغ، آن را روی کرباس آب‌ندیده پهن می‌کنند و به کمر خود می‌بندند یا فقط عسل (ه‍ م) را روی کرباس می‌مـالند و بر موضع درد می‌بندند (حاجی شریفی، 589؛ طباطبایی، 687).

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: