صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / کدو /

فهرست مطالب

کدو


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 2 تیر 1403 تاریخچه مقاله

کَدو، گیاهی علفی، بالارونده با برگهایی بزرگ و ساقه‌ای ضخیم و میوه‌ای بزرگ به شکلهای کروی و دراز با مصارف دارویی، خوراکی، و نیز یکی از اسباب خانه. دربارۀ این گیاه باورهایی در فرهنگ مردم رایج است. 
کدو واژه‌ای فارسی است (عقیلی، 413) که در گویشهای مختلف ایران، به‌صورتهای گوناگون تلفظ می‌شود؛ برای نمونه، در گیلان، کوئی، کوئیف، کتو یا کوئیو؛ در مازندران، کئی؛ در سمنان، کَوی؛ در فارس و نطنز، کودو؛ در سنگسر، کهو و در تاتی بلوک زهرا در قزوین، به آن چدو می‌گویند. کردها آن را قدو، و زردشتیان یزد و کرمان خَدی می‌نامند (نک‍ : عمادی، 201-203؛ خدیش، 145). کدوی به‌عمل‌آمده در نقاط بی‌آب، مواد قندی بیشتر و مزۀ شیرین‌تری دارد؛ اما در نقاطی که با آب دستی مشروب می‌شوند، شیرینی آن کمتر است (گل‌گلاب، 255). 
کدو نوعی از صیفی‌جات است و از گذشته، تقریباً در همه‌جای ایران کشت و برداشت می‌شده، و دارای اقسـامی بوده است (نک‍ : عمادی، 200-201). فاضل هروی در اوایل سدۀ 10 ق/ 16 م، از 15 گونه کدو (ص 140)، و حکیم مؤمن در تحفة المؤمنین (سدۀ 11 ق/ 17 م) از کدوی سبز و کدوی رومی (ص 335) نام برده‌اند. 
امروزه، گونه‌های کدو عبارت‌اند از: کدوحلوایی، مسمایی، تخمی، قلیانی (غلیانی)، تنبل، رشتی، خورشی، زرد، سبز، سفید، مربایی، نرگس، بنگالی، استانبولی (اسلامبولی)، فرنگی، رومی، عسـلی، حجـامی و صراحـی (نک‍ : عمـادی، 201؛ رنگـچـی، 317). کدوحلوایی به رنگ زرد و شیرین و بسیار درشت است و برای خوردن، آن را در روغن سرخ می‌کنند. کدوهای استانبولی و سفید پرتخم است. نوعی کدو با مصرف خوراکیِ کمتر، پوستی زرد و تنه‌ای بزرگ و سری کوچک و کمری باریک دارد و در گذشته، ظرفی جهت نگهداری حبوبات و چیزهای دیگر بوده است. در نواحی خراسان، آن را کدوی چلمی می‌نامند. این کدو در گذشته حتى به منزلۀ مینا و کوزۀ شراب به ‌کار می‌رفته است (همو، 317، 319). نوع دیگر، کدوی کروی فرورفته یا بیضی‌شکل است که بسیار درشت می‌شود و در شمال ایران، گاه تا 40 کیلوگرم می‌رسد و به آن کدوتنبل می‌گویند؛ اقسام بیضی آن را فقط برای استفاده از تخم می‌کارند. کدوی چیلک شبیه به کدوتنبل است، ولی کوچک‌تر با خطوط سبز و زرد که در نقاط ییلاقی و سردسیر به‌جـای کدومسمایی مصرف می‌شود (نک‍ : زرگری، 681-682؛ گل‌گلاب، عمادی، همانجاها؛ نوری، 1/ 681). 

طب قدیم

اطبای قدیم شرحی دربارۀ خواص دارویی و درمـانی کدو و شیوۀ کـاربرد آن ارائه داده‌اند (نک‍ : اخوینی، 156، 195؛ رضوی، 165، 210؛ جرجانی، کتاب 4-5/ 84-85). اسحاق بن سلیمان، گیاه‌شناس و داروشناس اوایل سدۀ 4 ق/ 10 م، طبیعت کدو را سرد معرفی کرده، و مفید حال بلغمی‌ و گرم‌مزاجها دانسته است (ص 359؛ نیـز نک‍ : حکیم ‌مؤمـن، 336). رازی عصـارۀ حـاصل از فشردن تراشۀ کدوی آمیخته با روغن گل را برای گوش‌دردِ ناشی از گرم‌مزاجی سودمند معرفی کرده، و کدوی خام را برای معده مضر دانسته است (21/ 174). 
حاجی‌ زین عطار در اوایل سدۀ 9 ق/ 15 م نیز کدو را مولد بلغم معرفی کرده، و آن را برای محروری و صفراوی‌مزاجها نافع دانسته، و از‌بین‌برندۀ حرارت، و برای خشونت سینه و سرفه و تب مفید دانسته است (ص 340؛ نیز نک‍ : دنیسری، 142). 

طب مردمی

مغز تخم کدو کرم کدو را دفع می‌کند، سمی‌ نیست و می‌تواند در دفع کرم اطفال نیز استفاده شود. برای این منظور، 50 گرم پودر تخم کدو را با عسل مخلوط و مصرف می‌کنند (نک‍ : زرگری، 683). مردم گیلان تخم کدو را برای رفع تب و یرقان نیز مفید می‌دانند (میرابوالقاسمی، 91). کدو ملین و مدر، و برای رفع سوء‌هاضمه مفید است (حکیم‌ مؤمن، 335). همچنین کدوحلوایی کال را برای درمان سرماخوردگی مؤثر می‌دانند (بشرا، 85). 
خراسانیها برای معالجۀ بیماری حصبه، تخم کدوی گردن‌باریک را با تخم کاهو و تخم کاسنی می‌کوبند و شیرۀ آن را به بیمار می‌خورانند و تفاله‌اش را هم روی سر او می‌گذارند (شکورزاده، 211). همچنین آنها برای معالجۀ سیاه‌سرفۀ کودکان، افزون‌بر داروهای دیگر، روی پوست کدوی چلیمی دعایی مخصوص می‌نویسند و به گردن بچه می‌آویزند (همو، 228- 229). 

خوراک

در رساله‌های آشپزی برجامانده از دورۀ صفویه، از غذاهایی به نام گیپای کدو و دلمۀ کدو نام برده شده است. همچنین از کدو در طبخ غذاهایی چون قلیه استفاده می‌کرده‌اند (نک‍ : باورچی، 155، 169، 170؛ نورالله، 238- 239؛ نیز نک‍ : مستوفی، 1/ 502، که در روزگار قاجاریه به دلمۀ کدو اشاره کرده است). مادام دیولافوا در سفرنامه‌اش در دورۀ قاجاریه، از غذایی شاهانه یاد کرده است که پلویی مخلوط با سبزی بود و روی آن را با کدوی خردشده تزئین کرده بودند (ص 146). 
امروزه، مصرف کدوی سبز در غذا کم‌و‌بیش مانند بادمجان است؛ کدوی سبز قلمی را حتى با پوست بخار‌پز می‌کنند؛ از کدوحلوایی مربا درست می‌کنند؛ خورش کدوحلوایی در ایران رواج دارد؛ کدوحلوایی بخارپز برای پای خوراک گوشت هم به کار می‌رود؛ و قیمۀ کدو سبز و مسمای کدو نیز از دیگر خوراکهای رایج در ایران است (دریابندری، 1/ 333-334، 925؛ حجازی، 76). در تهران، مصرف کدو در غذاها بسیار رواج دارد. در گذشته، سبزی‌فروشها هنگام فروش کدوی دولاب و اکبرآباد فریاد سر می‌دادند: «آی کدوی مسما/ کدوی دولابه مسما/ کدوی تازه، مال اکبرآباد/ آی کدوی خورشی/ کدوی سرخ‌کردنی/ کدوی تازه، جون میده برا قلیه» (شهری، 4/ 149). سیرجانیها هم خوراکی به نام اماچِ کدو و کشکِ کدو دارند (مؤیدمحسنی، 422، 427؛ نیز نک‍ : رحمانی‌نژاد، 68). 
گیلانیها با کدو خوراکهایی مانند خورش کوئی‌مسما، کوئی‌بورانی، کوئی‌پلا (پلوی کدوحلوایی)، کوئی‌آش و کوئی‌کاکا درست می‌کنند (خاور، 47، 61، 127، 141، 244). در استان مرکزی، با کدوتنبل آش پرهیزی تهیه می‌کنند و آن را برای کسانی‌که سرما خورده‌اند مفید می‌دانند (حجازی، 57). شه‌قه‌باغی نام غذایی است که در منطقۀ مکریان با کدو درست می‌کنند (انصاف‌جویی، 208). کدوکباب (کدوکودو)، خورش بادمجان و کدو، یتیمک و چلوکدوکباب نیز از غذاهای مردم فسا و کازرون است (رضایی، 399؛ مظلوم‌زاده، 47، 113، 274). 
امروزه، استفاده از کدو در غذاهای ویژۀ جشنها و مناسبتهایی چون شب چله در ایران رایج است؛ مثلاً در جوشقان در چلۀ زمستان برای پختن آش هوا، از کدوحلوایی هم استفاده می‌کنند (انجوی، 1/ 2). یکی از مواد لازم در آش اسفندی مردم واران جاسب از توابع دلیجان در استان مرکزی، کدو ست (همو، 1/ 50). در گذشته، مردم اراک در شب چله کدوحلوایی را در تنور می‌پختند و مصرف می‌کردند (همو، 1/ 21). استفاده از کدو در غذاهای ویژۀ زائو رواج دارد؛ مثلاً مردم استان فارس برای زنی که پسر بزاید چلو‌کدوکباب می‌پزند (مظلوم‌زاده، 274). خورش کدو یکی از غذاهای نذری است که مردم سروستان در روز عاشورا می‌پزند (همایونی، 165). نیز تخمۀ کدو تقریباً در بیشتر نقاط ایران، یکی از اجزاء آجیل شب عید و یلدا ست (نک‍ : مقدم، 1/ 421؛ رسولی، 381). 

جشنها

در ایران باستان، رسمی به نام «کدوزنی» در موسم معینی مانند پایان سال یا آغاز سال نو یا تیرگان، که گاهنبار آفرینش آب بوده، برگزار می‌شده است. شکافتن کدو با تیر در این مراسم به مفهوم درآوردن آب از دل زمین، و کنایه از آغاز آفرینش آب و پیداشدن چیزها از آب بوده است (عمادی، 207). ظاهراً جشن کدوزنی را ایرانیان برخی نقاط مرکزی برپا می‌کردند و گویا این جشن تا روزگار صفوی هم در برخی نقاط ایران برپا می‌شده است (همو، 208). دار کدو چوبی بلند است که در گذشته در وسط میدان شهر برپا می‌کردند و کدوی طلا و نقره از آن می‌آویختند و تیراندازانِ سواره بر آن تیر می‌انداختند و تیر هرکس به آن می‌خورد، آن کدو را با اسب و خلعت به او می‌دادند (کیا، 55). 

ابزار

در گذشته، از کدو استفاده‌های دیگری هم می‌شده است؛ مثلاً در برزک کاشان، نوعی کدو به نام کدوباردون می‌کاشتند. وقتی این کدو کمی بزرگ می‌شد، آن را می‌چیدند و در آفتاب قرار می‌دادند تا پوستش نرم شود؛ سپس درون آن را خالی می‌کردند و دوباره در آفتاب می‌گذاشتند تا کاملاً خشک شود و سر این کدوها را به‌وسیلۀ پارچه‌ای می‌پوشاندند. از این کدوها برای نگهداری و حفظ مواد غذایی در مقابل رطوبت و جوندگان بهره می‌بردند. همچنین از کدوباردونهای بزرگ برای نگهداری از حبوباتی مثل نخود و لوبیا، و از انواع خیلی کوچک آنها برای نگهداری نمک و ادویه استفاده می‌شده است. قدمت کاشت این نوع کدو به حدود 150 سال پیش می‌رسد. این کدوها بسیار محکم بودند و با گذشت سالها، برخی از آنها هنوز هم سالم مانده‌اند (جهانی، 114). 
نوعی دیگر از کدو را که به قلیانی معروف است، پس از خالی، و خشک‌کردن در قالب چوبی می‌گذاشتند یا به شکل طبیعی خود برای کوزۀ قلیان به‌ کار می‌بردند و اهل دود آن را به قلیان بلوری ترجیح می‌دادند (نک‍ : فخرایی، 122). الئاریوس در دورۀ صفویه به این نوع قلیان اشاره کرده است (2/ 655). از شعر بسحاق اطعمه (ص 221) چنین استنباط می‌شود که کدو ظرفی برای درست‌کردن شراب هم بوده است. 

ادبیات کتبی و شفاهی

واژۀ کدو در ادبیات فارسی و دیوان برخی از شاعران راه یافته است؛ مثلاً کدوبن به معنی بوتۀ کدو در اشعار فارسی دیده می‌شود؛ چنان‌که ناصر خسرو در داستان مناظرۀ کدو و چنار، همین واژه را به ‌کار برده است: نشنیده‌ای که زیرچناری، کدوبنی/ بررُست و بردوید بر او بر، به روز بیست (1/ 522). همچنین بسحاق اطعمه در دیوان خود (همانجا) به طنز آورده است: سالها باید که تا یک خوشه انگور از رزی/ سرکه در بغرا شود یا در کدو گردد شراب. کدو در قصه‌ها و حکایتهای فارسی نیز راه یافته، که مشهورترین آنها قصۀ کدو قلقله‌زن (ه‍ م) است. 
کدو در مثلهای ایرانی هم کاربرد دارد؛ برای نمونه: مثل مازندرانی فارسی نئو، کئی‌پلار یاد کنی (یعنی فارسی صحبت نکن که کدوپلو را فراموش می‌کنی؛ کدوپلو از خوراکهای معمول و باب طبع مازندرانیها و گیلکیها ست)، در مقام طعنه و کنایه به مازندرانیهایی گفته می‌شود که میان هم‌ولایتیهایشان به زبان فارسی صحبت می‌کنند (کتابی، 118)؛ کئی‌پلائه فاتحه شیشمه (یعنی فاتحۀ کدوپلو سوت است)؛ مانند مثلِ فاتحۀ آش ترش (کدوپلو) شیشکی است (نک‍ : همانجـا؛ ذوالفقـاری، 2/ 1355)؛ کدو سربزرگ است و بی‌مغز نیز (سعدی، 120)؛ مِثل کدو (یعنی سر بی‌مو)؛ مِثل کدوتنبل، که به هندوانه یا خربزۀ بی‌مزه و بزرگ می‌گویند (دهخدا، 3/ 1469)؛ مثل کازرونی آردُم تو کُدی باشه، بارُم مجلسی باشه (یعنی آردم در کدو باشد که کنایه از کم‌بودن آن است)، اما شوهرم خوب باشه (مظلوم‌زاده، 23)؛ مَثل تایبادی کل و کدو، لعنت به هر دو، که در نکوهش بعضی چیزها به‌طور گروهی به ‌کار می‌رود (مودودی، 191). 

کدو در باورها

برخی مردم کاشتن بعضی از گیاهان را بدشگون می‌دانسته‌اند؛ مثلاً معتقد بودند هرکه کدو بکارد، بوتۀ کدو که راه افتاد، او هم از خانه‌اش آواره می‌شود (هدایت، 120). 

مآخذ

اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ اسحاق بن سلیمان اسرائیلی، الاغذیة و الادویة، به کوشش محمد صباح، بیروت، 1412 ق/ 1992 م؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352 ش؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ انصـاف‌جویی، محمـد و دیگران، آشپزی کردستـان، سننـدج، 1386 ش؛ باورچی بغدادی، محمدعلی، «کارنامه، در باب طباخی و صنعت آن»، کارنامه و مادة الحیاة (متن دو رساله در آشپزی از دورۀ صفوی)، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1360 ش؛ بسحاق اطعمه، احمد، کلیات، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1382 ش؛ بشرا، محمد، طب سنتی مردم گیلان، رشت، 1389 ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1384 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، به کوشش محمدتقی میر، تهران، 1371 ش؛ حجازی، شبنم و علیرضا یاراحمدی، غذاهای محلی و سنتی استان مرکزی، تهران، 1383 ش؛ حکیم ‌مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ خاور (مرعشی)، زری، هنر آشپزی در گیلان، تهران، 1388 ش؛ خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، شیراز، 1385 ش؛ دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی، تهران، 1384 ش؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه و ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ دیولافوا، ژان، سفرنامه (ایران و کلده)، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، تهران، 1332 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاری‌پور، تهران، 1384 ش؛ رحمانی‌نژاد، زیور، سفرۀ ایل قشقایی، تهران، 1388 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا از نگاهی دیگر، شیـراز، 1387 ش؛ رضوی برقعی، حسیـن، ادویۀ قلبیۀ بوعلی سینا، تهران، 1387 ش؛ رنگچی، غلامحسین، گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی، تهران، 1372 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1345 ش؛ سعدی، بوستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1375 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، قرابادین کبیر (مخزن الادویة)، تهران، 1371 ش؛ عمادی، عبدالرحمان، آسمانکت (چند رسم مردمی)، تهران، 1388 ش؛ فاضل هروی، ارشاد الزراعه، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1346 ش؛ فخرایی، ابراهیم، گیلان در گذرگاه زمان، تهران، 1354 ش؛ کتابی، احمد، «برنج و برنج‌کاری در فرهنگ عامه»، صدای شالیزار، به کوشش رحیم چراغی، رشت، 1368 ش؛ کیا، صادق، «بازیها و بازیچه‌های ایرانی از فرهنگ برهان قاطع»، آیین زناشویی در آینه‌ورزان، تهران، 1341 ش؛ گل‌گلاب، حسین، گیاه‌شناسی، تهران، چ تابان؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1386 ش؛ مظلوم‌زاده، محمدمهدی، آشپزی در فرهنگ مردم کازرون، تهران، 1383 ش؛ مقدم (گل‌محمدی)، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ مودودی، محمدناصر و زهرا تیموری، گزیده‌ای از ادبیات شفاهی تایباد، مشهد، 1384 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ میرابوالقاسمی، محمدتقی، سرزمین و مردم گیل و دیلم، رشت، 1350 ش؛ ناصر خسرو، دیوان، به کوشش مجتبى مینوی و مهدی محقق، تهران، 1357 ش؛ نورالله، «مـادة الحیـاة، رساله در علم طباخی»، کارنـامه و مـادة الحـیاة (نک‍ : هم‍ ، باورچی)؛ نوری، محمدیوسف، مفاتیح الارزاق یا کلید در گنجهای گهر، به کوشش هوشنگ ساعدلو و مهدی قمی‌نژاد، تهران، 1381 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1334 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348- 1349 ش. 

شیوا جعفری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: