بوشهری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 16 مرداد 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273237/بوشهری
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ نشده
بوشهری \bušehri\، گویش شهرستان بوشهر، از گویشهای ایرانی نو و گروه گویشهای جنوب غربی، شاخۀ گویشهای ناحیۀ فارس (حسندوست، 1/ مقدمه، 18). شهرستان بوشهر بین °50 و ´31 تا °51 و ´11 طول شرقی و °28 و ´48 تا °29 و ´18 عرض شمالی در جنوب ایران واقع است. این شهرستان از شمال به شهرستان گناوه، از غرب به خلیجفارس، از شرق به دشتستان و از جنوب به تنگستان محدود میشود. شهر بوشهر، مرکز استان بوشهر، براساس سرشماری آبان 1390 ش دارای 204‘52 خانوار و 222‘195 تن جمعیت بوده است. این شهر بهتنهایی 72/ 77٪ از جمعیت شهرستان بوشهر را در خود جای داده است (رستگار، 455، 525).
براساس کاوشهای علمی صورتگرفته در ریشهر و اسناد کشفشده از تپههای «تُلپیتُل» و آجرنوشتههای بهدستآمدۀ ایلامی، آشکار شد که نام این شهر در آن دوره «لیان» بوده است. بوشهر امروزی در عصر سلوکیان احداث شد. در زمان اردشیر بابکان ساسانی، «راماردشیر» در دوفرسنگی بوشهر بنا شد که اکنون خرابههای آن به نام «ریشهر» معروف است (عباسی، 19). برخی نظرات دیگر که دربارۀ نام بوشهر مطرح شدهاست از این قرارند: الف ـ به عقیدۀ برخی، نادرشاه یک نیروی دریایی قوی در نزدیکی این شهر تأسیس نمود و این شهر را ابوشهر، به معنی پدر شهرها نامید. ب ـ برخی دیگر نیز معتقدند نام قبلی بوشهر نادریه بوده، و گفته میشود که در سال 1146 ق نادر شاه این نام را بر آنجا نهاده است. ج ـ گروهی نیز اعتقاد دارند که اردشیر ساسانی این شهر را بنا نهاده، و نام اصلی آن بُختاردشیر بوده، و بوشهر تحریفشدۀ ریشهر است که شهری قدیمی است (نک : نوبان، 31-32). نام بوشهر دستکم 814 سال قدمت دارد. دربارۀ فلسفۀ نام مرکز استان بوشهر، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد، فرضیهها بهطورکلی بر محور ریشهشناسی واژۀ عربی و یا تغییر نام باستانی «ریشهر» (بُختاردشیر، ریواردشیر، راماردشیر)، همچنین معنای دو بخش این نام استوار گشته است (رستگار، 29).گویشوران بومی استان بوشهر را میتوان بهلحاظ مردمشناسی به دو شاخۀ اصلی شمالی و جنوبی تقسیم کرد. اعضای شاخۀ شمالی به گویشی شبیه به لری صحبت میکنند؛ درحالیکه اعضای شاخۀ جنوبی به گویشی گفتوگو میکنند که بسیار نزدیک به گویشهای رایج در استان فارس است. شاخۀ شمالی شامل شهرستانهای گناوه، دیلم (گویش لیراوی) و بخشهایی از تنگستان و بوشهر، و شاخۀ جنوبی شامل شهرستانهای بوشهر، تنگستان، دشتی، دیّر، کنگان و عسلویه هستند (بلادی، 25). مردم شهرستان بوشهر به گویش فارسی بندری (بوشهری) سخن میگویند که دارای گنجینۀ لغات ویژهای است. این گویش پارهای واژگان و اصطلاحات عربی و انگلیسی را نیز وام گرفته است. نحوۀ گویش و آهنگ لهجۀ اهالی آبادیهایی که جزء حومۀ بوشهر به شمار میروند، تقریباً نظیر هم است و تفاوت چندانی در آنها تشخیص داده نمیشود (رستگار، 687).
آثار بسیاری دربارۀ گویش بوشهری نگاشته شده است. جلال هاشمی تنگستانی در اثر خود با عنوان بازیهای محلی استان بوشهر (بوشهر، 1356 ش) بیش از 50 نوع بازی محلی و سرگرمی بومی را معرفی میکند؛ اگرچه هدف وی بررسی گویش محلی بوشهر نبوده، ولی ناخواسته در خلال شرح بازیها، سرودها و اصطلاحات و واژگان محلی بسیاری را آورده است. حسن نوری فیروزی مجموعۀ شعرهای خود را با عنوان دغاله (اشعار محلی) و به گویش جنوبی (بوشهری) سروده (بوشهر، 1373 ش)، و در پایان هر قطعه، واژهنامۀ مختصری از واژههای محلی با معادل فارسی نو آنها ارائه کرده است. عبدالحمید زنگویی اشعار زیبای شاعران بوشهری را در دفترهایی جداگانه با عنوان شعر دشتی و دشتستان (تهران، 1377 ش) گرد آورده است. عبدالحسین احمدی ریشهری (بوشهری)، در کتاب خود، سنگستان: عقاید و رسوم عامۀ مردم بوشهر (تهران، 1375 ش)، به معرفی آدابورسوم و برخی ویژگیهای فرهنگی اهالی بوشهر پرداخته است. وی جلد دوم این اثر را در 1380 ش به نگارش درآورده و در آن، اوضاع قدیم شهر و شبهجزیرۀ بوشهر را از زاویههای مختلفی مدنظر قرار داده است. جعفر حمیدی در فرهنگنامۀ بوشهر (تهران، 1380 ش) به معرفی اصطلاحات، واژگان، نامهای جغرافیایی، نام مکانهای مختلف و ابنیۀ قدیم و جدید، نامهای تاریخی، کتابها، غذاهای محلی، آدابورسوم و سایر عناصر مردمشناسی شهر و استان بوشهر پرداخته است. محسن شریفیان در اهل ماتم: آواها وآیین سوگواری در بوشهر (تهران، 1383 ش)، به جنبههای موسیقایی آیینها و مراسم سوگواری و برخی از دیگر سنتهای استان بوشهر پرداخته است. فرید میرشکار فرهنگ واژگان محلی بوشهر را در 4 دفتر (از الف تا ک) (تهران، 1389-1394 ش) فراهم نموده است. عبدالعزیز بلادی در ریشهشناسی واژگان منتخب گویش بوشهری (تهران، 1390 ش) ــ که دراصل، موضوع پایاننامۀ کارشناسی ارشد خود در رشتۀ فرهنگ و زبانهای باستانی در 1379 ش بوده ــ به ثبت شماری از واژههای منتخب گویشهای بوشهر و سپس ریشهشناسی آنها به موازات تحول زبان فارسی از دورۀ باستان تا عصر حاضر پرداخته است. شماری پایاننامه نیز دربارۀ گویش بوشهری نوشته شده است که به ترتیب سال نگارش عبارتاند از: مریم سلحشورنژاد، توصیف زبانشناختی گویش بوشهری (پایاننامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز، شیراز، 1384 ش)؛ علی احمدزاده برازجانی، گویش بوشهری از دیدگاه صرف و واجشناسی (پایاننامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه پیام نور تهران، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، تهران، 1389 ش)؛ پگاه آریایی، فرایندهای واجی در گویشهای استان بوشهر: رویکرد بهینگی (پایاننامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکدۀ علوم انسانی، تهران، 1394 ش). مقالات مربوط به گویش بوشهری عبارتاند از: فرخ حاجیانی، «واژههای ویژۀ کشتی و کشتیرانی در گویش بوشهری» (نامۀ فرهنگستان، ویژهنامۀ گویششناسی، تهران، 1383 ش، شم 6)؛ همو، «واژههای دخیل انگلیسی مشترک در گویشهای بوشهری» (مجلۀ علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، شیراز، 1385 ش، دورۀ 23، شم 1)؛ «واژههای ویژۀ صید و صیادی و آبزیان در گویش بوشهری» (نامۀ فرهنگستان، ویژهنامۀ گویششناسی، تهران، 1386 ش، شم 6)؛ همو، «بررسی ریشهشناختی منتخبی از واژگان گویش بوشهری» (مجلۀ علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، شیراز، 1386 ش، شم 52).
این گویش 24 همخوان دارد. به جای همخوان ملازی واکدار / G/ در فارسی معیار، در گویش بوشهری جفت بیواک آن، / q/ تلفظ میشود؛ همچنین دارای همخوان سایشی نرمکامی / γ/ است. بسامد کاربرد برخی همخوانها، ازجمله همخوان / ž/ در این گویش کم است. نظام واکهای استان بوشهر شامل 7 واکه است. واکههای اصلی گویش بوشهری نیز همچون واکههای فارسی معیار هستند با این تفاوت که واکۀ / ǝ/ نیز در این گویش کاربرد دارد. آرایش هجا در گویش بوشهری، همچون زبان فارسی معیار، در روساخت، CV(C)(C) است (آریایی، 116-117).فرایندهای واجی متنوعی در این گویش وجود دارد که یکی از متداولترین آنها همگونی است؛ برای نمونه، همگونی واکه با همخوانِ پس از خود در ویژگی برنوا و فرونوا: piðem/ pine «پونه»؛ terâzin «ترازو» (همو، 142). هماهنگی واکهای نیز در این گویش فعال است، مانند noxondom «نخواندم»، bigi «بگیر» (همو، 147). یکی از شاخصههای این گویش، تغییر واکۀ آغازین در واژههای دوهجایی یا بیشتر است، مثل ʔesal «عسل»، qešang «قشنگ»، nebâyad «نباید» (همو، 161). فرایند تضعیف به صورتهای ناسودهشدگی و سایشیشدگی کاربرد دارد، مانند: سایشیشدگی، ʔaqrav «عقرب»، sevil «سبیل»؛ ناسودهشدگی، ʔowšan «آویشن»، sowz «سبز» (همو، 173-180).تبدیل [u] به [i] یکی دیگر از ویژگیهای این گویش است، ازاینرو، budan «بودن» را biðan «بیدن» تلفظ میکنند. در ماضی التزامی و ماضی بعید، همخوان [b] در آغاز فعل به [v] تبدیل میشود، مثال از ماضی بعید: biðe viðom «بوده بودم» (برازجانی، 168).
پیبست «را»، نشانۀ مفعول مستقیم، معمولاً در گونههای زبانی استان بوشهر کاربرد ندارد و به جای آن از پیبست [e] استفاده میشود؛ البته بهکارگیری [e] در موقعیتهای خاص میتواند متفاوت باشد. در واژههایی که به واکۀ پسین ختم میشوند، پیش از نشانۀ مفعولی، همخوان [y]، و در واژههایی که به واکۀ [u] ختم میشوند، همخوان [w] بهعنوان میانجی افزوده میشود. در واژههایی مانند «اینجا» و «آنجا» و ضمایر منفصل، پیش از نشانۀ مفعولی از همخوان [n] بهعنوان واج میانجی استفاده میشود. در واژههایی که به همخوان ختم میشوند، تنها با افزودن [e]، حالت مفعولی بیان میشود، مثال: ketâv.â.ye bord «کتابها را برد.»، bâle.y.e temiz ke «بالا را تمیز کرد.» (احمدزاده، 138- 139).ضمایر مشترک و ضمایر متصل و منفصل در گویش بوشهری عبارتاند از: ضمایر منفصل مفرد: ʔu/ to/ mo و جمع: ʔunâ/ ʔišun/ šemâ/ mâ؛ ضمایر متصل در حالت مفعولی، متممی و اضافی مفرد: eš/ -et/ -om- و جمع: ešun/ -etun/ -emun-؛ ضمایر متصل در حالت فاعلی مفرد: e/ -i/ -om- و جمع: en/ -in/ -im-؛ ضمایر مشترک مفرد: xoš/ xot/ xom و جمع: xomun/ xotun/ xošun (همو، 109-112).در گویش بوشهری در برخی موارد، حروف اضافه در مقایسه با فارسی معیار متفاوت است، برای نمونه، معادل حرف اضافۀ «از»، vo/ ve/ ʔaz است، مانند: vo divâr-e rst mir-e bâlâ «از دیوار راست بالا میرود»؛ به همین ترتیب است معادل «به»، vo/ ve، مثل vo mo boGu «به من بگو»؛ vâ/ xore/ poy «با»؛ si «برای»؛ ši/ šu «زیر» (همو، 134-135).در این گویش، با اضافهکردن واکۀ [e] به انتهای مادۀ ماضی میتوان صفت مفعولی ساخت. ماضی نقلی با افزودن شناسههای فعلی ماضی مطلق به مادۀ ماضی و سپس افزودن [e] به انتهای آن ساخته میشود. شناسههای فعلی ماضی نقلی عبارتاند از: [ome]، [iye]، [øe]، [ime]، [ine]، [ene]؛ مثال: فعل «خواندن»، xond-ome،؛xond-iye،؛xond-øe،؛xond-ime،؛xond-ine،؛ xond-ene (همو، 88).صیغههای مختلف فعل کمکی استمراری «داشتن» تنها بهصورت hâsei ظاهر میگردد، مثال: فعل šepârdan «چلاندن»، hâsei-mi-špar-om «دارم میچلانم.» (همو، 91-92).مجهول در گویش بوشهری با افزودن صیغههای مختلف فعل کمکی vâviðan «شدن» به صفت مفعولی ساخته میشود، مثل dið-e vâvið-am «دیده شدم» (همو، 95 بب ).در این گویش معمولاً پیش از صفتهای تعجبی، اصواتی چون ʔarre، haʔ، hu، ʔay deðey، piya:، va:y و جز آن به کار میرود که نشان از تعجب زیاد گوینده از مسئلۀ مطرحشده دارد (همو، 173).برای معرفهکردن واژهها از پسوند معرفهساز -eku یا -oku در پایان اسامی استفاده میشود که گونههای آزاد هستند، مثال: merd-eku «آن مرد» (آریایی، 182 بب ).در هر دو شاخۀ شمالی و جنوبی استان بوشهر، صفت از موصوف خود، از نظر شمار، پیروی میکرده است که هنوز هم آثار آن مشاهده میشود، برای نمونه، شاخۀ جنوبی: ʔove sardâ «آب سرد» ← ʔovoy sardâ «آبهای سرد»؛ شاخۀ شمالی: ʔow sarð «آب سرد» ← ʔowәle sarðal «آبهای سرد» (بلادی، 32).در این گویش به جای فعل ربطی یا اسنادی «است»، همخوان [n] مینشیند، مثال: «ʔnǰân» «اینجا ست» (احمدی، 10).یکی از رسوم مردم این استان که به روزگاران کهن پیوند میخورد، شناسایی و نامبردن اشخاص به اسم والدین (پدر یا مادر) آنها ست، مانند : احمدِ باقر، محمدِ حاجی، محمدِ دی شهرو (واژۀ «دی» به جای «مادر» در نواحی بیرونی و حاشیهای شهر کاربرد دارد). این شیوه گاهی برعکس هم کاربرد دارد، مثلاً نام مادر را به اسم دختر یا پسر وی میافزایند و میگویند: دی علی، دی محمد (همو، 13).در این گویش برای نامیدن افراد به اسامی مختوم به همخوان، پسوند [u]، و به اسامی مختوم به واکه، پسوند [ow] اضافه میشود. افزودن این پسوندها به اسامی کودکان و نوجوانان یک رسم و عادت است و کمتر جنبۀ تحقیر دارد؛ اما اگر نخستْ نامها را مخفف، و سپس پسوند اضافه کنند، جنبۀ تحقیر دارد، مثال: evreym «ابراهیم <تلفظ عادی>» ← evreymu (کوتاهشده) ← bereymu (اسم تحقیر)؛ xeliǰe «خدیجه <تلفظ عادی>» ← xeliǰu (کوتاهشده) ← ǰiǰu (اسم تحقیر) (برازجانی، 210-213).
در فارسی معیار با افزودن [na] به آغاز یک فعل مثبت، میتوان آن را منفی کرد، اما در این گویش، علامت نفی به اشکال دیگری آشکار میشود، مثال: no.xon.do.me «نخواندهام»، ne.za (ne.ze) «نزن»، mo.xun «نخوان» ( احمدزاده، 107- 108).تفاوت آشکار کاربرد نفی در فارسی معیار و گویش بوشهری در منفیکردن جملههای اسنادی است. در فارسی معیار، نشانۀ نفی پیش از فعل ربطی جملۀ اسنادی میآید؛ درحالیکه در این گویش، علامت نفی پیش از مسند واقع میشود، مثال: hesan ne ʔun ǰene «حسن آنجا نیست.»، mo ne ʔomâðe yom «من آماده نیستم.» (همانجا).
xevar «خبر»، negvat «نکبت»، torvak «تربچه»، bevaxš «ببخش» (آریایی، 174)؛ pâtil «قابلمه»، parperuk «پروانه»، pesâr «پرسه»، tâk «برهنه»، čâs «خوراک ظهر»، ʔâbuwâ ʔaz volât ʔumeðe «پدربزرگ از ولایت آمده.»، tu des-eš dar ʔumeðe ye ʔapel-i «روی دستش یک تاول زده است.»، maǰǰet mixâmʔâro-y «نشانی مسجد را میخواهم.»، ʔâsâ borrow mo za:lam mire «آهسته برو، من میترسم.» (میرشکار، 52 بب ).
آریایی، پگاه، فرایندهای واجی در گویشهای استان بوشهر: رویکرد بهینگی، پایاننامۀ کارشناسی ارشد زبانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکدۀ علوم انسانی، تهران، 1394 ش؛ احمدزاده برازجانی، علی، گویش بوشهری از دیدگاه صرف و واجشناسی، پایاننامۀ کارشناسی ارشد زبانشناسی همگانی، دانشگاه پیام نور، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، گروه زبانشناسی و زبانهای خارجی، تهران، 1389 ش؛ احمدی ریشهری، عبدالحسین، سنگستان: عقاید و رسوم عامۀ مردم بوشهر، شیراز، 1382 ش؛ برازجانی، طیبه، سیری در گویش دشتستان، شیراز، 1382 ش؛ بلادی، عبدالعزیز، ریشهشناسی واژگان منتخب گویش بوشهری، تهران، 1390 ش؛ حسندوست، محمد، فرهنگ تطبیقی- موضوعی زبانها و گویشهای ایرانی نو، تهران، 1389 ش؛ رستگار، زکریا، بوشهر: تاریخ، سرزمین، فرهنگ، تهران، 1392 ش؛ عباسی، عباس، گناوه: قریۀ خور خلیل، شیراز، 1379 ش؛ میرشکار، فرید، فرهنگ واژگان محلی بوشهر، تهران، 1389 ش؛ نوبان، مهرالزمان، وجهتسمیۀ شهرها و روستاهای ایران، تهران، 1365 ش.
پگاه آریایی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید