صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / کدخدا /

فهرست مطالب

کدخدا


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 6 تیر 1403 تاریخچه مقاله

کَدْخُدا، از مناصب سنتی در ساختار مدیریت روستایی با نقش فرهنگی در زندگی اجتماعی مردم. 
کدخدا از دو واژۀ کد به معنی ده، و خانه و خدا به معنی اهوره‌مزدا، سرور و فرمان‌فرما تشکیل شده است (معین، ذیل کد؛ فره‌وشی، 263-327؛ مکنزی، 48). برخی منابع کدخدا و دهخدا را مترادف دانسته‌اند ( لغت‌نامه ... ، ذیل دهخدا). 

پیشینه

در اوستا، خداوند ده «ویس پتی» نامیده شده است (یشتها، 1/ 435). اشکانیان، که اصول و تشکیلات کشورداری را از هخامنشیان و مادها به ارث برده بودند، به ده ویس و فرمانروای آن را ویس‌‌بذ می‌گفتند (کریستن‌سن، 29-32). پس از هخامنشیان، اسکندر و جانشینان او ویس و ویس‌بذ را در جایگاه پیشین باقی گذاشتند (همو، 37، 38). در دورۀ اشکانیان، هریک از ایالات هجده‌گانه شاهی داشت که به او «کذگ‌خوذای» (کدخدای) می‌گفتند (مشکور، 5). در یکی از متون دورۀ ساسانی، از مقام اجتماعی ویس‌بد و ده‌بد نام برده شده است. همچنین، در یکی از متون پهلوی متعلق بـه اوایـل دورۀ اسلامی، واژه‌هـای کدخدا و کدبـانو (ه‍ م) به‌ترتیب، به معنی سرور خانه و بانوی خانه به کار رفته است (روایت ... ، 32). 
در سده‌های نخستین اسلامی، کدخدایان یا همان رؤسای روستاها در سِمت نمایندگان دولت در مناطق روستایی باقی ماندند و وظیفۀ اصلی‌شان گردآوری و گرفتن خراج (مالیات ارضی) از کشاورزان و تحویل آن به بیت‌المال مسلمانان بود (زرین‌کوب، 43-44). آنها غالباً ادارۀ امور محلی را به ارث می‌بردند و افزون‌بر املاک خود، وظیفۀ سرپرستی مناطق دیگر را هم بر عهده داشتند (محمدی، 3/ 359). علی بن ابی‌طالب (ع) (ه‍ م) در روزگار خلافت خود (35-40 ق)، نامه‌ای به ده‌سالاران (کدخدایان) خراسان نوشت و از آنان خواست که به او جزیه بپردازند (بلاذری، 399). در سراسر دورۀ اسلامی تا پایان قاجاریه، کدخدا به معنی رئیس ده و گاه رئیس شهر یا محله‌ای از شهر به کار ‌رفته است. 
در سده‌های 3-4 ق/ 9-10 م، واژۀ دهقان به معنی دارندۀ زمین، آب و درخت و لغت کدیور به معنی کدخدا بوده است (نرشخی، 10). بنا به نوشتۀ اشپولر، از روزگار سامانیان، فرمانروایان تیول‌دار والیان خود را در ایالات تحت تملکشان نگاه می‌داشتند و گاهی کدخدا هم یکی از این افراد بود (2/ 124). در سدۀ 4-5 ق/ 10-11 م، در روزگار غزنویان، کدخدا به معنی وزیر پادشاه و دبیر فرمانروایان بود و گاه، با لفظ کدخدایی لشکر (فرماندۀ سپاه) به کار می‌رفت (بیهقی، 129-130، 142، 339). 
سعدی در سدۀ 7 ق/ 13 م، کدخدا را به معنی رئیس محله آورده است (ص 44، 118). در سدۀ 8 ق/ 14 م، رئیس ده از سوی دیوانی بزرگ انتخاب می‌شد و گزینش کدخدایان از میان معتمدان محلی بود؛ آنها کارهای داخلی ده را انجام می‌دادند و در برابر رئیس ده مسئول بودند (بیانی، 203-204).
در سدۀ 9 ق/ 15 م، برخی شاهان قراقویونلو و آق‌قویونلو بارها کدخدایان را در فرمانهای خود درخصوص اجرای فرمانها، خطاب قرار داده‌اند (بوسه، 233، 236، 238- 239). در دورۀ صفوی (ح 905-1135 ق/ 1499-1723 م) برای محله‌ها و اصناف مختلف، رئیسی تعیین می‌شد که به او کدخدا می‌گفتند. مردم هر محله، صنف و روستا برای کسی که او را امین و معتبر می‌دانستند رضایت‌نامه‌ای می‌نوشتند، مواجبی تعیین می‌کردند و آن را به حضور کلانتر می‌بردند. کلانتر نیز شخص مدنظر را به کدخدایی منصوب می‌کرد (میرزا سمیعا، 47).
در 1148 ق/ 1735 م، نادر پیش از تاج‌گذاری در دشت مغان، فرمانی برای همۀ بزرگان ازجمله کدخدایان فرستاد و آنها را برای شرکت در مراسم دعوت کرد (لاکهارت، 96). او همچنین، کدخدایان را موظف ساخت تا هر اتفاقی را که در محلۀ آنان رخ می‌دهد ثبت کنند و نسخه‌ای از آن را برای شاه بفرستند (احتشامی، 116-117). 
کریم خان (1163-1193 ق/ 1750- 1779 م) شیراز را به 12 بخش به نام «محله» تقسیم کرده بود و هریک از این محله‌ها، سخنگو و ناظری به نام کدخدا داشت که وظایفی بر عهده‌اش بود (پری، 283). 
در دورۀ قاجار (1210-1344 ق/ 1795-1925 م)، کدخدا رئیس یک شهر، محله‌ای از شهر یا یک ده بود (کرزن، I/ 436) و از میان مردم همان‌جا انتخاب می‌شد (ملکم، II/ 324-325). گزینش کدخدا در روستاها هم به همین صورت بود. اگر کسی که برای این مقام انتخاب شده بود رضایت مردم را جلب نمی‌کرد، کشمکشها میان او و مردم به‌قدری زیاد می‌شد که درنهایت، آن شخص عزل می‌شد یا خود کناره‌گیری می‌کرد (همانجا). از اواخر دورۀ قاجار، در سلسله‌مراتب اداری، واژۀ کدخدا فقط به مفهوم رئیس ده به کار می‌رفت. در 1325 ق/ 1907 م، در قانون تشکیل ایالات و ولایات آمده است که هریک از ایالات دارای چند ولایت‌‌اند و هر ولایت چند بلوک و هر بلوک واحدهایی کوچک‌تر به نام ده دارد. یک شخص در مقام کدخدا امور هر ده را اداره می‌کند (بدیعی، 2/ 221). در روستایی که بیشتر خرده‌مالک داشت، کدخدا از طریق مردم و از میان خانواده‌های بزرگ انتخاب می‌شد. خرده‌مالکان نامه‌ای به حاکم می‌نوشتند و کدخدای مدنظر خود را پیشنهاد می‌دادند و حاکم هم او را به این سمت منصوب می‌کرد. در روستایی که به مالکان بزرگ تعلق داشت، کدخدا به صلاحدید مالکان تعیین می‌شد. در دهات اوقافی، متولی و در روستاهای خالصه، حاکم کدخدا را منصوب می‌کرد. داشتن شایستگی فردی، خانوادگی و اقتصادی و قدرت اجرایی در انتخاب کدخدا ضروری بود. مقام کدخدایی گاه دائمی و ارثی بود و در برخی مواقع، به‌سبب نارضایتی حاکم، مالک یا روستاییان، کدخدا از سمت خود برکنار می‌شد (بختیاری، 52، 54؛ ناظم‌‌الاسلام، 2/ 323). 
برای پرداخت حقوق کدخدا، به‌جای مزد، مقداری از محصول را کسر می‌کردند، که به آن رسومات می‌گفتند. مقدار و کیفیت رسومات هر سرزمین با سرزمین دیگر متفاوت بود و ممکن بود به عهدۀ مالک، کشاورز یا هر دو آنها باشد. تمایل عمومی کدخدا بر این بود که از مالک اجرت نقدی دریافت کند و از کشاورزان رسومات جنسی بگیرد. معمولاً این حقوق از قرار هر جفت زمین یا هر سهم آب یا بر مبنای هر خانوار محاسبه می‌شد (لمتن، 587- 589). کدخدا افزون‌بر حقوق سالانه، دریافتهای دیگری هم از مالک و کشاورز داشت؛ مانند حق پذیرایی از میهمانهای داخلی و خارجی و انعامهای ویژۀ عید نوروز (ه‍ م) و جشنهای عروسی (بختیاری، 62-63؛ سالور، 5/ 4045؛ مجدالاسلام، 116-117). در دورۀ قاجار، مهم‌ترین وظایف کدخدا عبارت بودند از نظارت بر امور عمومی و عام‌المنفعه، مانند محافظت از روستا؛ تأسیس، بازسازی و نگهداری از بناهای همگانی، مانند مسجد، حمام، آسیاب، چاه و قنات (ه‍ م‌م)؛ اجرای دستورهای مالک و حاکم؛ حل اختلافات و منازعات روستاییان؛ جمع‌آوری سهم مالکانه؛ گردآوری مالیات و عوارض؛ استقبال از مالک، مأموران دولتی و نمایندگان خارجی؛ تهیۀ آذوقۀ سپاهیان دولتی هنگام عبور از روستا و نظارت بر عبور و مرور مسافران (بختیاری، 54-62). 
در دورۀ پهلوی اول (1304-1320 ش)، ادارۀ امور محلی کشور تغییراتی کـرد. در برخی مسـائل، آنچـه در گذشتـه «عرف» (ه‍ م) نامیده می‌شد، جنبۀ قانونی یافت. در آذر 1314، قانون کدخدایی به تصویب رسید که به موجب آن، کدخدا نمایندۀ مالک معرفی ‌شد و مسئولیت اجرای قوانین و نظام‌نامه‌های صادره از سوی دولت را بر عهده گرفت. مالک هر روستا کدخدا را به حاکم یا نایب مربوطه معرفی می‌کرد تا حکم انتصابش را صادر کند؛ بدین‌ترتیب، کدخدا حافظ منافع مالک به شمار می‌رفت و به‌هیچ‌وجه، نمایندۀ مردم روستا نبود (لمتن، 349-350). افزون‌بر این قانون، قوانین دیگری هم دربارۀ ادارۀ امور محلی به تصویب رسید؛ مانند قانون تقسیمات کشوری که در 1316 ش تصویب شد و براساس آن مقرر گردید که هر دهستان را یک دهدار و یک یا چند ده را یک کدخدا اداره کند. کدخدا از میان ساکنان دائمی ده انتخاب و با معرفی مالک، پیشنهاد بخشدار و حکم فرماندار تعیین می‌‌شد. هرگاه کدخدا در انتظامات امور زراعتی ده کوتاهی می‌کرد، به تقاضای مالک برکنار می‌شد. بخشداران مرجع مستقیم رسیدگی به کارهای دهداران و کدخدایان بودند. دهدار نمایندۀ دولت و کدخدا نمایندۀ دولت و مالک بود («قانون ... »، بش‍‌‌ ).
در 1318 ش، آیین‌نامۀ وظایف کدخدایان تصویب شد. کدخدا باتوجه‌به کارهای متنوعی که بر عهده داشت، می‌توانست ملازمان یا افراد دیگری را برای انجام وظایف خود انتخاب کند که به آنها «پاکار» گفته می‌شد. پاکار درواقع، اوامر کدخدا را اجرا می‌کرد و به دستور او، کشاورزان را به کارهایی ازقبیل پاک‌کردن نهرها، بستن پلها و ساختن جاده‌ها وامی‌داشت. انتخاب پاکار بیشتر بر عهدۀ زارعان بود و آنها نیز مزد او را می‌پرداختند. سهم پاکار، مانند سهم کدخدا، سر خرمن داده می‌شد و در نقاط مختلف متفاوت بود (یوسفی‌فر، 37). گفتنی است که با تصویب این آیین‌نامه، کدخدا افزون‌بر وظایف سنتی، دارای برخی وظایف قانونی هم شد؛ او باید بروز آفات نباتی را فوراً به مقامات مربوطه اعلام می‌کرد، شمار گوسفندان روستا را تهیه، و برای نایب‌الحکومه ارسال می‌کرد، گزارش دزدی و اغتشاش را در اختیار اداره‌های حکومتی می‌گذاشت، آمار تولد، وفات، ازدواج و طلاق را در دفاتر مخصوص ثبت می‌کرد و اعلامیۀ آنها را به ادارۀ ثبت می‌فرستاد و مسائل امنیتی را به نزدیک‌ترین مراکز امنیتی گزارش می‌داد (همو، 39-41، 43). در دورۀ رضا شاه، انجام خدمت نظام‌ برای مردان اجباری شد و مقامات نظامی در اینکه کدام یک از جوانان روستایی باید به سربازی بروند، با کدخدا مشورت می‌کردند؛ بنابراین، معرفی سرباز هم یکی دیگر از وظایف کدخدا شد (هوگلاند، 37- 38). 
در دورۀ محمدرضا شاه پهلوی (1320-1357 ش)، کدخدا از یک‌سو نمایندۀ مالک بود و از سوی دیگر، نظرات روستاییان را به مالک منتقل می‌کرد. همچنین، نمایندۀ دولت مرکزی در روستا به شمار می‌رفت. او مسئول اجرای قانون و مقررات بود و نخستین وظیفه‌اش اجرای نظر مالک و حمایت از منافع وی بود (ساندرلند، 628-629). در دورۀ پیش از اصطلاحات ارضی، سلسله‌مراتب روستایی چنین بود: در رأس هرم قدرت، ابتدا مالک قرار داشت و سپس جای کدخدا، ژاندارم و روحانی ده بود. در آخرین مرتبه هم رعیـت قـرار داشـت (خسروی، 71). کـدخدا معمـولاً رعیـتی صاحب‌نسق (نک‍ : ه‍ د، سنجش و شمـارش، واحدهـای) و بـاتجربه در امور زراعی، و حقوقش شامل تملک بر همۀ محصولاتی بود که در زمینهای واگذاری از سوی مالک کشت می‌شد. گاهی، رعایا نیز درصدی از فروش محصول خود را به او می‌پرداختند یا معادل آن در طول سال، چند روز بدون مزد (بیگاری) کار می‌کردند (احتشامی، 149). 
انجام مراحل سه‌گانۀ اصطلاحات ارضی در 1341-1351 ش، دو هدف عمده را در ده به انجام رساند: نخست، حذف تدریجی و تغییر نمود قدرت مالکان و دیگری، گسترش نظام دیوان‌سالاری و حذف کدخدا که سبب افول رهبری جامعۀ روستایی شد (حسینی، 61). پس از حذف کدخدا، نهادهای متعددی عهده‌دار انجام وظایف او شدند و مهم‌ترینشان عبارت بود از انجمن ده، تعاونیهای روستایی، سپاهیان انقلاب، شورای اسلامی ده، دهدار و شورای اسلامی شهر و روستا (همو، 62). در 1354 ش، قانون دیگری به نام «قانون تشکیل انجمن ده و دهبانی» تصویب شد و در آن، موضوع کدخدایی با عنوان «دهبان» مطرح گردید. دهبان فردی بود که امور اجرایی ده را بر عهده داشت و با انتخاب انجمن ده، تأیید بخشدار و حکم فرماندار منصوب می‌شد. با مطرح‌شدن واژۀ دهبان در مدیریت روستایی تلاش شد که دیگر واژۀ کدخدا به کار نرود (طالب، 32-33، 37). 
با پیروزی انقلاب اسلامی در 1357 ش و تشکیل نهادی به نام جهاد سازندگی، قانون تشکیل شورای اسلامی در روستاها در 1361 ش، به تصویب رسید. یکی از شرایط انتخاب‌شوندگان وابسته‌نبودن به رژیم پیشین بود و داشتن مقام کدخدایی یکی از مصداقهای وابستگی به شمار می‌رفت (همو، 50-51).

کدخدای عشایر

از 1310 ش در مناطق عشایرنشین، لقب کدخدایی از طرف مأموران ادارات دولتی متداول و احکامی دربارۀ آن صادر شد. میان لرهای کهگیلویه، «کِی‌ها» وظیفۀ کدخدایی را عهده‌دار بودند. انتخاب و انتصاب کیها موروثی بود و کدخدایان همیشه از میان آنان انتخاب می‌شدند؛ به همین دلیل با گذشت زمان، کی و کدخدا مترادف شدند. در کهگیلویه، سرپرستی هر طایفه با کدخدایی بود که عضو همان طایفه به شمار می‌رفت. کلانتر به چند کدخدا حکم می‌داد و آنان سرپرستی چند اولاد (مجموع چند خانوار که دارای جَد مشترک بودند) را بر عهده می‌گرفتند. چون سرپرستی هر اولاد با ریش‌سفیدان بود؛ بنابراین، آنها زیر فرمان کدخدا بودند. نظرات کدخدا در شورای کدخدایان به ریاست کلانتر مطرح می‌شد و سیاست هماهنگی اتخاذ می‌گردید؛ درنهایت، مجموع سیاستها به شورای کلانتران با ریاست خان پیشنهاد می‌شد (صفی‌نژاد، لرها ... ، 158- 159، عشایر ... ، 486-495). 

فرهنگ مردم

داشتن رفتار کدخدامنشانه یکی از ویژگیهای فرهنگی و رفتاری کدخدا ست. اساساً یکی از وظایف کدخدا حل‌و‌فصل اختلافات میان روستاییان است (حکمت، 129) و او این کار را با میانجیگری میان مردم انجام می‌دهد ( لغت‌نامه). به‌طورکلی در فرهنگ مردم، کدخدا فردی دانا، خردمند و سامان‌دهندۀ امور در سطح مدیریت اجتماعی، اعم از خانه، محله، ده، شهر، استان و کشور است (حسینی، 54). از چنین شخصیتی انتظار می‌رود که منازعات روستای خود را با رفتاری کدخدامنشانه حل کند. در سنت کدخدایی، او باید در خدمت مردم روستا و دارای اخلاق نیکو باشد و بکوشد در شرایط سخت مردم را همراهی کند، چنان‌که برخی کدخدایان در سالهای خشک‌سالی، از دارایی شخصی خود به روستاییان فقیر کمک می‌کردند (احتشامی، 100-101). 
یکی دیگر از وظایف سنتی و قانونی کدخدا پذیرایی از میهمانان بیگانه، مأموران و مسافران روستا بود (فیلبرگ، 84؛ یوسفی‌فر، 38). الئاریوس، که در دورۀ صفویه به ایران آمد، از کدخدای ده نیازآباد دربند در ساحل دریای خزر یاد می‌کند که روزی کنار ساحل سوار بر اسب با شماری از مستخدمان خود ایستاده بود و هنگامی که دید قایقهای سفرای بیگانه نمی‌توانند به ساحل نزدیک شوند، از اسب خود پیاده شد و آن را به پیشواز قایقها فرستاد. سفیران نیز بر اسب او سوار شدند و خود را به ساحل رسانیدند (1/ 428). 
آداب‌دانی از الزامات رفتار کدخدا بود. آداب‌دانی به معنی آگاهی از رسوم و تشریفات است و به کسی آداب‌دان می‌گویند که از رسوم، تشریفات و روشهای پسندیده آگاه باشد (معین، 1/ 35). ادوارد براون در سفرنامۀ خود (1887- 1888 م)، دربارۀ کدخدای روستای زنگوار فارس می‌نویسد که مردی سال‌خورده، مؤدب و مهربان است و با شرحی مفصل، او را از آثار تاریخی آن سرزمین آگاه می‌کند (ص 250-251). بنا به نوشتۀ هدایت (مخبرالسلطنه)، روزی یکی از دوستان آلمانی‌اش برای دیدار او به فارس می‌رود و ضمن تمجید از مردم ایران، می‌گوید به هر دهی که می‌رفتم، صحبت کدخدا برایم گیرا بود (ص 490). 
کدخدایان به‌سبب داشتن تجربه و آگاهی از آداب‌ورسوم، نقش مهمی در برگزاری آیینهای سنتی داشتند (بخشی‌زاده، 329)؛ برای مثال در فامور فارس در نخستین روز سال نو، مردان روستا به دیدن کدخدا می‌رفتند و به رسم هدیه، گوسفندی به او می‌دادند. در ابیانه نیز مردان در همین روز، برای گفتن شادباش به دیدار کدخـدا می‌رفتند و او بـا چـای و آجیل (ه‍ م‌م) از آنـان پذیرایـی می‌کرد (ثواقب، 321-322؛ نظری، 604-605). در آبادیهای کاشان، نخستین روز عید نوروز، روز «جوی‌روبی» بود. در این روز، مردم روستاها باید مسیر آب قنات (ه‍ م) را تمیز و پاک‌سازی می‌کردند. برای این کار یک روز جلوتر، جارچی بر جای بلندی می‌ایستاد و با صدای بلند، حکم کدخدا را اعلام می‌کرد (جهانی، 33). در روستای پیرسواران ملایر، جوی‌روبی 25 تا 30 روز پس از عید اجرا می‌شد (رسولی، 149-150). 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: