صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / کتل /

فهرست مطالب

کتل


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 28 خرداد 1403 تاریخچه مقاله

کُتَل، تیرکی با پوششی استوانه‌ای‌شکل، به رنگ سبز یا سیاه یا ترکیبی از رنگها که در سوگواریهای ماه محرم، آن را معمولاً به‌صورت جفتی حمل می‌کنند؛ و نیز اسبی که در مراسم عزاداری آن را حرکت می‌دهند.
گرچه برخی فرهنگ‌نامه‌نویسان علم (ه‍ م)، کتل و توغ (ه‍ م) را یکسان پنداشته‌اند، اما این 3 تفاوتهایی دارند. کتلها نیز انواع گوناگون دارند؛ برخی علمها تیرکی شکل‌اند که بر نوک آن، زبانه‌های فلزی و شمشیرمانند به شکل هلال قرار دارد. همچنین به اسب زین‌کرده یا جنیبت [ستورِ یدک] و علم کیسه‌ای پنجه‌دار هم کتل می‌گویند (شهیدی، 432). کتل واژه‌ای ترکی ـ مغولی، به معنی اسب جنیبت، و آن اسبی است زین‌‌کرده که نزد سلاطین و اُمرا می‌بردند ( لغت‌نامه... ؛ معین). در زبان فارسی، نیز کتل به معنی اسب یدک است. «کتل»، که در لرستان به بخشی از آیین سوگواری گفته می‌شود، به همان معنا ست (همانجاها؛ باقی). کتلها چوبهای بلندی‌اند که در بالای آنها، گلوله‌هایی از پارچه‌های رنگارنگ آویخته شده است (فربد، 77- 78). کتل درواقع، همان علم و کتل راه انداختن و کتل‌بستن به معنای برپاکردن دسته‌های عزاداری به همراه علم و کتل و گرداندن آنها ست (نک‍ ‍: لغت‌نامه). 
کتل در لغت‌نامه‌ها، به‌جز معنی تپه، به دو مفهوم دیگر نیز به کار می‌رود: ازجمله دسته‌ای از اسبان که در مراسم عزاداری با هیئت و آرایشی مخصوص حرکت می‌کنند و هم به معنای علم یا شبیه علم بزرگی است که در دسته‌های عزاداری حرکت می‌دهند؛ بنابراین «کتل‌بستن» و «حمل کتل» دو عمل متفاوت است (نک‍ : همانجا؛ معین).
اجزای کتل عبارت است از چوبی به اندازۀ 3 تا 4 متر، پیراهن بدون آستین سبز یا سیاه یا چندرنگ، پنجه‌ای فلزی که روی نوک چوب نصب می‌شود و نماد دست بریدۀ حضرت عباس (ع) است و قپه یا گودی‌ای فلزی که پنجه روی آن نصب می‌شود. کتل را نمادی از پیکرهای کفن‌شدۀ شهیدان بی‌دست کربلا دانستـه‌اند. حرکت دسته‌های عـزاداری همیشه همراه حمل علم و کتل بوده است (باقی). کتل‌بستن در ایام سوگواری ماه محرم، رسمی رایج در بسیاری از شهرهای ایران است. هرچند کتل‌بستن ظاهراً، جزء مراسم عزاداری ماه محرم است؛ اما به نظر می‌رسد که کتل‌بستن در روز عاشورا، برگرفته از سنتهای برخی اقوام ایرانی است؛ چنان‌که از گذشته، در سوگواریهای عرفی و خانوادگی ایل بختیاری مرسوم بوده و ممکن است از آنجا به عزاداری محرم وارد شده باشد. «در آیین سوگواری در کتلها، لباس و ابزار جنگی و نشان و مدالهای مرده گاهی بر بدنه و تنۀ زین اسبان کتل‌دار آویخته می‌شود که بزرگی مرده بیشتر نشان داده می‌شود و این نمایش و بزرگ‌نمایی بیشتر به کلانتران و خانهای بزرگ ایل بستگی داشته است» (مجیدی، 566).

برپایی آیین کتل در لرستان بدین‌گونه است که موی یال و دم اسب شخص ازدنیا‌رفته را می‌بُرند، زین را وارونه بر پشت آن می‌گذارند و جنگ‌افزارها و لباسهای درگذشته را به اسب می‌آویزند یا بر پشت آن می‌گذارند. افزون‌بر اینها، زنان خانوادۀ شخص درگذشته نیز سربندها و گیسوان بریدۀ خود را به پیشانی یا گردن اسب می‌آویزند و پشت آن را با پارچه‌های سیاه می‌پوشانند. در این حالت، به اسب «کتل» می‌گویند. اسبِ کتل را هنگام تشییع جنازه، پیشاپیش تشییع‌کنندگان حرکت می‌دهند یا در روزهای سوگواری، در کنار درِ خانۀ فرد درگذشته، نگه می‌دارند. مردان نیز گاه در این مراسم، گِل به کلاه و شانۀ خود می‌مالند (باقی).
آیین کتل در لرستان، بازماندۀ یک آیین کهن ایرانی است که در متون ادبی گذشته نیز بازتاب یافته است؛ برای نمونه، آنگاه که تابوت سهراب را نزد زال می‌برند، دم اسب وی را می‌بُرند و کوس او را می‌درند: بریده سمند سرافرازدم/ دریده همه کوس و رویینه خم (فردوسی، 2/ 196، حاشیۀ 16)؛ نیز تهمینه، مادر سهراب، در سوگ وی، دم اسبش را می‌برد: به مادر خبر شد که سهراب گرد/ به تیغ پدر خسته گشت و بمرد/ / .../ / همان تیغ سهراب را بر کشید/ بُش و دمش از نیمه اندر برید (همو، 2/ 198- 199، حاشیۀ 8).
در شاهنامۀ فردوسی، بهترین نمونۀ کتل آن است که در سوگ اسفندیار بر پا گشت و همانند همان رسمی است که در لرستان دیده می‌شود. آنگاه که تابوت اسفندیار را نزد گشتاسب می‌برند، پشوتن اسب وی را پیشاپیش سپاه می‌راند، درحالی‌که موی یال و دم آن را بریده، و زین را وارونه بر آن نهاده، و گرز، خُود، خفتان و دیگر افزار جنگی او را به زین آویخته بودند: سر تنگ تابوت کردند سخت/ شد آن بارور خسروانی درخت/ / چل استر بیاورد رستم گزین/ ز بالا فروهشته دیبای چین/ / دو استر بدی زیر تابوت شاه/ چپ و راست پیش و پس اندر سپاه/ / همه خسته‌روی و همه کنده‌موی/ زبان شاه‌گوی و روان شاه‌جوی/ / بریده بُش و دم اسب سیاه/ پشوتن همی برد پیش سپاه/ / برو برنهاده نگوسار زین/ ز زین اندر آویخته گرزِ کین/ / همان نامور خود و خَفتان اوی/ همان جوله و مِغفر جنگجوی (همو، 5/ 425).
مراسم کتل‌بستن در سوگواریهای محرم متفاوت است. در یزد، به اسب زین‌کرده و آراسته‌شده‌ای که پیشاپیش دستۀ عزاداری حرکت می‌کند «کتل» می‌گویند. گاهی به گردن این اسب، چند شال ترمه یا ابریشمی به رنگهای سبز و سرخ آویزان می‌کنند و سر و صورت حیوان را با چند قطعه آیینۀ کوچک، نگین، قرآن و جز اینها آذین می‌بندند و گاه، پارچۀ سفید خون‌آلودی را بر پشت حیوان می‌کشند و چند قطعه چوب رنگ‌شدۀ قرمز، به نشانۀ تیر و پیکان، در پارچه فرو می‌کنند. همچنین، کبوتر زنده‌ای را که به رنگ قرمز آغشته‌ شده است بر پشت اسب می‌گذارند. افسـار این اسب یا کتل همواره در دست محافظ آن است که در جلو دستۀ سینه‌زنی حرکت می‌کند و محافظْ مرتب سر و صورت حیوان را نوازش می‌کند. این حرکت نمادین را «اسب و کتل» می‌نامند (باقی).
در گذشته در تکیه‌های مشهور، کتل می‌بستند؛ به این صورت که پسربچۀ دو یا سه‌ساله‌ای را غرق در طلا و جواهر بر اسب زینت‌کرده‌ای می‌نشاندند و عده‌ای از جوانان قوی‌هیکل و بزن‌بهادر را با شمشیر و قداره برای حفاظت، در اطراف آن می‌گماردند و ادعا داشتند که هیچ فردی نمی‌تواند کودکی را با این طلا و جواهر از جمع عزاداران ما بیرون ببرد و این را نشانۀ برتری و قدرتمندی دسته و تکیۀ محلۀ خود می‌دانستند. شماری از مردم برای سلامتی پسربچۀ خود، نذر می‌کردند که او را کتل کنند (عباسی، 214).
مراسم کتل در نوش‌آباد کاشان نیز رایج است. خانواده‌ها معمولاً قبل از تولد نوزاد نذر می‌کنند که اسب یا مادیانی را با پارچه‌های زیبا، قالیچه و جز اینها تزیین کنند و کودک را، که نمادی از کودکان کاروان حسینی است، روی آن بنشانند. چند نوجوان نیز شاطر می‌شوند و با لباسهای یک‌دست سبز و مداحی در طول مدت حرکت کتل، به قرائت اشعار و مناقب عاشورا می‌پردازند و کتل را همراهی می‌کنند. کتلها در جلو هیئت محل خودشان حرکت می‌کنند و جلوۀ خاصی به مراسم می‌بخشند. شمار این کتلها درمجموع، بالغ بر 50 عدد می‌شود (مشهدی، 88).

در دوان از توابع کازرون، مراسمی با عنوان کتلی برگزار می‌شود که بـا مراسم کتل‌بستن تفـاوت دارد. این مراسم پس از ممنوعیت تعزیه‌خوانی رایج شد؛ از‌این‌رو، پژوهشگران آن را مترادف تعزیه‌خوانی قرار داده‌ و گفته‌اند کتلی در واقع شکل دیگری از تعزیه است که می‌توان آن را تعزیۀ متحرک نامید (لهسایی‌زاده، 131-132).

مآخذ

باقی، عمادالدین، تحقیقات میدانی؛ شهیدی، عنایت‌الله، پژوهشی در تعزیه و تعزیه‌خوانی، به کوشش علی بلوکباشی، تهران، 1380 ش؛ عباسی، مهدی، تاریخ تکایا و عزاداری قم، تهران، 1371 ش؛ فربد، محمدصادق، کتاب ایران: سوگواریهای مذهبی در ایران، تهران، 1386 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبد‌النبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، مردم و سرزمینهای استان کوگیلویه و بویراحمد، تهران، 1393 ش؛ مشهدی نوش‌آبادی، محمد، نوش‌آباد در آیینۀ تاریخ، کاشان، 1378 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش.

عمادالدین باقی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: