کبک
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 25 خرداد 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273183/کبک
پنج شنبه 28 فروردین 1404
چاپ شده
7
کَبْک، پرندهای از خانوادۀ قرقاول با کارکردهایی در فرهنگ مردم. این پرنده بهسبب داشتن ویژگیهایی چون راهرفتن خرامان و آوازی شبیه به قهقهه، بسیار شهرت دارد و همچنین نماد نیکورویی و درعینحال، نادانی و خودفریبی است (عسکریعالم، 1/ 215؛ نیز نک : جابز، 1/ 99). واژۀ کبک به معنی کف دست است (برهان ... ؛ دمیری، 1/ 324) و نام کبک در نوشتههای پهلوی (مزداپور، 49)، ازجمله در بندهش، در شمار آفریدههای اهورایی آمده است (ص 103). در دین اسلام، خوردن گوشت کبک حلال است (دمیری، 1/ 327- 328). همرنگی کبک بـا محیط زندگیاش از مهمترین وسایل دفاعی او در برابر دشمنان است (نیوینگ، 42). کبک روی شاخۀ درخت نمینشیند و آشیانهاش را روی زمین میسازد (مراغی، 129؛ جمالزاده، «معنی ... »، 495). عمر او بـالغ بر 10 تا 15 سال است. این پرنده پس از سهسالگی، بین 9 تا 20 عدد تخم میگذارد و برای بیرونآمدن جوجهها، تقریباً 3 هفته روی آنها میخوابد (مراغی، 145؛ جمالزاده، همانجا؛ امیری، 34). نوشتهاند که کبک ماده با شنیدن آواز کبک نر هم تخم میگذارد (خواندمیر، 4/ 698). کبک نر از فرط علاقهای که به پرندۀ ماده دارد، به دنبال نابودی تخمها ست؛ ازاینرو، کبک ماده تخمها را از او پنهان میکند (شهمردان، 151؛ مراغی، همانجا). بهطور کلی، کبک را به دو نوع دری و غیردری تقسیم کردهاند (برهان؛ نیز نک : مستوفیالممالکی، 604-605): کبک دری به اندازۀ بوقلمون است و پرهای سفید دارد. فقط در کوهستانهای صخرهای و قلۀ کوههای مرتفع زندگی میکند و در لبۀ صخرههای مرتفع آشیانه میسازد (منصوری، 104-106)، با سرعت بسیار پرواز میکند و برای شروع پرواز، خود را به درون درههای عمیق میاندازد. کبک دری بسیار باهوش است و بوی صیاد را در مسیر باد، حس میکند و برخلاف دیگر کبکها، سوت میکشد (مستوفیالممالکی، همانجا).کبک غیردری یا معمولی طولی برابر با 33 سانتیمتر دارد و کوچکتر از کبک دری است. زیستگاهش دامنههای کوهستان و مناطق شیبدار صخرهای و سنگلاخی است. این پرنده در هنگام خطر، به حاشیۀ بالای کوهستان میرود. هر دو نوع کبک بومی ایراناند (منصوری، 106).کبک در سراسر ایران زیست میکند (کرزن، I/ 56) و شکار آن از قدیم، برای مصرف گوشت یا تمرین تیراندازی رواج داشت (دیگار، 124). ایرانیان ساکن مناطق جلگهای در شکار این پرنده با تاختن اسب، بسیار استاد بودند و حتى میتوانستند دستههایی از آنها را زنده بگیرند (ژوبر، 265). در تهران قدیم، در بازار مرغیها، فروش کبکهای شکاری رواج داشت (شهری، 1/ 211). ناصرالدین شاه (سل 1264-1313 ق/ 1848-1895 م) به شکار کبک، علاقه و در آن مهارت بسیار داشت (ناصرالدین شاه، سفرها ... ، 160، روزنامه ... ، 15). شکار کبک به روشهای مختلف انجام میشد: گاه کبک را از اطراف پر میدادند تا خسته شود و بهسادگی بتوانند آن را با دست بگیرند (هاکس، 714). برخی اوقات نیز این پرنده را با ایجاد سروصدا از زیر بوتهها بیرون میآوردند و به کمک باز، شکار میکردند (نسوی، 108). امروزه نیز مردم نواحی مختلف ایران، ازجمله کُجور (سلطانی، 270) و دَوان از توابع فارس (لهساییزاده، 45) به شکار کبک میپردازند. کبک شیفتۀ زیبایی است و امروزه، برای شکار آن این روش کاربرد دارد که پارچهای رنگی در مسیر دیدش قرار میدهند، پرنده که مسحور رنگهای این پارچه شده است، به سویش میرود و شکارچی، که در پشت پارچهها مخفی شده است، آن را هدف میگیرد (میرابوالقاسمی، 101؛ انجوی، 2/ 5). ایل پاپی این پارچه را دکجومه یا دکشومه (فیلبرگ، 129)؛ مردم الیشترْ دِجامه (عسکریعالم، 1/ 215) و اهالی فارس و اصفهان دَفَک میگویند (انجوی، همانجا). از دیگر روشهای شکار کبک قراردادن تلهای چوبی در مسیر عبور آن است. این تله، که به نامهایی چون بَره یا تلا موسوم است، از دو تکه چوب ساخته شده است که در زیر آن، چالهای حفر میکنند تا پرنده فرار نکند (حمیدی، 168؛ فیلبرگ، همانجا؛ کریمی، 195). روش شکارچیان کرد برای شکار کبک متفاوت است. آنها کبک را در شب شکار میکنند و اغلب، چند کبک رامشده را به کنار چشمهای که کبکها از آن آب میخورند میبرند تا قهقهه سر دهند و دیگر کبکان را به سوی خود فرا بخوانند. کبکها فریب میخورند، نزدیک میشوند و دانههایی را برمیچینند که شکارچی برایشان پاشیده است و به دام میافتند (سلیمی، 156). بیشتر، کبک را پس از شکار میکشند؛ زیرا گفته شده است که کبک زنده از غصه لاغر میشود (انجوی، 2/ 4).در ادبیات فارسی، کبک از پرندگانی است که از ویژگیهای ظاهری آن (برای نمونه، نک : منوچهری، 16، 18، 52؛ خاقانی، 39)، صفـاتش، همچون خرامیـدن (برای نمونه، نک : عطار، 49؛ سعـدی، 540)، و قهقههاش (برای نمونه، نک : نظامی، لیلی ... ، 124؛ حافظ، 282) برای مضمونآفرینی بهـره میگیرند (نیز نک : بسحـاق، 45). کبک شخصیت داستانی چند حکایت از کلیله و دمنه است (ص 206- 208، 344-345). در موسیقی نیز در میان 30 لحن باربد، لحن بیستوششم کبک دری یا غنچۀ (پنجۀ) کبک دری نام دارد (نظامی، خسرو ... ، 342؛ امینی لاری، 48)؛ اما میان گوشههای ردیف کنونی، چنین نامی وجود ندارد.براساس شاهنامۀ فردوسی، تا زمان ضحاک، ایرانیان کمتر از گوشت خورش درست میکردند و در دوران ضحاک، خورشساختن از کبک و تذرو رواج یـافت (1/ 49؛ غروی، 2). در دوران خسرو پرویز (حک 590- 628 م) در زمستان، گوشت کبک از بهترین غذاها بود (ثعالبی، 340). بهمرور و در دورههای تاریخی بعد، گوشت این پرنده را اغلب ثروتمندان میخوردند و کبک پخته را وسط قابهای بزرگ پلو (ه م) میگذاشتند (آلمـانی، 227- 228؛ دروویل، 111). به عقیدۀ شاردن، کبکهای ایران لذیذترین نوع این پرنده در جهان است (II/ 30). بر طبق دو رسالۀ آشپزی، که از دورۀ صفویه بر جای مانده است، گوشت کبک را همراه با غذاهایی چون دانهپلا، جمالیپلاو، یخنیپلا و شیلهپلا مصرف میکردند (باورچی، 105-106، 113؛ نورالله، 213). در آشپزخانۀ ناصرالدین شاه، هم گوشت کبک همیشه موجود بود و در آش نذریای که هرسال در دربار ناصرالدین شاه پخته میشد به کار میرفت (مستوفی، 1/ 287، 403).در فرهنگ مردم ایران، خواباندن کبک نحس (هدایت، 130)، و نگاهداشتن این پرنده در خانه مرسوم نبوده است؛ زیرا دیدن کبک را در صبح، بدیمن میدانستند (ماسه، I/ 195؛ مؤیدمحسنی، 483) و باور داشتند که حضور کبک در خانه، آمدونیامد دارد (اسدیان، 304). مردم سنگسر از این پرنده بیزارند و معتقدند که در زمان اختفای حضرت محمد (ص) (ه م) در غار، کبک بـا صدا درآوردن از خود میخواست تا جای پیامبر (ص) را به کافران نشان دهد (اعظمی، 54). مردم گیلان باور دارند که خوراندن تخم کبک به کودک باعث سرخی لپهایش میشود (بشرا، 71) و آوازخواندن کبک در حوالی خانه را از نشانههای آمدن میهمان میدانستند (همو، 79). مردم منطقۀ فامورِ فـارس کبک را دوست ندارند و اغلب آن را شکار میکنند؛ زیرا اعتقاد دارند که این پرنده پا و منقار خود را با خون شهدای کربلا سرخ کرده است و با آواز خود، جای یکی از یاران امام حسین (ع) را به دشمنان نشان داده است (ثواقب، 377). مردم سیرجان هم معتقدند که کبک کافر است؛ زیرا در واقعۀ کربلا، با صدای خود جای پیکر امام حسین (ع) را به دشمن نشان داده است (مؤیدمحسنی، 482). مردم الیشتر نیز بر این باورند که سرخی نوک کبک به این سبب است که پس از شهادت امام حسین (ع)، چند قطرهای از خون ایشان را خورد و قرمزی خون بر نوکش ــ که تا قبل از آن رنگ دیگری داشت ــ بـاقی مـاند؛ ازاینرو، شکارکردن آن را مباح میدانند (عسکریعالم، 1/ 215). کبک در اشعار و ترانههای محلی نیز بازتاب دارد (نک : همو، 1/ 216؛ ناصح، 2/ 181).دیدن کبک ماده در خواب، به کنیز زیبایی که دلش با مرد نیست و دیدن کبک نر به غلامی مبارک دلالت دارد. خوردن گوشت کبک در خواب، نشـانۀ ریا ست (شهمردان، 484؛ نیز نک : خوابگزاری، 324) و تعبیر غذادادن به کبک نر یا ماده در خواب، آموختن سخنی به مرد یا زن است (همانجا).
کبک از پرندگانی است که اعضای بدنش، مصارف درمانی بسیاری برای بیماریهای چشم، معده و جز اینها دارد (ابومنصور، 291). در طب قدیم، گوشت این پرنده را از غذاهای گرم و خشک میدانستند و توصیه شده بود که در فصل بهار مصرف شود (جرجانی، 3(1)/ 96؛ حبیش، 1/ 52). گوشت کبک برای درمان زکام (نسوی، 118) و حتى جلوگیری از سکته و لقوه (دمیری، 1/ 328) توصیه شده است. زَهرۀ کبک نیز مصرف دارویی داشت و برای درمان چشمدرد، آن را با سرگین کبک و مروارید میساییدند و مانند سرمه در چشم میکشیدند (ابومنصور، 328؛ شهمردان، 151)؛ خون کبک هم برای از بین بردن سرخی چشم به کار میرفت. چکاندن ترکیب مغز این پرنده با چند مادۀ دیگر، برای درمان ورم چشم رایج بود (مراغی، 145-146)؛ برای درمان صرع و از بین بردن فراموشی هم جگر کبک تجویز میشد که گاه آن را بهصورت کبابی و گاهی بهصورت خشکشده به بیمار میدادند (شهمردان، 152؛ حبیش، 2/ 287).
در افسـانهای که در فهرسـت آرنـه ـ تامپسون با شمارۀ 960A مشخص شده است، شخصی محتضر کبکی را گواه میگیرد و اتفاقاً، همین موضوع سبب افشای جنایات میشود (مارتسلف، 186).
کبک در امثال و حکم، مظهر نادانی است (عسکریعالم، 1/ 215) و ویژگیهایش سبب ساختن مثلهایی شده است: مانند کبکش خروس خواندن، به معنای حال خوش داشتن (جمالزاده، فرهنگ ... ، 318)؛ کلاغ رفت ادای راهرفتن کبک را دربیاورد، راهرفتن خودش هم از یادش رفت، در مذمت تقلید (شاملو، 1/ 181)؛ کبکشکستن، به معنی گمکردن راه (حسینی، 502؛ نیز نک : ذوالفقاری، 2/ 1412-1413)؛ اگر همۀ عالم را گندم بردارد، خوراک کبک ریگ است، در نکوهش انسانهای پست یا در ستایش بینیازی (شاملو، 3/ 679)؛ مثل کبک سرش را زیر برف کرده، در بیان فریبدادن خود یا فرار از واقعیت (امینی، 445؛ قس: حمیدی، 169).
آلمانی، هانری رنه د.، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ علیمحمد فرهوشی، تهران، 1335 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1371 ش؛ اعظمی سنگسری، چراغعلی، «باورهای عامیانۀ مردم سنگسر»، هنر و مردم، تهران، 1349 ش، شم 93؛ امیـری، رزاق، تـاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیـراز، 1382 ش؛ اسدیـان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، 1358 ش؛ امینی لاری، لیلا و خیرالله محمودی، «پرندگان و موسیقی»، پژوهشهای زبـان و ادب فارسی، اصفهـان، 1388 ش، شم 1؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1354 ش؛ برهان قاطع؛ باورچی بغدادی، محمدعلی، «کارنامه، در باب طباخی و صنعت آن»، کارنامه و مادة الحیاة (متن دو رساله در آشپزی از دورۀ صفوی)، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1360 ش؛ بسحاق اطعمه، احمد، کلیات، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1382 ش؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ ثعالبی مرغنی، حسین، شاهنامۀ کهن (غرر السیر)، ترجمۀ محمود هدایت، تهران، 1384 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ جـابز، گرترود، سمبلها (جانوران)، ترجمۀ محمدرضا بقاپور، تهران، 1370 ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش جلال مصطفوی، تهران، 1352 ش؛ جمالزاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ همو، «معنی کلمۀ دری در کبک دری»، ارمغـان، تهـران، 1349 ش، س 52، شم 8؛ حافظ، دیوان، به کوشش خلیل خطیبرهبر، تهران، 1384 ش؛ حبیش تفلیسی، کفایة الطب، به کوشش زهرا پارساپور، تهران، 1390 ش؛ حسینی، علیاکبر، نامۀ داستان یا امثال و حکم، به کوشش رحیم چاوش اکبری، تهران، 1378 ش؛ حمیدی، علیاکبر، مردمنگاری الموت، به کوشش بهروز رستمی و دیگران، تهران، 1384 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1336 ش؛ خوابگزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1380 ش؛ دمیری، محمد، حیاة الحیوان الکبرى، به کوشش احمد حسن بسج، بیروت، 1424 ق/ 2003 م؛ دیگار، ژانپیر، فنون کوچنشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1366 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ ژوبر، پ. ا.، مسافرت به ارمنستان و ایران، ترجمۀ علیقلی اعتمادمقدم، تهران، 1347 ش؛ سعدی، کلیات، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، 1375 ش؛ سلطانی لرگانی، محمود، کجور، تهران، 1383 ش؛ سلیمی، هاشم، زمستان در فرهنگ مردم کرد، تهران، 1390 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، حرف الف، 1361 ش؛ شهمردان بن ابیالخیر، نزهتنامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1370 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، منطق الطیر، به کوشش صادق گوهرین، تهران، 1348 ش؛ غروی، علی، مقدمه بر بازنـامه (نک : هم ، نسوی)؛ فردوسی، شـاهنـامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ فیلبرگ، ک. گ.، ایل پاپی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1369 ش؛ کریمی، اصغر، سفر به دیار بختیاری، تهران، 1368 ش؛ کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1345 ش؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مارتسلف، اولریش، طبقهبندی قصههای ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ مراغی، عبدالهادی، منافع حیوان، به کوشش محمد روشن، تهران، 1388 ش؛ مزداپور، کتایون، «نگاهی به خورد و خوراک در ایران باستان»، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسنزاده، تهران، 1387 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1384 ش؛ مستوفیالممالکی، احمد، «توضیح دربـارۀ کبک دری»، ارمغـان، تهران، 1349 ش، س 52، شم 9؛ منصوری، جمشیـد، راهنمای صحرایی پرندگان ایران، تهران، 1379 ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمدحسین نهاوندی، تهران، شرکت چاپ کتاب؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ میرابوالقاسمی، محمدتقی، سرزمین و مردم گیل و دیلم، رشت، 1350 ش؛ ناصح، محمدمهدی، دوبیتیهای عامیانۀ بیرجندی، مشهد، 1377 ش؛ ناصرالدین شاه، روزنامۀ سفر مازندران، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1356 ش؛ همو، سفرهای ناصرالدین شاه به قم، به کوشش فاطمه قاضیها، تهران، 1381 ش؛ نسوی، علی، بازنامه، به کوشش علی غروی، تهران، 1354 ش؛ نظامی گنجوی، خسرو و شیرین، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، 1365 ش؛ همو، لیلی و مجنون، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، 1364 ش؛ نورالله، «مادة الحیاة»، کارنامه و مادة الحیاة (نک : هم ، باورچی)؛ نیوینگ، ف. ا. و دیگران، پرندگان، ترجمۀ بهرام همایون، تهران، 1361 ش؛ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، 1346 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ نیز:
Chardin, J., Voyages en Perse, Amsterdam, 1711; Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London, 1892; Drouville, G., Voyage en Perse, Paris, 1828; Massé, H., Croyances et Coutumes Persanes, Paris, 1938.مروارید رفوگران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید