کاه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 6 تیر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273175/کاه
پنج شنبه 28 فروردین 1404
چاپ شده
7
کاه، قطعات خردشدۀ ساقه و برگ خشکشدۀ برخی گیاهان بوتهای یکساله، مانند گندم، جو و برنج. مصرف اصلی آن خوراک دام است و همچنین، مصارف متنوع دیگری در زندگی روزمره دارد.پس از آنکه بوتۀ گندم و جو خشک شد، آن را درو و خرمن میکنند، خرمن را میکوبند و باد میدهند و اینچنین کاه به دست میآید؛ این کارها با هدف جداکردن تخم از سنبلهها (نک : ه د، خرمن و خرمنکوبی) صورت میگیرد. کاهها در کاهدان برای مصارف مختلف انبار میشود. در زبان پهلوی، کاه به همین صورت تلفظ میشود (فرهوشی، 282). از کاه ترکیبات مختلفی مانند کاهانبار ( لغتنامه ... ، ذیل واژه)، کاهدان، کاهبان (نفیسی، ذیل واژهها) و کاهبرگ ( لغتنامه، ذیل واژه) ساخته شده است. کشفیات باستانشناسی نیز قدمت کاربرد کاه در زندگی مردم فلات ایران را تأیید میکند؛ برای نمونه، در تپۀ جعفرآباد خوزستان (6-4 قم)، اجاقهای کاهگلی ثابت و جداسازیشدهای دیده شده است (جلی، 254).
از روزگاران دور، کاه در خوراک دام به کار میرفته است (ویلز، 142) و همچنان در مناطق مختلف ایران، ازجمله در مناطق شمالی (بازن، 92؛ عیسىپور، 28- 29؛ فقیه، 184) و شهرهایی چون ساوه (سالاری، 96)، پیرسواران ملایر (رسولی، 160، 351)، ارسنجان (رحیمی، 1/ 316-317) و مشکینشهر (ساعدی، 127)، خوراک اصلی دامها در فصل زمستان محسوب میشود. در ارسنجان، به کاه کمی آب میزنند، گردی از آرد گندم یا جو روی آن میپاشند و این خوراک را، که به آن کاهتیلیت یا کاهترید میگویند، به چهارپایان و بهویژه به گوسفندان میدهند. کاهجاشیر هم ترکیب از کاه با جاشیر (نوعی سبزی کوهی) است و از خوراکهای زمستانی چهارپایان به شمار میآید (رحیمی، 2/ 2316). کاه را برای خوراک زمستان دامها ذخیره میکردند و روزانه چندین مرتبه، در آخورشان میریختند؛ ازاینرو، ساختن کاهدان در مناطق روستایی ضروری بود (فاتح، 17). در بیشتر نقاط کشور، مانند سیرجان (مؤیدمحسنی، 9)، الموت قزوین (عسگری، 1/ 104)، طالبآباد شهرری (صفینژاد، 53، 56)، پیرسواران ملایر (رسولی، 92) و ایزدخواست (رنجبر، 107)، کاهدان یا اتاقی در طویله، مخصوص نگهداری کاه، جو و یونجه بود و در برخی از نقاط ایران مانند گرکان و پیرسواران، طویله و کاهانبار در طبقۀ زیرین خانههای روستایی قرار داشت (قریب، 38؛ رسولی، همانجا). در گذشته، نحوۀ انبارکردن غلات چنین بود که یک لایه کاه و یک لایه غله را روی هم قرار میدادند (پولاک، 356). در میبد، غلات را در زیر کاه میگذاردند (جانباللٰهی، چهل ... ، 313). این روش از زمان قدیم، برای نگهداشتن غلات برای مدتی طولانی کاربرد داشته است. در ارشاد الزراعه آمده است اگر دهقانان چاهی گشاده حفر کنند و در آن به ارتفاع یک ذرع کاه بریزند و آن را لگدکوب کنند و روی آن را نیز گندم بریزند و همچنین مابین گندم و دیوار را نیز پر از کاه کنند و دو گز که بالا آمد، کاه و گندم را مجدد لگدکوب کنند تا اینکه 3 زرع از چاه خالی بماند و آن را نیز پر از کاه و دوباره آن را لگدکوب کنند و روی آن را با گل محکم بپوشانند، گندم را میتوانند به مدت 50 سال یا بیشتر نگه دارند و خراب نمیشود (فاضل، 65). در مسافرتها، لازم بود که مقداری کاه برای چهارپایان به همراه داشته باشند (ارسل، 160؛ ویلسن، 433؛ تاورنیه، 46) و در صورت نیاز، در کاروانسراها، برای اسب و چهارپایان خود کاه و جو تهیه میکردند (الیویه، 44).
در بسیاری از روستاها و شهرها، مانند تهران (شهری، طهران ... ، 2/ 383-384)، بیرجند (بهنیا، 273-274)، بروجرد (کرزبر، 281)، گروس (هاشمنیا، 146-147)، ارسنجان (رحیمی، 1/ 838) و در میان مردم کرد (پرنیان، 226)، در مراسم عزاداری امام حسین (ع)، یکی از عزاداران بر سر دیگران کاه میپاشد. در برخی شهرها و روستاهای دیگر مازندران، ازجمله الاشت، برای مراسم شام غریبان، 30 تا 40 دختر و پسر نهساله را ردیف میکنند و به گردن آنها طنابی میبندند و کاه به دستشان میدهند و آرامآرام در ده میگردانند (پورکریم، 94). در دورۀ قاجار (1210-1344 ق/ 1795-1925 م)، در شب عاشورا در تعزیۀ زنانه، دختر فتحعلی شاه یک کیسه پر از کاه به دست میگرفت و بر سر عزاداران میریخت (مونسالدوله، 107). در تهران، از جملۀ نذرهایی که مردم برای ایام محرم و صفر در نظر میگرفتند پاشیدن کاه بر سر دستههای سینهزن بود (شهری، همان، 2/ 370) و همچنین در تهران (همان، 2/ 370-371)، سیرجان (مؤیدمحسنی، 276) و دوان (لهساییزاده، 131)، در میدان تعزیه به نشان عزاداری، مقداری کاه روی زمین میریختند و شبیه شیری نیز بر تختی قرار میگرفت و مقداری کاه را که بر کف تخت ریخته شده بود بر سر میریخت و به این صورت عزاداری خود را نشان میداد. مردم برخی مناطق در تشییع جنازۀ عزیزان خود، کاه و گل بر سر میریختند (بهمنبیگی، 88؛ کتیرایی، 271).در خراسان و ایلام بر سفرۀ نذری حضرت رقیه، کاه، شمع و خرما میگذارند (شکورزاده، عقاید ... ، 59-61؛ اسدیان، 201). زردشتیان یزد این اقلام را بر سفرۀ بیبی سهشنبه قرار میدهند (رمضانخانی، 331). در بجنورد، یکی از راهها برای آگاهی از وقت شرعیِ غروب و زمان افطار، تشخیصندادن رنگ کاهگل بود (وکیلیان، 77) و هر زمانی که از فاصلۀ یکی ـ دو متری، دیوارهای کاهگلی را از گل تشخیص میدادند، آن زمان را صبح اعلام میکردند (همو، 61). گالشها در آیین پنجکواز (5 روز مانده به پایان سال)، در 5 نقطه، کاه و پوشال را آتش میزنند و از روی آن میپرند (عیسىپور، 166). در لرستان و ایلام، مردم باور داشتند که حضرت آدم عاصی و مأیوس، کاه را با آشیر (وسیلهای برای خرمن باددادن) به آسمان پاشید، کاه روی آسمان نشست و به این صورت کهکشان/ کاهکشان پدید آمد (اسدیان، 115) و بر این باورند که کاهکشان مسیری است که از آن، کاه حمل میکنند و راهی است که خدا از آن مسیر برای شتران پیامبر (ص) کاه میفرستد (همو، 122)؛ همچنین باور دارند که آدم و حوا بر بستری از کاه، همآغوش شدهاند (همو، 116). مردم ایزدخواست هم بر این باورند شخصی که کاهی را از مسیری میبرده، مقداری از آن را ریخته و بدینگونه خط کهکشان باقی مانده است (رنجبر، 524). تاتها و تالشان عقیده دارند که اگر روی ابروی کسی، پرِ کاه افتاده باشد، برای او میهمان میآید (عبدلی، 145)؛ در سیرجان و الموت، هم معتقد بودند که از بستگان سوغاتی دریافت میکند (بختیاری، 324؛ عسگری، 1/ 42). تعبیر کاه در خواب را هم مال و خواستۀ فراوان دانستهاند (خوابگزاری، 110).
از کاه در پزشکی قدیم هم بهره میبردند. جرجانی ( الاغراض ... ، 329، ذخیره ... ، 6/ 251، 302) و رازی (ص 335، 337) کاربرد بخور کاه را برای درمان سرمازدگی و رمد (چشمدرد) مفید میدانستند. در اردکان، برای درمان زنبورزدگی، آب انار و کاهگل یا مخلوط سرکه و کاهگل را روی محل نیش زنبور قرار میدادند (طباطبایی، 692). در ایرانشهر برای درمان کوفتگی، کاه گندم را میجوشاندند و تفالۀ داغ آن را روی محل میگذاشتند و مالش میدادند (جانباللٰهی، پزشکی ... ، 118). در میرجاوه، برای درمان زکام از کاه استفاده میکردند. در دلیجان برای تنظیم قاعدگی، مقداری کاه را در ظرفی میجوشاندند و بخور آن را به رحم میدادند (همان، 236). در لرستان برای درمان مخملک، مقداری کاه در آب میریختند و آن را میجوشاندند؛ هنگامی که آب سرد میشد، طلا را در آب کاه میریختند و سپس بدن فرد مبتلا به مخملک را با آن میشستند (اسدیان، 254-255). در اصفهان برای درمان نوعی از سردرد، از بخور برگ اکالیپتوس، تخم گشنیز و کاه جو استفاده میکردند (جانباللٰهی، همانجا). همچنین در مشکینشهر، دمکردۀ کاه را برای درمان شاشبندی مفید میدانستند (ساعدی، 137). برای درمان دردهای مفاصلی گوسفندان، کاه گندم را روی زانوهایشان میگذاشتند و با تکهپاچهای میبستند تا بهبود یابد (رحیمی، 1/ 326). مردم گلباف برای رفع پرش پلک چشم، پر کاهی روی پلک قرار میدادند (اسدی، 287). در بسیاری از مناطق ایران، چون تهران (شهری، تاریخ ... ، 2/ 295)، اراک (محتاط، 2/ 278)، سیرجان (مؤیدمحسنی، 478)، گلباف (اسدی، 288) و ماهشهر (قیصری، 209)، برای به هوش آوردن کسی که دچار بیهوشی، شوک، یا عارضۀ قلبی میشد مقداری کاهگلِ تر مقابل بینیاش میگرفتند. در مثنوی (مولوی، دفتر4/ 482) و در سفرنامۀ پولاک (ص 58، حاشیۀ 16) هم به این موضوع اشاره شده است. خراسانیها برای درمان سکسکه، یک ناخن کاهگل و اندکی لاجورد در یک قاشق آب میریزند و به هم میزنند و به بیمار میخورانند (شکورزاده، عقاید، 276). در تهران، زنانی که بچه شیر میدادند برای برطرفکردن بوی بد شیر، پستانهایشان را با کاهگل و گلاب میشستند (مونسالدوله، 31؛ کتیرایی، 250). ویار برخی زنان باردار کاهگل بود و آنان یک تکه کاهگل از دیوار میکندند و آن را میجویدند (همو، 30).
در گذشته، مسافران کاه را درون کیسهها و جوالهایی میریختند و بهجای رختخواب از آن استفاده میکردند (ویلز، 418، 437). برای محافظت از اشیاء شکستنی در زمان جابهجایی، آنها را داخل کاه میگذاشتند (همو، 437؛ آلمانی، 76-77). در گیلان، لانۀ مرغ را با کاه میساختند (عباسی، 77) و همچنین در میبد (جانباللٰهی، چهل، 319)، ماهشهر (قیصری، 187) و کازرون (مظلومزاده، 52-53)، برای جوجهکشی، سبدی پر از کاه در گوشۀ کاهدان یا انباری میگذاشتند، تخممرغها را روی آن مینهادند و مرغ کُرچ را روی آنها میخواباندند. در شیراز، در برخی مواقع برای تهیۀ کاغذ از کاه و خردهکاغذ استفاده میکردند (زیانی، 50). در طالبآباد، گاه متکا و بالشتها را با کاه پر میکردند (صفینژاد، 478). در میبد برای تهیۀ کماج، مقداری کاه روی اجاق میریختند و آتش میزدند تا خمیر در حرارت ملایمی بپزد و نانی ضخیم و خوشمزه به دست آید (جانباللٰهی، همان، 55) و برای تهیۀ آبگوشت کله در ابتدای شب، دیگ را زیر کاه میگذاشتند و کاه را آتش میزدند و اینگونه آبگوشت تا صبح، با حرارت ملایم میپخت (همان، 58). در ارسنجان، کاه و کاهگل را برای شستوشوی ظروف و زدودن چربی به کار میبردند (رحیمی، 1/ 490-491؛ نیز نک : فیلبرگ، 182؛ بذرافکن، 165). در گذشته در طالبآباد، حمامها را با کاه، خـار و سرگین خشک گرم میکردند (صفینژاد، 61-63؛ نیـز نک : آلمانی، 638). در مناطق شمالی ایران، وقتی دانههای برنج جوانه میزد، آنهـا را در خزانهها و در مخلوطی از آب، خاک و خاکستر کاه برنج میپاشیدند (بازن، 42). آنها برای خشککردن برنج هم از کاه سیاهشده استفاده میکردند و آن را روی سطحی خشک و پوشیده از کاهگل پخش میکردند (همو، 50). خاکستر کاه محافظ خوبی برای بذر جو در برابر سرما ست (شهاب، 46). همچنین در شرق گیلان، برای جلوگیری از سرمازدگی، روی خزانۀ برنج، کاه سوخته میریختند (عباسی، 104). در پیرسواران برای رنگرزی الیاف، کاه را در دیگ پر از آب میجوشاندند و رنگ کاهی درست میکردند (رسولی، 394-396). در سیرجان (بختیاری، 303)، خور و بیابانک (حکمت، 365) و گروس (هاشمنیا، 212)، برای رنگآمیزی تخممرغهای نوروز، رنگ کاه به کار میرفت. در احمدآباد جرقویه، خریدوفروش یا معاملۀ پایاپای کاه با اجناس دیگر هم انجام میگرفت (کریمی، 44). قیمت کاه به نسبت قیمت گندم، جو و برنج تغییر میکرد. گاهی بهسبب برخی مسائل سیاسی و اجتماعی، کاه گران یا تهیۀ آن مشکل میشد (مستوفی، 2/ 515؛ وقایع ... ، 111، 124، 364). در میدانهای شهر در کنار ستوران، هیزم، زغال، گندم و جو، کاه هم فروخته میشد (شهری، طهران، 2/ 342). در انبارهای کاه، امکان آتشسوزی بسیار بود و در ماهشهر، برای خاموشکردن آتش، سقف کاهگلی را روی آتش خراب میکردند تا آتش بهسرعت خاموش شود (قیصری، 167- 168).
کاه همیشه یکی از مصالح اساسی ساختمان بوده است. در دورههای هخامنشیان و اشکانیان، کاه یکی از ترکیبات خشتهای بهکاررفته در بناهای باستانی بود (ورجاوند، 3). وجود کاه در خشتهای بهکاررفته در بناهای محوطۀ تپههای سیلک (گیرشمن، 1/ 36-37؛ ملکشهمیرزادی، 32)، معبد آناهیتا در هرسین کرمانشاه (کامبخشفرد، 55)، جلگۀ مرودشت فارس (امیری، 62)، شوش خوزستان (کردوانی، 62، 65) و در تپۀ قلیدرویش قـم (سرلک، 229) عنوان شده اسـت. کـاه در ترکیـب بهکاررفته در ظروف و سفالینههای یافتشده در برخی مناطق نیز تأیید شده است (همو، 63؛ کلایس، 48-60، 211-212؛ ویلبر، 62). دیوارۀ آتشکدۀ سپاهان در اصفهان هم دارای پوششی از کاهگل است (کاظمی، 62). کاربرد اندود کاهگل در بسیاری از بناهای تاریخی دورههای مختلف اسلامی، در مناطق مختلف بهوضوح دیده میشود. در گیلان، قلعهها (جهانی، 73-74)، بقعهها و امامزادهها (غلامی، 59)، در خراسان جنوبی، بادگیرها (هاشمی، 176) و نمای بناهای مذهبی (عنبرانی، 209)، در مازندران، سقانفارها (ذال، 140)، در یزد، بازارها (حسینی، اکرم، 138) و آبانبارها (همو، 141) و دیگر بناها دارای اندودی از کاهگلاند. روی دیوارۀ بیرونی دخمههای زردشتیان یزد، کاهگل و گچ کشیده میشد (مسرت، 997). معماران در بناهای اسلامی، کاهگل را در کنار کاشی، چوب، سنگ و مصالحی مشابه در تزیین ساختمانها به کار میبردند (جعفری نعیمی، 117). در پیرسواران، کاهِ ریز را با خاک رس میآمیزند و در آن، آب میریزند و بههم میزنند تا به شکل گل در آید؛ پس از آن، دستکم یک شبانهروز رهایش میکنند تا کاه پوسیده و نرم شود؛ سپس، گل را با بیل به هم میزنند و لگد میکنند و شخص ماهری درون خانه را با این کاهگل اندود میکند (رسولی، 92-93). در گیلان (بازن، 80، 87؛ افشاریان، 45)، ماهشهر (قیصری، 41-42)، قوچان (شاکری، 52) و در خانۀ ترکمنها (لوگاشوا، 62-63)، بدنۀ اتاقها را ابتدا اندود کاهگل و سپس گچکاری میکنند. برای ساخت سقفها در گیلان (بازن، 91؛ جعفری دوآبسری، 83)، مشکینشهر (ساعدی، 15)، شیراز (زیانی، 81) و پیرسواران (رسولی، 92)، نخست تیرهای چوبی گرد را روی دیوارها قرار میدادند، روی تیرها را بوریا میپوشاندند و سپس روی آن را کاهگل میکردند. این نوع معماری در سراسر فلات ایران رواج دارد (فاتح، 72- 79؛ کلایس، 400-401). در بیشتر مناطق، ازجمله در پاشاکلا (کشاورز، 44)، طالبآباد (صفینژاد، 72)، ارسنجان (رحیمی، 2/ 2316) و گروس (هاشمنیا، 44)، پشتبامها را نیز با کاهگل میاندودند. همچنین پس از آنکه دیوار خانهها را با خشت میساختند، روی آن کاهگل میکشیدند (وکیلیان، 17؛ پورفیکویی، 14؛ سلطانی، 238؛ هاشمنیا، 44). کاه و کاهگل فراوان و ارزان بود و بهمنزلۀ عایق حرارتی و رطوبتی، خانهها را در زمستان گرم و در تابستـان خنک میکرد (ویلز، 414). کاهگل اشکال و ظرافتهای گوناگون دارد. در هر زمان و مکان، رنگوبوی خاص همان شرایط را دارد و حتى با نوری که بر آن تابیده میشود جلوههایش دگرگون میشود (رسولی، 93). در کاشان و نطنز، نوعی خاص از کاهگل را با خاک رس نرم و با کاهِ الککرده میساختند و گل اخرى (نوعی خاک با رنگدانههای قرمز) را هم در مرتبۀ آخر به آن میافزودند تا کاهگل رنگ ارغوانی پیدا کند که برای تزیین به کار میرفت (نراقی، 208). در اغلب سفرنامهها، از خانهها و دیوارهای کاهگلی، که بـا این شیوه میپوشاندند، سخن گفته شده است (شاردن، 2/ 872؛ تاورنیه، 385؛ آلمانی، 76-77). سیلوا ای فیگروا در سفرنامهاش مینویسد که ایرانیان در بیشتر ساختمانها، بهویژه در ایالات لار، قشم و فارس، نوعی شفتۀ مرکب از خاک رس و کاه به کار میبرند که دشمن برای تصرف آن منازل، ناچار است از آتشبار استفاده کند (ص 68). همچنین در وصف خانههای کاهگلی نوشته است که باران سبب مرطوبشدن گل پشتبام خانه و رشد دانههای جو و بذرهای دیگر موجود در کاهگل و در اندک مدت، سراسر پشتبام از گلوگیاه پر میشد (همو، 137- 138).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید