کاوۀ آهنگر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 6 تیر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273173/کاوۀ-آهنگر
پنج شنبه 28 فروردین 1404
چاپ شده
7
کاوۀ آهَنْگَر، از شخصیتهای حماسۀ ملی ایران. نام او در برخی متون، کابی (طبری، 1/ 139؛ مسعودی، 75-76؛ ابناثیر، 1/ 80؛ ابنبلخی، 110) و کاوی (مقدسی، 3/ 12) نقل شده است. از دیگر منابعی که روایاتی از کاوه در آنها ذکر شده، گرشاسبنامه، طومارهای نقالی و روایتهای شفاهی است (نک : دنبالۀ مقاله).در شاهنـامه (ه م)، تنها داستانی که به کـاوه پرداخته، قیـام او علیه ضحاک است. همچنین، پهلوانان جنگاوری چون قباد، قارن و گودرز از نسل کاوهاند و پرچم ارزشمند ایرانیان (درفش کاویانی) نیز منسوب به او ست (فردوسی، 1/ 66 بب ؛ نیز نک : ه د، ضحـاک؛ درفش). داستان قیام کاوه علیه ضحاک در منابع متعددی آمده است. اگرچه در این زمینه روایات منحصربهفردی دیده میشود، اما اغلب روایات را میتوان به نوعی، مشابه روایت شاهنامه دانست؛ ازاینرو، ابتدا داستان قیام کاوه علیه ضحاک در شاهنامه بیان میشود؛ سپس، روایات دیگر برحسب شباهتها و تفاوتهایشان با روایت شاهنامه بررسی میشوند.
مأموران ضحاک که پیش از این، فرزندانی از کاوه را برای خوراک مارهای روییده بر کتف ضحاک بردهاند، وقتی میخواهند فرزند دیگر کاوه را ببرند، او به نشان اعتراض، به بارگاه ضحاک میرود و از او دادخواهی میکند. ضحاک که مشغول گردآوری گواهی برای اثبات عدالت خویش است، فرزند کاوه را باز پس میدهد و از او میخواهد بر عدالتش گواهی دهد؛ اما کاوه ضمن سرزنش بزرگانی که به این گواهی شهادت دادهاند، آن را پاره میکند و از بارگاه ضحاک بیرون میرود. پس از رفتن کاوه، بزرگان بارگاه از ضحاک میپرسند که چرا به کاوه اجازۀ گستاخی دادی. ضحاک میگوید هنگامی که کاوه وارد شد، گویی دیواری از آهن میان من و او رویید. کاوه پس از خروج از بارگاه ضحاک، پیشبند چرمی آهنگری خویش را بر سر چوبی قرار میدهد و مردم را به هواداری از فریدون (ه م) و مخالفت با ضحاک فرامیخواند. مردم نیز به کاوه میپیوندند. کاوه که جای فریدون را میداند، مردم را نزد فریدون میبرد و درنهایت، فریدون به مبارزه با ضحاک میرود، پادشاهی را از او پس میگیرد و ضحاک را در کوه دماوند به بند میکشد (فردوسی، همانجا).
این روایتها 3 دسته است: 1. روایتهایی که ژرفساختی همانند شاهنامه دارند؛ با این تفاوت که برخی از آنها در قیاس با شاهنامه خلاصهترند. از جملۀ این منابع میتوان به غرر السیر (ثعالبی، 15-17)، آثار الباقیه (بیرونی، 337- 338)، زین الاخبار (گردیزی، 3-4)، التنبیه و الاشراف (مسعودی، همانجا)، جوامع الحکایات (عوفی، 1(1)/ 26-32)، طبقات ناصری (منهاج، 1/ 137) و روایات شفاهی ثبتشده در کازرون (انجوی، مردم و قهرمانان ... ، 26-27) و بوشهر (همو، مردم و شاهنامه، 315) اشاره کرد. در گرشاسبنامه (اسدی، 329)، محاسن اصفهان (مافروخی، 89) و نصف جهان (اصفهانی، 143) نیز به روایت قیام کاوه اشارههایی کوتاه و گذرا شده است. 2. روایتهایی که اگرچه شباهتهایی با روایت شاهنامه دارند، اما از وجوهی با آن متفاوتاند؛ برای نمونه میتوان به روایت تاریخ بلعمی اشاره کرد. در این روایت، کاوه پس از اعتراض به کشتهشدن فرزندانش، همراه مردی که به او پیوستهاند به مبارزه با حاکم اصفهان میرود و او را میکشد. سپس، امیری را بهجای او میگمارد، پس از آن اهواز را فتح میکند و برای مقابله با ضحاک، رهسپار ری میشود. همچنین، کاوه پیش از رزم با سپاهیان ضحاک از همراهانش میخواهد پادشاهی را انتخاب کنند و از آن روی که از خاندان شاهی نیست، پادشاهی را نمیپذیرد. سپس هنگامی که کاوه به ری میرسد، فریدون، که از ضحاک گریخته است، نزد کاوه میرود و او سپاه و خزانه را به فریدون میبخشد. فریدون نیز کاوه را به سپهسالاری برمیگزیند و به جنگ ضحاک میروند. پس از پیروزی فریدون بر ضحاک، کاوه تاج پادشاهی را بر سر فریدون میگذارد (ص 190-192). روایت خواندمیر هم با تفاوتهایی جزئی، زیرساختی همانند روایت بلعمی دارد (1/ 180-181). روایت طومار کهن نیز، اگرچه کوتاه است، اما میان روایتهای بررسیشده، بیش از همه به گزارش بلعمی شباهت دارد (صداقتنژاد، 14).در فرهنگ انجمنآرای ناصری، کاوه حاکم اصفهان است. مردم از ستم ضحاک نزد او دادخواهی میکنند؛ کاوه نیز علیه ضحاک قیام میکند؛ سپس فریدون را مییابد و او را بر تخت پادشاهی مینشاند و به اتفاق فریدون، ضحاک را از پادشاهی برکنار میکند و در چاه میآویزد (هدایت، ذیل درفش کاویان).از جملۀ دیگر روایاتی که با شاهنامه در وجوهی متفاوت است میتوان از روایت فارسنامه (ابنبلخی، 109-112)، کامل (ابناثیر، 1/ 80-81)، تجارب الامم (ابوعلی مسکویه، 1/ 10-11) و همچنین یکی از روایات قیام کاوه در تاریخ طبری (1/ 140) نام برد. در این روایات، پس از قیام کاوه و همراهی مردم با او، ضحاک از بیم کاوه میگریزد؛ پس از آن، مردم به کاوه پیشنهاد پادشاهی میدهند. در این روایات نیز همانند روایت تاریخ بلعمی، کاوه پادشاهی را نمیپذیرد. سپس فریدون، که از ضحاک گریخته است، نزد کاوه میرود، کاوه و مردمِ همراه او فریدون را یاری میدهند و فریدون بر ضحاک پیروز میشود. مقدسی نیز روایت قیام کاوه را با اختصار به همین صورت آورده است (3/ 123). لازم به ذکر است که بیم ضحاک از کاوه در روایت شاهنامه نیز بیان شده است؛ بااینحال، این بیم سبب گریز ضحـاک و عقبنشینی او نمیشود. در تاریخ طبری نیز روایتی دربارۀ بیم ضحاک از کاوه آمده است. در این روایت پس از اعتراض کاوه، ضحاک از او و مردم همراهش دلجویی میکند و در جواب آنکه از او میپرسند چرا در برابر این قوم واکنشی نشان ندادی، میگوید: هنگامی که خواستم به آنها بتازم، حق جلوه کرد و چون کوهی میـان من و آنان حائل شد (1/ 141).از دیگر روایتهای متفاوت با شاهنامه، روایتی دیگر از تاریخ طبری است. در این روایت، کاوه بدون حضور فریدون، خود بر ضحاک چیره میشود (1/ 139). در روایت مسعودی نیز کاوه با برافراشتن پرچم، مردم را به مبارزه با ضحاک فرامیخواند، به همراهی مردم، بر ضحاک چیره میشود و سپس، فریدون ضحاک را در دماوند اسیر میکند (ص 76-77).در روایات شفاهی نیز نمونههایی دیده میشود؛ ازجمله میتوان به روایات شفاهی ثبتشده در کرمان، ملایر و گلپایگان اشاره کرد (نک : انجوی، مردم و قهرمانان، 23-25، مردم و شاهنامه، 305- 306). در همۀ این روایتها، کاوه بدون حضور فریدون بر ضحاک چیره میشود و او را به بند میکشد. در روایت مشهور در گلپایگان آمده است که کاوه پس از دستگیرکردن ضحاک، به مدت یک سال هر روز با یک تکه آهن گداخته، بدن ضحاک را داغ و پس از یک سال، او را در غار دماوند زندانی میکند و خود زندانبان ضحاک میشود. همچنین در این روایت آمده است که برخی کاوه و ضحاک را دیدهاند؛ ازجمله چوپانی که ادعا کرده در غاری، ضحاک را در میان آتش دیده است؛ اما هنگامی که میخواهد به یاری ضحاک برود، پیرمردی خود را کاوه معرفی میکند و میگوید که هرکس بخواهد ضحاک را نجات دهد او را میکشد (همو، مردم و قهرمانان، 23-24).نکتۀ مشترکی که میـان همۀ روایتهای این دسته دیده میشود برجستهشدن نقش کاوه در قیاس با روایت شاهنامه است؛ تاحدیکه در برخی از آنها، خویشکاری فریدون در شکستدادن ضحاک و به بند کشیدن او، به کاوه منسوب شده است. 3. روایتهای متأثر از شاهنامه که طرحی گستردهتر دارند؛ بیشتر روایات طومارهای نقالی در این دسته قرار دارند. روایت شفاهی ثبتشدهای در ملایر نیز در ایـن دسته قـرار میگیرد (نک : دنبـالۀ مقاله). البته برخی از روایتهای این گروه، افزونبر گسترش، تفاوتهایی هم با روایت شاهنامه دارند؛ بااینحال، ازآنجاکه بخشهای گسترشیافته در اغلب روایتهای این گروه مشابه است، ابتدا بخشهای گسترشیافته و سپس، وجه تمایز آنها با روایت شاهنامه بررسی خواهد شد. بخشهای گسترشیافتۀ روایتهای این دسته عبارتاند از: الف ـ پیشآگاهی غیبی کاوه دربارۀ فریدون: در برخی روایات این گروه، کاوه در خواب (نک : هفتلشکر، 29؛ مشکین، 15؛ انجوی، مردم و شاهنامه، 312-313) از وجود فریدون اطلاع پیدا میکند. همچنین در مشکیننامه، افزونبر کاوه، صباغی به نام صالح خوابی مشابه خواب کاوه میبیند و خوابش را به او میگوید (مشکین، همانجا). در شاهنامۀ نقالان، پیشگویی یوشع بن نون، مرشد کاوه، سبب پیشآگـاهی او میشود (نک : زریری، 1/ 187- 189). همچنین در این طومار، کاوه روی خمها و چوب کارگاه رنگرزی، عبارتی را میبیند که مژدۀ آمدن فریدون را میدهد (نک : همو، 1/ 191). در طومار شاهنامۀ فردوسی، پرش خردههای آهن بر پیشبند کاوه طی 100 روز و نقشبستن حروفی روی آن، دلالت بر پیشآگاهی کاوه نسبت به فریدون دارد (نک : سعیدی، 1/ 43). ب ـ در آغاز، ناآگاهی کاوه از جایگاه دقیق فریدون: برخلاف روایت شاهنامه، که کاوه از جایگاه فریدون اطلاع دارد و پس از همراهشدن مردم با او، یکسره روی به سوی جایگاه فریدون مینهد (فردوسی، 1/ 69)، در روایات این دسته، کاوه در ابتدا، اطلاعی از جایگاه فریدون ندارد (هفتلشکر، 29-30؛ طومار ... ، 202-203؛ سعیدی، 1/ 44؛ زریری، 1/ 193-194؛ انجوی، همانجا). همین نکته یکی از عوامل گسترش روایات این دسته است. در شاهنامۀ نقالان، کاوه باتوجهبه پیشگویی یوشع، میداند برای دیدار فریدون باید به کوه فلکفرسای چین برود؛ بااینحال وقتی با همراهانش به آنجا میرسد، تا 3 روز فریدون را نمییابد (زریری، 1/ 194-195).ج ـ وجود فاصلۀ زمانی میان قیام کاوه تا پیوستن او به فریدون: در بیشتر منابع این دسته، سبب این موضوع بیاطلاعی از جایگاه فریدون دانسته شده است (نک : هفتلشکر، 29؛ طومار، 202؛ مشکین، 16؛ زریری، 1/ 193-195). در طومار نقالی شاهنامه، این فاصلۀ زمانی 25 سال ذکر شده است (همانجا) و در این بازۀ زمانی، کاوه و همراهانش در بیابانها سرگرداناند (نک : هفتلشکر، طومار، همانجاها). در برخی روایات در این بازۀ زمانی، کاوه با سپاهیان ضحـاک میجنگد (نک : همانجـاهـا؛ مشکیـن، 16-17). در روایـت هفتلشکر، کاوه برای تأمین معاش همراهانش در این دورانِ سرگردانی، به غارتگری سپاه ضحاک و بارخانههای او میپردازد (نک : همانجا). در روایتی شفاهی در ملایر، کاوه با همراهی مردمی که به او پیوستهاند، به قصر ضحاک حمله میکند. به دنبال حملۀ آنها، ضحاک میگریزد و شهر به دست کاوه میافتد (انجوی، همان، 313). در طومار نقالی شاهنامه (همانجا) و هفتلشکر (همانجا)، مردم وقتی فریدون را نمییابند، تصمیم میگیرند تا کاوه را به ضحاک تحویل دهند. د ـ مناجات کـاوه برای یافتن فریدون (نک : طومـار، 202-203؛ هفتلشکر، 29-30؛ زریری، 1/ 195). ه ـ راهنمایی کاوه در خواب به محل دیدار فریدون (نک : طومار، هفتلشکر، همانجاها). در برخی طومارها، فردی که در خواب کاوه را راهنمایی میکند جمشید (طومار، 203؛ هفتلشکر، همانجا) و در شاهنامۀ منثور، فرخ سروش (گ 89) است. و ـ دیدار کاوه با حکیمی که فریدون نزد او پرورش یافته است و شنیدن رهنمودهایی از او (نک : هفتلشکر، 30-31؛ طومار، 203- 204؛ زریری، 1/ 196-197؛ انجوی، همانجا).ز ـ سـاختن سلاح برای فریدون: در برخی منابع، کـاوه گرز گاوسر فریدون را میسازد (نک : زریری، 1/ 200-201؛ مشکین، 15) که البته در روایت شاهنامۀ نقالان، کاوه افزونبر ساختن گرز گاوسر برای فریدون، به دستور هوم عابد، پرورندۀ فریدون، دهنۀ اژدری میسازد و بر سر علم کاویانی نصب میکند (نک : زریری، 1/ 197، 201). در برخی منابع دیگر، کاوه فقط برای سپاه فریدون سلاح میسازد (نک : هفتلشکر، 31). ح ـ کاوه سپهسالاری سپاه فریدون را در مبـارزه بـا ضحـاک بر عهده میگیرد (نک : شاهنامه، گ 105). ط ـ همراهی کاوه با فریدون در رفتن به مکان گنج جمشید و استخراج گنجهای آن که تنها در روایت هفتلشکر آمده است (همانجا).ی ـ ابداع تـازیانهزدن و به دار آویختن: این مطلب تنهـا در شاهنامۀ نقالان آمده است. براساس این طومار، کاوه شماری از نگهبانان سپاه را به جرم کوتاهی در انجام وظیفه، تازیانه میزند؛ درحالیکه تا آن روز، تخته و شلاق مرسوم نبوده است. همچنین، در این طومار آمده که به دار آویختن از ابداعات کاوه بوده است (زریری، 1/ 203).همانگونه که گفته شد، برخی روایتهای این دسته، اگرچه مشابه روایت شاهنامه است، اما از جنبههایی با آن تفات دارد؛ ازجمله منفعلبودن کاوه در ابتدای روایت شاهنامۀ نقالان. در این روایت، کنشگری کاوه و قیام او نه بهسبب کشتهشدن فرزندانش برای تغذیۀ مارهای ضحاک، که بهسبب چرمی است که یوشع به او میبخشد. کاوه تا پیش از استفاده از این چرم، از کشتهشدن فرزندانش رضایت دارد؛ اما پس از بستن آن، دگرگونی روحی در وی ایجاد میشود، به اعتراض برمیخیزد (همو، 1/ 186-190) و مردم را به مبارزه با ضحاک فرامیخواند (همو، 1/ 192). در روایت مشکیننامه نیز نکتهای متفاوت با دیگر روایتها دیده میشود؛ در این روایت، وقتی فریدون به همراهی کاوه و گورنگ و سپاه همراهش به سوی قصر ضحاک میرود، به جادوی خواهران جمشید، همۀ سپاهیان، بهجز فریدون، کاوه و گورنگ، سنگ میشوند (نک : مشکین، 17- 18).افزونبر آنچه گفته شد، در برخی طومارها نقل شده است که کاوه با طلسمهایی، ضحاک را در البرزکوه به بند میکشد (همو، 18- 19؛ زریری، 1/ 223- 229). البته در شاهنامۀ نقالان این بخش از روایت با شاخوبرگ بیشتری بیان شده است. فریدون بهسبب هواداری مردم، از کشتن ضحاک صرفنظر میکند، اما کاوه تدبیرجویانه، با ضحاک طرح دوستی میریزد، او را فریب میدهد و سپس با طلسمهایی در البرزکوه به بند میکشد (نک : همانجا).بهجز روایاتی که تاکنون بررسی شد، روایت شفاهی منحصربهفردی نیز در شهسوار ثبت شده است. در این روایت، ضحاک از بیم ستمی که به مردم روا داشته است، به هیچ غریبهای اجازۀ حضور در دربارش را نمیدهد، اما کاوه از آن روی که برادرزن ضحاک است، امکان حضور در بارگاه را مییابد. روزی از پرش جرقههای آهن بر پیشدامن آهنگری کاوه، این عبارت نقش میبندد: «ای کاوۀ آهنگر! تو کشندۀ ضحاک ماردوشی، برو و او را بکش!» پس کاوه به بارگاه ضحاک میرود و او را میکشد (انجوی، مردم و قهرمانان، 27).ماجرای بیم ضحاک از کاوه در طومار نقالی شاهنامه (ص 201) و هفتلشکر (ص 19-20) چنین بیان شده است که کاوه هنگام اعتراض به ضحاک، چوب دوشاخهای را در دستش تکان میدهد؛ اما ضحاک آن را به شکل اژدهایی میبیند و از ترس زبانش بند میآید.یکی از نکات برجسته دربارۀ روایت قیام کاوه، چگونگی پیدایش آن است. برخلاف آنکه در اوستا و متون پهلوی، دربارۀ ضحاک، فرجام او و فریدون مطالبی مختلف ذکر شده؛ اما در این منابع، هیچ نامی از کاوه به میان نیامده است؛ ازاینرو، محققان دربارۀ زمان و چگونگی پیدایش و ریشۀ این داستان، حدسهای مختلفی زدهاند؛ ازجمله کریستنسن معتقد است که احتمالاً منبع فردوسی و تاریخنگاران اسلامی در نگارش این داستان، خداینامهها بوده است (ص 37- 38). او زمان احتمالی پیدایش این داستان را در دورۀ ساسانیان (ح 226-652 م) تخمین میزند (همو، 42-43) و پیدایش آن را حاصل سوءتفاهمی زبانی میداند؛ به این صورت که در اوستا، کَوی به معنی شاهزاده است و بنابراین، درفش کاویانی به معنی درفش شـاهی است (همو، 38- 39)؛ اما چون صورت جمع اضافی کوی (کویان) در پهلوی ساسانی به کیان تبدیل شده و صورت کویان برای مردم نامفهوم بوده است، این واژه را نام در نظر گرفتهاند و به این ترتیب، کاوه نام خود را از درفش کاویانی گرفته است (همو، 39-40). برخی نیز کاوه را شخصیتیافته از صفت کی میدانند که بعدها لقب فرمانروایان سلسلۀ کیانی میشود (آموزگار، 57). پژوهشگرانی نیز ابداع داستان قیام کاوه را به دورۀ اشکانی (ح 250 قم- ح 226 م) و ساسانی مربوط میکنند (صفا، 570؛ راشدمحصل، 88).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید