صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / کاووس /

فهرست مطالب

کاووس


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 6 تیر 1403 تاریخچه مقاله

کاووس، دومین پادشاه از سلسلۀ کیانیان در تاریخ داستانی ایران.
در شاهنامه و بیشتر طومارهای نقالی و روایتهای شفاهی و نیز برخی متون گذشته، کاووس پسر کیقبـاد (ه‍ م) ذکر شده است (فردوسی، 2/ 3 بب‍ ؛ ثعالبی، 103؛ شاهنامه ... ، بش‍ ؛ سعیدی، 1/ 364؛ انجوی، مردم و قهرمانان ... ، 69)؛ اما در اوستا، متون پهلوی و بسیاری از منابع تاریخی دورۀ اسلامی، او نوۀ کیقباد است (1/ 498؛ بندهش، 150؛ طبری، 2/ 40؛ ابن‌بلخی، 14؛ مقدسی، 1-3/ 505؛ ابوعلی، 1/ 70؛ خواندمیر، 1/ 191). کاووس به اوستایی usan و به پهلوی kāyōs است و آن را آرزومند و کام‌مند معنی کرده‌اند (بارتلمه، 405-406, 442؛ نیبرگ، 126). در اوستا، فروهر وی ستوده می‌شود (1/ 426). در متون پهلوی، شرح مفصلی از صفات و ویژگیهای رفتاری و اخلاقی کاووس و برخی وجوه اسطوره‌ای او آمده است. در کتاب مهم دینکرد، به کاخ کاووس بر فراز البرز اشاره شده و آمده است که او اکسیر جوانی داشت و اگر شخص بیمار یا حتى محتضر به کاخ او وارد می‌شد، نیروی جوانی‌اش را بازمی‌یافت و به هیئت نوجوانی 15ساله درمی‌آمد (نک‍ : اسماعیل‌پور، 123-124). در مینوی خرد، آمده است که کاووس، جم و فریدون بی‌مرگ آفریده شدند (ص 23؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ بازتـاب شخصیت کـاووس در متون پهلوی، نک‍ : اسمـاعیل‌پـور، 122-125؛ میرفخرایی، 199-200؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله).
در شاهنامه و متون فارسی و عربی، زندگی و رویدادهای دوران فرمانروایی کاووس با شرح و تفصیل فراوان آمده است. در شاهنامه و بیشتر طومارهای نقالی و روایتهای شفاهی، کیقباد از میان 4 پسر خود، کاووس را به جانشینی برمی‌گزیند (فردوسی، 1/ 357؛ طومار ... ، 431؛ شاهنامه، بش‍ ). در یکی از طومارها، کیقباد در حضور رستم (ه‍ م) و زال وصیتهـایی می‌کند؛ امـا کسی را بـه جانشینی معرفی نمی‌کند. زال و رستم از میان فرزندان وی، کاووس را برای سلطنت ترجیح می‌دهند و کیقباد با این انتخاب موافقت می‌کند (سعیدی، همانجا). در این روایت و در برخی روایتهای دیگر، هنگام بر تخت نشاندن کاووس از سوی رستم، نوذریان به رهبری طوس به پادشاهی کاووس اعتراض می‌کنند و پادشاهی را حق کیارش، فرزند دیگر کیقباد، می‌دانند؛ رستم این بحران را با کاردانی و زیرکی به سود کاووس حل می‌کند (همو، 1/ 365-366؛ زریری، 3/ 1623-1625). در روایتی شفاهی، بدون اشاره به نقش نوذریان، از اختلاف کیارش و کاووس بر سر پادشاهی سخن رفته است. براساس این روایت، دو برادر به پیشنهاد گودرز موافقت می‌کنند که کاووس پادشاه و کیارش حاکم آذربایجان باشد (انجوی، همان، 89-90). در یکی از طومارها، نیز از «بیعت‌نکردن» سرداران با کاووس سخن رفته است که با آمدن رستم و زال به پایتخت موضوع حل می‌شود (طومار، همانجا)؛ در هیچ‌یک از منابع کتبی به این موضوع اشاره‌ نشده است. 
در شاهنامه، نخستین‌بار در پایان پادشاهی کیقباد از کاووس یاد می‌شود. قباد هنگام مرگ، کاووس را جانشین خود می‌کند و از او می‌خواهد که دادگری پیشه کند؛ زیرا، رستگاری را در پی دارد؛ سپس، فرزند را از گرایش به آز بر حذر می‌دارد. شرح زندگی کاووس در شاهنـامه، به‌خوبی نشان می‌دهد که وی چندان به وصیت پدر پایبند نبوده است. فردوسی نیز در خطبۀ نخستین رویداد زندگی کاووس، تصویری منفی از وی ارائه می‌دهد؛ او را «شاخ بدی» معرفی می‌کند که از «بیخ نیک» روییده است و در بیتی اشاره می‌کند کسی که «گم کند راه آموزگار» سزاوار آن است که از روزگار جفا ببیند (2/ 3). تندمزاجی، خودرأیی و مشاوره‌نکردن در کارهای مهم، بلندپروازی، هوس‌رانی و ناسپاسی از جملۀ ویژگیهای اخلاقی او بوده است. این ویژگیها دشواریهای زیادی را در دورۀ حکومت این پادشاه برای ایران و ایرانیان پدید می‌آورد (متینی، 211-212) که بی‌گمان، مهم‌ترین و فاجعه‌بارترین آنها مرگ غریبانۀ سیاوش (ه‍ م) است. پهلوانان ایران بارها، آشکار و پنهان، در داستانهای مختلف به این ویژگیهای اخلاقی اشاره کرده‌اند. در داستان به آسمان رفتن کاووس و سپس، سقوط وی، گودرز با تندی و پرخاش، به کاووس می‌گوید که جای او در بیمارستان است و کارهای نسنجیده‌اش را که نتیجۀ بی‌خردی و خودکامگی بوده است، یاد می‌کند و سرانجام می‌گوید: همان کن که بیدارشاهان کنند/ ستوده‌تن و نیک‌خواهان کنند (فردوسی، 2/ 98). در داستان رستم و سهراب، پس از برخورد نابخردانۀ کاووس با رستم و گیو و قهرکردن رستم، پهلوانان و بزرگان ایران از کاووس با تعبیراتی مانند «شاه دیوانه» یاد می‌کنند و از گودرز می‌خواهند که مشکل را حل کند. گودرز ضمن گلایه از شاه، می‌گوید: کسی را که جنگی چو رستم بود/ براند، خرد در سرش کم بود (همو، 2/ 149). رستم نیز به گودرز و پهلوانانی که برای برگرداندن وی نزدش آمده‌اند می‌گوید: «چه کاووس پیشم چه یک مشت خاک» (همو، 2/ 150). نکتۀ جالب اینکه خود کاووس هم در چنین مواقعی، از کارش پشیمان می‌شود و اعتراف می‌کند که تیزی و تندی در سرشت او ست و باز تأکید می‌کند که تیزی و تندی شایستۀ پادشاه نیست (همو، 2/ 149، 151). 
در روایتهای شفاهی و نقالی، هم پهلوانان ایران یا راویان همین داوریها را بر زبان می‌آورند؛ برای نمونه، یکی از راویان روایت خود را این‌گونه آغاز می‌کند: «می‌گویند کاووس مردی بود عیاش و در عین حال مغرور و خودرأی» (انجوی، مردم و قهرمانان، 73). در یکی از طومارهای نقالی، ضمن داستان به آسمان رفتن کاووس، گودرز به رستم می‌گوید: «بی‌خردترین پادشاه پور کیقباد است. کسی که با یزدان سر جنگ داشته باشد سزاوار تخت شاهی نیست» (سعیدی، 1/ 402؛ برای روایتی دیگر از این سخن، نک‍ : طومار، 450- 451)، و به خود کاووس می‌گوید که تو شایستۀ پادشاهی نیستی.
البته همۀ منابع و روایتها شخصیت کاووس را یکسره نفی نمی‌کنند؛ برای نمونه ثعالبی، به‌رغم آنکه منبعش با منبع فردوسی یکسان بوده است، در آغاز حکومت کاووس می‌نویسد: «کی‌کاووس شخصیتی شگفت‌آور بود و سخت متلون. گاه پادشاهی برجسته بود و گاه ستمکاری کینه‌توز، شاهی خجسته‌رأی و گاه اهریمنی گمراه. زمانی خویشتن‌دار و باخرد، زمانی دیگر بی‌ارزش و کوته‌نظر. بیشتر هوا و هوس بر او چیره بود و به دنبال آن می‌رفت. خودرأی بود و زنباره و پندناپذیر و خود را دچار بی‌آبرویی می‌ساخت» (ص 104). در طومار سعیدی، هم کم‌و‌بیش، همین اندیشه ناظر بر شرح رویدادهای دورۀ کاووس است (1/ 364 بب‍ ). 
از میان پژوهشگران معاصر، جلال متینی با چنین دیدگاهی شخصیت کاووس و حوادث زندگی وی را بررسی کرده است. او ضمن بررسی همۀ نقاط ضعف کاووس، برخی جوانب مثبت شخصیت وی و بعضی اقدامات ستودۀ او را شرح می‌دهد که ازجمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: دشمنی سرسخت با افراسیاب؛ کاووس در این ‌زمینه تا جایی پیش می‌رود که هنگام تاج‌گذاری کیخسرو، او را سوگند می‌دهد که با افراسیاب سازش نکند و کین پدر را از وی بگیرد. در این سوگند، زال و رستم را گواه می‌گیرد. افزون‌بر این، متینی به آبادگریهای کاووس در کشور اشاره می‌کند و سرانجام، برخورد خردمندانۀ وی را در تعیین جانشین و رفع اختلاف میان بزرگان ایران می‌ستاید (سراسر مقاله). در ادامه به مهم‌ترین حوادث دوران این پادشاه با تأکید بر روایتهای ادب عامه می‌پردازیم.

رفتن به مازندران

براساس روایت شاهنامه، دیوی در هیئت رامشگر نزد کاووس می‌آید و آنچنان به توصیف مازندران می‌پردازد که کاووس تصمیم می‌گیرد به آنجـا رود. پهلوانان توان سخن‌گفتن و مخالفت نمی‌یابند، نامه‌ای به زال می‌نویسند و از او می‌خواهند که به پایتخت بیاید و کاووس را از سفر منصرف کند. زال می‌آید؛ اما کاووس پند او را نمی‌پذیرد؛ سپس، همراه پهلوانان به مازندران می‌رود. دیوان سپاه ایران را به‌سختی شکست می‌دهند و با افسون، کاووس و شمار فراوانی از پهلوانان را نابینا و زندانی می‌کنند. زال از این واقعه آگاه می‌شود و رستم را با راهنماییهای ضروری برای نجات شاه و پهلوانان به مازندران می‌فرستد. رستم از راه هفت‌خـان، به آنجـا می‌رود و ضمن کشتن دیـو سپید (نک‍ : ه‍ د، دیو)، خون جگر او را در چشم پهلوانان و شاه می‌چکاند و آنها را بینا و آزاد می‌کند؛ سپس، طی جنگهایی، شاه مازندران را می‌کشد، اولاد را به پادشاهی می‌نشاند و پیروز به ایران بازمی‌گردد (فردوسی، 2/ 4 بب‍ ). روایتی از این داستان در کوش‌نامه (ه‍ م) آمده است؛ براساس این روایت، کوش، که از سپاه سیاهان مازندران به‌سختی شکست خورده است، به دربار کاووس می‌آید و با گفتن اینکه سرزمین مازندران سرشار از زر و انواع گوهر است، حرص و آز او را تحریک می‌کند و به‌این‌ترتیب، کاووس به مازندران سپاه می‌کشد؛ اما دیو سپید او را اسیر و نابینا می‌کند. رستم به مازندران می‌رود، کاووس را آزاد می‌کند و دیو سپید را می‌کشد و با خون او نابینایی کاووس رفع می‌شود (ایرانشاه، 657-661). در جامع التواریخ و برخی آثار تاریخی، روایتی دیگر از این داستان ارائه شده است. براساس این روایت، شاه مازندران از اطاعت کاووس سر باز می‌زند و کاووس به آنجا لشکر می‌کشد. شاه مازندران در قلعه‌ای مستحکم پناه می‌گیرد؛ اما گروهی از سپاهیان کاووس در هیئت بازرگان به قلعه می‌روند و آنجا را به آتش می‌کشند. سپاهیان کاووس با حمله به قلعۀ شاه مازندران، او را شکست می‌دهند (رشیدالدین، 1/ 473؛ شرف‌الدین، 205-206؛ خواندمیر، 1/ 192).
در بیشتر روایتهای شفاهی و طومارهای نقالی، این داستان کم‌و‌بیش، شبیه روایت شاهنامه است (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : ه‍ د، هفت‌خان). در روایتی شفاهی آمده است که وقتی کاووس بر تخت سلطنت نشست، دیوان مازندران با ایرانیان مخالفت کردند و کاووس برای سرکوبی آنها به مازندران لشکر کشید. در روایتی دیگر، بدون اشاره به مخالفت دیوان، آمده است که کاووس برای سرکوبی دیوان مازندران به آنجا رفت (انجوی، مردم و قهرمانان، 77-80). در بیشتر منابع تاریخی و متون ادبی، این داستان به‌صورت مستقل نقل نشده، و بخشهایی از آن ضمن داستان هاماوران آمده است. ثعالبی در آغاز داستان هاماوران، آورده است که اهریمن خود را به‌صورت غلامی رامشگر درآورد و با نواختن چنگ زیباییهای یمن را در مجلس کاووس توصیف کرد و پس از آن، کاووس تصمیم گرفت به یمن برود. برخلاف شاهنامه، پهلوانان فرصت نمی‌یابند که به زال آگاهی دهند. از اینجا به بعد، ثعالبی داستان هاماوران را شرح می‌دهد که با اختلافاتی جزئی، همان روایت شاهنامه است. پادشاه یمن از کاووس شکست می‌خورد؛ سپس صلح می‌کند و هدایایی ازجمله دخترش، سعدی (سودابه)، را به کاووس می‌دهد. پس از مدتی، با توطئه‌ای دقیق، کاووس و پهلوانان ایران را در مجلس میهمانی اسیر، و در چاهی زندانی می‌کند. چون خبر به رستم می‌رسد، او به یمن می‌آید و کاووس را نجات می‌دهد (ص 105-111). در سایر منابع، کاووس هنگامی که از زیبایی سودابه آگاه می‌شود، او را از پدرش خواستگاری می‌کند. در همۀ روایتها، سودابه عاشقانه به کاووس مهر و محبت می‌کند. در زین الاخبار (سدۀ 5 ق/ 11 م)، بخشی از داستان دیوان مازندران که به اعمال جادویی آنها، ازجمله نابیناکردن کاووس و پهلوانان ایران مربوط است و نیز، چگونگی بیناشدن آنها در داستان هاماوران آمده است. در این روایت، سودابه راه معالجۀ نابینایی کاووس و پهلوانان را به رستم می‌گوید (گردیزی، 44-46). خطوط کلی داستان هاماوران در روایتهای نقالی و شفاهی، با تغییراتی جزئی، شبیه روایت شاهنامه است. در بیشتر این روایتها، شاه هاماوران پس از اینکه از کاووس شکست می‌خورد و مجبور می‌شود سودابه را به کاووس دهد، با مشورت وزیرش برای کاووس و سرداران ایران بزمی می‌آراید و با ریختن داروی بیهوشی در شراب، آنها را بیهوش می‌کند؛ سپس، دستانشان را می‌بندد و در قلعه یا چاه زندانی می‌کند (طومار، 446؛ شاهنامه، بش‍ ؛ سعیدی، 1/ 395؛ انجوی، همان، 82-83). مشخص است که نقالان این داستان را براساس واقعه‌ای مشابه در سام‌نامه (ه‍ م) ساخته‌اند. در یکی از روایتها، شاه هاماوران با برنامه‌ریزی سنجیده کاووس را دستگیر و زندانی می‌کند و شایعه می‌سازد که کاووس گم شده است. همۀ پهلوانان ایران، حتى رستم، برای پیداکردن کاووس به هاماوران می‌روند و از پیداکردن او ناامید می‌شوند. سودابه با زیرکی، از محل زندانی‌شدن کاووس آگاه می‌شود و به رستم خبر می‌رساند. رستم به یاری سودابه کاووس را از زندان آزاد، و قصد جان شاه هاماوران را می‌کند؛ اما سودابه اجازه نمی‌دهد و خود، پدرش را می‌کشد (انجوی، همان، 80-82). در یکی از روایتهای نقالی، سبب لشکرکشی کاووس به هاماوران، عاشق‌شدن او بر سودابه است. براساس این روایت، بازرگانی به دربار کاووس می‌آید و تصویر سودابه را به او نشان می‌دهد. کاووس بر صاحب تصویر عاشق می‌شود و برای خواستگاری سودابه نخست، طوس را با سپاه به سوی هاماوران گسیل می‌کند و سپس، خود با سپاهی گران در پی او می‌رود (نک‍ : نثر ... ، 141). بن‌مایۀ عاشق‌شدن با دیدن تصویر و مسافرت برای رسیدن به معشوق از جملۀ بن‌مایه‌های پرتکرار در بسیاری از داستانها و افسانه‌های عاشقانه و پهلوانی است (نک‍ : سام‌نامه، 7-11؛ جامع ... ، 198- 199، 650، 651؛ مارتسلف، 72، 79، 164، 171؛ نیز نک‍ : جعفری، «تأملی ... »، 221).

پرواز به آسمان

ماجرای پرواز به آسمان از وقایع مهم زندگی کاووس است. افزون‌بر برخی متون فارسی میانه و بسیاری از منابع دورۀ اسلامی (دنبالۀ مقاله)، در یکی از متنهای متأخر اوستـا نیز به این موضوع اشاره شده است (نک‍ : میرفخرایی، 199). این عمل کاووس در همۀ منابع، اعم از متون فارسی میانه و دورۀ اسلامی، مذمت شده است و آن را اقدامی «ضدخدایی» و «آغاز گمراهی» کاووس دانسته‌اند که براساس وسوسۀ دیوان یا شیاطین و پذیرش گفتار آنان انجام گرفته است. براساس روایتی مشروح که در دینکرد آمده است، پس از چیرگی کاووس «بر هفت بوم و بر دیوان و مردمان» و نیز ساختن کاخی که باعث جوان‌شدن پیران و رفع بیماری آنها می‌شد، «دیوان دربارۀ مرگ کاووس مشورت» می‌کنند و دیو خشم «مرگ‌بخشیدن» کاووس را برعهده می‌گیرد و نزد او می‌رود. کاووس فریب سخنان دیو را می‌خورد و برای «پیکار با یزدان به آسمان می‌رود» (بهار، 193-194). در زند بهمن‌یسن، نیز آمده است که کاووس برای مبارزه با امشاسپندان با دیوان همدست شد (ص 12). براساس روایت شاهنامه، روزی ابلیس انجمنی از دیوان تشکیل می‌دهد و پیشنهاد می‌کند که دیوی نزد کاووس رود و بگرداندش سر ز یزدان پاک/ فشاند بر آن فر یزدانش خاک. یکی از دیوان این وظیفه را برعهده می‌گیرد. خود را به شکل غلامی زیبا و سخن‌گویی شایسته در می‌آورد و نزد کاوس می‌رود. با سخنان خود او را وسوسه می‌کند که به آسمان برود. «دل شاه از آن دیو بی‌راه» می‌شود؛ سپس، دستور می‌دهد که تختی آماده کنند و بر 4 گوشۀ آن نیزه‌ای قرار دهند و بالای هر نیزه‌دان، بره‌ای بیاویزند و 4 عقاب بر تخت ببندند. عقابها چون گرسنه می‌شوند به سوی گوشت پرواز می‌کنند و به این طریق تخت را به آسمان می‌برند؛ اما پس از مدتی، توان پرواز را از دست می‌دهند و سقوط می‌کنند. پهلوانـان پس از مدتی جست‌وجو کاووس را می‌یابند و بسیار سرزنش می‌کنند. کاووس 40 روز انزوا می‌گیرد و به عبادت و استغفار می‌پردازد و سرانجام، خداوند او را می‌بخشاید (فردوسی، 2/ 95-100). براساس گفتۀ بلعمی، کاووس طلسمی می‌سازد و به آسمان می‌رود و وقتی به ابر می‌رسد، بند طلسم می‌شکند و او و همراهانش سقوط می‌کنند و همه می‌‌میرند، به‌جز کاووس که «تنها بماند» (1/ 437). در آفرینش و تاریخ (تألیف 355 ق)، به‌این‌صورت آمده است که کاووس می‌خواهد از آسمان آگاه شود؛ پس قصری در بابل می‌سازد و بر آن صعود می‌کند. خداوند بر او خشم می‌گیرد. کاووس که پیش از این، بر اثر لطف خداوند «پیروزمند و نیک روز» بود، ناتوان می‌شود. خداوند فرشته‌ای را مأمور می‌کند تا آن قصر را آتش بزند و ویران کند (مقدسی، 1-3/ 505). همان‌گونه که مشخص است، در هر 3 روایت، کاووس به‌سبب کنجکاوی یا براثر آز و حرص و گسترش قدرت خود، به آسمان پرواز می‌کند. روایت ثعالبی کم‌و‌بیش مانند روایت شاهنامه است، با این تفاوت که کاووس ادعای خدایی می‌کند (ص 112-113). هم در این روایت و هم در روایت فردوسی، آمده است که کاووس زنده ماند؛ زیرا مقدر بود که سیاوش از او پدید آید و کیخسرو از سیاوش (همانجاها)؛ به این نکته در متون پهلوی نیز اشاره شده است (میرفخرایی، 213). این داستان در برخی روایتهای نقالی، کم‌و‌بیش شبیه روایت شاهنامه است و تفاوتی با آن ندارد (طومار، 449-450؛ مجمل ... ، 46). در برخی طومارها، ابتدای روایت کم‌و‌بیش شبیه شاهنامه است؛ اما روند وقایع پس از سقوط از آسمان متفاوت است. براساس این روایتها، کاووس به اسارت پسر دیو سپید درمی‌آید. او کاووس را به اندازه‌ای شکنجه می‌کند که کاووس عقلش را از دست می‌دهد. سرانجام، رستم به آمل می‌رود و کاووس را نجات می‌دهد (زریری، 3/ 1759 بب‍ ؛ صداقت‌نژاد، 203-204).

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: