کاکه میر و کاکه شیخ
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 6 تیر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273167/کاکه-میر-و-کاکه-شیخ
دوشنبه 20 اسفند 1403
چاپ شده
7
کاکَه میر و کاکَه شِیْخ، بیت یا داستانی غمبار به زبان کردی سورانی، به نظم آمیخته به نثر.هرچند این داستان کوتاه است، یکی از مهمترین بیتهای کردی محسوب میشود. از نشانههای اهمیت یک بیت میان مردم این است که چند نقال آن را روایت کرده باشند. دربارۀ بیت کاکه میر دستکم، 10 روایت فقط در مکریان ثبت شده است (بحری، 157- 158).مقدمۀ بیت به نثر، و اصل آن به نظم است که از قول یایاَستی و بَغدان، دو خواهر کاکه میر و کاکه شیخ، با سوز و گداز نقل میشود. بخش منظوم این داستان، مانند دیگر منظومههای کردی، به وزن هجایی است. نخستین بار، اسکار مان آلمانی آن را در فاصلۀ سالهای 1903-1906 م/ 1320-1323 ق، از زبان رحمان بکر، بیتخوان مشهور مهابادی، ضبط و ثبت کرده است (همانجا؛ حسینی، 7). کاکه میر و کاکه شیخ از خوانین منطقۀ مرگه و پشدر بودند. آنها دست به سیاهوسفید نمیزدند و مردم همۀ کارهایشان را انجام میدادند. زنان، که در بیشتر روایتها، یکی از آنها خواهر حیدر گوران است، به دامها و اسبهای کاکه میر و کاکه شیخ آب و جو میدادند و طویلهها را نظافت، و اسبها را تیمار میکردند. وقتی که زنان از این کار خلاص میشدند، این دو برادر درِ خانه را به رویشان میبستند و آنها را آزار میدادند. حیدر گوران، که مردی رشید و اهل مرگه بود، مردم آبادی را جمع میکند و آنها را به قرآن سوگند میدهد که باید تکلیف کاکه میر و کاکه شیخ را یکسره کنند. مردم نیز با او همپیمان میشوند و آن دو را همراه 10 برادر دیگرشان به بهانۀ صرف ناهار به خانۀ حیدر گوران میکشانند و به قتل میرسانند؛ سپس، حیدر گوران و یارانش به خانۀ کاکه میر و برادرانش هجوم میبرند و ضمن انجامدادن اعمال منافی عفت با زنان آنها، اموالشان را غارت، و در پایان، اجساد برادران را در قبرستان دفن میکنند ( تحفه ... ، 478-481).آنچه گفته شد چکیدۀ داستان «کاکه میر و کاکه شیخ» براساس نخستین روایت ثبتشده به کوشش اسکار مان است. دستکم، 10 روایت دیگر از این داستان وجود دارد که عبدالحمید حسینی و احمد بحری آنها را گردآوری کردهاند (حسینی، 7-41؛ بحری، 166 بب ). برخی روایتها تفاوت چندانی با روایت اسکار مان ندارند. براساس یکی از این روایتها، کاکه میر و کاکه شیخ قربانی انتقام مردم از ظلم پدرشان میشوند. پدر این دو از مرگه به نقطهای نامعلوم کوچ میکند و دو فرزندش 8 سال بعد، پس از مرگ پدرشان، با ترفند و تشویق اهالی به مرگه برمیگردند (همو، 200-204). براساس همین روایت، نوکر کاکه میر و کاکه شیخ پس از کشتهشدن دو اربابش، 12 تن از قاتلان مرگهای را میکشد، 6 تن را زخمی میکند و خود نیز کشته میشود (همو، 171). در روایتی، این نوکر 18 تن را میکشد (همو، 179) و در روایت دیگر، از تعدّی ناموسی سخنی به میان نیامده است و بهانۀ قتل شایعات مردم است (همو، 179، 184). سایر روایتها هم تفاوت چندانی با هم ندارند.از نکاتی که در برخی روایتها آمده است میتوان حدس زد که عمر برخی از آنها از دورۀ قاجار فراتر نمیرود؛ برای نمونه، در روایتی، از دربار روم (عثمانی) و تهران (همو، 172)، و در روایت دیگر، از پناهبردن به وزیر اعظم بغداد و عبدالرحمان پاشا (بابان) سخن رفته است (همو، 194)؛ همچنین، در جای دیگر، به تلفنخانه اشاره شده است (همو، 177، 190). برخی روایتها بسیار متأخرترند و موضوعاتی جدید در آنها مطرح شده است؛ برای نمونه، در یکی از روایتها، از پناهبردن به شاه تهران و لشکر آذربایجان در تبریز و نیز قلیج (قلنج) باتمان در اصفهان/ کرمانشاه و گاه پیره زنگان سخن رفته است (همو، 180، 187، 197، 203). قلیچ باتمان احتمالاً، سپهبد نادر باتمان قلیچ، رئیس ستاد ارتش پس از کودتای 28 مرداد 1332، بوده است. این موضوع نشان میدهد که روایت در آن دوره سروده شده، یا بخش مذبور در آن دوره به داستان اضافه شده است (برای آگاهی بیشتر از نام بیتخوانها، زمان سرودن آنها و تفاوتها و شباهتهای روایات، نک : حسینی، 8-10؛ سینا، 563).شخصیتهای اصلی این داستان دو برادر (کاکه میر و کاکه شیخ)، قاتل آنان (حیدر گوران و به روایتی ئاودل/ ابدال)، استی و بغدان (خواهران کاکه میر و کاکه شیخ)، خواهر حیدر (بدون ذکر نام) و نوکر کاکه میر و کاکه شیخ (خضر/ خدر)اند. کاک در برخی بیتها، حتى بیت مشهور مم و زین (ه م)، پیشوند احترام، و نام قهرمان داستان «کاکه مم» است (صمدی، ۳). میر یا امیر بین کردها، همانند سایر ایرانیان، در معنی فرمانروا و حاکم به کار میرود و گاه نام شخص است. شیخ در فرهنگ کردی، فقط نماد شخصی عرفانی یا دینی نیست، بلکه همزمان فردی است که کارهای محیرالعقول و شبهمعجزه هم انجام میدهد. امروزه، کموبیش در برخی تکایا و خانقاههای کردستان، شیوخی از این دست دیده میشوند. «یای» در فرهنگ کردی، برای زنی به کار میرود که همسر کدخدا یا خان عشیره است و موقعیت احترامآمیز خود را از همسرش دارد (بحری، 209). به نظر میرسد یای کردی همان خاتون ترکی باشد که بعدها، در ادبیات طوایف کرد رایج شد (شمس). بغدان تلفظ مردمی بغداد است. نامگذاری یک زن کرد با اسم شهری غیرکردی، مانند بغداد، محل تأمل است (بحری، 212-213)؛ البته، بغدادخاتون نامی رایج میان ایلات ترک و مغول بود؛ برای نمونه، نام همسر سلطان ابوسعید، آخرین ایلخان مغول، بغدادخاتون بود. شاید با حضور ترکان و مغولان در آذربایجان، این نام میان طوایف کرد منطقه رایج شده باشد (شبانکارهای، 295).در این داستان، به پدر و مادر هیچیک از شخصیتها اشاره نمیشود و وقایعپردازی دربارۀ برادران و خواهران است. داستان، مانند سایر منظومههای کردی، ساختاری دوقطبی دارد؛ اما برخلاف آنها، شخصیتپردازی حول محور شخصیتهای سیاه و سفید یا خوب و بد نیست. در این داستان، تقریباً همۀ شخصیتها کموبیش، ویژگیهای بد و منفی دارند. نام و صفت شخصیتهای اصلی داستان، یعنی کاکه میر و کاکه شیخ، در فرهنگ کردی موجه است و ارزش اجتماعی دارد؛ اما در این داستان، منفی است و به ضدارزش تبدیل شده است. خوانندگان با هیچیک از شخصیتها همذاتپنداری نمیکنند؛ حتى استی هم وقتی برادرانش را تبرئه میکند و میگوید به آنها بهتان زدهاند، در ادامه، بیان میکند که عاقبت نفهمید این تهمت راست است یا دروغ (بحری، 193، 203). این بیت یکی از معدود بیتهایی است که شنونده برای کشتهشدن قهرمانان و ریختهشدن خون آنها افسوس نمیخورد و گریه نمیکند (همو، 157). شاید چون روابط شخصیتهای داستان برپایۀ عشق، فداکاری و مهربانی تنظیم نمیشود و فضای حاکم خشونتآمیز، و همراه با خیانت است؛ حتى رنج و حسرت خواهران، که قصۀ قتل برادران را با مرثیهسرایی و سوز و گداز روایت میکنند، نمیتواند همدردی شنوندگان را برانگیزد؛ زیرا عواطف آنها جانبدارانه و متعصبانه است و با موقر و سنگین (مؤدب) خواندن برادران، انکار گناهان آنها و شیطان قلمداد کردن قاتلان آمیخته شده است (همو، 166-205). در یکی از روایتها، راوی حتى برای برانگیختن احساس تأثر مخاطب، قتل کاکه میر و کاکه شیخ را با قتل امام حسن و امام حسین (ع) مقایسه کرده است (همو، 187). در فرهنگ مردم کرد، نامهای حسن و حسین نماد مظلومیتاند. درخور توجه است که در روایات مردمی، برخلاف تاریخ، امام حسن (ع) هم در کربلا، کنار امام حسین (ع) شهید میشود و این قضیه در همۀ بخشهای فولکلور کرد تکرار شده است (همو، 235؛ شمس).جغرافیای این منظومه، چنانکه در همۀ روایتها آمده است، منطقۀ پشدر و مرگه است. از کوه بُلفت (ابوالفتح) نزدیک روستای بیوران بـالا و 15کم غرب سردشـت در آذربایجـان غربی و کـوه مامند در رشتهکوه قندیل در مجاورت همان ناحیه تا دربند رانیه در اقلیم کردستان، به ناحیۀ پشدر مشهور است و طوایف میراودلی (میرعبدلی) و پشدری آنجا ساکناند. از دربند رانیه و سیاهکوه به سمت چپ و اطراف رودخانۀ زاب کوچک، مرگهایها ساکناند. دیوانخانه یا کاخ کاکه میر و کاکه شیخ امروزه، در این منطقه و کنار چشمۀ غمارو باقی مانده است (بحری، 206-207؛ شمس؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ جغرافیا و فرهنگ این منطقه، نک : ادمندز، 234- 260). این منطقه درست در نقطۀ صفر مرزی ایران و عثمانی قرار داشت. تأکید بر نقش همزمان عثمانی و ایران در روایتهای مختلف بیت، نشاندهندۀ موقعیت مرزی منطقه و تأثیرپذیری از هر دو دولت است. ذکر نام تهران، استانبول، بغداد، تبریز، کرمانشاه و اصفهان هدفمند است و در دورۀ قاجار، گاه شاهزادگان قاجاری از این 3 شهر، منطقهای را اداره میکردند. امور بخش پشدر کنونی در عراق، هم زیرنظر والی بغداد بود (نک : دنبالۀ مقاله). نکتۀ جالب آنکه امروزه، در نزدیکی مرگه، روستاهایی به نام گردۀ گوران (تپۀ گوران) و گورانگان به معنی جایگاه گورانها وجود دارد؛ همچنیـن، در 21کم جنوب شرقـی پیرانشهر، روستـای کـاسهکران وجود دارد و اهالی آن با ساخت کوزههای گلی امرارمعاش میکنند (شمس). در همین مناطق، چند روستا با پیشوند و پسوند ئاودل، حمزهآباد، باولۀ کاخدری و خدرجبان وجود دارد که شبیه نام دو شخصیت قاتل و نوکر این داستان است (همو). در برخی روایتهای این داستان، نامهای جغرافیایی و ایلات به اشتباه ذکر شدهاند و راویان و نقالان چندان در بند این نامها نبودهاند؛ برای نمونه، در روایتی، مرگهای به رزگهای تبدیل شده است (بحری، 236).بیت کاکه میـر و کاکه شیخ از نظر تاریخی هم مهم، و درخور بررسی است. تاریخ وقوع اتفاقات داستان، مانند دیگر داستانهای شفاهی، چندان روشن نیست؛ اما برخی پژوهشگران با استناد به نام قهرمانان داستان و ذکر آن در شرفنامۀ بدلیسی و خاطرات مأمون بیک، بر این باورند که زمان وقوع آن دورۀ شاه تهمـاسب صفوی (سل ۹۳۰-۹۸۴ ق/ ۱۵۲۴-۱۵۷۶ م) بوده است. در طول تاریخ، هم نقالان و قصهگویان شاخوبرگهایی به آن افزودهاند (مأمون بیک، 34؛ صدیق، 83؛ لطفینیا، 327). برخی این بیت را به داستان فقیه احمد دارشمانه و بنیادگذاشتن امارت بابان در سلیمانیه پیوند دادهاند (صدیق، 78، 82).برخی نویسندگان کرد نوشتهاند که گوران در فضای فرهنگی مکریان، افزونبر نام طایفهای کرد، به معنای دزد، راهزن و شجاع است و شاید اطلاق صفت گوران به حیدر در چهارچوب همین معنا صورت گرفته باشد؛ زیرا، او در اوج شجاعت توانست این دو ارباب را بکشد و اموالشان را غارت کند (موکریانی، 96؛ بحری، 208). برخی دیگر معنای گوران را در این بیت، روستانشین و کشاورز دانستهاند (صدیق، 83). یکی از پژوهشگران حیدر گوران را به مقام رهبری حرکت انقلابی رعایا و طبقات فرودست کرد بر ضد اربابان و خوانین ارتقا میدهد و او را اسپارتاکوس کرد مینامد (موکریانی، همانجا). برخی دیگر ضمن دفاع از نظریۀ او، با قضاوتی شخصی و یکجانبه، نوشتهاند: «شرف خان بهعلت وابستگی و داشتن تعصب طبقاتی ماجرا را درست نقل نمیکند و علت کشتهشدن آن دو [کاکه میر و کاکه شیخ] را تغییر میدهد» (حسینی، 10)؛ البته، میتوان گفت که بیشک، واقعیت همان است که بیتخوان ترسیم کرده است و شرف خان در این زمینه دچار خطا شده است (لطفینیا، 328). در اینجا، فارغ از صحتوسقم دیدگاه بیتخوان یا شرف خان و انطباق داشتن یا نداشتن نظر این دو، باید گفت که اگر مادۀ تاریخی داستان کاکه میر و کاکه شیخ را همان چیزی بدانیم که شرف خان نوشته است، باید بگوییم که حیدر گوران فردی کرد در جغرافیای صفویان، و طرفدار آنها بود و به دستور شاه تهماسب یا برای جلبنظر او، حاجی شیخ را به قتل رساند؛ البته، در فضای صفویزدۀ مکریان یا کردستان واقع در آذربایجان آن زمان، قتل او بهصورت دیگری جلوه داده شد و بهمرور، با روایات مردمی تداخل پیدا کرد. برخی بر این باورند که آثار ادبی را نمیتوان در چهارچوب قواعد تاریخی تفسیر و تحلیل کرد (محمودزاده، 88)؛ اما دستکم، در این بیت، میتوان صدای مردمی را به موازات صدای تاریخی شنید. صدای شرفنامه همسو با صدای راویان بیت، یعنی خواهران کاکه میر و کاکه شیخ، است و قتل آنها را توطئه، و بیناموسی را تهمت میداند.هرچند عنوان داستان کاکه میر و کاکه شیخ مردانه، و مبتنی بر تقابل دو گروه مردان است، روایتگران آن زناند و داستان رنگوبویی زنانه دارد. دو خواهر، بهویژه استی، همانند گزارشگری تیزبین آنچه را حیدر گوران و یارانش بر سر برادران، خانواده و طایفۀ آنها آوردهاند شرح میدهند. زنـان این داستان، که خواهران دو طرف مرد دعوا محسوب میشوند، در حاشیۀ برادران خود، قرار دارند و بهنوعی، شخصیتی فرعی به حساب میآیند. از خواهر حیدر گوران، بدون ذکر نام، فقط در آغاز داستان یاد میشود و پس از آن، به فراموشی سپرده میشود. بخشی از قصهگویی استی به نوع رابطۀ او با برادرانش اختصاص دارد که از آنها با عنوان ستون و پشتوپناه خود یاد میکند. او نقش شخص عـاقل خانواده را دارد که درخواستش را برای نرفتن به خانۀ حیدر گوران نپذیرفتهاند (بحری، 188). استی بارها وعدۀ انتقام شخصی از حیدر گوران یا شکایت به دولت عثمانی و ایران را مطرح میکند؛ اما در هیچ جای بیت، سخن از گرفتن انتقام و تحقق این وعده به میان نیامده است. به نظر میرسد که این دو خواهر فقط به نفرین قاتلان بسنده میکنند و از خدا میخواهند که قاتلان را مانند گذشته فقیر و بیچیز نگه دارد (همو، 175)؛ البته، در یکی از روایتهای فرعی داستان، گفته شده است که آن دو خواهر 33 مرگهای را کشتند و به منطقۀ گاپیلون (در شارباژیر از توابع استان سلیمانیه) فرار کردند (همو، 176). نقش مهم خواهران در این روایت، گرفتن انتقام نیست، بلکه آنها باید صدای رساندن این واقعه به نسلهای بعد باشند. از این نظر، میتوان آن دو را نماد گردآورندگان تاریخ شفاهی زمان خود دانست. شاید بتوان گفت که یای استی نخستین روایتگر و تاریخنگار زن در فرهنگ کردی است و شاید یکی از علل اصلی ماندگاری این روایت در فضای اربابسالار کردی، همین روایتگری زنان بوده باشد. افزونبر این، باید گفت که روایتگری زنانه با مرثیهسرایی و شیون آمیخته، و آشکار است که میان شیون پدر و مادر برای فرزندان یا دختران برای پدر و مادر با شیون زنان برای شوهران و برادران تفاوتی وجود دارد (محمودزاده، 88). از این زاویه هم بیت کاکه میر و کاکه شیخ بیتی منحصربهفرد برای شناخت مختصات شیون خواهر برای برادر در فرهنگ کردی است. یکی از ویژگیهای این بیت آن است که پس از قتل دو برادر، خانه و اموال آنها غارت میشود؛ اما دو خواهر از انتقام مصون میمانند و حتى نقش افشاکنندۀ جنایت و رسواکنندۀ حیدر گوران را بر عهده میگیرند.در این منظومه، از شیوۀ معیشت، مسائل اقتصادی و ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی این بخش از کردستان بارها سخن رفته است. یکی از مهمترین صنایع منطقه کوزهگری و خنجرسازی است و در یکی از روایتها، به ساختن ابزارآلاتی مانند کوزه، ظرف دیزی و خنجر میخدار اشاره میشود (بحری، 171). در بیشتر روایتها، سازندۀ خنجر نفرین میشود که چرا 3 میخ به خنجر نزده است تا بیشتر دوام آورد و شکسته نشود. خنجر سهمیخ ابزاری است که در بیشتر روایتهای این داستان تکرار شده است (همو، 182، 186، 188). معمولاً استادان ماهر دسته و تیغۀ خنجر را با 3 میخ به هم وصل میکردند و اگر این کار با مهارت انجام میشد، تیغه و دسته از هم جدا نمیشدند (همو، 214).در روایتی دیگر، به وجود بازار و تجارت قماش و پارچۀ اطلسی اشاره شده است (همو، 179). در روایتی، انواع اسباب و ابزارآلات، مانند قالیچه، معرفی شدهاند (همو، 180-181). بیت به ارتباط تجاری این منطقۀ مرزی با دیگر نواحی ایران اشاره کرده است؛ برای نمونه، نام روستای شوشهوان، از توابع بناب، که بیشتر مردم آن پیشهورند، مؤید این استدلال است (همو، 228- 229)؛ همچنین، مجومعۀ (مجمعۀ) کاشان از ابزارآلاتی است که نام آن چند بار در بیت آمده است (همو، 217). اهمیت آن وسیله به اندازهای بود که در کردستان، فرد محترم و گرانسنگ را به مس کاشان تشبیه میکردند (همو، 236).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید