کاکل زدن
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 25 خرداد 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273165/کاکل-زدن
پنج شنبه 28 فروردین 1404
چاپ شده
7
کاکُلْزَدَن، رشد بیش از حد بخشی از گندمها که اغلب آن را نشانۀ برکت و فراوانی محصول میدانند.واژۀ کاکل در فرهنگها، به موی میان سر گفته شده است ( لغتنامه ... ، ذیل واژه)؛ اما در اصطلاح کشاورزی، به دستهای از گندمها که رشدی بیش از حد معمول داشته باشند و برجسته و زیبا روی هم بیفتند و پیچ بخورند گندم کاکلزده میگویند (خسروی، «گوکیلزدن ... »، 1؛ مشـایخی، 59؛ مددی، 90). هرچند کاکلزدن برای دیگر محصولات کشاورزی، چون جو و شالی هم کاربرد دارد، این اصطلاح، بیشتر برای گندم به کار میرود و به عقیدۀ برخی روستاییان، گندم فقط در مزارع آبی (نه دیمی) و مزارعی که با تراکتور شخم نمیزنند، کاکل میزند (میرشکرایی، 36-37؛ خسروی، همان، 3).روستاییان در هر منطقه، برای کاکلزدن نام خاصی را به کار میبرند؛ در آذربایجان به آن اجاقزدن؛ در خراسان، خروهه؛ در الموت، طاقزدن؛ در گلپایگان، تختبستن؛ در کرمانشاه، کولزدن و در دیگر مناطق، گوکیلزدن، تولون، تندوره، کُلام و جز اینها میگویند (میرشکرایی، 36- 37، 41؛ خسروی، همان، 1؛ حمیدی، 314؛ مسیبی، 155).در باور بیشتر کشاورزان، کاکلزدن گندم نشان خیر و برکت است. به عقیدۀ آنها، عبور خضر (ه م) از مزرعه، سبب کـاکلزدن گندم و برکت میشود (میرشکرایی، 37؛ مددی، 91) و حتى در کرمانشاه، کاکلک گندم را جای پای خضر مینامند (میرشکرایی، 39). زردشتیان یزد، که در نزدیکی ده محمدآباد، زیارتگاهی به نام خواجۀ خضر دارند، معتقدند که سالها پیش، خضر بهصورت پیرمرد نورانی و فقیر، با عبور از مزارع و باغهایشان، به آنجا برکت بخشیده است و امروزه، به بادام دودانه یا خیار دوقلو خواجه خضری میگویند (مزداپور، 22-23). کشاورزان روستاهای اهل حقنشین کلاردشت هم عقیده دارند که عبور حضرت علی (ع) از مزارع، سبب کاکلزدن گندم میشود (خسروی، همان، 3؛ میرشکرایی، 37).در برخی مناطق، خوشههای کاکلزدۀ گندم را، که با خون قربانی رنگین شده است، در دستمال سفید میپیچند و آن را مانند حرزی به خویشاوندان میدهند. گاهی نیز خوشهها را آرد میکنند و نانی را که از این آرد تهیه میشود متبرک میدانند. برخی نیز خوشههای کاکلزده را میچینند و دانههایش را برای برکتزایی روی خرمن میپاشند. عدهای هم دانههای آن را برای سبزکردن سبزۀ سفرۀ هفتسین (ه م) نگهداری میکنند (خسروی، همـانجـا). کشاورزان بختیاری گندمهای کاکلزده را ضمن قربانی حیوان، با ذکر صلوات و نام خدا میچینند (مددی، 90)؛ اما در روستای بار نیشابور، پس از قربانیکردن، گندمهای کاکلزده را درو نمیکنند (یاوری، 160). در برخی مناطق، ازجمله درۀ میانۀ سفلای ملایر، کول را جای سم دلدل میدانند و معتقدند حضرت علی (ع) سوار بر دلدل از میان مزرعه میگذشته، و هرجا سم دلدل بر زمین نشسته، کول زده است (سجادپور، 32). همانگونه که گفته شد، در بیشتر مناطق، کاکلزدن را خوشیمن میدانند و برای آن قربانی میکنند. در روستای سَهَنله، از توابع سنقر کرمانشاه، وقتی در مزرعه به قسمت کاکلزده میرسیدند، دروکردن را نیمهتمام رها میکردند و خروس یا بزغالهای را دور قسمت کولزده میچرخاندند؛ سپس، آن را پای کول سر میبریدند و خون قربانی را پای کول میریختند. بچههای حاضر در مزرعه نیز شروع به ترانهخوانی و شکرگزاری میکردند؛ سپس سرگروه دروگران کول را میبرید، دسته میکرد و با نخی میبست و به خرمنگاه میفرستاد. در آنجا، دستۀ کول را بر رأس خرمن به حالت ایستاده میگذاشتند (همو، 31). در برخی روستاهای گناباد، اگر کاکل گندم رو به قبله باشد، به آن کاکل پری میگویند و آن را بسیار خوشیمن میدانند و جشنی برگزار، و در آن، گوسفندی را نیز قربانی میکنند؛ سپس، بخش کاکلزده را درو، و به خون قربانی آغشته میکنند. پس از آن، خوشههای آغشته به خون میان حاضران در گندمزار تقسیم میشود. هرکس سهم خود را روی انبار گندمش میآویزد؛ زیرا باور دارند که این خوشهها خوشیمناند و به انبار گندم آنها برکت میدهد. گوشت گوسفند قربانی هم میان حاضران تقسیم میشود و سر گوسفند را به شخصی میدهند که در آن جشن شعر میخواند. این مراسم با رقص و پایکوبی، شعرخوانی و مدح حضرت علی (ع) همراه است (جعفری). در گذشته، در تایباد و باخرز نیز کموبیش همین باور و همین مراسم برگزار میشد. حاضران هنگام قربانی حیوان، صلواتنامه میخواندند؛ ازجمله: صلوات نامهای از جمال محمد است/ قرآن تمام وصف کمال محمد است/ / تا عرش نام نکوی محمد نوشتهاند/ صل علی محمد صلوات بر محمد. آنها قسمت کاکلزدۀ مزرعه را در پایان کار درو میکردند و ضمن آن چنین میخواندند: اول انشاءالله، آخر انشاءالله، با دل مؤمن حاضرم انشاءالله. پس از دروکردن کاکل، یکی از حاضران آن را روی سرش میگذاشت و دواندوان آن را به خرمنجا میبرد و بر خرمن میانداخت (مشایخی، 59). در روستای شیرخان کرمانشاه، کول را آنقدر خوشیمن میدانستند که هرگاه دروگری متوجه میشد که بخشی از گندمزار کول زده است، با عجله نزد مالک گندمزار میرفت و با گفتن این خبر از او مژدگانی میگرفت. پس از آنکه شخصی باتجربه و کاردان کول را تأیید میکرد، همۀ حاضران صلوات میفرستادند؛ سپس، حیوانی را قربانی میکردند. در ضمن قربانیکردن، همۀ حاضران رو به قبله میایستادند و خود صاحب مزرعه کول را درو میکرد و با صدای بلند میگفت: ای مردم هرکسی محمدی و مولایش علی است، به صدای بلند بگوید یا علی. حاضران نیز یا علیگویان خوشههای دروشدۀ کول را به سوی کشتزار پرت میکردند (سجادپور، 33-34).در روستای درۀ میانۀ سفلا نیز وجود کول را خوشیمن میدانند و هنگام درو، قسمتهای کولدار مزرعه را رها میکنند. در پایان کار درو، نانی محلی به نام چگال میپزند و به مزرعه میبرند و دور قسمت کولزده جمع میشوند و مقداری از نان را 3 بار دور کول میچرخانند و آن را به دستۀ داس میمالند؛ سپس 3 بار یا علی میگویند و با همان داس، کول را میبرند و روی خرمن میگذارند (همو، 32). در برخی مناطق، کاکلزدن را نحس میدانند؛ برای نمونه، در ماخونیک، از توابع بیرجند، حتى اگر کاکلها رو به قبله هم باشند، آن را بدیمن میدانند و بر این بـاورند که صاحب مزرعه میمیرد؛ ازاینرو برای دفع بلا، گوسفندی را در گندمزار قربانی، و گوشت آن را میان مردم تقسیم میکنند. اگر کسی توانایی خرید گوسفند نداشته باشد، عناب، نخود و کشمش میان مردم تقسیم میکند. گندمهای کاکلزده را فردی فقیر درو میکند یا اجازه میدهند که حیوانی آنها را بخورد (برآبادی، 364-365؛ نیز در برخی مناطق کرمـان، نک : صرفی، 287، 376؛ در اردکـان، طباطبـایی، 450؛ نیز نک : خسروی، جـامعهشناسی ... ، 108). در برخی مناطق نیز بـاور دارند که کولزدن «آمدونیامد» دارد؛ برای نمونه، در روستاهای تویسرکان، اگر جهت خوشههای گندم کولزده به سوی قبله باشد، آن را خوشیمن و در غیر این صورت، بدیمن میدانند (سجادپور، 32-33). در برخی مناطق، ازجمله توفارقان (آذرشهر) از توابع آذربایجان شرقی، برخلاف خوشیمندانستن کولزدن، خوشههای آن را نمیچینند و برای خوراک پرندگان رها میکنند؛ زیرا بر این باورند که فقط در این صورت، صاحب مزرعه از چشمزخم دیگران در امان خواهد ماند (مهیار، 239). در روستاهای همدان، کمر کول را با پارچهای تمیز میبندند و بهاینترتیب، از افتادن یا شکستن آن جلوگیری میکنند و اشخاص نابالغ، دیوانه و حیوانات را، اعم از وحشی و اهلی، از آن دور نگه میدارند (سجادپور، 33).در نودون از توابع کازرون، سر حیوان قربانی در مراسم کاکلزدن را زیر خاک مزرعه دفن میکنند و خیش را از روی آن میگذارنند و معتقدند تنها به این طریق است که میتوان از مرگ صاحب زمین پیشگیری کرد (میرشکرایی، 39).پیش از این اشاره شد که مراسم کاکلزدن برای سایر محصولات کشاورزی حتى محصولات باغی نیز اجرا میشود؛ برای نمونه، در برخی نقاط کرمان، چنانچه درخت گردو خوشه بزند، یعنی گردو چندقلویی داشته باشد، به آن کاکل میگویند و آن را نحس میدانند و برای بلاگردانی، پای آن گوسفندی را قربانی میکنند (صرفی، 376). در قائن، اگر گلهای زعفران بیش از 3 ریشه داشته باشد، آن را خوشیمن میدانند و برای استمرار برکت و پیشگیری از چشمزخم، حیوانی را دور مزرعه میچرخانند و سپس قربانی میکنند (جعفری). در روستاهای آذرشهر، اگر یک شاخۀ درخت انگور به جای دو خوشه، 3 خوشه انگور بدهد، برای پیشگیری از بلا، قربانی میکنند (مهیار، همانجا). در مازندران، چهارغوزهشدن پنبه را خوشیمن میدانند؛ درحالیکه در کرمان، وجود بیش از 7 دانۀ میوه را روی درختان میوه، بدیمن میدانند (میرشکرایی، 37؛ صرفی، 287). گاهی اوقات در زیر محل کاکلزدن، مار لانه میکند و در برخی مناطق مردم بر این باورند که مار نشانۀ برکت محصول است و آن مار را فرشتهای میدانند که آن را نباید کشت (خسروی، همانجا؛ نیز نک : ه د، مار).
برآبادی، احمد و غلامحسین شعیبی، مردمشناسی روستای ماخونیک، بیرجند، 1381 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد (ویراستار علمی دفما)، تحقیقات میدانی؛ حمیدی، علیاکبر، مردمنگاری الموت، به کوشش بهروز رستمی و دیگران، تهران، 1384 ش؛ خسروی، خسرو، جامعهشناسی روستای ایران، تهران، 1380 ش؛ همو، «گوکیلزدن گندم»، نامۀ علوم اجتماعی، تهران، 1355 ش، شم 5؛ سجادپور، فرزانه، آیینهای گردآوری گندم در فرهنگ مردم (حوزۀ فرهنگی غرب ایران)، موجود در واحد فرهنگ مردم سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1388 ش؛ صرفی، محمدرضا، باورهای مردم کرمان، کرمان، 1391 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مددی، حسین، نماد در فرهنگ بختیاری، اهواز، 1386 ش؛ مزداپور، کتایون، «هدیش و خواجه خضر»، زندهرود، اصفهان، 1381 ش، شم 22؛ مسیبی، محمد، «مقدمهای بر شیوههای کشاورزی سنتی مردم شهرستان گلپایگان؛ واژهها و اصطلاحات کشت گندم»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیـات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، اصفهان، 1376 ش، شم 10-11؛ مشـایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، به کوشش محمدمهدی ناصح، مشهد، 1388 ش؛ مهیار، عباس، بایدها و نبایدها در باورهای مردم توفارقان، تهران، 1392 ش؛ میرشکرایی، محمد، «خضر در باورهای عامه»، کتاب ماه هنر، تهران، 1382 ش، شم 55-56؛ یاوری، حسین و مریم مسیحا، فرهنگ عامه (1)، تهران، 1388 ش.
مروارید رفوگران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید