کافور
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 6 تیر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273162/کافور
دوشنبه 20 اسفند 1403
چاپ شده
7
کافور، صمغ درختی به همین نام با مصارف آیینی، مذهبی و طبی در فرهنگ مردم.
کافور درختی همیشهسبز، معطر، زیبا با برگهای براق و خوشبو ست که بهصورت وحشی، در جنگلهای نواحی شرقی آسیا، مناطق کوهستانی شرق هند، چین، ژاپن و تایوان میروید (زرگری، 2/ 808). این گیاه از تیرۀ غاریها ست که گیاهانی با برگهایی دائمی و همیشهسبزند که بیشتر در نواحی گرم میرویند و از مهمترین انواع آن، کافور و دارچیـن (ه م) را میتوان نام برد (گلگلاب، گیاهشناسی، 200؛ زاهدی، 107). ارتفاع درخت کافور به 40 تا 50 متر و قطر آن به دو متر میرسد. برگهایی دراز و بیضیشکل دارد که اگر میان دستها مالیده شوند، بویی خاص از آن متصاعد میشود. این درخت روغنی مخصوص دارد که در نتیجۀ اکسیداسیون، کافور تولید میکند (درویش، 224). افزونبر درخت کافور، درختان دیگری نیز با ظاهری کاملاً مشابه این درخت وجود دارد که تشخیص آنها از گونۀ اصلی بسیار دشوار است. در سایر اعضای این گیاهان نیز عطری تولید میشود که نشان میدهد اندکی کافور هم در آنها وجود دارد (زرگری، 2/ 809). درخت کافور در اراضی رسی ـ ماسهای، مرطوب با خاکبرگ کافی و آبوهوایی گرم، با درجۀ حرارت ثابت و همچنین، معمولاً در سواحل و پناه سایر درختان پرورش مییابد. بهرهبرداری از درختان 40-50ساله صورت میگیرد؛ اما استفاده از برگ درخت برای استخراج کافور را از سال پنجم نیز میتوان شروع کرد. استخراج کافور از چوب درخت طی فرایندی خاص صورت میگیرد که حاصل آن کافور خام است و باید تصفیه شود (همو، 2/ 811). از گیاهان پایا، گونهای به نام کافوری وجود دارد. کافوری درختچهمانندی به ارتفاع 10-50 سانتیمتر است که در نواحی شمال شرقی، شمال غربی و اطراف مرند پراکنده شده است و برگ آن مصرف درمـانی دارد (عماد، 4/ 136؛ گلگلاب، گیا، 226؛ نک : ه د، بابونه).
کافور واژهای فارسی است که از kāpūr زبان پهلوی و kappūra زبان سانسکریت مشتق شده است (مکنزی، 49؛ معین؛ لاوفلر، 585). کافور در زبان عربی نیز به همین نام معروف است؛ هرچند نامهای دیگری مانند کافره، کفور، قفور و حتى غاریات نیز برای آن به کار رفته است (طلاس، 778؛ ابنمیمون، 24؛ ابنذهبی، 268؛ جبر، 335). انواع محصولات معطر بهدستآمده از درخت کافور نیز نامهایی خاص دارند؛ برای مثال، کافور جودانه (کافور خالص) بهصورت بلورهای هشتضلعی شفاف و خوشبو که در طب سنتی برای سردرد و قطع شهوت جماع به کار میرود. منظور از کافور خشک، کافور خشک و پرورده است. کافور عملی چوب جوشانده و فرآوریشدۀ کافور است؛ کافور کاسه آب غلیظ چوب کافور است؛ کافور موتی (ازراد، ارغول) به نوعی کافور کدر و غیرشفاف گفته میشود ( آنندراج؛ حکیم مؤمن، 38، 39؛ معین؛ شلیمر، 100). اصطلاحاتی چون کافور اسپرم یا اسفرم (اقحوان، ریحان کافوری)، کافور بویه (گیاه با بوی کافور)، جوهر نعناع خشک، کافور قصوری و کافور رباحی نیز در گذشته رواج داشته است (همانجاها). منابع معتبر و کهن گیاهشناسی نیز هرچند به انواع گیاهان خوشبو و برگها و شیرههای معطر آنها اشاره کردهاند، که احتمالاً برخی از آنها شباهت فراوانی با انواع گونههای کافور دارند، با تکیه بر توضیحات این منابع، تفکیک این گونهها از هم و تطبیق آنها با آنچه امروزه از این گیاهان شناخته میشود کار سادهای نیست؛ برای مثال در توصیفات دیوسکوریدس، ترکیبی از ویژگیهای دارچین و زنجبیل و کافور دیده میشود (I/ 18-19).
در روایتهای اساطیری ایران آمده است که کافور را جمشید همراه گیاهان خوشبوی دیگر به زمین آورد و ارزش آن چنان زیاد بود که پادشاهان آن را به یکدیگر هدیه میدادند؛ نیز اجساد پهلوانان و خانوادۀ سلطنتی با آن شستوشو داده میشد و این رسم به تعالیم زردشت منسوب شده است (برای آگاهی بیشتر، نک : فردوسی، 2/ 2273)؛ سپس بدنهای تطهیرشده را در پارچۀ دیبا میپوشاندند و در دخمه دفن میکردند ( ایرانیکا، IV/ 743-744).از کهنترین متون پهلوی که به کافور اشاره کرده است میتوان به مناظرۀ خسرو و ریدک اشاره کرد که بهطور مشخص، بوی کافور را همچون بوی دستوری (مقام روحانیت) برشمرده است (متون ... ، 78). در جای دیگر، خسرو از ریدک میپرسد که از سپرغمها کدام خوشبوتر است؟ و او پس از برشمردن چند مادۀ خوشبو، از کافور نام میبرد (همپرسه ... ، 61). در بندهش، کافور از جملۀ گیاهان «بویدار» معرفی شده است (ص 88؛ قس: پتروشفسکی، 1/ 298). کافور در کنار مواد معطر دیگر چون عود، عنبر، مشک و صندل، برای خوشبوکردن و تطهیر اماکنی خاص چون کاخ پادشاهان به کار میرفته است (کریستنسن، 498). در قرآن هم در یک مورد، به کافور اشاره شده است (انسان/ 76/ 5). در دورۀ اسلامی نیز در انواع متون ادبی، پزشکی، جغرافیایی و دینی اشارههایی به کافور دیده میشود؛ برای مثال، نویسندۀ حدود العالم (سدۀ 4 ق/ 10 م) ضمن شرحی از انواع گیاهان معطر و خاستگاه آنها، به شهر فنصور (قنصور)، که کافور آن بسیار معروف بوده، اشاره میکند (ص 64-65). در لطائف المعارف (سدۀ 5 ق)، نیز ضمن اشاره به بوییدنیها، از کافور فنصور نام برده شده است (ثعالبی، 276)؛ البته اعراب هنگام فتح ایران با کافور آشنایی نداشتند و آن را با نمک اشتباه میگرفتند (بلاذری، 64-65). بلعمی هم قرابههای آبگینۀ سرشار از کافور، عنبر، مشک و دیگر بخورها را جزو غنائم گرانبهایی دانسته است که پس از فتح تیسفون به دست اعراب افتاد (1/ 466). در آن دوره، افزونبر مصارف طبی کافور و استفاده از آن بهمنزلۀ چاشنی غذا، تولید ترکیبات خوشبو از کافور، مشک، زعفران، ترنج، صندل و نسترن رایج بوده است و ظاهراً مرغوبترین نوع کافور آن بود که بیشتر شبیه نمک باشد (شهمردان، 544-550)؛ همچنین، اعتقاد داشتند که انتشار بویهای ناخوش در بهار، باعث شیوع طاعون و آبله میشود و در این مواقع، بوییدن گیاهان معطر توصیه شده است (ابنبطلان، 165). در منابع گوناگون، به تجارت کافور در ایران با کشتی اشاره شده است (بلعمی، 116؛ اصطخری، 127؛ رشیدالدین، 78). یکی از دقیقترین توصیفات دربارۀ کافور در تنسوخنامۀ ایلخانی آمده است. در این اثر، طی فصلی که به کافور و منافع آن اختصاص یافته است، ضمن توصیف درخت کافور، شیوۀ به عمل آوردن آن، چگونگی نگهداری و محافظت از آن توضیح داده شده است. نویسنده توصیه کرده است که برای رسیدن به درجۀ خلوص کافور، آن را در آبگینه کنند و بر آتش نهند، اگر تمام گداخته شود، خالص باشد و اگر چیزی بماند، خیانت کرده باشند (نصیرالدین، 257). او همچنین معتقد است که کافور همچون مشک باعث فساد و زیان مروارید میشود (همو، 104). ابنبطوطه در سفرنامۀ خود، درخت کافور را به نیهای کشور خودش تشبیه میکند و ادامه میدهد: « ... عجیب آن است که کافور در این نیها به عمل نمیآید مگر درصورتیکه در پای آن حیوانی را سر ببرند. کافوری که از حیث جنس مرغوب باشد در برودت به حد اعلى است؛ بهطوریکه به اندازۀ یک درهم از آن برای کُشتن و جامدکردن جان آدمیزاد کافی است. این نوع از کافور را حرداله مینامند و آن کافوری است که در پای آن، انسانی را سر بریده باشند و بهجای انسان میتوان فیلهای کوچک را نیز سر برید که همین خاصیت دارد» (ص 655). در سدههای بعدی، نیز دیگر سفرنامهنویسان از کافور و اعتقادات پیرامون آن یاد کردهاند؛ برای مثال، پولاک میگوید که اکراه مردم از خوردن کافور دو سبب دارد؛ یکی آنکه کافور قوۀ باه را تقلیل میدهد و دوم آنکه رسم است پس از فوت، قدری کافور در دهان مرده بگذارند (ص 424). اصولاً در اسلام، غسل میت با مواد خوشبو، بهویژه کافور، مستحب است که در مراسم تشییع، با آیینی به نام حنوط یـا تنحیط صورت میگیرد (نک : دنبالۀ مقـاله). احتمالاً این آیینهـا باقیماندۀ روشهای دفن مرده در دورۀ ساسانیان و حتى پیشتر از آن، در نواحی بابل و آشور بوده باشد ( ایرانیکا، IV/ 744).
کافور از جملۀ ادویههایی است که در جایجای منابع پزشکی سنتی ایران به آن اشاره شده است (برای نمونه، نک : الذخیرة ... ، 65-67؛ ابنربن، 398؛ اخوینی، 270-271، جم ). براساس این منابع، کافور سرد و خشک است (رازی، 21/ 201؛ ابومنصور، 272) و فواید متنوعی دارد ازجمله: تقویت معده و جگر، کاستن قوۀ شهوانی، رفع تب و گرمی بدن، قویکردن قوۀ بینایی و بندآوردن خوندماغ و سردرد ( الذخیرة، همانجا؛ اخوینی، 234، 270- 271؛ ابومنصور، 50، 229؛ ابنقف، 1/ 257). ابنسینا دربارۀ خاصیت گیرندگی کافور و راههای بندآمدن خوندماغ بهتفصیل سخن گفته است. او کافور، آب خیار چنبر دراز با کافور، آب ریحان کوهی با کافور، آب گیاه بارهنگ با گل مهرزده و کافور و آب گیاه هفتبند بـا بارهنگ و کافور را از جملۀ داروهای سادۀ مؤثر برای بندآوردن خونریزی بینی دانسته است ((1)3/ 302-303). او همچنین، از دیگر راههای بندآوردن خوندماغ را فروکردن کافور به وزن یک حبۀ مثقال در بینی، فروکردن اندکی مشک و کافور بهصورت گردشده در بینی، که چند روز پیاپی تکرار شود، و در بینی کشیدن فتیلههای قوی از زنگار و آب ریحان کوهی با کافور میداند ((1)3/ 302، 304، 305؛ برای کاربردهای دیگر کافور در طب سنتی، نک : جرجانی، 3/ 16، 121؛ قس: غسـانی، 404؛ عقیلی، 467؛ رازی، 21/ 201). جرجانی شرح میدهد که معمولاً درختان کافور و صندل در بیشههای بزرگ، گرم و پر از مار متراکماند و مأوای مارها محسوب میشوند؛ بازرگانان در روزهای تابستان با تیر و کمان نزدیک بیشهها میروند و به سوی درختان تیری پرتاب میکنند که نامشان بر آن تیر ثبت شده است. در زمستان، که مارها وارد سوراخها میشوند، مردم میآیند و هریک نام خود را طلب میکنند. هرکس تیر خود را در هر درختی پیدا کند، آن درخت به وی تعلق میگیرد. برخی صاحب درخت کافور و برخی دیگر صاحب درخت صندل میشوند و این روزی خداوند محسوب میشود (3/ 121).
کافور در فرهنگ مردم بسیار شناخته شده است. این شناخت نهفقط در مسائل تاریخی، فقهی و طبی ریشه دارد، که به کاربردهای امروزی آن نیز مربوط میشود، ازجمله استفاده از آن در مراسم خاکسپاری، چاشنی غذا و باورهایی چون کاستن از تمایلات شهوانی. بوی خاص کافور، که برخی آن را مطبوع و برخی آن را مرموز میپندارند، اصلیترین ویژگی این گیاه آیینی در ایران محسوب میشود. سپیدی آن، که نشانی از پاکی و طهارتبخشی آن است، در کنار ویژگی خوشبویی، به آن جایگاهی ویژه در آیینها و باورهای ایرانیان داده است. امروزه بیشترین کاربرد کافور بهترتیب، در مناسک مردهشویی و غسل، پزشکی مردمی، برخی مراسم ساحری و آیینی و نیز در آشپزی است. نگرش به حالت لطیف، پاک و قدرت تصعیدکنندۀ کافور نزد ایرانیان احتمالاً به ادوار باستانی، چه در ایران و چه در نواحی بینالنهرین و حتى باورهای شرقی و هندی بازمیگردد (نک : مطالب پیشین؛ نیز: شوالیه، 4/ 519؛ نوروزنامه، 8)؛ حتى اعتقاد بر این است که میوۀ طیبۀ بهشتی یا شجرةالعلم که آدم و حوا از آن خوردند، کـافور بوده است (برای نمونه، نک : فاضل، 35). کـافور، سدر و آب خالص از اجزاء اصلی غسل میتاند و در این میان، کافور نقش اصلی را در مناسک حنوط ایفا میکند. حنوط یعنی اندکی کافور ساییده و تازه را بر پیشانی، کف دستها، سر زانوان و روی دو شست پای مرده بمالند تا بدنش بوی خوش بگیرد (بلوکباشی، 76). در احکام تشییع، واجب است که میت را 3 مرتبه غسل دهند. اول با آبی که با سدر مخلوط باشد، دوم با آبی که با کافور مخلوط باشد و سوم با آب خالص؛ به غیر از کسی که برای حج یا عمره احرام بسته؛ اما اگر پیش از اتمام طواف حج یا عمره مرده است، او را نباید با آب کافور غسل دهند و آب خالص کافی است؛ زیرا برخی بویهای خوش برای محرم حرام است (طباطبایی، 88؛ محقق، 107؛ برای آگـاهی بیشتر، نک : قمی، 1004- 1012). حنوط نیز پس از غسل، واجب است؛ اما مالیدن کافور به سر بینی میت مستحب محسوب میشود و احتیاط واجب آن است که اول کافور را به پیشانی میت بمالند (همو، 92). غسل میت و معطرساختن وی با سدر و کافور در مذهب شافعی مستحب است (شیخالاسلام، 91). این آداب تقریباً در همه جای ایران انجام میشود (نک : همایونی، گوشهها ... ، 144؛ نظری، 567؛ شهاب، 189؛ رضایی، 501؛ شریعتزاده، 277). همانطور که پیشتر نیز گفته شد، کافور در کنار مشک، عنبر و عود همواره از اجناس و اصول طیب، خوشبو و حلالکننده محسوب میشد (ابوالقاسم، 259). همین باعث میشد تا آشپزها کافور، مشک و انواع و اقسام ادویهجات معطر را برای خوشبوکردن غذاها به کار برند (نیرنوری، 1/ 726). از سوی دیگر، باور به نیروهای ذاتی کافور باعث شد تا باورهای سحرآمیزی دربارۀ آن پدید آید. ازجمله استفاده از آن در ترکیب با سنگهای سحرآمیز مانند خاتم مشتری یا خاتم آفتاب (دنیسری، 80-82)، یا استفاده از سحر در کافور، زنگار و سیر هنگام کفن و دفن (شریعتزاده، 518)؛ به این صورت، برخی رفتارها را نیز به دنبال داشته است. برای نمونه در آذربایجان، برای آنکه محبت یا کینهای در دل کسی جای دهند، قدری ماست و کافور را مخلوط میکنند، سپس آن را به گورستان میبرند و روی گوری میریزند و میگویند عشق را در دل فلانی بینداز یا فلانی را به دست بهمانی تیرهروز گردان و به خاک سیاه بنشان (هدایت، 53). در خوابگزاری نیز دیدن کافور و مشک و سایر طیبها در خواب، نیکو محسوب میشود (خوابگزاری، 75). مصرف کافور در پزشکی عامه نیز رایج است. درد چشم، درد گوش، درد سر، غصه و دق، اسهال، خوندماغ و سیاهسرفه از جملۀ معضلاتی است که برای درمان آنها، کافور تجویز میشود؛ برای نمونه، اگر کسی سیاهسرفه میگرفت، آش کدو، مغز خیار، آب لیموشیرین، آب گشنیز، آب عناب و سپستان به او میدادند و آب کدو، خیار و کافور را به سینهاش میمالیدند (شهری، 3/ 175، 5/ 394-395؛ شریف، 8- 9، 14-15) و حتى بهسبب طبع سرد کافور، آن را برای مداوای سوختگیهای پوستی و کرمخوردگی دندان به کار میبرند (شکورزاده، 259؛ نیکزاد، 40)؛ همچنین رسم بود دخترانی که قصد شوهرکردن داشتند، برای نرم و لطیفکردن بدنشان، خود را با ترکیبی به نام لغلغه یا لخلخه، که مرکب از مشک، عنبر و کافور بوده است، شستوشو میدادند (آقاجمال، 9). جدا از کاربردهای بهداشتی کافور در مواد ضدعفونیکننده، حشرهکشها، معرقها و محرکها و برخی عطرها (دایرةالمعارف ... )، کاربرد آن در ادبیات شفاهی نظیر نفرینها و تشبیهات و ضربالمثلها دیده میشود؛ برای نمونه، هرچیز خنک را به کافور تشبیه میکنند یا در تنکابن، وقتی میخواهند کسی را نفرین کنند، میگویند: سدر و کافور فوکُرد، یعنی الٰهی رویت آب سدر و کافور بریزم (همایونی، فرهنگ ... ، 292؛ خلعتبری، 108). ضربالمثلهایی چون کافور نخیزد از درختان سپیدار، کافور در محاسن کشیدن و تشبیهکردن چهرۀ معشوق به سپیدی کافور و نیز برف به کافور در ادبیات دیده میشود (نک : معین؛ ذوالفقاری، 2/ 1409؛ شمیسـا، 2/ 929؛ لغتنامه ... ).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید