کاشی و کاشی کاری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 6 تیر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273158/کاشی-و-کاشی-کاری
دوشنبه 20 اسفند 1403
چاپ شده
7
کاشی و کاشیکاری، نوعی خشت تنک که روی آن نقاشی کنند و آبگینۀ سابیده بر آن بمالند و بپزند، چنانکه شبیه به چینی شود و نیز پیشۀ مرتبط به آن.فراوانی مواد اولیهای چون انواع خاکها، سنگها و اکسیدهای فلزی مانند مس، آهن، منگنز و کبالت در ایران، زمینهساز ابداع و رشد کاشی و کاشیکاری شد. نخستین شکل کاشی در ایران به شکل آجرهای لعابدار بود و طبق شواهد باستانشناختی، تا قبل از دوران هخامنشیان، این نوع کاشیها در تزیین معابد و پرستشگاهها کاربرد داشتند؛ چنانکه قدیمترین نمونۀ این کاشیها در ایران متعلق به 1300 قم و مربوط به معبد چغازنبیل شوش است. در این آجرهای لعابدار، که از خاک رس ساخته میشدند (پرادا، 85-86) و بیشتر تکرنگ یا دورنگ با نقوش هندسی، گیاهی و در مواردی، مزین به نام «اونتاشگال»، بانی معبدند، بهسبب کارکرد معنوی بنا، فیروزهای رنگ غالب است.از سدۀ 12 قم به بعد، پیشرفتهای بیشتری در زمینۀ تزیینات آجرهای لعابدار صورت میگیرد (همانجا)؛ بهطوریکه در معبد «اینشوشیناک» در آپادانا و آجرهای لعابدار معبد «قلاچی» در آذربایجان غربی، از آجرهای لعابدار چندرنگ و افزونبر نقوش هندسی و گیاهی، از نقوش حیوانی و ترکیبی انسانی ـ حیوانی نیز استفاده شده است که خود نمادهایی از خدایان هریک از معابد بودهاند. از دوران هخامنشیان (559-330 قم)، این آجرهای لعابدار سبز و قهوهای بودند؛ برخلاف آجرهای لعابدار دوران گذشته که از تودههای کوارتز زبر، مشابه خمیر سنگ، یا در سدۀ 6 ق/ 12 م، در کاشان، از گل سفالگری ساخته میشدند (پرتر، 21-22) و طیف رنگشان خاستگاه بابلی داشته، و مشتمل بر مخروطی از زرد، سبز و قهوهای بوده است (کَسُن، I/ 351). این آجرها با نقوش اسطورهای یا واقعگرای روایی، که القاگر قدرت، نظم و عظمت شاهنشاهی هخامنشیان بودند، جدای از معابد، در تزیین کاخهای شوش و تختجمشید هم به کار میرفتهاند. در دوران ساسانیان (ح 226-652 م)، آجرهای لعابدار را به قطعات کوچکی تقسیم میکردند و برای تزیین دیوارها و کفپوشهای کاخها، ازجمله کاخ تیسفون و بیشاپور، بهصورت موزاییکسازی به کار میبردند. این شیوه در دوران اسلامی الهامبخش ساخت کاشیهای معرق شد. قدیمترین کاشیهای بهجامانده از دورۀ اسلامی، دو قطعه کاشی لعابدار فیروزهای مربوط به کتیبهای از جرجان و متعلق به اواخر سدۀ 4 ق/ 9 م است. باوجوداین، باتوجهبه رواج گستردۀ آجرکاری تزیینی در اوایل این دوران، کاشیکاری تا اوایل سدۀ 6 ق/ 12 م، بهطور رسمی، در تزیین بناهای ایرانی متداول نبوده است. از اوایل سدۀ 6 ق، کاربرد کاشیهای تکرنگی که رنگهای اصلی آنها فیروزهای، آبی آسمانی و نارنجی ملایم بود رواج یافت. این کاشیها به اشکال هندسی گرهسازی، که خود تمثیلی از مفاهیم عرفانی بودند، و یا اسماء الٰهی و نام معصومان در قالب خطوط کوفی بنایی در حواشی آجرکاری معمول شد (وولف، 107).
از این زمان، بهتدریج کاشی در تزیینات داخلی بناهای مذهبی به کار رفت. شبستان گنبددار مسجد جامع قزوین، متعلق به 509 ق/ 1116 م، شامل حاشیهای تزیینی از کاشیهای فیروزهای کوچک، و از نخستین موارد شناختهشدهای است که کاربرد کاشی در تزیینات داخلی بنا را در ایران اسلامی به نمایش میگذارد (کاربنی، 7).در سدههای نخستین دورۀ اسلامی، این نوع خشتهای رنگشده را «مدهون»، به معنی لعابزده، و بعدها «غیسانی»، معرب کاشانی، میگفتند (معین، 3/ 1568، حاشیۀ 6)؛ زیرا طی سدههای 6 تا 8 ق، با وجود رواج کاشیسازی در مراکزی چون ری، نیشابور، ساوه و سلطانآباد، شهر کاشان همواره مهمترین مرکز ساخت کاشی در ایران بود، تا بدانجا که بسیار محتمل است که در سدۀ 7 ق/ 13 م، کاشیکاران کاشان تولید کاشی را در سراسر کشور به انحصار خود درآوردند (کاربنی، 9)؛ بدینترتیب، در پی اعتباری که شهر کاشان در تولید کاشیهای مختلف از نظر شکل و فناوری ساخت داشت، بهمرور لفظ «کاشی»، که خلاصۀ کلمه «کاشانی» بود، برای نامیدن این محصولات به کار رفت. شباهت شیوۀ ساخت و تزیینات سفالها و کاشیهای سدۀ 6 تا میانۀ سدۀ 7 ق، نشان میدهد که در این دوران، صنعت سفالگری از کاشیکاری جدا نبوده است و خود سفالگران هم کاشی میساختند (همو، 7- 9). حرفۀ سفالگری در آن دوران اغلب موروثی بود؛ بهطوریکه معمولاً از پدران به پسران و گاهی، از استادان به شاگردان منتقل میشد؛ آنچنانکه بر اساس مدارک معتبر مکتوب، خانوادۀ «ابوطاهر» در کاشان، دستکم برای 4 نسل انواع کاشیها را تولید کردهاند. عبدالله ابوالقاسم کاشانی، از نوادگان خانوادۀ مشهور ابوطاهر و از مورخان دربار ایلخانیان در 700 ق، ضمن توضیح انواع لعاب و کاشی و شیوههای ساخت آنها در آن دوره، به این موضوع نیز اشاره میکند (ص 338 بب ). در میـانۀ سـدۀ 6 ق، تولیـد کـاشی توسعۀ خیرهکنندهای یافت، زیرا استفاده از بدنههای سفید فریتی در کاشیها امکان ایجاد تزیینات ظریفتر و افزونتری را برای سفالگران ایجاد کرد (فهروری، 98)؛ بهطوریکه از این دوران به بعد، انواع مختلفی از کاشیها، چون کاشی زرینفام (طلایی)، مینایی (زراندود)، قالبی با لعاب فیروزهای یا لاجوردی زرنگار و غازمغازی، که در کتاب ابوالقاسم کاشانی دو مورد اول با نامهای «دوآتشه» و «هفترنگ» خوانده شده است (ص 339)، رواج یافت. کاشیهای زرینفام، که در میانۀ سدۀ 6 ق/ 12 م، به شکل ستارههای هشتپر، چلیپا، محراب و ششضلعی و نقوش هندسی و گیاهی متداول شد و در تزیینات محرابها و دیوارهای داخل بناهای مذهبی به کار میرفت، در سدۀ 7 ق، به اوج شکوفایی خود رسید و افزونبر بناهای مذهبی، در تزیینات بناهای غیرمذهبی نیز رایج شد؛ با این تفاوت که نقش کاشیهای زرینفام بهکاررفته در بناهای مذهبی متفاوت از نقش کاشیهای بهکاررفته در بناهای غیرمذهبی بود. در کاشیهای زرینفام بناهای غیرمذهبی، مانند کاخها یا خانههای اشراف، بیشتر از نقشهای پیکرهای مانند نقوش حیوانات در حالت نشسته، یا تصاویری از انسانها به شیوۀ نگـارگری مـرسـوم آن زمان، با چهره و لباس مغولی در باغها یا بزمهای درباری، که برگرفته از افسانههای کهن یا داستانهای حماسی شاهنامه بود، به کار میرفت و در حاشیۀ دور آنها، رباعیات و دوبیتیها و ابیات فارسی یا عربی به خط نسخ یا تعلیق نوشته میشد؛ درحـالیکه در کـاشیهای زرینفـام بناهای مذهبی، بهسبب تحریم نقوش پیکرهای در تفکر اسلامی، تنها از نقوش هندسی یا گیاهی، مانند پیچک و درخت زندگی استفاده میشد و در حاشیۀ دور آنها، آیات قرآنی، جملات دعایی یا احادیث امامان به زبان عربی نوشته میشد؛ البته بهتدریج، رشد پیوندگون مذهب شیعه و صوفیگری در سدههای میانی ایران امکان نقل رباعیات و اشعار غنایی را نیز در مقبرهها فراهم کرد (پرتر، 34-39).
در این زمان، براثر تأثیرپذیری ایرانیان از فرهنگ چینی، بهمرور مؤلفههای چینی چون اژدها، ققنوس، ابرهای چینی و غاز نیز به نقشهای کاشیهای زرینفام راه یافت. در بیشتر موارد، بین نقاشی میانی و متن دور کاشیهای زرینفام هماهنگی هست؛ اما گاهی نیز نوشتۀ دور کاشیها هیچگونه ارتباطی با نقش میانی ندارد. این موضوع و سادگی شماری از کاشیها در مقابل تزیینات بیشتر کاشیهای دیگر نشان میدهد که کاشیسازان این دوران بر حسب مبلغی که دریافت میکردند، برای کاشیهای تولیدی خود وقت میگذاشتند و برای مشتریان ثروتمندتر تزیینات بیشتری به کار میبردند (پوپ، 82). قدیمترین نمونۀ بهجایمانده از کاشی زرینفام کاشی ساختهشده در 529 ق است که به مدفن یکی از سادات تعلق دارد که در جوانی درگذشته است (قوچانی، 2). معروفترین سازندۀ کاشی در این زمان، که نام او روی چندین کاشی نوشته شده، شمسالدین حسنی، معروف به «ابوزید» است (همو، 5) که طبق آگاهیهای موجود در منابع مکتوب، او با همکاری محمد بن ابیطاهر در زیارتگاههای امامان شیعه فعالیت هنری داشته، و استاد دیگری از خاندان سرشناس «ابوطاهر» بوده است (کاربنی، 9). از جملۀ کارهای مشترک آنها کاشیکاری ازارهها (بخش سنگی دیوارها از کف طاقچه تا روی زمین) و محرابهای حرم حضرت معصومه در 603 ق/ 1207 م، و حرم امام رضا (ع) در 612 ق/ 1216 م، با نقوش گیاهی، هندسی و کتیبههای مذهبی است (همانجا).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید