قمه زنی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 18 خرداد 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273076/قمه-زنی
دوشنبه 20 اسفند 1403
چاپ شده
7
قَمهزَنی، از آیینهای سوگواری دهۀ اول محرم (عاشورا)، که طی آن، سوگواران با آداب و روشی خاص با قمه بر سر خود میزنند. به مجریان این آیین قمهزن میگویند.قمهزنی را در برخی مناطق، ازجمله قم، تیغزنی هم میگویند (فقیهی، 1/ 267- 268). زمان اصلی و معمول برای قمهزدن سحرگاه روز دهم محرم (عاشورا) است. معمولاً این مراسم از اذان صبح آغاز میشود و تا طلوع آفتاب و گاه تا ظهر ادامه مییابد. قمهزنان این رسم را تنها منحصر به عاشورا، و تخطی از آن را نوعی حرمتشکنی میدانند. تنها دو استثنا وجود دارد؛ یکی روز شهادت امام علی (ع)، و دیگری روز اربعین است که در بعضی مناطق در این روزها هم قمه میزنند.
شب عاشورا، قمهزنان مراسمی دارند که به آن مشق قمه میگویند. در این مراسم، آنها سر خود را میتراشند و قمههایشان را برای مراسم سحرگاه صیقل میدهند (شهری، 2/ 409-410؛ حیدری، 115-117؛ فقیهی، همانجا).سحرگاه روز عاشورا، آنها درحالیکه مانند عربها لباسهایی بلند و یکدست سفید (دشداشه) بر تن دارند، در مکان مشخص و محوری هر محله (مانند تکیه، امامزاده، حسینیه و مرکز بازار) جمع میشوند. با فرارسیدن وقت اذان صبح، نماز را به جماعت اقامه، و زیارت عاشورا قرائت میکنند و پس از آن، گرد هم حلقه میزنند و با ضربآهنگ صدای طبلها، قمهزنی آغاز میشود. میاندارِ دستۀ قمهزن، معمولاً پیشکسوت و باسابقهترینِ آنها، نخستین کسی است که قمه را بالا میبرد و روی سرش پایین میآورد. دیگر قمهزنان اجازه ندارند در آغاز قمهزنی، بر او سبقت بگیرند. پس از قمهزدنِ مسئول دسته و در پاسخ به فریاد «یا حیدر» او، دیگر افراد هماهنگ با هم قمههایشان را بالا میبرند و بر سرشان میزنند. با آغاز قمهزنیِ گروهی، حلقه به گردش درمیآید و پس از هر ضربه، افراد یک قدم روی دایرۀ فرضی حرکت میکنند؛ درحالیکه یک پایشان را کمی جلوتر از پای دیگر گذاشتهاند و پس از هر ضربه، به طرف پایین خم میشوند و در حین بالاآمدن، قمه را بالای سر میبرند. در مرکز این حلقه، میاندار یا مسئول دسته جماعتِ قمهزن را مدیریت میکند.قمهزنان حین قمهزدن، اذکاری را همصدا با هم تکرار میکنند. بدین صورت که میاندار با صدای بلند بخش اول را میگوید و دیگران هم در پاسخ به او، بخش دوم را فریاد میکنند؛ مثلاً، میاندار میگوید: «شاه حسین» و دیگران پاسخ میدهند: «وای حسین»، یا میاندار میگوید: «حیـدر» و دیگران پـاسخ میدهند: «صفدر» یا «حیدر».در دستۀ قمهزنان، افرادی از هر سن دیده میشوند؛ نوزادانی که والدینشان پیش یا پس از تولد آنها نذر کردهاند بر سرشان قمه بزنند، کودکان خردسال، نوجوانان، جوانان و پیران. افراد مبتدی و تازهکار، که به هر سبب ازجمله ترس، نداشتن مهارت لازم و سن کم قادر به ضربهزدن نیستند، نزد مسئول دسته میروند و او با مهارتی که دارد با نوک یا لبۀ قمه بر سر هریک ضربهای محدود وارد میکند و روی زخم، با پهنای قمههای کوچک یا با دست ضربهای میزند. نوزادان را هم مادر یا پدرشان نزد مسئول دسته میبرند و او در جلو سرشان شکافی کوچک ایجاد میکند (شهری، 2/ 370، حاشیۀ 23).در شهرهای بزرگتر، دستۀ قمهزنی از محلهای ازپیشمشخصشده حرکت میکند و به ترتیب، با گذر از محلههای مختلف، حلقههای قمهزنان محلات دیگر هم به آن میپیوندند تا به مقصد اصلی، که مکان مذهبی محوری است، برسند. معمول است که حلقههای محلات با رسیدن پیشاهنگان این دستۀ تازهوارد قمهزنی را آغاز میکنند.گاه پیش میآید که ضمن مراسم، یکی از قمهزنان در واردآوردن ضربات زیادهروی میکند یا از خود بیخود میشود و بیمحابا، بر شدت ضربات میافزاید. در این هنگام، کسانی که چوبهای بلندی در دست دارند، به اشارۀ رئیس دسته، پشت سر آن فرد قرار میگیرند و هنگام فرودآمدن ضربات، چوب را بین قمه و سر فرد حائل میکنند و از شدت ضربه میکاهند. در موارد شدیدتر، حتى ممکن است رئیس دسته چند تن را بفرستد تا قمه را از دست فرد قمهزن بستانند و او را از حلقۀ قمهزنان بیرون ببرند؛ نیز برای جلوگیری از «افتادن فشارِ خونِ» قمهزنان بر اثر خونریزی شدید، در هر دسته یک تن با کیسهای پُر از تنقلات شیرین مانند خرما، شکلات، گز و حلوا میان قمهزنان میچرخد و هرازگاهی در دهان آنها، تکهای خوراکی میگذارد.در طول مدت قمهزنی، صدای کوبیدن بر طبلها بر هیجان و شور قمهزنان میافزاید. آنها برای مداوای زخم سرشان معمولاً به پانسمان سرپایی، که پس از پایان مراسم، در همان محل انجام میشود، بسنده میکنند و کمتر اتفاق میافتد که زخم عمیق باشد و کارشان به بیمارستان کشیده شود. اعتقاد عمومی قمهزنان این است که این زخمها ضرری برای سلامتیشان ندارد.برخی از مردم به قمهزنی اعتقاد و باوری ویژه دارند. این باور سبب شده است که این رسم با مفهوم «نذر» پیوندی عمیق یابد و بسیارند کسانی که نذر میکنند اگر حاجتروا شوند، چند سال یا تا پایان عمر قمه بزنند؛ نیز برخی والدین نذر میکنند اگر فرزندشان سالم به دنیا بیاید، هرسال بر سرش قمه بزنند.
برخی قمهزنی را در کنار پارهای رسوم دیگر نظیر «قفلزنی» و «سنگزنی» (ه م)، به دورۀ سلطنت شاهان صفوی (ح 905-1135 ق/ 1499-1723 م) نسبت میدهند که با حمایت ویژۀ آنان، در سلک آیینهای عزاداری در آمده است (آژنـد، 63- 67؛ شریعتی، 224)؛ درصورتیکه عبدالله مستوفی نوشته است که تیغزدن در روز عاشورا از کارهایی است که ملاآقا دربندی در سوگواریها وارد کرده و فعل حرام را سبب ثواب پنداشته است و عوام هم این عزاداری را پذیرفتهاند (1/ 276).در هر حال، با قطعیت میتوان گفت که رسم قمهزنی در دورۀ ناصرالدین شاه (1264-1313 ق/ 1848-1895 م) عمومیت و رواج یافت و بهمنزلۀ یکی از آداب عزاداری عاشورا تثبیت شد. در آن زمان، قمهزنی مختص عیاران و پهلوانان یا اصطلاحاً، «داشمشدی»ها بود که متولی برگزاری دستههای عزاداری بودند (مظاهری).قول دیگری نیز این رسم را عاریتی میداند که براساس آن، خاستگاه قمهزنی آذربایجان بوده است و قزلباشها این رسم را به مناطق دیگر منتقل کردهاند (آژند، 63)؛ کماآنکه سرتراشیدن در زمـرۀ آداب عیـاران و قلندران و بعدها قزلباشان بـوده است (نک : شفیعی 414-420؛ فتوتنامهها ... ، 78- 79، 107- 109؛ آیین ... ، 312).از نخستین نمونههای بازتاب مراسمی مشابه قمهزنی در سفرنامهها گزارش آدام الئاریوس از مراسم تیغزنی روز عاشورا در اردبیل دورۀ شاه صفی است. براساس گزارش وی، هنگام طلوع خورشید، در حیاط مزار شیخ صفی (ه م)، شمار زیادی از افراد بازوان خود و چند تن نیز رگهایشان را تیغ میزدند. بهسبب شمار فراوان تیغزنها، تا ظهر به قدری خون در حیاط ریخته میشد که گویی چندین گاو نر را سر بریدهاند (ص 118).اما سفرنامههای نوشتهشده در دورۀ قاجار (1210-1344 ق/ 1795-1925 م)، بهویژه ناصرالدین شاه، شرح ماجرا را مفصلتر و دقیقتر گزارش کردهاند. ازجمله بنجامین، سفیر کبیر آمریکا در ایران، دربارۀ مشاهداتش در 1884 م/ 1301 ق نوشته است: درحالیکه دستههای سوگواری در خیابان بودند، گروهی سفیدپوش با کاردهایی در دست پدیدار شدند. آنها با هیجان فراوان، کاردها را بالا میبردند و بر سر خود میزدند؛ بهگونهای که خون از سر آنها فواره میزد و سرتاپایشان سرخ میشد (ص 284).آلمانی هم توصیف کامل و مفصلی از مراسم عزاداری در این دوره آورده است؛ بدین شرح که در روز عاشورا، دستۀ دیگری هم به سوگواران اضافه میشوند که نذر کردهاند در این روز، خون خود را در سوگ شهدای کربلا بریزند. این گروه درحالیکه موی سرشان را تراشیده و کفن پوشیدهاند، یا حسینگویان، بر سر خود قمه میزنند تا خون بر سر و صورت و کفن آنها بریزد. در این حالت، آنها به هیجان میآیند و اگر از ایشان جلوگیری نشود، خود را با قمه هلاک میکنند. او به این رسم هم اشاره میکند که اشخاصی نیز هستند که چوبهایی به دست دارند و آنها را جلو قمهها میگیرند تا ضربات به سرها وارد نیایند و بدین ترتیب، از ریختن خون زیاد پیشگیری میکنند (ص 192-193).فووریه، طبیب مخصوص ناصرالدین شاه، ضمن اشاره به قمهزنی برخی اشخاص، آنها را افرادی بیشعور میداند که حتى زیر آفتاب سوزان تابستان هم از انجامدادن این کار بیمی ندارند (ص 289-290).جکسن هم که شاهد برگزاری این مراسم در همدان عهد ناصری بوده، دربارۀ آن نوشته است: هنگامی که مراسم عزاداری محرم به اوج خود میرسد، شیعیان در عزای حسین (ع) دستخوش شور و هیجان مذهبی میشوند و خود را با شمشیر، قمه و سنگهای تیز زجر میدهند و اسیر حالتی میشوند که باید آن را مالیخولیای مقدس نامید (ص 168).از میانۀ دورۀ پهلوی اول (1304-1320 ش/ 1925-1941 م)، حکومت همواره، از مخالفان برگزاری قمهزنی بود و نخستینبار در 1314 ش، با نام «سیاست مبارزه با خرافات» این رسم در کنار رسومی چـون قربانیکردن، زنجیرزنی، تعزیـه و شبیهخوانی غدغن اعلام شد (بصیرتمنش، 137). این ممنوعیت تا 1320 ش ادامه یافت (گلیزواره، 29). با سقوط رضا شاه در شهریور 1320 ش و ورود نیروهای متفقین به ایران، فضای سیاسی و فرهنگی برای مردم اندکی آزاد شد و درنتیجه، بسیاری از ممنوعیتهای پیشین ازجمله برگزاری مجالس سوگواری نیز رنگ باخت؛ بدینترتیب، در نخستین محرم پس از شهریور 1320، مردم بهطور گسترده، به برگزاری مجالس عزا مبادرت ورزیدند. در این فضا بود که قمهزنی رونقی بیشازپیش یافت (امین، 9-10؛ نیازمند، 421؛ جعفریان، 30)؛ اما این فضا دیری نپایید و با قدرتگرفتن محمدرضا پهلوی، اعمال سیاستهای پیشین از سرگرفته شد و از 1334 ش، دستگاههای انتظامی برگزاری مراسم قمهزنی و زنجیرزنی را غدغن کردند (نیازمند، 444). این ممنوعیت با فرازوفرودهایی، کموبیش تا پایان حکومت پهلوی ادامه یافت و البته در این مدت، از رونق قمهزنی هم تا حد فراوانی کاسته شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بهویژه از آغاز دهۀ 1370 ش، در مناطقی از کشور دوباره این رسم احیا شد.
آژند، یعقوب، نمایش در دورۀ صفوی، تهران، 1385 ش؛ آلمانی، هانری رنه د.، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ علیمحمد فرهوشی، تهران، 1335 ش؛ آیین قلندری (مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، فرقۀ عجم و سخنوری)، به کوشش ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، 1374 ش؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه (اصفهان خونین شاهصفی)، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ امین، محسن، عزاداریهای نامشروع، ترجمۀ جلال آلاحمد، به کوشش قاسم یاحسینی، تهران، 1371 ش؛ بصیرتمنش، حمید، علما و رژیم رضا شاه، تهران، 1376 ش؛ بنجامین، سموئیل گرین ویلز، ایران و ایرانیان، ترجمۀ محمدحسین کردبچه، تهران، 1363 ش؛ جعفریـان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایـران، تهران، 1383 ش؛ جکسن، ا. و. و.، سفرنامه، ترجمۀ منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، 1357 ش؛ حیدری، ابراهیم، تراژدی کربلا، ترجمۀ علی و محمدجواد معموری، قم، 1381 ش؛ شریعتی، علی، تشیع علوی و تشیع صفوی، تهران، 1387 ش؛ شفیعی کدکنی، محمدرضا، قلندریه در تاریخ، تهران، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1376 ش؛ فتوتنامهها و رسائل خاکساریه، به کوشش مهران افشاری، تهران، 1382 ش؛ فقیهی، علیاصغر، تاریخ جامع قم، قم، 1349 ش؛ فووریه، ژان باتیست، سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1326 ش؛ گلیزواره، غلامرضا، ارزیابی سوگواریهای نمایشی، تهران، 1375 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهـران، 1341 ش؛ مظاهری، محسنحسام، تحقیقـات میدانی؛ نیازمند، رضا، شیعه در تاریخ ایران، تهران، 1383 ش؛ هدین، س.، کویرهای ایران، ترجمۀ پرویز رجبی، تهران، 1355 ش.
محسنحسام مظاهری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید