صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / قلمکار /

فهرست مطالب

قلمکار


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 18 خرداد 1403 تاریخچه مقاله

قَلَمْکار، پارچه‌ای مصور و بیشتر از جنس کتان با کاربردهای گوناگون در خانه، زورخانه، قهوه‌خانه و جز اینها.
قلمکار و قلمکاری از هنرهای دستی به ‌شمار می‌آید. در گذشته، حرفه و هنر قلمکارسازی به چیت‌سازی یا چیتگری، و قلمکارساز به چیت‌ساز معروف بود؛ به‌گونه‌ای که هم‌اکنون «چیت‌ساز» نام خاندانی بزرگ در اصفهان است که همچنان در عرصۀ قلمکارسازی فعالیت دارند (یاوری، 13). در «فتوت‌نامۀ چیت‌سازان»، هنر چیت‌سازی حرفه‌ای مقدس معرفی شده است که هم شامل عملیاتی روی پـارچه و هم سبب دگرگـونی روحی چیت‌ساز می‌شود (نک‍ : کربن، 89).
در زبان فارسی، واژۀ چیت به معنای پارچه‌ای نخی و معمولاً نقش‌دار است و از زبان هندی گرفته شده است ( لغت‌نامه ... ، ذیل واژه). شواهدی در دست است که نشان می‌دهد هندیها از دیرباز جامه‌ها و پارچه‌های خود را نقش‌دار و رنگین می‌کرده‌اند (برای نمونه، نک ‍: استرابن، 277). 

سبب نام‌گذاری

در گذشته‌، با قلم روی پارچه نقاشی می‌شد. به مرور زمان، کار با قلم‌مو، که بسیار وقت‌گیر و کم‌بازده بود، به‌تدریج از رواج افتاد و نقش‌زدن با قالبهای چوبی جای آن را گرفت. این روش هم تولید را سرعت می‌بخشید و هم نقشهایی یکدست‌تـر پدید می‌آورد (چیت‌ساز، علی، 1-2؛ نیز نک‍ : آلمانی، 2/ 567). از نظر فن تولید، پارچۀ قلمکار بر 4 نوع است: 1. قلمکار قلمی که سیاه‌و‌سفید یا رنگی است؛ 2. قلمکار معمولی که با قالب انجام می‌گیرد؛ 3. قلمکار زرنگار؛ و 4. قلمکار هندی (قره‌نژاد، 71). کاربرد مُهر و قالبهای چوبی سبب شد که تولید پارچه‌های قلمکار گسترش یابد و امکان استفاده از آن برای عموم میسر شود. افزون‌بر پارچه‌های کتان، پارچه‌های چلوار، کرباس و سایر پارچه‌ها هم قلمکاری می‌شوند (حسن‌بیگی، «چاپ ... »، 10-11). 

پیشینه

نقاشی روی پارچه از زمانهای کهن متداول بوده و مصارف بسیاری داشته است (احسانی، 19). در «فتوت‌نامۀ چیت‌سازان»، از نظرگاه اسطوره‌ای آمده است که پس از ویرانی شهر لوط، حضرت لوط چنان گریه کرد که خون از چشمهایش جاری شد و لباسهای سفیدش را رنگی کرد. آن‌گاه به فرمان الٰهی، جبرائیل، که استاد رنگرزی بود، یک جفت قالب از بهشت برای حضرت آورد و از آن پس، حضرت لوط پیر چیت‌سازان شد (نک‍ : رسائل ... ، 233). از حضرت شیث و خضر هم با نام استادان چیت‌سازی یاد شده است (همان، 231، 232). 12 استاد معنوی این صنف عبارت‌اند از: 4 پیامبر، یعنی آدم، ابراهیم (ع)، موسى (ع) و محمد (ص)؛ 4 فرشته، یعنی جبرئیل، اسرافیل، میکائیل و عزرائیل (همان، 231؛ کربن، 82) و 4 شاعر، یعنی عطار، حافظ، شمس و مولوی (رسائل، 232). در همین فتوت‌نامه آمده که جنس قالب از چوب شمشاد است و جبرائیل آن را از بهشت آورده است (همان، 228- 229).

 پیش از ورود اسلام

قدیم‌ترین نمونۀ پارچۀ قلمکاری قطعه‌ای است متعلق به سدۀ 4 ق‌م که در مقبرۀ هفت‌برادر سکاها کشف شده است. از جملۀ نقوش این پارچه نقش تاک در حاشیه است که سنت مختلط ایرانی و یونانی را به یاد می‌آورد. نمونۀ دیگری هم از مقبره‌ای در مصر به‌ دست آمده که نیم‌تنۀ کودکی است با نقش ستارۀ آبی و به سدۀ 4 ق‌م تعلق دارد (اکرمن، 185-187). نخستین اقوامی که به چاپ نقوش روی لباس مبادرت ورزیدند چینیها، هندیها و ایرانیها بودند. این اقوام هزاران سال پیش، با استفاده از قالب، مهر و قلم‌مو لباسها و بافته‌های خود را با نقشهای دلپذیر تزیین می‌کردند (فوربس، 138). 
همۀ ملل و اقوام، ازجمله ایرانیان، با کمی تقدم و تأخر هنر و صنعت قلمکار را آموختند و بنا به سلیقۀ خود از آن استفاده کردند (درویش، 21). در ایران باستان، پارچه‌هایی با طرحهای چاپی رواج داشت که هنر و شیوۀ کاربرد آن از کشورهای همسایه وارد شده بود. ایرانیان این هنر را همچون سایر هنرها به کمال رساندند و با ذوق و هنر و طرح ایرانی عجین ساختند (رئیسی، 18). در دورۀ اشکانی (ح 250 ق‌م - ح 226 م)، ابریشم خام و ساده از چین وارد می‌شد (گیرشمن، 226). در روزگار ساسانی (ح 226-652 م)، نقاشی روی پارچه و قلمکارسازی یکی از شیوه‌های اصلی تزیین پارچه‌های پشمی، کتانی و ابریشمی به‌ شمار می‌رفت (فوربس، 139). چاپ پارچه با رنگ طلایی روشی ارزان برای تقلید از پارچه‌های زربافت گران‌بها بود (اکرمن، 187). در نقاشی دیواری به‌دست‌آمده از شوش، که به نیمۀ نخست سدۀ 4 م تعلق دارد، سواری با لباس منقش و رنگارنگ نشان داده شده است. براساس این نقاشی، به نظر می‌رسد که منقوش‌کردن برخی از پارچه‌ها مرسوم بوده است. از سدۀ 6 م و با رواج تولید ابریشم در ایران، منسوجات باارزشی بافته و صادر می‌شد (گیرشمن، همانجا؛ گدار، 297).

دورۀ اسلامی

در دورۀ خلافت عباسیان (132-656 ق/ 750- 1258 م)، چاپ‌نوشته‌ روی پارچه با دست یا قالب رایج بود (بکر، 60). ابن‌طقطقی در توصیف پوشاک حلاج از جامه‌های رنگارنگ او یاد کرده است (ص 355). او به‌جای شلوار، پارچۀ چیت هندی به کمر می‌بست (چیت‌ساز، محمدرضا، 155). در کشفیات ری، قطعه‌پارچۀ ابریشمی منقوشی با رنگ سبز و قرمز به ‌دست آمده است که به دورۀ سلجوقیان (429-552 ق/ 1038-1157 م) تعلق دارد. نمونۀ دیگری هم از ابریشم منقوش با رنگ و قالب مربوط بـه این دوران بـه ‌دست آمـده کـه روی یکی از آنهـا، رباعی‌ای فارسی و نام نقاش نوشته شده است و این امر اصالت آن را تأیید می‌کند. البته، این نمونه‌های قلمکار به معنای امروزی نیستند و فقط مدارکی برای اثبات وجود نقاشی روی پارچه ‌در آن دوران به حساب می‌آیند (اکرمن، 2027, 2145). کهن‌ترین قالبهای قلمکاری به‌دست‌آمده در ایران، 3 قالب تراشیده‌شده از سنگ است که با آثار سفالی در حفریات نیشابور کشف شده و مقداری الیاف پشمی در گودیهای قالب به‌ جا مانده است. این قالبهای سنگی مربوط به سده‌های 4-5 ق/ 10-11 م است. مغولان قالبهای چوبی را در اواخر سدۀ 7 ق/ 13 م به ایران آوردند (همانجا). در دوران ایلخانیان مغول (654- ح 750 ق/ 1256- 1349 م)، با ورود کالاهای چینی، تقاضا برای اجناس منقوش چینی در ایران بیشتر شد (زکی، 234؛ بهشتی‌پور، 1/ 145). درعین‌‌حال، حمایت فرمانروایان مغول از پیشه‌وران و هنرمندان سبب رونق هنرهای زیبا گردید (اشپولر، 435؛ صدیق، 209). منسوجات ایران در سدۀ 10 ق/ 16 م بسیار شهرت داشت و پارچه‌های ابریشمی و پنبه‌ای منقوش در شهرهای نیشابور، مرو، اصفهان، شوشتر و شیراز تولید می‌شد (آلمانی، 1/ 636). با فروش فراوان پارچه‌های منقوش چینی در بازارهای ایران، هنرمندان ایرانی برای رقابت با چینیها و به‌منظور جلب ‌نظر خوانین مذکور، دست به ابتکاراتی زدند، مانند ابداع نقاشی روی پارچه و ایجاد پارچه‌های قلمکار نقاشی و چاپ قلمکار با مهر (علایی، 49). 
از دورۀ تیموری (771-916 ق/ 1369-1510 م)، نمونۀ پارچه‌های ابریشمی منقوش مطابق با سبک چینی در دست است (حبیبی، 49). کلاویخو، در 806- 809 ق/ 1402-1406 م در سفرنامه‌اش، از ابریشمهای رنگارنگ و کرباسهای پرنقش‌و‌نگار نام برده است (ص 239، 241). همچنین، از پارچه‌های گوناگون و رنگارنگی یاد می‌کند که به سلطانیه آورده می‌شدند (همو، 167). در عصر صفوی (ح 905-1135 ق/ 1499-1723 م)، صنعت نساجی در ایران رونق فراوان یافت و استفاده از قلمکار رایج شد، ولی به نظر می‌رسد که با وجود مراکز متعدد قلمکار در ایران، مانند اصفهان، کاشان، رشت و نخجوان، صنعت قلمکار ایرانی با رقیبی همچون هند روبه‌رو بود که بازار ایران را کم‌رونق می‌ساخت (برای نمونه، نک‍ : شـاردن، 4/ 361، 362؛ اکرمـن، 187؛ والـه، 142). استفـاده از پارچۀ چیت ‌هندی در دربار هم مرسوم، و شاه عباس بـه پوشیدن لباسهای رنگارنگ از چیت هندی مشهور بود (شرلی، 94؛ فلسفی، 2/ 16؛ نیـز نک‍ : پیراهن قلمکار کتانی متعلق به سلاطین صفوی در موزۀ ایران باستان، قره‌نژاد، 66). به‌جز درباریان، مردم هم از پارچه‌های قلمکار برای روکش لحاف (واله، 215) و قبای مردانه استفاده می‌کردند (الئاریوس، 658). تهیۀ قلمکار زرین هم در دورۀ صفویه مرسوم بوده است (تحویلدار، 94). پارچه‌های کتان، تافته و اطلس را با قالب و به رنگهای طلایی و نقره‌ای چنان با‌مهارت چاپ می‌کردند که شبیه پارچۀ زربافت و نقره‌بافت می‌شد (شاردن، 4/ 362).
در دوره‌های زند (ح 1163- ح 1208 ق/ 1750-1793 م) و قاجار (1210-1344 ق/ 1795-1925 م)، علاوه‌‌بر اصفهان، قلمکارهای بروجرد هم مشهور بود. کریم‌ خان ‌زند هم مانند شاه عباس، بسیار ساده لباس می‌پوشید و به‌جای قبای زرافشان، از چیتهای ناصرخانی، که از بروجرد برای او می‌بردند، جامه می‌دوخت (فسایی، 1/ 615؛ مفتون، 48؛ پری، 288). تا اواخر دورۀ قاجار، پارچه‌های قلمکار همچنان موردتوجه ایرانیان بود (پولاک، 379). در این دوره، لباس زنان و مردان ایرانی از قلمکار تهیه می‌شد (فوروکاوا، 133). زنان در زیر قبـا، نیم‌تنۀ بلندی از چیت آستردار می‌پوشیدند (دروویل، 49-50) که ارخالق (ه‍ م) نام داشت و روی پیراهن پوشیده می‌شد. ارخالق بیشتر قلمکار قلمی بود و با طرحهایی از گل ‌وبوته تزیین می‌شد. زنان روی ارخالق، قبای ساده می‌پوشیدند (پولاک، 106). 
در دوران قاجار، نقش‌کردن بر پارچه با قلم و دست در اصفهان تمرکز یافت. این پارچه‌ها گران‌تر از نوع چاپی آن به فروش می‌رفت. قلمکارهای باارزش با طلا تزیین می‌شدند و بیشتر برای پرده و سفره به‌ کار می‌رفتند (دیولافوا، 331). سفره‌های کرباس و کتان قلمکار زینت‌بخش مجالس میهمانی ایرانیان در عصر قاجار بود (دروویل، 89؛ پولاک، 95). پارچه‌های قلمکار علاوه‌بر پرده، سفره، رولحافی و روکش دیوار، برای تزیین در‌و‌دیوار در ایام عروسی و به‌ندرت، برای کفن مردگان هم به ‌کار می‌رفت (آلمانی، 1/ 650). قلمکارهای تولید‌شده برای تزیین منازل، صمغ‌اندود می‌شد تا محکم‌تر باشد و بهتر به فروش برسد. اصفهان، یزد و همدان 3 مرکز مهم قلمکارسازی در دورۀ قاجار بودند. قلمکار یزد را کرباس هم می‌نامیدند که زمخت‌تر و کم‌عرض‌تر از قلمکار اصفهان بود (همو، 1/ 652). در بروجرد و شیراز هم تولیداتی صورت می‌گرفت (پولاک، 106)؛ اما اصفهان مرکز این صنعت بود و تولیداتش به زیبایی و ظرافت شهرت داشت (آلمانی، همانجا؛ دیولافوا، 321). یکی از راسته‌های بازار اصفهان به صنعت‌گران قلمکار چیت‌ساز تعلق داشت که شامل 4 بازار متصل‌به‌هم بود و یک دروازه‌اش به میدان شاه باز می‌شد (آلمانی، تحویلدار، همانجاها). میان بازارها، 5 کاروان‌سرا و تیمچه قرار داشت که یکی از آنها سرای شاه بود و در کل، شامل 284 باب حجره و کارگاه می‌شد (همانجا). در سواحل زاینده‌رود، بسیاری از پرده‌ها و پارچه‌های قلمکاری را در آفتاب قرار می‌دادند تا خشک شود (لوتی، 160). آنه در سالهای نخست سدۀ 14 ق/ 20 م در سفرنامۀ خود، ضمن توصیف بازار، به قاب‌آینه‌هایی اشاره می‌کند که از جنس پارچۀ نقاشی‌شده و آهارزده‌اند (ص 244). با رکورد اقتصاد دورۀ قاجار، کم‌کم کیفیت فراورده‌ها پایین آمد (اکرمن، 189) و قلمکارسازی به دلایل مختلف، ازجمله تولیدکنندگان فراوان، خریداران کم و ورود کالاهای مشابه خارجی، به‌تدریج از رونق افتاد و تولید آن به میزان احتیاجات مردم محدود شد. قلمکار زر هم به‌سبب نداشتن مشوق و خریدار متروک گردید (آلمانی، 2/ 568؛ تحویلدار، 94؛ فوروکاوا، 133). 
از نوشته‌های تاریخ‌نویسان و سیاحان مشخص می‌شود که در این دوران رکود، بروجرد مرکزیت و مرغوبیت بازار تولیدات چیـت را حفظ کرد و حتى آن را گستـرش داد (نک‍ : زین‌العابدین، بستان ... ، 143، ریاض ... ، 668). نجم‌الدوله در 1299 ق در سفرنامه‌اش، از رونـق و رواج چیت‌سازی در بروجرد یـاد می‌کند (ص 14). البته، چند سال بعد و در ابتدای سدۀ 14 ق، قلمکاری اصفهان دوباره رونق گرفت و نمونه‌های خارجی را از میدان به در کرد و کالای خود را به سرتاسر ایران و حتى ترکیه فرستاد (ارباب، 124؛ لوتی، همانجا). 
توسعه و تولید پارچه‌های قلمکار در اصفهان تصادفی نبود و عوامل و شرایط انسانی و طبیعی در شکوفایی و بالندگی آن نقش مؤثر داشت. از یک طرف، حمایت دولتها از هنرمندان و فراوانی نیروی انسانی و از طرف دیگر، عوامل طبیعی، مانند جریان دائمی زاینده‌رود بسیار تأثیرگذار بود. یکی از مراحل مهم قلمکارسازی، شستن چندبارۀ پـارچه در مراحل مختلف کار، ازجمله قالب‌زنی و رنگ‌آمیزی است (قره‌نژاد، 71، 72). قلمکاران اصفهانی تولیدات خود را در سواحل زاینده‌رود پهن می‌کردند و با فواصل زمانی روی آن آب می‌پاشیدند و زیر آفتاب خشک می‌کردند تا رنگشان با‌دوام‌تر شود (دیولافوا، 321؛ لوتی، همانجا).
انواع پارچه‌های قلمکار در اصفهان تهیه می‌شد که معروف‌ترین آنها قلمکار زر یا اکلیلی، صدرس، خمره‌ای، جیگرنات قرمز و بنفش بود. به‌سبب ازمیان‌رفتن تولید‌کنندگان و روشهای تولید، نمونه‌های مرغوب و قدیم پارچه‌های قلمکار یافت نمی‌شود؛ مگر تکه‌هایی که در مجموعه‌های شخصی یا موزه‌ها موجود است (اکرمن، همانجا؛ چیت‌ساز، علی، 4). امـروزه، بهتـرین قلمکـارها در بـازار قیصریۀ اصفهان تولید و عرضه می‌شود (هنرفر، گنجینه ... ، 465؛ رفیعی، 391) و قلمکار نقاشی (قلمی) با دستان هنرمند تنها بازماندۀ کهن‌سال و گمنام قلمکار در این شهر تولید می‌شود (یـاوری، 33؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله). پایبندبودن مردم به سنتها و خرید مسافران و گردشگران خارجی، که برای دیدن این شهر می‌آیند، از عوامل توسعۀ قلمکاری در اصفهان محسوب می‌شود (جلالی، 20). حمل‌ونقل آسان پارچه‌های قلمکار هم سبب راه‌یابـی این محصول به منازل اروپاییان است (هنرفر، اصفهان، 188- 189). 
قلمکاری هنری است که در دورۀ صفویه به کمال رسید و هنوز هم علاوه‌بر اصفهان، در چند شهر ایران رواج دارد (گلستان، 1). از مراکز فرعی تولید قلمکار می‌تـوان شهرهای مشهد، دامغان، ابیانه (حسن‌بیگی، مرور ... ، 240)، یزد، قم، همدان و نجف‌آباد (جلالی، همانجا) را نام برد. 

کاربرد قلمکار و نقوش آن

از پارچه‌های قلمکار اقلام مختلفی ساخته می‌شود؛ مانند لباسهای زنانه، لباسهای محلی، بقچه، زیرعمامه، چارقد، دستمال، روسری، شال‌گردن، کراوات، کیف، سجاده، پرده، رومیزی، سفره (علایی، 51؛ قره‌نژاد، 76)، طاقچه‌‌‌پوش (هنرفر، همان، 188)، مجمعه‌پوش، قطیفه، سوزنی حمام، شلیته، قبا، ارخالق، کتیبه، کلاه، کفش، رولحافی، روتختی، زیرلباسی، سربخاری، روکش صندلی، فرش و پوشش تزیینی سقف سالنها (نک‍ : چیت‌ساز، علی، 12-17). قسمتی از لباس زنان (سوه) مردم لرستان، کردستان، ایلام، کرمانشاه و بخشهایی از همدان و خوزستان هم از پارچۀ قلمکار تهیه می‌شود (نوروزی، بش‍‌‌ ). 
نقوش قلمکار بسیار متنوع و بیشتر شبیه نقش قالیهای ایرانی است (آلمانی، 1/ 651). در این میان، نقشهایی از در مساجد (لوتی، 160)، طاق‌نما و صحنه‌های شکار میان انبوهی از گل‌و‌گیاه، مانند اسلیمی و بته‌جقه‌ای دیـده می‌شود (آلمانی، 1/ 651-652). مجالس بـزم و شاعرانه‌ای مانند مجالس خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا، شیرین و فرهاد و مجالس عیش‌و‌نوش سلاطین با ساقیان و رقاصان و مطربان درباری، منظرۀ شکار و چوگان، به‌ویژه شکار آهو و گورخر، صحنه‌هایی از شاهنامۀ فردوسی و واقعۀ کربلا و همچنین، تصاویری از ستونهای تخت‌جمشید با سرستونهای گاوهای بالدار روی پارچۀ قلمکار نقش می‌شود (علایی، همانجا). در قهوه‌خانه‌ها، بیشتر صحنه‌هایی شوق‌انگیز و عاشقانه، مانند داستانهای شیرین و فرهاد و در زورخانه‌ها، بیشتر داستانهای پهلوانی و حماسی به تصویر درمی‌آمد (میرعیسایی). 
در مراسم سوگواری، پرده‌هایی مخصوص بدون شکل انسان و حیوان استفاده می‌شود. کتیبه‌های سیاه‌رنگ مزین به آیات قرآن کریم و اشعاری به عربی یا فارسی با خط کوفی و نستعلیق در حاشیۀ آنها نقش می‌شود که معروف‌ترین آنها 12 بیت از ترکیب‌بند مشهور محتشم کاشانی در رثای امام حسین (ع) است (علایی، 51؛ مطهریان، 15؛ نوروزی‌طلب، 11). این قلمکار به نوع قلمی معروف و منظور پارچۀ قلمکاری است که نقوش آن فقط کتیبه است و با قالبهای چوبی، که قبلاً متن کتیبه‌ها روی آن کنده‌کاری شده است، ایجاد می‌شود (روح‌فر، 35). در سجادۀ نماز، بیشتر از نقش کاشیهای محراب تقلید و آیاتی هم نقش زده می‌شود. روی رومیزیها اشعاری نغز و مناسب به کار می‌رود که در حاشیۀ سفره، میان گل‌و‌بوتـه‌ها نوشته می‌شود (نـوروزی‌طلب، همانجا). شمائلهایی از ائمۀ اطهار و پیشوایان دینی و مناظری در توصیف اشعار شاعران هم در میان این نقوش مشاهده می‌شود (علایی، همانجا؛ حسن‌بیگی، «چاپ»، 11). مناظر طبیعت و داستانهای کهن همراه با تصاویری از حیوانات، مانند داستان روباه و لک‌لک و گاه حیوانات خیالی برای بـزرگ جلـوه‌ دادن حـوادث و قالبهایی از تصاویـر شعـرا و علمـا (فردوسی، ابن‌سینا، خیام و حافظ) هم دیده می‌شود (چیت‌ساز، علی، 26، 27). قلمکارهای امروزی بیشتر طرح بته‌جقه، تصاویر کودکانۀ انسان و جانوران، آثار باستانی، مجالس عاشقانه و مذهبی است که هم در روستاها و شهرها موردتوجه است و هم دیـوار قهوه‌خانه‌ها را با آن تزیین می‌کنند (ریاضی، 163).

مآخذ

آلمانی، هانری ‌رنه د.، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1378 ش؛ آنه، کلود، گلهای سرخ اصفهان، ترجمۀ فضل‌الله جلوه، تهران، 1370 ش؛ ابن‌طقطقی، محمد، تاریخ فخری، تهران، 1360 ش؛ احسانی، عبدالحسین، «صنعت‌قلمکارسازی»، نقش‌و‌نگار، تهران، 1336 ش، شم‍ 4؛ ارباب، محمدمهدی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340 ش؛ استرابن، جغرافيا، ترجمۀ همایون صنعتی‌زاده، تهران، 1382 ش؛ اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ترجمۀ محمود میرآفتاب، تهران، 1372 ش؛ اکرمن، ف. و گ. گلاک، «قلمکارسازی»، سیری در صنایع دستی ایران، به کوشش همو و دیگران، ترجمۀ حمید عنایت، تهران، 1355 ش؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه (اصفهان خونین شاه‌صفی)، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ بهشتی‌پور، مهدی، تاریخچۀ صنعت نساجی ایران، تهران، 1343 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ تحویلدار، حسین، جغرافیای اصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1342 ش؛ جلالی، ن.، «قلمکار، هنر هزارنقش»، جهاد روستا، تهران، 1376 ش، شم‍ 353؛ چیت‌ساز، علی، صنعت قلمکار ایران، تهران، 1350 ش؛ چیت‌ساز، محمدرضا، تاریخ پوشاک ایرانیان، تهران، 1370 ش؛ حبیبی، عبدالحی، هنر عهد تیموریان و متفرعات آن، تهران، 1355 ش؛ حسن‌بیگی، محمدرضا، «چاپ قلمکار»، ایرانشهر، تهران، 1362 ش، ج 2؛ همو، مروری بر صنایع دستی ایران، تهران، 1365 ش؛ درویش کجوری، بیژن، تاریخ چاپ سیلک اسکرین در ایران، تهران، 1381 ش؛ دروویل، گاسپار، سفرنامه، ترجمۀ جواد محیی، تهران، 1337 ش؛ دیولافوا، ژان، سفرنامه (ایران و کلده)، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، تهران، 1332 ش؛ رسائل جوانمردان (مشتمل بر 7 فتوت‌نامه)، به کوشش مرتضى صراف، تهران، 1352 ش؛ رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم، آثار ملی اصفهان، تهران، 1352 ش؛ ریاضی، محمدرضا، فرهنگ مصور اصطلاحات هنر ایران، تهران، 1375 ش؛ روح‌فر، زهره، «پیراهن نادعلی یا جامۀ فتح»، کتاب ماه هنر، تهران، 1380 ش، شم‍ 31-32؛ زکی، محمدحسن، صنایع ایران بعد از اسلام، ترجمۀ محمدعلی خلیلی، تهران، 1320 ش؛ زین‌العابدین شیروانی، بستان السیاحة، تهران، 1315 ق؛ همو، ریاض السیاحة، به کوشش اصغر حامد ربانی، تهران، 1339 ش؛ رئیسی مبارکه، سهیلا و محبوبه بابایی، مطالعاتی در تاریخ چاپ، تهران، 1378 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ شرلی، آ. و ر. شرلی، سفرنامه، ترجمۀ آوانس، تهران، 1357 ش؛ صدیق، عیسى، تاریخ فرهنگ ایران، تهران، 1351 ش؛ علایی، علی‌اکبر، «پارچه‌های قلمکار»، هنر و مردم، تهران، 1348 ش، شم‍ 80؛ فسایی، حسن، فارس‌نامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367 ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1334 ش؛ فوروکاوا، نوبویوشی، سفرنامه، ترجمۀ هاشم رجب‌زاده و کینیجی ئه‌اورا، تهران، 1384 ش؛ قره‌نژاد، حسن، «پارچه‌های قلمکار»، هنر و مردم، تهران، 1356 ش، شم‍ 183؛ کربن، هانری، ‌آیین جوانمردی، ترجمۀ احسان نراقی، تهران، 1363 ش؛ کلاویخو، ر.، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1344 ش؛ گدار، آندره، هنر ایران، ترجمۀ بهروز حبیبی، تهران، 1358 ش؛ گلستان، کاوه، قلمکار، تهران، 1357 ش؛ گیرشمن، رمان، هنر ایران (در دوران پارتی و ساسانی)، ترجمۀ بهرام فره‌وشی، تهران، 1350 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لوتی، پیر، به سوی اصفهان، ترجمۀ بدرالدین کتابی، اصفهان، نقش جهان؛ مطهریان، سیما، «قلمکاری، نگین هنرهای تزیینی ایران»، صنایع دستی، تهران، 1382 ش، شم‍ 24؛ مفتون دنبلی، عبدالرزاق، تجربة الاحرار، به کوشش حسن قاضی طباطبایی، تبریز، 1349 ش؛ میرعیسایی، مژگان، تحقیقات میدانی؛ نجم‌الدوله، عبدالغفار، سفرنامۀ خوزستان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1341 ش؛ نوروزی، بهروز، «سیمای ایرانی بر متن قلمکاری بروجرد»، ایران، تهران، 1386 ش، شم‍ 860‘ 3؛ نوروزی‌طلب، حمیدرضا، «سیمای تاریخ در قلمکار»، جمهوری اسلامی، تهران، 1373 ش، شم‍ 509‘4؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ شعاع‌الدین شفا، تهران، 1348 ش؛ هنرفر، لطف‌الله، اصفهان، تهران، 1356 ش؛ همو، گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان، تهران، 1344 ش؛ یاوری، حسین و دیگران، قلمکار (اصفهان از شروع درخشش در عصر صفوی تا به امروز)، تهران، 1385 ش؛ نیز: 
 
Ackerman, Ph., «Textile of the Islamic Period. History», A Survey of Persian Art, eds. A. U. Pope and Ph. Ackerman, London etc., 1967, vol. V; Baker, P. L., Islamic Textiles, London, 1995; Forbes, R. J., Studies in Ancient Technology, Leiden, 1987, vol. IV; Perry, J. R., Karim Khan Zand, Chicago/ London, 1979.
مژگان میرعیسایی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: