صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / قلعۀ دم دم /

فهرست مطالب

قلعۀ دم دم


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 18 خرداد 1403 تاریخچه مقاله

قَلْعۀ دَمْ‌دَم، یا قلعۀ دُم‌دُم، از قلعه‌های کوهستانی و تاریخی در منطقۀ اورمیه. 
هرچند سبب نام‌گذاری قلعه روشن نیست، در زبان کردی، دُم به معنی دماغ و دُم‌دُم به معنی جایی است که به‌صورت دماغ یا دماغه جلو آمده است (اشنوئی، ۳۸۹). دربارۀ تلفظ صحیح دَم‌دَم یا دُم‌دُم اتفاق‌نظر نیست؛ ساکنان اطراف خرابه‌های قلعه، که بیشتر ترک‌زبان و آسوری‌اند، آن را دَم‌دَم و کردها دُم‌دُم می‌نامند (آقاجری، 3-۴).
از این قلعه در متون تاریخی و باستان‌شناسی به نامهای «قلعۀ اُرومی» (اسکندربیک، 2(2)/ ۸۸۹)، «قلعۀ زندان» (کلیِس، 54؛ پیترفسکی، 375) و «زندان صفوی» (پکورلا، 159) یاد شده است. 
پیشینۀ تاریخی مکتوب و شهرت این قلعه به دوران صفوی بازمی‌گردد. در ۹۰۷ ق/ 1502 م، با اعلام شاه اسماعیل صفوی مبنی بر رسمی‌شدن مذهب تشیع در کشور، مردم این منطقه در تأسیس دولت ملی شیعه، از او پشتیبانی کردند (صفوی، 2/ ۹۲)؛ اما نخستین اعتراض مذهبی بر ضد وی، از جانب کردهای ایزدی، که در بین‌النهرین و نواحی غرب ایران بودند، آغاز شد (یوسفی، 85-86)، این سیاست دینی کردهای ایزدی سبب تقابل و تعاملهایی با حکومتهای صفوی و عثمانی شد.
با به قدرت رسیدن شاه عباس اول صفـوی (سل‍ 978- 1038 ق/ 1570- 1629 م)، سیاست تمرکزگرایی او و سیاستهای دینی اسلافش پی گرفته شد و همچنان ناخشنودی سران قبایل کرد سنی‌مذهب مرزنشین را در پی داشت. ازجمله می‌تـوان به امیرخان بِرادوست 
اشاره کرد که در ابتدا، امیربیک نامیده می‌شد (بدلیسی، ۳۸۲).
امیربیک، که اسکندربیک منشی از وی با تعبیر امیرخان چلاق یاد کرده است (2(2)/ 889)، به همراه صفویان در جنگ با عثمانیها شرکت کرد و در همین جنگ، یکی از دستانش قطع شد. او به‌سبب رنجش از عثمانیها، نزد شاه عباس رفت و اظهار بندگی کرد. شاه عباس ضمن تکریم و به ‌رسمیت ‌شناختن حاکمیت او بر قبیلۀ برادوست و زمینهای تَرگَوَر و مَرگَوَر و مناطق اورمیه و اُشنَویه، وی را به لقب خانی مفتخر کرد و دستور داد دستی از طلا برایش بسازند که بعد از آن به امیرخان لَپ‌زرین، یعنی دست‌طلا، معروف شد؛ اما بعد از آن، امیرخان در حملۀ لشکر عثمانی به آذربایجان، به لشکر شاه ایران یاری نرساند و بعد از جنگ، با تعلل به خدمت شاه عباس رفت و با حسن نیت شاه عباس، از خطای او چشم‌پوشی شد (افشار، 19-21). ضمن آنکه امیرخان خرابی قلعه‌ای را که در آن ساکن بود بهانه کرد و از شاه عباس اجازه خواست که به قلعۀ دم‌دم، متعلق به دورۀ اکاسره، برود و در آنجا از خانواده و اهل و عیالش محافظت کند (دهقان، 363). 
بعد از اسکان امیرخان در قلعۀ دم‌دم، برخی دشمنان وی، ازجمله پیر بداق خان، امیرالامرای آذربایجان، نزد شاه عباس به بدگویی و سعایت از امیرخان پرداختند و سرانجام سبب سوء‌ظن و دشمنی شاه عباس با امیرخان ‌شدند. پس از آن و طی روندی نسبتاً طولانی، که با سیاست‌ورزیهای شاه عباس همراه بود، سرانجام نیروهای دولتی قلعه را تصرف کردند و امیرخان را کشتند؛ اما این قلعه اهمیت خود را کم‌وبیش تا پایان دورۀ صفوی حفظ کرد (اسکندربیک، 2(2)/ 792-794، 890- 899؛ حسینی، 194-197؛ منجم، 367، 404). با افول حکومت صفوی، سوء‌استفادۀ ترکان عثمانی از خلأ سیاسی موجود سبب ورود نظامی آذربایجان و تصرف قلعۀ دم‌دم شد. یوسف پاشا، از امرای عثمانی، در برابر نادر قد علم ‌کرد و دست به اقداماتی زد. نادر به طرف قلعه حرکت کرد و در نبردی، یوسف پاشا را در دم‌دم مغلوب کرد و به قتل رساند (باغداساریان، 78- 79)؛ سپس، دستور قتل نیروهای عثمانی و ویرانی قلعه را داد؛ چنان‌که آثاری از آن به جای نماند (آقاجری، 14). 
قلعۀ دم‌دم، زندگی فرماندهان آن، تعاملات و نیز مبارزات این فرماندهان با حکومتهای صفوی و عثمانی در فرهنگ و ادبیات شفاهی مردم کرد نیز بازتاب یافته است که ازجمله به بیت مشهور دم‌دم می‌توان اشاره کرد. «بیت»‌ها روایتهایی شفاهی و منظوم، شکل‌گرفته در فرهنگ مردم کرد، با موضوعات مختلف ازجمله تاریخی‌اند (بـرای آشنایی و آگاهی بیشتـر، نک‍ : ه‍ د، بیت و باو). بیت دم‌دم از جملۀ این منظومه‌ها ست. بیت دم‌دم سوگوارانه آغاز می‌شود و غمگنانه به پایان می‌رسد. این بیت شرح نبرد و مقاومت گروهی اندک از اهالی مسلمان قلعه است که به محاصرۀ انبوهی از لشکریان و کفار فریب‌کار صفوی درآمده‌اند (قربانی‌فر، ۹۵). این بیت روایتی است از امیرخان، حاکم سرزمینی که هدف هجوم صفویان قرار گرفت و حاضر به اطاعت از شاه عباس نشد. او در ابتدا به مذاکره با امرای صفوی می‌پردازد، اما هم خود او و هم نزدیکانش متوجه مکر و حیلۀ درباریان می‌شوند و مقاومت را به تسلیم ترجیح می‌دهند و ضمن مقابله، همه کشته می‌شوند و زنان نیز برای اینکه اسیر نشوند، خود را از قلعه به پایین پرتاب می‌کنند که پایانی غم‌انگیز برای قلعه و اهالی آن است (همو، 95- ۹۶).
برخلاف برخی منابع مکتوب، که نبرد اول دم‌دم را نتیجۀ خیانت و یاغی‌گریهای کردها دانسته‌اند (اسکندربیک، 2(2)/ 792-794؛ افشار، 30-31)، در روایتهای شفاهی محلی، این نبرد نزاع آنها علیه سلطۀ بیگانه قلمداد شده است (باغداساریان، ۷۹).
در روایتهای شفاهی و باورهای قدیم‌تر مردم کرد، سابقۀ دم‌دم بـه دورۀ اساطیری رسیـده است. براساس این روایتها، بـا تصرف ایران به دست ضحاک (ه‍ م) ماردوش، این منطقه نیز دچار آشوب می‌شود. آشپزهای ضحاک تصمیم می‌گیرند از دو جوان دستگیرشده برای خوراک مارهای ضحاک، یکی را بکشند و دیگری را پنهانی به کوه دم‌دم بفرستند. با بیشترشدن جوانان پناه‌گرفته در قلعه، آشپزها از ترس جاسوسی اهریمن برای ضحاک از جوانی خردمند به نام فریدون (ه‍ م) کمک می‌خواهند. فریدون به راهنمایی سروش، گلۀ فراوانی از بز و گوسفند به جوانان قلعه می‌دهد و آنها را به چوپانی می‌فرستد و از کوه دم‌دم می‌کوچاند. پس از پیروزی فریدون بر ضحاک و بر تخت نشستن او، این مردم دوباره به قلعه برمی‌گردند. آنها بر این باورند که مردم ایران دو جنگ دیگر به بزرگی جنگ دم‌دم را به چشم دیده‌اند، یکی جنگ رستم مازندرانی زیـر کوه دماونـد، که دیو سفید را به زانـو درمی‌آورد و دیگری جنگی که ایرانیان برای انتقام خون سیاوش به راه انداخته بودند که این موارد در بیت دم‌دم نیز بازتاب یافته است. 
در روایتهای شفاهی آنان آمده است که این قلعه از همان ابتدا جایگاه حاکمیت خُوَر (خورشید) بـوده است که دیوان بعد از حمله به آذربایجان، تنوره‌کشان خود را بر بلندای کوههای دم‌دم و جُم‌جُم می‌رسانند و در آن جنگ، خور را شکست می‌دهند و قلعۀ دم‌دم را تصرف می‌کنند و بر قلۀ جم‌جم قلعه‌ای دیگر می‌سازند و منطقه را در تاریکی و سرما فرو می‌برند؛ همچنین، دیوان با نفس سمی مردم را بیهوش می‌کنند و به مکیدن جان آنها می‌پردازند، تا اینکه شاهان قدرتمند ساسانی به تخت می‌نشینند. شاهان ساسانی، که علاقۀ فراوانی به آبادانی کشور دارند، به دم‌دم لشکرکشی و قلعه را تصرف می‌کنند و گروهی از دیوان حاکم بر قلعه کشته می‌شوند و گروهی نیز فرار می‌کنند. 
در میان شاهان ساسانی، خسرو پرویز قلعه را مستحکم‌تر می‌کند، آن را به استراحتگاه تابستانی خود درمی‌آورد و مردم کرد را در آن اسکان دوباره می‌دهد و نگهبانی از قلعه را به آنها می‌سپارد؛ اما این همۀ ماجرا نیست. بعد از حملۀ شاهان ساسانی، شماری از دیوان به قلعۀ جم‌جم روی می‌آورند و از ترس پنهان می‌شوند. با گذشت زمان، کم‌کم قلعه برایشان کوچک می‌شود و چون جمعیتشان باز هم در برابر انسانها کم بوده است، خود را به شکل آنها درمی‌آورند و منتظر ظهور و دستور دوبارۀ اهریمن برای حمله به دم‌دم می‌شوند. با سقوط ساسانیان، اهریمن دوباره سپاهی از دیوان و دیوزادگان نامسلمان و بخیل و خسیس به نام اصحاب سیاهی و تیرگی گرد می‌آورد و به نیرنگ، دم‌دم را تصرف می‌کند، خنجرهای ساکنان قلعه را می‌شکند، مردم را اسیر و قلعه و کوه دم‌دم را جایگاه افراد بیگانه می‌کند. به نظر می‌رسد بعدها در روایتها و بیتهای این مردم، جای نور و تاریکی را سپاه مسلمان و دیوان نامسلمان می‌گیرد. در این روایات، دیو و سپاه نامسلمان کنایه از نیروهای بیگانه و سپاه مسلمان کنایه از خود آنها ست و خور نشان از آیین مهرپرستی میان نیاکان باستانی مردمان منطقه و شاید نیایشگاه دم‌دم باشد. این مردمان چنان‌که در بیت دم‌دم آمده است، بر این باورند که روزی فریاد دادخواهی کوه دم‌دم خورشید را باخبر می‌کند و در آن زمان با طلوع خورشید، افراد عجم (غیرعرب) از سلطۀ بیگانگان آزاد خواهند شد (صمدی؛ بکری؛ غفوری).

مآخذ

آقاجری، هاشم و دیگران، «شورش قلعۀ دم‌دم، چگونگی و علل آن در عصر شاه عباس اول»، تاریخ اسلام و ایران، تهران، ۱۳۹۰ ش، س 21، شم‍ 91؛ اسکندربیک منشی، عالم‌آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ اشنوئی محمودزاده، رحیم، معانی بعضی از اسامی کهن و ایرانی در زبان کردی، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ افشار محمودلو، عبدالرشید، تاریخ افشار، به کوشش محمود رامیان و پرویز شهریار افشار، تبریز، ۱۳۴۶ ش؛ باغداساریان، اریک، جمهوری آرارات، تورنتو، ۲۰۱۶ م؛ بدلیسی، شرف‌خان، شرف‌نامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1343 ش؛ بکری، علی، مصاحبه با مؤلف؛ پیترفسکی، بوریس، تمدن اورارتو، ترجمۀ حمید خطیب شهیدی، تهران، 1383 ش؛ حسینی استرابادی، حسین، از شیخ صفی تا شاه صفی (تاریخ سلطانی)، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1366 ش؛ دهقان، علی، سرزمین زردشت، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ صفوی، یحیى، مقدمه‌ای بر جغرافیای نظامی ایران (شمال غرب و غرب کشور)، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ صمدی، آکو، مصاحبه با مؤلف؛ غفوری، امیر، مصاحبه با مؤلف؛ قربانی‌فر، یونس، «مقایسۀ چگونگی بازنمونی رویداد تاریخی دم‌دم در دو روایت بیت دم‌دم و عالم‌آرای عباسی»، تاریخ نو، تهران، ۱۳۸۹ ش، شم‍ 1؛ منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به کوشش سیف‌الله وحیدنیـا، تهران، 1366 ش؛ یـوسفی، عثمـان، تـاریخ و حیـات اجتماعی ـ فرهنگی کردهای ایزدی، تهران، 1391 ش؛ نیز:


Kliess, W., «Berichr über Erkundungsfahrten in Iran im Jahre 1970», AMI, 1971, no. 4; Pecorella, P. E. and Salvini, M., «Tra lo Zagros e I′Urmia: ricerche storiche ed archeologiche nell′Azerbaigian iraniano», Incunabula Graeca, Roma, 1984, no. 78.
ذلیخا بیرانوند

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: