صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / قلعه دختر /

فهرست مطالب

قلعه دختر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 18 خرداد 1403 تاریخچه مقاله

قَلْعه‌دُخْتَر، نام قلعه‌هایی پراکنده در سراسر ایران.
در لغت‌نامه، قلعه به معنی حصار استوار و دختر به معانی فرزند مادینۀ انسان، قدرت، قوت و محکم آمده است. در انتها، دختر را با آناهیتا (ه‍‌ م)، ایزد بانوی ایرانی، مطابقت داده و افزوده است که وقتی محلی را به دختر نسبت می‌دهند، مقصود همین ایزدبانو ست. 
قلعه‌هایی که با لقب دختر نام‌گذاری شده‌اند، گستردگی جغرافیایی فراوانی دارند که داخل و خارج از ایران را در برمی‌گیرد. برخی از این بناها عبارت‌اند از: قلعه‌دختر فارس (هاف، 127؛ فسایی، 1419، 1626؛ هوگی، 27)؛ قلعه‌دختر کرمان (باستانی‌، راهنما ... ، 9؛ دانشور، 21؛ صنعتی، 681)؛ قلعه‌دختر میانه (دیباج، آثار ... ، 97- 98، راهنما ... ، 50؛ کارنگ، 88-87)؛ قلعه‌دختر گناباد (تابنده، 53؛ زمانی، 392)؛ قلعه‌دختر خراسان (واندنبرگ، 15؛ هرتسفلد، ایران ... ، 310، تاریخ ... ، 151)؛ قلعه‌دختر شوشتر (کریمی، 129)؛ قلعه‌دختر بهبهان (گاوبه، 347)؛ قلعه‌دختر کوه خواجۀ سیستان (افشار، 23؛ سیدسجادی، 158)؛ قلعه‌دختر قم (کریستن‌سن، 192)؛ قلعه‌دختر شهرستانک (شیبانی، 67)؛ قلعه‌دختر قزوین (بلوک زهرا؛ شیرمحمدی، 16-17)؛ و قلعه‌دختر مختارآباد (جنوب هلیل‌رود؛ شهسواری، 179؛ نمونۀ خارج از ایران قلعه‌دختر باکو در آذربایجان، نک‍ ‍: چاوش‌، 207؛ شجاعی، 126). 
وجود مکانهای متعددی مانند قلعه‌ها، پلها، کتلها، برجها و مقابر صخره‌ای با نام دختر در لهجه‌های گوناگون باعث شده است که پژوهشگران دیدگاههای متفاوتی دربارۀ سبب نام‌گذاری این بناها داشته باشند (نک‍ : دنبالۀ مقاله).
در این‌باره دو دیدگاه کلی وجود دارد: نخست، دست‌نیافتنی‌بودن و بکارت دختر و دیگری، انتصاب آنها به ایزدبانوی ایرانی آناهیتا. طبق دیدگاه اول، همۀ قلعه‌هایی که به نوعی به اسم دختر اشاره دارند و عنوان دختر روی آنها ست بیانگر بکارت و دست‌نیافتنی‌بودن دختر است (قرشی، 229). این مضمون ممکن است برگرفته از افسانه‌های محلی رایج در میان مردم باشد. براساس این افسانه‌ها، هیچ مردی اجازۀ ورود به این قلعه‌ها را نداشت؛ زیرا ورود مرد به قلعه‌دختر به معنی دستیابی به دختر یا دختران این قلعه بود و این دستیابی با برداشتن بکارت این دختران همسان پنداشته می‌شد (مدرسی، 235). به نقل از بهار، در بسیاری از داستانهای ادب عامه آمده است که پادشاهی قلعه‌ای را محاصره کرده بود و نمی‌توانست وارد آن شود. دختر صاحب قلعه عاشق پادشاه شد و درب قلعه را به روی او باز کرد. شاه قلعه را تسخیر کرد و گرفتن قلعه به معنای برداشتن بکارت است (ص 287). موضوع بیشتر حکایتهای مرتبط با این قلعه‌ها عشق است. دختر پادشاه به دلایلی به قلعه‌ای در دل کوه پناه می‌برد و پسری عاشق‌پیشه با برداشتن موانع سعی می‌کند او را به دست آورد (مدرسی، 239). 
دربارۀ قلعه‌دختر شهر میانه چنین روایت شده است که یکی از پادشاهان ایران دختری زیبا داشت و این دختر از جنس بشر متنفر بود و در انزوا می‌زیست. او قلعه‌ای برای زندگی خود ساخت. روزی چوپانی زیبا‌روی، که گوسفندان خود را در پایین کوه به چرا می‌برد، از دور صورت دختر را دید و عاشق شد؛ اما چون نمی‌توانست به قلعه راه یابد، به نواختن آهنگهای جان‌سوز مشغول شد و ترانه‌های عاشقانه ساخت. چوپان هر‌ روز به این کار ادامه داد تا کم‌کم دل دختر به رحم آمد و هر روز بر کنگرۀ قلعه به شنیدن ترانه‌های چوپان نشست. با آمدن بهار، آب رودخانه طغیان کرد و چوپان نتوانست از آن طرف رودخانه به سوی دیگر برود و تا پای قلعه پیش آید؛ بنابراین، دختر فرمان داد که پلی روی رودخانه بسازند. پل ساخته شد و به نام دختر موسوم گردید. برخی سبب نام‌گذاری قلعه‌دختر میانه را این دانسته‌اند که شاهزاده‌خانمی در آنجا منزوی و معتکف شده بود و عبادت می‌کرد. برخی دیگر می‌گویند که پادشاهی دختر خود را، که سر به عصیان نهاده بود، در آنجا زندانـی کرد (باستانـی، خاتون ... ، 167- 169). بـراساس برخی افسانه‌ها، صاحب قلعه‌دختـرها دوشیزگانی جنگاور و شجاع بودند که اجازۀ ورود هیچ مردی را به داخل قلعه نمی‌دادند. آنان مبارزانی دلیر بودند و در بیشتر افسانه‌ها با پسرانی که در پای کوه برای خود قلعه‌های کوچک (قلعه‌پسر) ساخته بودند، مقابله می‌کردند و در برابر خواستگاری آنان از خود مقاومت نشان می‌دادند (مدرسی، 141- 239).
دربارۀ قلعه‌دختر ساوه حکایتی با این مضمون میان مردم رواج دارد که در قلعه، زنی دلیر و جنگاور زندگی می‌کرد و عده‌ای از زنـان را به گرد خـود جمع کرده بـود. از‌قضا، پسری (شاهزاده‌ای) عاشق این دختر می‌شود. پسر در پایین کوهی که قلعه‌دختر بنا شده بود، قلعه‌ای می‌سازد که به قلعه‌پسر مشهور است. درگیریهای بسیـاری میـان دو قلعـه روی می‌دهد و ‌درنهـایت، زنـان پیـروز می‌شوند. دربارۀ قلعه‌دختر کوهبنان هم حکایتی نقل شده است که براساس آن، در روزگار قدیم، زنی ظالم حاکم کوهبنان بود و زنان باردار را وادار می‌کرد که خشت و گل و آب برای ساخت قلعه به بالای کوه ببرند. روزی که این حاکم سوار بر اسب مشغول بازی با ترنج بود، از بالای اسب پرت می‌شود و می‌میرد. ساکنان محل او را همان‌جا به خاک می‌سپرند (باستانی، همان، 207). 
از دیدگاه برخی پژوهشگران، نشانه‌هایی در این روایتها وجود دارد که با آیینها و مناسک تشرف (دبا، 15/ 358-363) مرتبط است؛ ازجمله اینکه وقتی کسی به سن بلوغ می‌رسد، باید مدتی را دور از خانواده بگذراند و پس از سپری‌شدن زمان مقرر، مجاز است نزد خانواده بازگردد و ازدواج کند (دهقانی، 90). در‌واقع، سبب نام‌گذاری قلعه‌ها و بناهای صعب‌العبور، مثل قلعه‌دختر، را این دانسته‌اند که دستیابی به آنها مشکل بود و معمولاً، هر بنای بلند و مرتفع را به دختر موسوم می‌کرده‌اند (باستانی، راهنما، 9).
براساس دیدگاه دوم، پرستشگاههایی که بسیاری از آنها بازماندۀ بناهای کهن‌اند و با نام قلعه‌دختر، کتل دختر، برج دختر و پل دختر در سراسر ایران پراکنده‌اند ممکن است با آناهیتا ارتباط داشته باشند. آناهیتا ایزدبانوی موکل بر آب است و در اوستا، «آبان‌یشت» به او اختصاص دارد (پورداود، 230، 233). نام کامل این ایزدبانو اردویسورآناهیتا به معنی آبهای نیرومند و بی‌آلایش است (هینلز، 38). پرستش آناهیتـا یا ناهید در ایران باستـان رواج داشت و بزرگداشت او با آداب خاصی هم در دربار هخامنشیان و هم در دورۀ ساسانی اجرا می‌شد (بویس، «بی‌بی ... خاتون»، 125)؛ تا جایی که در دورۀ ساسانی، پادشاهان در معبد آناهیتا تاج‌گذاری می‌کردند و غنائم جنگی را به این معبد می‌فرستادند (طبری، 389، 391). این معابد از غنی‌ترین معابد بود و در شمار قلعه‌های دفاعی معتبر هم به حساب می‌آمد (گویری، 104؛ بویس، «بی‌بی ... بانو»، 134)؛ ازاین‌رو بیشتر در کوهستانها و به‌خصوص، مکانهای بلند و محفوظ قرار داشت تا از حملات دشمن و قتل و غارت مصون بماند. همین امر باعث شده است که این قلعه‌ها گاهی برای اختصار و گاهی به‌سبب احترام، فقط به معبد دختر یا قلعه‌دختر شهرت یابند. همچنین، ازآنجاکه آناهیتا در بلندترین نقطۀ آسمان جای دارد و از بلندترین قلۀ کوه هُکَر به سوی نشیب می‌شتابد (یشتها، 1/ 166)، معابد این ایزدبانو بر فراز کوهها ساخته می‌شد (باستانی، خاتون، 210-213). 
ایرانیان قدیم برای نیایش و عبادت به بالای تپه‌ها و ارتفاعات می‌رفتند و مهر و ناهید را در دل طبیعت و بلندای کوهها، درون غارها و کنار چشمه‌ها و در پای درختی مقدس در کوه نیایش می‌کردند (هرتسفلد، ایران ... ، 310). زمانی هم نیایشگاههایی در این اماکن مقدس برپا می‌داشتند؛ بنابراین هرجا که غارکوهی در دامنۀ آب روان قرار داشت، آنجا را زیارتگاه مهر و ناهید می‌خواندند و در اوقاتی معین، برای ستایش این دو ایزد بدانجا می‌رفتند و حاجت خود را می‌طلبیدند. در‌نتیجه، هرجا در سراسر ایران، کتل یا قلعه‌ای به دختر موسوم است، زمانی آبشار، رودخانه یا چشمه‌ای آب در آنجا بوده و زیارتگاه آناهیتا محسوب می‌شده است (جوادی، 13-14). مطابق این دیدگاه، کاملاً بجا ست که بگوییم تپه‌ها، قلعه‌ها، پلها و بناهای متعددی که کلمۀ «دختر» را در اسم خود دارند باید با اردویسورآناهید ارتباط داشته باشند (بویس، همانجا). البته برخی از این بناها آثاری‌اند که به‌سبب نزدیکی به معابد دختر، به این نام شهرت یافته‌اند و نام این ایزدبانو برای تبرک بر آنها نهاده شده است (گویری، همانجا)؛ چنانچه برخی از این قلعه‌ها درحقیقت، دژهایی بودند که برای محافظت از راه ساخته می‌شدند (مدرسی، 239) و حتى می‌توان کاربـری کاخ ـ دژ را بـرای آنها در نظر گرفت، مانند قلعه‌دختـر فارس (هوگی، 27 ،31). 

مآخذ

افشار، ایرج، «نگرشی بر آثار باستانی سیستان»، کیهان فرهنگی، تهران، 1366 ش، شم‍ 37؛ باستانی پاریزی، ابراهیم، خاتون هفت‌قلعه، تهران، 1363 ش؛ همو، راهنمای آثار تاریخی کرمان، کرمان، 1335 ش؛ بویس، مری، «بی‌بی شهربانو و بانو پارس»، ترجمۀ حسن جوادی، بررسیهای تاریخی، تهران، 1346 ش، س 2، شم‍ ‍3-4؛ همو، «بی‌بی شهربانو و خاتون پارس»، ترجمۀ همایون صنعتی، بخارا، تهران، 1384 ش، شم‍ ‍46؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1387 ش؛ پورداود، ابراهیم، «اسامی خاص در آبان‌یشت»، یشتها (هم‍ )؛ تابنده، سلطان‌حسین، تاریخ و جغرافیای گناباد، تهران، 1379 ش؛ جوادی، شهره، «اماکن مقدس در ارتباط با طبیعت (آب، درخت و کوه)»، باغ‌‌نظر، تهران، 1386 ش، شم‍ 8؛ چاوش اکبری، رحیم، «در دیاری نه‌چندان غریب (سفرنامۀ باکو)»، مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، تهران، 1376 ش، شم‍ ‍17؛ دانشور، محمد، از قلعه‌دختر تا دقیانوس، کرمان، 1382 ش؛ دبا؛ دهقانی دیزلی، هادی و محمدصالح امیری، «رمزگشایی روایت بی‌بیها»، نقد ادبی، تهران، 1389 ش، شم‍ ‍11-12؛ دیباج، اسماعیل، آثار باستانی و ابنیۀ تاریخی آذربایجان، تهران، 1345 ش؛ همو، راهنمای آثار تاریخی آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی، تبریز، 1343 ش؛ زمانی، عباس، «قلعه‌دختر شوراب گناباد»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1350 ش، س 6، شم‍ ‍33؛ سیدسجادی، منصور، «محیط طبیعی و آثار باستانی دشت سیستان»، تحقیقات جغرافیایی، تهران، 1379 ش، شم‍ ‍56-57؛ شجاعی، امیرسعیدالله، «گزارش کوتاهی از مراسم نوروز در باکو»، نامۀ فرهنگ، تهران، 1370 ش، شم‍ ‍4؛ شهسواری، میثم و رضا مهرآفرین، «جغرافیای تاریخی رودبار جنوب در دوران اسلامی و مطالعۀ یکی از مکانهای باستانی متعلق به این دوره: قلعه خرق ـ قلعه‌دختر تمب خرک»، مطالعات ایرانی، تهران، 1389 ش، شم‍ ‍18؛ شیبانی، زرین‌تاج، «طرح پیگردی و شناسایی برج مجموعۀ سلیمانیۀ کرج»، اثر، تهران، 1385 ش، شم‍ 21؛ شیرمحمدی، مهری، «ردپای میتراییسم در بقعه‌های پیر قزوین»، حافظ، تهران، 1391 ش، شم‍ ‍95؛ صنعتی، همایون، «دومین قلعه‌دختر کرمان»، آینده، تهران، 1361 ش، شم‍ ‍10؛ طبری، تاریخ، بیروت، 1417 ق/ 1997 م؛ فسایی، حسن، فارس‌نامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367 ش؛ قرشی، امان‌الله، آب و کوه در اساطیر هندوایرانی، تهران، 1389 ش؛ کارنگ، عبدالعلی، «آثار تاریخی ساسانیان در آذربایجان»، فرهنگ ایران‌زمین، تهران، 1354 ش، شم‍ 21؛ کریمی، بهمن، جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران، تهران، 1316 ش؛ کریستن‌سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ غلامرضا رشیدیاسمی، تهران، 1345 ش؛ گاوبه، هانیس، ارجان و کهگیلویه از فتح عرب تا پایان دورۀ صفوی، ترجمۀ سعید فرهودی، تهران، 1359 ش؛ گویری، سوزان، آناهیتا در اسطوره‌های ایرانی، تهران، 1372 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مدرسی، فاطمه و نسرین سیفی، «قلعه‌دختر»، مطالعات ایرانی، تهران، 1391 ش، شم‍ ‍21؛ واندنبرگ، لویی، باستان‌شناسی ایران باستان، ترجمۀ عیسى بهنام، تهران، 1345 ش؛ هرتسفلد، ارنست، ایران در شرق باستان، ترجمۀ همایون صنعتی‌زاده، تهران، 1381 ش؛ همو، تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستان‌شناسی، ترجمۀ علی‌اصغر حکمت، تهران، 1354 ش؛ هوگی، هانس، قلعه‌دختر، آتشکده، بناهای تاريخی ساسانی فيروزآباد فارس، ترجمۀ فرزین فردانش، شیراز، 1379 ش؛ هینلز، ج. ر.، شناخت اساطیر ایران، ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، 1379 ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1347 ش؛ نیز: 

Huff, D., «Qal’a- ye Dukhtar, Firuzabad», Iran, 1977, vol. XV.
طاهره شکری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: