قلاب دوزی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 18 خرداد 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273053/قلاب-دوزی
دوشنبه 20 اسفند 1403
چاپ شده
7
قُلّابْدوزی، دوختن نقشونگار با نخ ابریشم و خامه بر پارچه. قلابدوزی از انواع رودوزیهای سنتی ایران به شمار میرود که سابقۀ آن براساس کشفیات باستانشناسان در منطقۀ لولان در شرق ایران، به 550 قم میرسد (سیدصدر، 299). در زمان مادها و پارتها، قسمت سجاف جلو لباس دارای قلابدوزی بود؛ همچنین قباها، پیراهنها، شلوارها و کفشها در سدههای مختلف قلابدوزی میشدند (ضیاءپور، 126- 128). در موزۀ ارمیتاژ سنپترزبورگ، نمونهای عالی از پارچۀ قلابدوزیشدۀ دورۀ ساسانی موجود است (صبا، 128). قطعهای دیگر از پارچۀ تمامقلابدوزیشده این دوره نیز در موزهای در برلین نگهداری میشود که قبلاً، در یکی از کلیساهای برلین برای بستن اشیاء مقدس به کار میرفته است (همانجا). همچنین، اسنادی در دست است که نشان میدهد در سالهای نخستین بعد از ظهور اسلام، به موازات بافت پارچههای پشمی و پردههای ابریشمی فاخر در شهر فسا و فرشهای عالی در جهرم و جامههای حریر دیبا در اصفهان، نوعی قلابدوزی بسیار مرغوب در طبرستان (مازندران فعلی) رواج داشته است (حسنبیگی، مروری ... ،360؛ نیز نک : صبا، همانجا). در این دوره، پارچههای زربفت لباس شاهان در شهرهای فارس بافته میشد و روی این پارچهها، نام و طغرای سلاطین را قلابدوزی میکردند (لسترنج، 293-294؛ نیز نک : دبا، 14/ 14). مشهور است که در دورۀ تیموری، به قلابدوزی چادرها و پرچمها توجه فراوانی میشده است؛ اما از آن دوره سندی در دست نیست (زکی، 252). شاردن، که در دورۀ صفوی در ایران بوده است، گلدوزی و قلابدوزی را از صنایعی میداند که ایرانیان در آن مهارت فراوانی دارند و در این فن، حتى از ترکان عثمانی نیز پیشرفتهترند (4/ 331). در سدههای 11 و 12 ق/ 17- 18 م، این هنر به اوج ترقی رسید. هنرمندان با تکهماهوتها تصویر تمامقد انسانهایی را با لباس و زینتآلات و اسلحه چنان نقش کردند که گویی نقاش با قلممو نقاشی کرده بود (آلمانی، 1/ 660). از نمونۀ پارچههای دورۀ صفوی قطعهپارچههای موجود در موزۀ تطبیقی فنون و صنایع شهر بوداپست مجارستان، از آثار سدۀ 10 ق/ 16 م است. بر این پارچه، مجلس میهمانی در هوای آزاد نقش شده است که حدود 40 تن در آن شرکت دارند و این افراد در صدر مجلس، به حالت نشسته، نمایش داده شدهاند که در آن، تصویر فرشتگان بالداری قلابدوزی شده است (زکی، 252-253؛ نیز نک : سیدصدر، 520). در دورههای بعد، نیز سیاحان دیگری مرغوبیت منسوجات ایران و در کنار آن قلابدوزیاش را ستودهاند، و این هنرها را، چه از حیث نقشونگار و چه از نظر مواد بهکاررفته، از نساجی اروپا غنیتر میشمارند (سایکس، 2/ 297)؛ پولاک به کلاه دراویش اشاره میکند که آیات قرآن با نخ مشکی بر آن قلابدوزی شده است (ص 105).
قلابدوزی ایرانی برحسب محل بافت، به 3 نوع تقسیم میشود: 1. رشت، 2. مهاباد، 3. اصفهان. ابزار و شیوۀ کار در مهاباد و رشت شبیه به هم، اما رنگبندی آنها متفاوت است. قلابدوزی در مهاباد بهصورت سیاه و سفید است: به همین سبب، تنوع محصولات رشت را ندارد. قلابدوزی اصفهان کاملاً با رشت متفاوت است و هنرمندان اصفهانی قلابدوزی را با سوزندوزیهایی چون سکمهدوزی ترکیب کردهاند و هنرهای جدیدی آفریدهاند (حسنبیگی، همان، 371-374). نوعی قلابدوزی نیز در مشهد رایج است که از ویژگیهای آن بهکارگیری یک رنگ در سراسر طرح است. در این نوع قلابدوزی، هنرمند بعد از طراحی و نقشپردازی روی پارچه، نخ استفادهشده را گره میزند و در پشت پارچه نگه میدارد و قلاب آهنی را روی خط طرح، از روی پارچه به پشت فرو میبرد؛ سپس، نخ پشت پارچه را با قلاب روی پارچه میآورد و نخ را بهصورت حلقهای روی پارچه درمیآورد. تکرار این عمل به شکلگیری بافت منجر میشود. این نوع قلابدوزی بیشتر برای تزیین جانماز، سجاده، بقچه، سوزنی، پرده، رومیزی، کوسن، بیرق و علامات عزاداری به کار میرود (صبا، 131؛ نیز سیدصدر، 293-294).
در قلابدوزی رشت، که در گیلان به رشتیدوزی معروف است، ماهوت رنگی را روی پارچۀ اصلی میگذارند و به کمک قلاب، دور آن را به پارچۀ اصلی متصل میکنند (بانک ... ، 39). مرکز عمدۀ این دوخت رشت و لاهیجان است (صبا، همانجا؛ نیز نک : حسنبیگی، همان، 371؛ طالبی، 38).
مواد اولیۀ قلابدوزی رشتی ماهوت مرغوب در رنگهای تیره است، مانند سرمهای، سیاه، زرشکی، قرمز تیره و قهوهای (حاجمحمد، 93)؛ نخی که برای قلابدوزی به کار میرود از ابریشم چپتاب در رنگهای مختلف است (اکبری، بش ؛ نیز نک : صبا، 132)؛ قلابدوز هنگام کار، روی چهارپایهای با نام کتل مینشیند. قلاب آنها نیز وسیلهای فلزی و تا حدودی شبیه قلاب توربافی است که در قسمت نوک، برخلاف قلاب توربافی، تیز و فاقد انحنا ست. این قلاب بریدگی موربی در فاصلۀ 5 میلیمتری نوک قلاب دارد. طول آن 7 سانتیمتر است و در انتها، به دستۀ چوبی قاشقمانندی با ضخامت 5 میلیمتر ختم میشود. قلاب را معمولاً در رشت، آهنگران محلی میسازند و نخ را بیشتر با قیچی یا تیغ میبرند (سیدصدر، 294؛ صبا، همانجا). برای اینکه بافت بهصورت صاف دوخته شود، در این منطقه، از جریده یا کارگاه استفاده میشود. کارگاه دو قطعه چوب به طول 10، عرض 10 و قطر 5 سانتیمتر است که از یکسو، با سیخ به همدیگر متصل شدهاند و از سوی دیگر، با مانعی از یکدیگر جدا میشوند. این دو قطعه روی هم حالتی گیرهمانند دارد و دوخت را آسانتر میکند (صبا، همانجا؛ اکبری، بش ؛ فرخسرشت، 57). قلابدوزان این منطقه برای دوخت روی کتل مینشینند، یک قسمت از پارچه را در لای دهانۀ جریده قرار میدهند و به کمک زانوهایشان آن را به هم میفشارند تا پارچه خارج نشود. آنگاه یک سر نخ را گره میزنند و درحالیکه قلاب را از روی پارچه به داخل آن فرو میبرند، گره را در شیار قلاب محکم میکنند و آن را از پارچه بیرون میکشند؛ در این حالت، نخ خارجشده از پارچه حالت نیمدایره به خود میگیرد. قلابدوز در فاصلهای معین، دوباره قلاب را به داخل پارچه فرو میبرد و نخ را روی شیار قلاب استوار، و قلاب را از پارچه خارج میکند. بهاینترتیب، نیمدایرۀ قبلی سفت میشود و به اصطلاح، روی کار مینشیند؛ درحالیکه نیمدایرۀ جدید بهوجودآمده به قلابدوز این امکان را میدهد تا دوباره قلاب را به داخل پارچه فرو ببرد. با تکرار این حالت، نقشی زنجیرهای روی پارچه ایجاد میشود («قلابدوزی ... »، بش ؛ نیز نک : صبا، همانجا).
در استان گیلان، همانند دیگر هنرمندان رودوزی، بیشتر قلابدوزها را زنان و دختران تشکیل میدهند. این هنر در حال حاضر، حرفهای تقریباً زنانه و خانگی به شمار میرود (حسنبیگی، «قلابدوزی ... »، 13)؛ این در حالی است که در گذشته، قلابدوزی حرفهای کاملاً مردانه و کارگاهی بوده است (طالبی، 40).
در این نوع قلابدوزی، پارچههای ماهوت رنگی را به شکل گل و برگ روی پارچۀ ماهوت اصلی، که عمدتاً مشکی است، وصل میکنند. برای این کار، ماهوتهای رنگی با قلاب به پارچۀ اصلی قلابدوزی میشود (بانک، همانجا). قلابدوزی رایج در اصفهان در مقایسه با انواع قلابدوزی، بهویژه تولیدات رشت و مهاباد، خصوصیاتی منحصربهفرد دارد. گاه هنرمند بنابه سلیقۀ شخصی، آن را با سکهدوزی تلفیق میکند. پارچۀ مصرفی در این نوع رودوزی، پارچۀ پنبهای ریزبافت به رنگ سفید شکری است. نخ مصرفی به رنگهای مختلف است و گاه برای تکمیل از نخ گلابتون و نخ نقده نیز استفاده میشود. کارگاه در قلابدوزی اصفهان مانند کارگاه گلدوزی است (صبا، 131). طرحهای رایج قلابدوزی اصفهان را بتهجقه، نقوش بازوبندی (لوزیلوزی بزرگ)، بند رومی (لوزیلوزی کوچک)، سروچه، اشکال هندسی، مجالس مختلف، صورت خورشید، انواع پرندگان، درختان و گلها، گلهای اسلیمی و ختایی، نقوش پیچک، ترنجی و گل ساعتی تشکیل میدهد (زرگرانی، 79). در این منطقه، بیشتر از رنگهای تیره استفاده میکنند و برای زیباترشدن کار، برخی قسمتهای طرح را پر میکنند و برخی قسمتها را بهصورت خطی ـ زنجیرهای باقی میگذارند (طالقانی، 126). پارچۀ مورداستفاده در این منطقه، پلیستر، ماهوتی و مخمل است (زرگرانی، 78). در قلابدوزی اصفهان، طرح قلابدوزی ازطریق قالب قلمکار یا کپی بر روی پارچه منعکس میشود (بیجاری).آلمانی قلابدوزیهایی را شرح میدهد که در آن دوره (سدۀ 14 ق/ 18- 19 م) در ترکیه تقلید و به بازار عرضه میشده است و تفاوتشان با قلابدوزیهای رشت در رویهمدوزی آنها ست. آنها گاه 6 تا 7 تکه ماهوت را روی هم میدوختند؛ ازاینرو، آنها تنها از دور شبیه هم بودند (1/ 660؛ نیز نک : صبا، همانجا؛ سیدصدر، 294).
نقشهای بهکاررفته در قلابدوزی بسیار متنوعاند. برخـی از آنها محلیاند و برخی دیگر جنبۀ عمومیتری دارند و شامل نقوش نمادینی میشوند که در بیشتر صنایعدستی کشور رواج دارد. این نقشها را میتوان در دو گروه هندسی و گردان تقسیمبندی کرد. نقوش گردان مانند نقوش محرابی، گل و پرنده، حیوانات، مناظر طبیعی، بناهای تاریخی، نرگسی، بند رومی، بازوبندی، بند متکایی، ساعتی و گل بادامیاند. این نقوش هرچند بیارتباط با ذوق هنرمند نیست، با تبعیت از قوانین خاص سبب پیدایش نوعی گوناگونی در عین هماهنگی در کار قلابدوزان مختلف میشود (راحل، 104). نقشها اغلب، ذهنی و شفاهی مستقل میشوند. نقشهای موردتوجه قدیمی کج، بوتهای و نقش ترنجی گرد است (اکبری، بش ). انتقال نقش در گذشته، به روش گردهبرداری بوده است؛ بهاینصورت که خطوط رسم را با سوزن سوراخسوراخ میکنند؛ سپس، پودر گچ را روی کاغذ میپاشند تا گچ از سوراخ عبور کند و روی ماهوت بنشیند. با اتصال نقطهها به یکدیگر، طرح موردنظر روی ماهوت نقش میبندد. بعدها، صنعتگران پس از ترسیم نقشه روی کاغذ، آن را به محلول سینکا (نوعی سفیداب) آغشته میکردند و روی ماهوت قرار میدادند؛ سپس، با فشار روی خطوط، طرح را به پارچه منتقل میکردند (طالبی، همانجا).
قلابدوزی را به 3 دستۀ ساده، ضخیم و برجسته، و معرق تقسیم میکنند. در شیوۀ برجسته، هنرمند پس از اجرای نقشپردازی روی زمینۀ ماهوت، ماهوتهای الوان را به اندازههای معین برش میدهد و آنها را بهطور برجسته در جای خود، روی زمینه قرار میدهد؛ سپس، تکۀ برشدادهشده را به پارچۀ زیرین بخیه میزند و قلابدوزی میکند (سیدصدر، 298). در شیوۀ معرق، هنرمند پس از نقشپردازی، قابی معین را از زمینۀ ماهوت درمیآورد و جای آن را با ماهوتهای رنگارنگ دیگر پر میکند؛ آنگاه دور آن را قلابدوزی میکند. این نوع دوخت معمولاً با قلابدوزی ساده نیز همراه است. از دیگر دوختهایی که در این شیوه به کار میرود، میتوان به شرفهدوزی، کمنددوزی، تسمهدوزی و دوردوزی اشاره کرد (همانجا). ممکن است گاهی در نظر اول، قلابدوزی با چهلتکهدوزی اشتباه شود؛ درحالیکه با هم تفاوت بسیار دارند و چهلتکه از دوختن تکهپارچههای گوناگون بهدست میآید؛ اما در قلابدوزی، تکههای رنگارنگ یک پارچه به هم دوخته میشوند. کاربرد محصولات قلابدوزی باتوجهبه رنگ و نقش آن بسیار متفاوت است؛ یکی از موارد مصرف آن بهصورت پرده است. بیشتر قلابدوزیهای قدیم روی پرده صورت میگرفت. نقوش بهکاررفته در این محصولات متنوعاند و نقوش انسانی، حیوانی تا انواع خطوط را شامل میشوند؛ همچنین، قلابدوزیها برای ساخت گلهای تزیینی، پوشش زین یا غاشیه، سجاده، فرش، روکش مقابر بزرگان، کفش، کلاه، لباس، رومیزی، مخده، بقچه و کوسن استفاده میشود (اکبری، بش ؛ طالبی، 41). سقفآویزهای پارچهای، رویۀ تشک راحتی، فرش، چراغخواب، لبۀ یقه، دامن، جاقرآنی و پیشسینه از دیگر موارد مصرف قلابدوزیها به شمار میآید (حاجمحمد، 105).
هنرمندان رشتی قطعاتی الوان از ماهوتهای رنگارنگ را با مهارت بسیار بر زمینه میدوزند، بهصورتیکه اگر دست بر آن کشیده شود، اصلاً احساس پستی، بلندی و ناهمواری نخواهد کرد. این هنرمندان همچنین رو و اطراف این تکهها را با نخهایی که از خود آنها بیرون کشیدهاند گلدوزی میکنند و گاه با همین نخهای الوان روی قالیچه عباراتی حاکی از آرزوی سعادت و خوشی را برای صاحب قالیچه بر آن مینویسند (آلمانی، 1/ 658). در گذشته، گاه در حاشیۀ پارچۀ قلابدوزیشده، عباراتی از قبیل «مبارک باد» یا «انشاءالله به خوشی و کامرانی استعمال خواهد شد»، دیده میشد (بهشتیپور، 1/ 175-176)؛ همچنین در بسیاری مناطق، وجود شماری پارچۀ قلابدوزیشده در جهیزیۀ (ه م) عروس جزو آبرو و نشانۀ تشخص عروس محسوب میشد و ارزش معنوی خاصی داشت (بیجاری). بختیاریها صورت خورشید خانم را با قلابدوزی اغلب بر طلسمهای مدور یا چهارگوش میکشند. نقش صورت در طلسمهای مختلف مشترک است؛ دور دایرهها یا چهارگوشها با نقوش متنوعی تزیین، و اطراف کار نیز ریشهبندی میشود. این طلسم را روی دیوار خانهها، در عروسیها یا اتاق بچهها برای آرایش یا دفع چشمزخم میآویزند (علاءفیروز، 235؛ نیز نک : صبا، 132؛ سیدصدر، همانجا).
آلمانی، هانری رنه د.، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1378 ش؛ اکبری، مهپاره، سوزندوزیهای سنتی ایران، تهران، منتشرنشده؛ بانک اطلاعات صنایع دستی ایران، به کوشش گروه هنری خاکیان، تهران، 1387 ش؛ بهشتیپور، مهدی، تاریخچۀ صنعت نساجی ایران، تهران، 1343 ش؛ بیجاری، مریم، تحقیقات میدانی؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه ( ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ حاجمحمد کفاش، فریبا، قلابدوزی رشت، پایاننامۀ رشتۀ صنایع دستی، دانشگاه الزهراء، 1365 ش؛ حسنبیگی، محمدرضا، «قلابدوزی هنری به قدمت تاریخ»، سرمایه، تهران، 1386 ش، شم 529؛ همو، مروری بر صنایع دستی ایران، تهران، 1365 ش؛ راحل، سهیلا، نقوش تصویری گیلان، پایاننامۀ کارشناسی ارشد نقاشی، دانشگاه الزهراء، 1384 ش؛ زرگرانی، محترم، رودوزیهای اصفهان، پایاننامۀ کارشناسی ارشد صنایع دستی، دانشگاه الزهرا، 1366-1367 ش؛ زکی، محمدحسن، تاریخ صنایع ایران بعد از اسلام، ترجمۀ محمدعلی خلیلی، تهران، 1363 ش؛ سایکس، پرسی، تاریخ ایران، ترجمۀ محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، 1363 ش؛ سیدصدر، ابوالقاسم، دایرةالمعارف هنرهای صنایع دستی و حرف مربوط به آن، تهران، 1386 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ صبا، منتخب، نگرشی بر روند سوزندوزیهای سنتی ایران، تهران، 1370 ش؛ ضیاءپور، جلیل، پوشاک ایرانیان از چهارده قرن پیش تا آغاز دورۀ شاهنشاهی پهلوی، تهران، 1349 ش؛ طالبی، فرامرز، «قلابدوزی در گیلان»، دستها و نقشها، تهران، 1376 ش، شم 5؛ طالقانی، زهرا، رودوزیهای سنتی و مدرن اصفهان، پایاننامۀ کارشناسی ارشد صنایع دستی، دانشگاه الزهراء، 1371 ش؛ علاءفیروز، ایران، «سوزندوزی»، سیری در صنایع دستی ایران، به کوشش گ. گلاک و دیگران، ترجمۀ حمید عنایت، تهران، 1356 ش؛ فرخسرشت، مهین و دیگران، سوزندوزی: صنایع دستی، تهران، 1364 ش؛ «قلابدوزی رشت»، آفتاب (نک : مل )؛ نیز:
Aftab, www.aftabir.com/ lifestyle/ view/ 111431 (acc. 2020/ 07/ 06); Le Strange, G., The Lands of Eastern Caliphate, Cambridge, 1905.مریم بیجاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید