قایم موشک
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 3 خرداد 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/272944/قایم-موشک
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
7
قایِمْموشَک، از بازیهای کودکان زیر 10 سال که در آن، شماری کودک بعد از قرعهکشی، فردی را برای چشمگذاشتن انتخاب میکنند. کودک انتخابشده در محلی معین، گاهی با نظارت یک استاد، و گاه بدون حضور او، چشمانش را میبندد تا دیگران پنهان شوند. چشمگذارنده پس از مدتی به دنبال سایر کودکان میگردد.
در منابع گوناگون از بازی قایمموشک با نامهایی چون قایمباشَک (نجفی، 2/ 1074)، غایمبوشَک (جمالزاده، 284)، قایِمشُدَنَک ( لغتنامه ... ، ذیل واژه) و قایِمقایِمَک (امینی، 492) یاد شده است. همچنین، این بازی در مناطق مختلف ایران اسامی متفاوتی دارد؛ برای مثال در بیرجند، قایمبازی (رضایی، 550)، در لشتنشای گیلان، جَغل دوخوسِه و پاپی دیچیِنه (مرعشی، 234، 237)، در کلاردشت مازندران، جابجاب دَنک (ملکپور، 273)، در کهگیلویه و بویراحمد، خِناتَپَک (غفاری، 57) و در برزک و فین کاشان، قایمشدنی و گایمموشک (جهانی، 182؛ اخوان، 131) نامیده میشود. همچنین، در پیرسواران همدان، به آن چشقامکی (رسولی، 299)، در لارد فارس، سُرخَنسواری (قزلایاغ، 403)، در الیشتر لرستان، قایِمقایِمکی (عسکریعالم، 1/ 187) و در ایل بیرانوند لرستان، قایم (حنیف، 174) میگویند.
نحوۀ اجرای این بازی در برخی روستاها، شهرها و استانها، به این ترتیب است که ابتدا گروهی از کودکان دور هم جمع میشوند و با قرعهانداختن، فردی را از میان خود در نقش گرگ انتخاب میکنند. این شخص در جایی که «سرمحله» میگویند چشم میگذارد و میخواند: «قایم باش! قایم باش! که گربه شاخت نزنه، سر به سوراخت نزنه». در این زمان، سایر بازیکنان از فرصت استفاده میکنند و مخفی میشوند. سپس، چشمگذارنده به جستوجوی مخفیشدگان میپردازد و با دیدن نخستین فرد، بازی خاتمه مییابد و گرگ بعدی معلوم میشود و به همین منوال بازی ادامه پیدا میکند (معین، فرهنگ ... ).در مناطق گوناگون، بخشهای مختلف بازی با نام و به شیوۀ متفاوت اجرا میشود. در روستای هزاوه، در استان مرکزی، گرگ یا بازیکن چشمگذارنده به دیواری که به «اوسّا» مشهور است تکیه میدهد و سرش را خم میکند و چشمهایش را میبندد. پس از بازکردن چشمهایش، اگر بتواند کسی را قبل رسیدن به اوسا بگیرد، برنده میشود و شخص بازنده باید بهجای گرگ قبلی چشم بگذارد؛ در غیر این صورت، بار دیگر خود او گرگ میشود (ضیغمی، 145-147). در ایل بیرانوند، وقتی گرگ دنبال بازیکنان میگردد، هریک از آنها سعی میکنند خود را به «دکه» برسانند و «غور» بکشند. اگر گرگ بتواند یکی از بازیکنان را، پیش از رسیدن به دکه بگیرد، شخص اخیر گرفتهشده گرگ میشود (حنیف، همانجا؛ سرلک، 120).گاهی این بازی در گروهی بزرگتر انجام میشود. در الیشتر، افراد پس از قرعهکشی به دو گروه تقسیم میشوند. گروه بازنده چشم میگذارد و گروه برنده تا 500 متر دورتر از محل چشمگذاشتن، کنار جویبارها و مزارع و زیر خرمنها و تپهماهورها مخفی میشود. گروه چشمگذارنده پس از بازکردن چشم، مدتی دنبال مخفیشدگان میگردد. اگر در این مدت کسی را پیدا نکند، فریاد میزند: «هومه برد تو ... !»؛ یعنی شما برنده شدید. اگر بازی دونفره باشد، فرد چشمگذارنده میگوید: «تو بردِت ... !»؛ یعنی تو برنده شدی. افراد گروه رقیب با شنیدن این کلمات، خود را نشان میدهند و به این ترتیب، بازی ادامه مییابد (عسکریعالم، همانجا).در میان بختیاریها، گاهی بازیکنان گروه مخفیشده از فرصت استفاده میکنند و خود را به محل چشمگذارندهها، که در اصطلاح محلی «دَک» نام دارد، میرسانند. اگر در این فاصله، گروه جستوجوکننده آنها را بیابد، آنان بازنده میشوند و جریمهشان سواریدادن تا محل دک است (خسروی، 2/ 468- 469؛ قزلایاغ، 222).در چهارمحال بختیاری، به دو صورت این بازی اجرا میشود؛ در شیوۀ نخست، فرد چشمگذارنده به پشت میخوابد یا روی دو زانو مینشیند و چشمهایش را میبندد. بازیکنان بهنوبت، به پشت او دست میزنند و در گوشهای پنهان میشوند. کسی که چشم گذاشته است باید بکوشد آنها را پیدا کند؛ در غیر این صورت، بازنده میشود و باید دوباره چشم بگذارد. شیوۀ دوم بازی به این شکل است که گروهی در یک طرف مینشینند و با دستزدن میگویند: «کی بود، کی بود، من نبودم»؛ در همین موقع، فردی از گروه میرود و به پشت بازیکن چشمگذارنده میزند. در انتها، کسی که چشم گذاشته است، باید بگوید چه فردی به پشتش زده است. اگر درست تشخیص دهد، برنده، و در غیر این صورت بازنده است (نیکزاد، 138). در کهگیلویه و بویراحمد هم، این بازی به شیوۀ استانهای دیگر اجرا میشود. گروه رقیب در محلی به نام دک میمانند و چشم میگذارند و بعد از چند دقیقه، با صدای بلند و هماهنگ میگویند: «خناتپک جا تَه بِگِه» و دستها را از روی چشم برمیدارند و به جستوجوی افراد پنهانشده میپردازند. آنها سر هر کسی را که بیابند با کف دست میمالند یا بهاصطلاح، هُل میکنند. افراد پنهانشده باید بکوشند تا قبل از هلشدن، خود را به دک برسانند. اگر همۀ افراد قبل از هلشدن خود را به دک برسانند، برنده میشوند و بازی برای بار دوم ادامه مییابد (غفاری، 57- 58؛ مجیدی، 501؛ امیریان، 43-44).در شهرهای مختلف، بازیهایی با اسامی گوناگون رواج دارد که از جهاتی شبیه به قایمموشک است؛ برای مثال در سیرجان و بم کرمان، کودکان نوعی بازی به نام «ملابرس» دارند که در آن مخفیشدگان فریاد ملابرس سرمیدهند تا چشمگذارندهها به دنبال آنها بیایند (قزلایاغ، 541). در بیرجند هم، بازی «دقام شد نوک» همانند قایمموشک است؛ با این تفاوت که چشمگذارنده بعد از دیدن هر فرد مخفیشدهای «کَل» میزند، یعنی آهسته روی سر او دست میکشد (رضایی، 550). در سمنان، چشمگذارندۀ بازیِ «سُکسُک» تا عدد معینی، که پیشتر روی آن توافق کردهاند، میشمارد. اگر بعد از بازکردن چشم، یکی از مخفیشدگان را ببیند، نام شخص را میبرد و «سُک» میگوید. با این کار فرد پیداشده میسوزد (میبازد) و از بازی کنار میرود؛ اما اگر یکی از بازیکنان مخفیشده بتواند قبل از دیدهشدن، خود را به محل موردنظر برساند و پس از دستزدن به آن محل، «سک» بگوید، این نوبت از بازی پایان مییابد و همان فرد قبلی باید دوباره چشم بگذارد (قزلایاغ، 341-342). در گلستان، به این بازی «قره گوردین» میگویند و آن را بهصورت گروهی اجرا میکنند؛ با این تفاوت که جویندگان هنگام دیدن فردی از گروه مقابل، باید کلمۀ «پِرق» را بر زبان بیاورند و با سرعت، به سمت محلی به نام «تارپ» بدوند و دست خود را به محل موردنظر بزنند تا برنده شوند (اشتری، 139). شیوۀ بازی «دُخس ماره» در میان کودکان تنکابن به این صورت است که ابتدا، بازیکنان دایرهوار صف میبندند و سپس، یکی از بچهها انتهای چند رشته کاه برنج را، که در اصطلاح محلی «کُلِش» نامیده میشود، محکم در مشت میگیرد. نخست، خودش رشتهای از آن را با دست میکشد و بعد از او، سایر بازیکنان بهترتیب، رشتهای کلش از مشتش میکشند و آنقدر این عمل را ادامه میدهند تا همۀ رشتههای کلش از مشت بازیکن اول بیرون بیاید. آخرین فردی که رشتۀ کلش را درمیآورد بازنده است و باید در همان مکان، که در اصطلاح محلی به آن «ماره» میگویند، چشم بگذارد تا سایر بازیکنان مخفی شوند. وقتی همۀ آنها پنهان شدند، کسی که چشم گذاشته بود با صدای بلند میپرسد: «حاضر؟» یعنی چشمم را باز کنم؟ مخفیشدگان در این زمان، یکصدا میگویند: «حاضر». کسی که چشمش را بسته بود در پی بازیکنان میگردد. کسانی که مخفی شدهاند از جایشان فرار میکنند تا خودشان را به ماره برسانند. اگر فرد چشمگذارنده یکی از مخفیشدگان را لمس کند، میتواند تا محل ماره روی دوش او سوار شود. کسانی که موفق شوند به وعدهگاه یا ماره برسند، در آنجا آب دهان میریزند، یعنی که ما رسیدهایم. اگر کسی به دو یا سهمتری وعدهگاه رسید، ولی دست چشمگذارنده به او خورد، باید از همان مکان تا ماره آب دهان پرتاب کند. اگر آب دهانش به ماره رسید، برنده است؛ در غیر این صورت، باید از همانجا به فرد چشمگذارنده سواری بدهد (خلعتبری، 180). در بازی «چِش بِیَتِهکا»، کودکان آملی گرگ را با روش «ماقوتی» یا «آفتاب وضو» انتخاب میکنند (قزلایاغ، 652). آنها بعد از انتخاب گرگ، محلی را به نام «جیج» مشخص میکنند که اگر افراد به آن برسند، در امان خواهند بود. اگر گرگ فردی را که از مخفیگاهش بیرون آمده است ببیند و بگوید: «ساک، ساک»، از آن پس، فرد دیدهشده گرگ خواهد بود (همانجا). در گیلان، این بازی «سوک سوک» نامیده میشود و به این صورت است که گرگ در مکانی به نام «ماله»، که نقطۀ شروع بازی است، روبهدیوار میایستد و چشم خود را میبندد و تا عدد مشخصی میشمارد. او بعد از گشودن چشم، اسامی مخفیشدگان را حدس میزند؛ برای مثال میگوید: «حسن پشت دیواره، سوک سوک». اگر گرگ زودتر از حسن خود را به ماله برساند و 3 بار آنجا را ببوسد، حسن گرگ میشود (همو، 590).در آستارا، گرگ در محلی به نام «مره»، در کنار دیوار یا درختی چشمانش را میبندد و پس از چند دقیقه که صدای آچ (باز کن) مخفیشدگان را شنید، چشمانش را باز میکند. شرط گرفتار یا بازندهشدن هریک از مخفیشدگان این است که گرگ به لباس او دست بزند و به این ترتیب، بازی ادامه مییابد (نعمتاللٰهی، 322). در فصل تابستان، نوع دیگری از این بازی در مناطق ساحلی، میان بچههای آستارا رایج است. در این بازی، بچههایی که شنا بلدند با قرعهکشی گرگ را از میان خودشان انتخاب میکنند تا او سایر بازیکنان را زیر آب نگه دارد. این بازی شرط بردوباخت ندارد و هدفش فقط آموزش غواصی یا شنای زیر آب است و نوعی قایمموشک محسوب میشود (همو، 321). سرمامک هم نوعی بازی است که شیوۀ اجرای آن همانند قایمموشک است (برهان ... ، ذیل واژه). سرمامک مرکب از سه جزء سر، مام (مادر) و «ک» است (معین، حاشیه بر ... ، 2/ 1128). در ابتدا، کودکان فردی را در نقش مامک انتخاب میکنند. یکی از کودکان کنار او یا روی پایش چشم میگذارد و وقتی سایر کودکان گریختند و هریک در گوشهای پنهان شدند، سرش را از روی پای مامک برمیدارد و به جستوجوی مخفیشدگان میپردازد. کودکان باید بکوشند بدون اینکه دست گرگ به آنها برسد، خود را به مامک برسانند و به سر او دست بزنند. اگر گرگ در بین راه یکی از کودکان را بگیرد، باید بر دوش آن کودک سوار شود و کودک گرفتهشده او را نزد مامک ببرد. در انتها، همان کودک مرکوب باید به جای شخص نخست سر روی پای مامک بگذارد ( لغتنامه ... ، ذیل واژه).ادبیات شفاهی: گستردگی حضور این بازی در فرهنگ شهرهای مختلف به گونهای است که وقتی کسی کاری را با زیرکی و پنهانی انجام میدهد (امینی، 492) یا به طلبکاران رو نشان نمیدهد (جمالزاده، 284)، خطاب به او اصطلاح قایمموشکبازی را به کار میبرند.
اخوان، مرتضى، آداب و سنن اجتماعی فین کاشان، کاشان، 1373 ش؛ اشتری، بهروز، «بازیهای ترکمنی»، فرهنگ و انسان، تهران، 1385 ش، س 3، شم 2؛ امیریان، فریدون، بازیهای محلی استان کهگیلویه و بویراحمد، تهران، 1370 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، به کوشش غ. صدری افشار و م. کاظمزاده، تهران، 1389 ش؛ برهان قاطع؛ جمالزاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حنیف، محمد، شناخت ایل بیرانوند، خرمآباد، 1377 ش؛ خسروی، عبدالعلی، تاریخ و فرهنگ بختیاری، اصفهان، 1372 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ سرلک، رضا، آدابورسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ ضیغمی، محمدجواد، هزاوه، زادگاه امیرکبیر، تهران، 1368 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1385 ش؛ غفاری، یعقوب، بازیهای محلی استان کهگیلویه و بویراحمد، تهران، 1374 ش؛ قزلایاغ، ثریا، راهنمای بازیهای ایران، تهران، 1379 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، تاریخ و جغرافیای ممسنی، تهران، 1371 ش؛ مرعشی، احمد، «بازیهای گیلان»، گیلاننامه، به کوشش محمدتقی پوراحمد جکتاجی، رشت، 1366 ش؛ معین، محمد، حاشیه بر برهان قاطع؛ همو، فرهنگ فارسی، تهران، 1382 ش؛ ملکپور، علی، کلاردشت، تهران، 1377 ش؛ نجفی، ابوالحسن، فرهنگ فارسی عامیانه، تهران، 1378 ش؛ نعمتاللٰهی، بهروز، تاریخ جامع آستارا و حکام نمین، اردبیل، 1380 ش؛ نیکزاد امیرحسینی، کریم، شناخت سرزمین چهارمحال، اصفهان، 1357 ش.
فاطمه شعبانی اصل
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید