قاعدگی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 2 خرداد 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/272922/قاعدگی
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
7
قاعِدِگی، یا دشتان یا حیض، خونریزی منظم ماهیانه در زنان و دختران پس از بلوغ، بهسبب سقط تخمک بارورنشده.
واژۀ دَشتان در فارسی زردشتی بازمانده از زبان فارسی میانه (پهلوی ساسانی) است. این واژه بهصورت اسم، به معنی «حَیض» یا «قاعدگی» و «خون حیض»، و بهصورت صفت، به معنی «حائض» یـا «(زن) قاعده» به کار رفته اسـت (نک : مکنزی، 25؛ نیز نک : بارتلمه، 676-678؛ رایشلت، 232).این واژه از فارسی زردشتی به برخی فرهنگهای فارسی راه یافته است (برهان ... ، ذیل واژه). براساس برداشتی نادرست، به تصور اینکه قاعدگی پدیدهای پلید و اهریمنی است، در فارسی زردشتی، آن را بهصورت «دُشتان» هم نوشتهاند (نک : اوشیدری، 281).در ایران پس از اسلام، مسلمانان معادل عربی واژۀ دشتان را «حیض» دانسته، و مترادفهای آن، یعنی «طمث»، «ضِحک»، «اعصار» و «قرء» را در متون خود به کار بردهاند (صالحی، 6/ 654؛ نک : هروی، 109).در فرهنگهای باستانی گوناگون، از نزدیکشدن به زن قاعده پرهیز میکردند (نک : فراندسن، 81-106؛ دلانی، 7-17). در فرهنگ ایرانی، این پرهیز از جنبۀ جسمانی فراتر رفته، و واژهها و اصطلاحات مرتبط با آن هم در شمار تابوهای زبانی قرار گرفته است. این پنهانکاری تا جایی پیش رفته است که حتى در فرهنگهای فارسی هم از تعریف آن خودداری شده، و معنی حیض را «بینمازی زن» نوشتهاند (نک : لغتنامه ... ، ذیل حیض).جامعۀ ایرانی، بهویژه زنان، برای برکنارماندن از پرهیزهای زبانی 3 راه در پیش گرفتهاند؛ نخست، بهکارگیری کنایه و زبان رمزی؛ دوم، رهاکردن واژگان بومی و وامگیری از زبانهای دیگر؛ و سوم، واژهسازی و معادلسازی.زردشتیان به جای واژۀ دشتان فارسی میانه، واژههای «بینماز» و «بینمازی» را به کار میبردهاند (نک : بویس، 100, 101). این امر نهتنها میان زردشتیان، که میان مسلمانان ایرانی هم رایج بوده است؛ امروزه هم، در گیلکی، واژۀ «سرنماز» در معنی قاعدگی و عبارت «سرنماز بُوستن» در معنی قاعدهشدن به کار میرود (پاینده، 546- 547). در بعضی از روستـاهای اردبیـل، اصطلاح «باشیومالـی»، به معنی «سَر شُستن»، برای همین منظور به کار میرود (شهیدی). اصطلاح رایج دیگر برای قاعدگی در زبان ترکی، «آیباشی» به معنی «سر ماه (شدن)» یا همان «دورۀ ماهانه» است (زارع، 146). اصطلاحات «سرشستن» و «بینمازی» در برخی شهرهای خوزستان ازجمله ماهشهر و هندیجان، نیز رایج است.بهکارگیری واژههای «رِگل» فرانسوی و «پریود» انگلیسی، که هر دو به معنای عادت ماهیانهاند، به جای قاعدگی فقط در تهران و شهرهای بزرگ و میان طبقات تحصیلکرده رایج بوده است.
براساس احکام فقهی زردشتی، آلودگی دشتان نباید دیگر آفرینشهای نیک را آلوده کند و 4 مادر یا 4 زهگ، یعنی آتش، آب، زمین و باد، باید از آلودگیهایی چون مردار، دشتان و گند پاکیـزه بمانند (وزیدگیها ... ، 74). مطابق آنچه در وندیداد آمده است، زن دشتان باید تا زمان پاکشدن، از نزدیکی به آتش، آب، گیاه (برسم) و انسان (خرد و کلان) بپرهیزد؛ بدینترتیب، زن دشتان دورۀ ماهیانۀ خود را در قرنطینۀ بهداشتی سپری میکرده است. او بلافاصله، پس از مشاهدۀ نشانههای دشتان، میبایست برای استراحتکردن و گذراندن این دوره، بدون اینکه آفریدگان نیک را با خونریزی آلوده کند، به اتاق یا بخشی جدا از سرای (دشتانستان) میرفت و جـامۀ دشـتـان میپوشید (نک : دنبالـۀ مقالـه). مـرد هم موظف بود با حفظ فاصلۀ 3 گام، آب و خوراک روزانۀ زن را در ظرف فلزی کمبها برایش مهیا سازد ( اوستا، 2/ 836؛ داراب، 1/ 205). باور فاصلهگرفتن زن دشتان از آفریدگان نیک هنوز میان ایرانیان زنده است؛ چنانکه در برخی مناطق، این باور وجود دارد که اگر زن حیض به بعضی گلها دست بزند، آن گل پژمرده میشود (هدایت، 103).در ایران باستان، قرنطینهنکردن، مجالست، لمس و برقراری ارتباط جنسی با زن دشتان گناهی بزرگ بود و مجازات سخت دینی در پی داشت ( اوستا، 2/ 838- 839، 858- 859). در ارداویرافنامه آمده است که اگر زنی در دشتان پرهیز نکند و رفتارش مطابق قانون نباشد و به سوی آتش و آب رَود، به دوزخ میرود و کثافت و پلیدی مردمان تشتتشت، به روان او خورانده میشود (ص 42)؛ همچنین، اگر زنی آب، آتش، سپندارمذ، زمین، خرداد، امرداد، ستور و گوسفند را با دشتان آلوده کند، به آسمان، خورشید و ماه بنگرد و مرد پاک را ناپاک گرداند، در دوزخ دشتان خویش را خواهد خورد (همان، 64؛ داراب، 2/ 452)؛ نیز دربارۀ مردان آمده است که اگر مردی با زنی در دورۀ دشتان همخوابگی کند، در دوزخ، دشتان زنان در دهان او ریخته میشود و به پختن و خوردن فرزند شایستۀ خود مجبور خواهد شد ( ارداویرافنامه، 43). ممنوعیت نزدیکی زن و مرد در دورۀ قاعدگی به اندازهای بود که اگر زنی دشتان خود را از همسرش پنهان میکرد و به همبستری تن میداد، مرد حق داشت او را طلاق دهد (ویلیامز، II/ 34). هنوز هم باور ناپاکبودن نگاه زنان در دورۀ قاعدگی میان ایرانیان رایج است. بر همین اساس، در مناطق گوناگون، حضور زن حـایض بر سر دیگ مراسم سمنوپزان (ه م) ممنوع بوده، و شعری هم در اینباره سروده شده است: «ذرهای خاک نریزد در دیگ/ چشم ناپاک نیفتد بر دیگ/ / جُنُب و حایض از آن دور شود/ ور نه شیرین نشود، شور شود» (شکورزاده، 64). در شاهرود هم این باور وجود دارد که اگر زن حائض سر دیگ سمنو حاضر شود، سمنو طرف توجه حضرت زهرا (ع) قرار نمیگیرد و حرمت دیگ از میان میرود (شریعتزاده، 418).احکام طهارت مرتبط با حیض بخش ثابت کتب فقهی و رسالههای اسلامی است. این احکام ذیل مبحث «دماء ثلاثه» مطرح میشود و به خونهای سهگانۀ حیض، استحاضه و نفاس میپردازد (برای نمونه، نک : مجلسی، 70؛ نیز اذکایی، 605).
همانطور که گفته شد، زن دشتان موظف بود طول دورۀ ماهیانه را تا زمان پاکشدن، در مکانی ویژه دور از سایر اتاقها و فضاهای زندگی روزانه سپری کند. این مکان ویژه اتاقی در خانه یا خانهای در ده یا شهر بود که به زنان دشتان اختصاص داشت و «دشتانستان» نامیده میشد. بهدینان یزد به دشتانستان «گنزه پونیدون» (بویس، 100, 101) یا «پونیدان» (شهزادی، 178) میگفتند. خانۀ دشتان تا دهۀ 1320 ش، در شهر یزد وجود داشت و گاهی از آن استفاده میشد (مزداپور، 54، حاشیۀ 55). در اوایل حکومت پهلوی، کاربرد دشتانستان میان زردشتیان ایران منسوخ شد.
در پزشکی سنتی، حیض یکی از استفراغات بدن زن بوده است، و ذیل مبحث احتباس و استفراغ، که از بایستههای ششگانۀ حفظ تندرستی محسوب میشدند، طبقهبندی شده است (چغمینی، 87). در متون پهلوی، دربارۀ پیدایش نخستین دشتان چنین آمده است: «پس از برخاستن و فرازجستن اهریمن از گیجی سههزارساله و بوسیدن سر جَهی، آن پلیدی که دشتان خوانده میشود، بر جهی پدیدار گشت» (بندهش، 51). نحوۀ پیدایش این خون در متون پزشکی سنتی با افسانه آمیخته نبوده، و از این قرار است: «چون زن رسیده گشت، آن رگهای رحم وی از خون پُر گردد. اگر بار گرفت، آن خون طبیعت به کودک به کار برد و چون بار نگیرد، آن خون بماند اندر رحم. تیز گردد و گَنده شود. طبیعت وُرا دفع کند و خون حیض آن بود» (اخوینی، 100). مادۀ تولید خون حیض منبع تولید غذای جنین در دوران بارداری و شیر مادر پس از زایمان است (الیاس، 180).شایعترین عوارض قاعدگی درد کمر و شکم در آغاز دوره است. روشهای معمول درمان این درد عبارت است از: بادکشکردن شکم و زیر شکم، مالیدن روغن زنجبیل پیش از آغاز عادت ماهیانه و پرهیز از خوراکیهای رطوبتزا که طبعی سرد دارند، مانند خیار، گوجهفرنگی و ماست. عامل ایجاد این درد را پدیدآمدن برودت و رطوبت در زهدان دانستهاند و راه درمان آن را گذاشتن 3 داغ پیرامون ناف و یک یا دو داغ بر پایین کمر با داغۀ میخ ذکر کردهاند (زهراوی، 35). در مناطق گوناگون ایران، برای تسکین درد قاعدگی جوشاندۀ آویشن مینوشیدند؛ همچنین، جوشاندۀ برگ گل زرد، مشک و تَرامشک یا جوهر تباشیر، عرق بید و شکر هم به کار میبردند (طباطبایی، 685 ، 687؛ قس: ثواقب، 129)؛ نیز دربارۀ خاصیت عقیق (ه م) آوردهاند که: «خون حیض زنان ببندد» (ابوالقاسم، 132-133).
در باور مردم، اگر جامهای را که یکبار حیض دیده باشد، به پای فرد مبتلا به نقرس ببندند، درد بیماری از بین میرود؛ همچنین، اگر آن را در کشتی نهند، باد شروع به وزیدن میکند و اگر در اطراف خرمن بگذارند یا آویزان کنند، مورچه از خرمن دور میشود (جمالی، 18). دربارۀ چشمهای در نزدیکی دامغان آمده است که اگر مردم آن منطقه هنگام خرمن به باد نیاز داشتند، کهنۀ بینمازی زنان را در چشمه میانداختند و باور داشتند که این کار سبب ایجاد باد میشود (حاسب، 139).درگذشته، ساکنان برخی مناطق 40 روز پس از بهدنیاآمدن نوزاد، 40 یا 41 تیغ به او میزدند تا خون حیضی که در شکم مادر خورده است و در آینده، سبب بیماریهای گوناگون میشود، بیرون آید (کتیرایی، 67). به باور خراسانیها، کودکی که در شکم مادر خون حیض خورده باشد، باید روزی آن را بهصورت آبله از تن بیرون بریزد (شکورزاده، 232). این باور وجود دارد که اگر نطفهای در ایام حیض بسته شود، ولدش دشمن اهل بیت رسول خدا (ص) خواهد شد. براساس این باور، کسانی که با حسین بن علی (ع) جنگیدند، حـرامزاده، ولـد حـیض و ولـد شـبهه بودنـد (نک : شـهری، 4/ 20؛ کتیرایی، 218- 219).خراسانیها همچنین باور داشتند که دختر هنگام خوندیدن و حیض قد میکشد (شکورزاده، 206). تهرانیها باور داشتهاند که اگر زن پس از پاکشدن از حیض، 7 عدد گیاه عروسک پشتپرده (کاکِنَج) بخورد، آبستن نخواهد شد (شهری، 4/ 252). در آداب مردهشویی هم، اگر متوفا مرد بود، او را یک غسل، ولی اگر زن بود، 3 غسل (جنابت، حیض و استحاضه) میدادند (همو، 3/ 260-261). یکی از ناسزاها و دشنامهای رایج در اینباره، «نطفۀ حیض» یا «ولد حیض» است (مؤیدمحسنی، 499؛ کتیرایی، 219).
اگر زنی خواب ببیند که حائض است و سرش را میشوید، غم و ناراحتی از او دور میشود (خوابگزاری، 155). دیدن حیض در خواب برای زنان نشانۀ زیادشدن مال است. اگر مردی بیند که حائض شده است، به فساد و حرام گرایش مییابد و به اندازۀ آن خون، مال حرام نصیبش میشود؛ همچنین، اگر مردی ببیند که زنش حائض شده است، کارهای دنیا بر او بسته میشود و اگر ببیند زنش از غسل پاک شده است، کار دین و دنیا بر او گشاده شود. اگر مردی خواب ببیند که با زن حائض جماع میکند، کارهای دنیا بر او آسان شود، البته برخی هم گفتهاند که کارش دشوار میشود (حبیش، 174).
ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1371 ش؛ اذکایی، پرویز، «حیض و نفاس»، دایرةالمعارف تشیع، تهران، 1380 ش، ج 6؛ ارداویرافنامه یا بهشت و دوزخ در آیین مزدیسنی، ترجمۀ رحیم عفیفی، مشهد، 1342 ش؛ الیاس شیرازی، منصور، تشریح الابدان، به کوشش یوسف بیگ باباپور، قم، 1381 ش؛ اوشیدری، جهانگیر، دانشنامۀ مزدیسنا، تهران، 1371 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370 ش؛ برهان قاطع؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، 1375 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ چغمینی، محمود، قانونچه، ترجمۀ اسماعیل ناظم، تهران، 1391 ش؛ حاسب طبری، محمد، تحفة الغرایب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ خوابگزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ داراب هرمزدیار، روایات، به کوشش رستم اونوالا، بمبئی، 1922 م؛ زارع شاهمرسی، پرویز، فرهنگ فارسی ـ ترکی، تبریز، 1387 ش؛ زهراوی، خلف، جراحی و ابزارهای آن، به کوشش احمد آرام و مهدی محقق، تهران، 1384 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1381-1383 ش؛ شهزادی، رستم، واژهنامۀ پازند، تهران، 1386 ش؛ شهیدی، علی، تحقیقات میدانی؛ صالحی کرمانی، «حیض»، دایرةالمعارف تشیع، تهران، 1380 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1380 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، بیتا؛ مزداپور، کتایون، مقدمه بر شایست ناشایست، آوانویسی و ترجمۀ همو، تهران، 1369 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ وزیدگیهای زادسپرم، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، 1385 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ هروی، محمد، بحر الجواهر، چ سنگی، تهران، 1288 ق؛ نیز:
Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Strasbourg, 1904; Boyce, M., A Persian Stronghold of Zoroastrianism, Oxford, 1977; Delaney, J. et al., The Curse: A Cultural History of Menstruation, Champaign, 1988; Frandsen, P. J., «The Menstrual Taboo in Ancient Egypt», Journal of Near Eastern Studies, Chicago, 2007, vol. LXVI, no. 2; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London etc., 1971; Reichelt, Hans, Avesta Reader: Texts, Notes, Glossary and Index, Strassburg, 1911; The Pahlavi Rivāyat, Accompanying the Dādestānī Dēnīg, ed. A. V. Williams, Copenhagen, 1990.علی شهیدی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید