صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / قاپ بازی /

فهرست مطالب

قاپ بازی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 2 خرداد 1403 تاریخچه مقاله

قاپْ‌بازی‌، یا قاب‌بازی، از کهن‌ترین بازیهای برد‌و‌باختی در ایران، که بیشتر نوعی قمار، و ابزار آن استخوان شتالنگ (استخوان میان ساق و مچ پای گوسفند و گاو) است.

تاریخچه

نام دیگر استخوان شتالنگ (اشتانگ) قاپ است. قاپ واژه‌ای ترکی، به معنای قطعه‌استخوان مکعبیِ میان بند و ساق پای گوسفند است (نفیسی، ذیل قاب؛ برهان ... ، ذیل اشتانگ). در گذشته، استخوان قاپ هم ابزار بازی بود و هم برای گرفتن‌ فال و انجام‌دادن سحر و جادو به کار می‌رفت (جهانشاه، «د»؛ عمادی، 197- 198)؛ چنان‌که در دیلمان، گورهایی از عصر مفرغ پیدا شده است که در برخی از آنها، کنار مردگان کاسه‌ای سفالی پر از قاپ وجود دارد (همانجا).
قاپ‌بازیِ برد‌وباختی به دلقک دربار سلطان محمود غزنـوی (سل‍ ۹۹۸-۱۰۰۲ ق/ 1590-1593 م) نـسـبـت داده شـده اسـت (نک‍‍ : گلچین، 37).

نامهای دیگر

برخی منابع معادل فارسی واژۀ شتالنگ یا قاپ را بُجُل، بُجول، بُژول و پُژول دانسته‌اند ( لغت‌نامه ... ، ذیل قاب، بجول، اشتانگ؛ برهان، همانجا). قاپ در گویش دیلمی، غاو، تال (طال) و آشغ نامیده می‌شود (عمادی، 198). مردم ترکمان قاپ‌بازی را بازی آشیق (معطوفی، 3/ 1922) و مردم کوهپایۀ ساوه قاپ را آشّوق می‌نامند (سالاری، 286).

شیوۀ بازی

قاپ‌بازی تقریباً در همۀ شهرهای ایران، با اندکی تفاوت در شیوۀ اجرا، رواج دارد (جهانشاه، 151-161؛ جناب، 318). بازی با قاپ انواع گوناگونی دارد و حدود 50 نوع بازی می‌توان با آن انجام داد. در شهرها و روستاهای ایران، به هر بازی‌ای که با قاپ انجام شود قاپ‌بازی می‌گویند؛ مانند شاه ‌و وزیر، خر و اسب، قاپ سرپا، سه‌قاپ، چهار‌قاپ، پنج‌قاپ، بیزار، شُک‌بردار. معروف‌ترین نوع قاپ‌بازی قاپ سرپا و سه‌قاپ است (همانجا؛ سالاری، 285؛ جهانشاه، 15-16).
در بیشتر بازیهایی که با قاپ انجام می‌شود، اساس بازی بر شکل قرارگرفتن قاپ روی زمین استوار است. هر‌یک از 4 وجه قاپ نام خاصی دارد؛ این نامها عبارت‌اند از: بوک، جیک، اسب و خر (همو، 2-3). بوک سطح پهن و برآمدۀ قاپ است که یک سر آن فرورفتگی، و سر دیگرش قوز دارد. جیک سطح پهن دیگر قاپ و طرف مقابل بوک است که فرورفتگی‌ای در میان دارد. اسب سطح باریک قاپ است و در سرتاسر طول آن، گودی کمی دیده می‌‌شود. شکل قاپ از سمت اسب شبیه بته‌جقه است. خر سطح باریک دیگر، و مقابل اسب و تقریباً مسطح و به شکل مستطیلی بی‌گوشه است (همانجا، برای آگاهی بیشتر دربارۀ حالات قـاپ هنگام بازی، نک‍‍ : ص 16- 18). هر‌یک از سطوح قاپ در شهرها و مناطق مختلف ایران با نام دیگری هم خوانده می‌شوند؛ مثلاً در ساوه به سطح اسب قاپ آلچی و به سطح خر توچان می‌گویند (سالاری، همانجا).
یکی از انـواع قاپ‌بازی، قاپ سرپا ست که به‌صورت ایستاده انجام می‌شود. این بازی دو نفره است. هر‌یک از بازیکنان یک قاپ دارند و برای تشخیص قاپها از یکدیگر آن را رنگ می‌کنند (جهانشاه، 19).

 

شیوۀ بازی قاپ سرپا به این صورت است که ابتدا، حالتی از نشستن قاپ را که نشانۀ برنده‌شدن است، انتخاب می‌کنند؛ مثلاً قرار می‌گذارند که اسب هر 3 حالت خر، جیک و بوک را ببرد. بازیکنان قاپ خود را با هم به هوا پرتاب می‌کنند که در اصطلاح، به این کار «بلندشدن» می‌گویند. کسی که قاپش با حالت برنده روی زمین قرار گیرد، هر دو قاپ را از زمین برمی‌دارد و به هوا می‌اندازد تا قاپها با شکل جدیدی بر زمین بنشینند. در این مرحله، شخص برنده بـا قاپش، از همان فاصله‌ا‌ی کـه قاپها با هم دارنـد، قاپ حریف را می‌زند. اگر او موفق نشد، حریف قاپش را نشانه می‌گیرد و به همین صورت بازی ادامه می‌یابد. در ‌اصلاح، آنها «دنبال قاپ یکدیگر می‌روند» تا سرانجام، یکی موفق شود قاپ حریف را بزند یا از تعقیب قاپ او منصرف شود (همو، 21-22).
مقدار پولی که در بازیهای بردوباختی و قمار بر سر آن شرط می‌بندند، «داو» نامیده می‌شود. واحد داو در قاپ سرپا «تیل» است. براساس شمار تیلها، قاپ‌بازی به دو صورت اجرا می‌شود: نخست زمانی است که بازیکنان به اندازۀ کافی پول دارند و مبلغ هر تیل را مشخص می‌کنند؛ اما شمار تیلها را تعیین نمی‌کنند. در این نوع، فرد بازنده موظف است کل مبلغ باخته‌شده را بپردازد؛ حتى اگر مبلغ باخت او بسیار بالا باشد. صورت دوم بازی زمانی است که پول بازیکنان کم است. در این شیوه، شمار تیلها محدود می‌شود و بازنده موظف است فقط مبلغ مقررشده را بپردازد؛ حتى اگر قاپها زیادتر از حد قرارداد باشند (همو، 20-21).
در گذشته، نوع دیگری از قاپ سرپا متداول بود که به آن «قاپ سرپای پئی» می‌گفتند. در این بازی، واحد برد‌و‌باخت «پی» نام داشت و طریقۀ ‌زدن قاپ اندکی متفاوت بود. امروزه، این نوع بازیِ قاپ سرپا رایج نیست و جای خود را به قاپ سرپای تیلی داده است (برای آگاهی بیشتر، نک‍‍ : همو، 32-40). قاپ سرپا در شهرهای مختلف به شکلهای گوناگون اجرا می‌شود. در کوهپایۀ ساوه، نوعی از بازی قاپ سرپا رایج است که «جوته» نامیده می‌شود. در این بازی، قاپی خاص به نام «مالکه» یا «اَرغه» وجود دارد. مالکه قاپ پای گاو یا گوساله و اَرغه قاپ پای گوسفند است. این دو قاپ کمی بزرگ‌تر از قاپهای معمولی‌اند. شیوۀ بازی جوته به این صورت است که بازیکنان پس از رسم دایره‌ای نسبتاً بزرگ روی زمین، در فاصله‌ای در حدود دو‌متری دایره، خطی صاف و کوچک به نام «باش» یا «مرته» می‌کشند که در اصل، خط شروع بازی است. بازیکنان قاپ خود را به‌صورت عمودی میان دایره قرار می‌دهند و به‌ترتیب، پشت مرته قـرار می‌گیرند. آنها می‌کوشند با مالکه یا ارغه‌ای که در دست دارند، به قاپهای داخل دایره ضربه بزنند و آنها را جا‌به‌جا کنند. اگر ارغه به قاپها نخورد، بازیکنان آن‌قدر این کار را تکرار می‌کنند تا نظم قاپهای درون دایره به هم بریزد. در این مرحله، بازی از پشت خط مرته به کنار دایره کشیده می‌شود و بازیکنان سعی می‌کنند ارغه را از کنار دایره چنان به قاپها بزنند که قاپها از دایره خارج شوند. برندۀ بازی کسی است که بیشترین قاپ را از دایره خارج کند (سالاری، 287-290).
میان ترکمانان، قاپ‌بازی به شیوه‌ای دیگر اجرا می‌شود؛ به این صورت که پس از رسم دایره روی زمین، آن را با خطی نصف می‌کنند و قاپ را، که در زبان محلی به آن آشیق می‌گویند، روی خط قرار می‌دهند؛ سپس، می‌کوشند با قاپ دیگری، که در زبان محلی ساّقا نامیده می‌شود، روی آشیق بکوبند و آن را از دایره بیرون بیندازند (معطوفی، 3/ 1923).
در آمل، اجرای بازی قاپ‌ سرپا بدون کشیدن دایره است؛ به ‌این ‌صورت که بازیکنان یک یا چند جفت قاپ را کنار هم روی زمین می‌گذارند و با قاپ بزرگ‌تری که در دست دارند از ردیف قاپها فاصله می‌گیرند و می‌کوشند قاپهای کاشته‌شده را بزنند. این بازی در زبان محلی «قاپ‌کا» نامیده می‌شود (مهجوریان، 69-70، 121).
در همۀ این بازیها، اگر بازیکنان کودک و نوجوان باشند، خود قاپها داو بازی محسوب می‌شود و هر کسی که بازی را ببرد، قاپ حریف را به‌عنوان جایزه تصاحب می‌کند (معطوفی، همانجا؛ مهجوریان، 70).
مهم‌ترین نوع قاپ‌بازی، که بیشتر شکل قمار دارد، سه‌قاپ است. شمار بازیکنان در سه‌قاپ متغییر و بین 2 تا 10 تن است. شمار قاپها 3 عدد است که در اصطلاح، به آنها یک‌دست قاپ گفته می‌شود (جهـانشاه، 46، بـرای آگاهـی دربارۀ ابـزار و محیط بـازی، نک‍ : ص 41-46).
در بازی سه‌قاپ فرد اول، که به‌صورت توافقی انتخاب می‌شود، از بازیکن سمت راست خود می‌خواهد که مبلغی را تعیین کند یا به‌‌اصطلاح «بخواند» تا سر آن شرط‌بندی و بازی کنند؛ و پس از آن، قاپها را می‌ریزد و براساس حالتی که قاپها به خود می‌گیرند، فرد برنده یا بازنده مشخص می‌شود. گاهی حالتی به وجود می‌آید که قاپ‌بازان به آن «بهار» می‌گویند؛ یعنی فرد نه باخته، و نه بُرده است و باید آن‌قدر قاپ بریزد تا مشخص شود که برنده یا بازنده است (همو، 41 بب‍‌ ).
شکلی که قاپها به خود می‌گیرند به 3 دستۀ نقش، بز و بهار تقسیم می‌شود؛ نقش حالتهایی‌ است که موجب برد بازیکن می‌شود، مانند یک خر و دو بوک، یک اسب و دو جیک، و 3 خر (همو، 64-65؛ صفی‌نژاد، 377؛ صداقت‌کیش، 79). بز حالتی است که سبب باخت بازیکن می‌شود، مانند یک اسب و دو بوک، یک خر و دو جیک، و دو اسب و یک خر (همو، 66-67؛ صفی‌نژاد، صداقت‌کیش، همانجاها). درنهایت، نقش بهار است که نه باخت بازیکن را به همراه می‌آورد و نه برد او را، مانند 3 اسب، 3 خر، یک اسب، و یک جیک و یک بوک (جهانشاه، 62-63).
گاهی قاپ‌بازان باتجربه به فکر سودجویی می‌افتند و براساس مطالعه و تجربۀ خود، «صاف‌ریزی» می‌کنند؛ یعنی قاپها را صاف و حساب‌شده می‌ریزند تا آن‌گونه که می‌خواهند به زمین بنشیند. آنها با این کار بردشان را تضمین، و از باختشان جلوگیری می‌کنند (همو، 58- 59، بـرای آگاهی بیشتر دربارۀ انواع صاف‌ریزی، نک‍ : ص 61-62).
قاپهایی که با آن سه‌قاپ بازی می‌شود به فردی تعلق دارد که ضامن اجراشدن قوانین بازی است. در اصلاح، به آن فرد «تلکه‌گیر» یا «کاسه‌کوزه‌ای» می‌گویند (صفی‌نژاد، 376-377). معمولاً، تلکه‌گیران برای صاحبان قمارخانه کار می‌کنند و در جریان بازی، به نفع خود یا صاحب قمارخانه عمل می‌کنند. شخص تلکه‌گیر در بازی نقش بسیار مهمی دارد؛ زیرا بازیکنان جرئت نمی‌کنند در حضور تلکه‌گیر ماهر و زیرک، تقلب یا به‌‌اصطلاح «مفت‌بری» کنند؛ مگر اینکه تلکه‌گیر هم در سود آن تقلب شریک باشد (جهانشاه، 45).
وظیفۀ دیگر تلکه‌گیر این است که اگر فرد بازنده از پرداخت مبلغی که باخته است، خودداری کند، مبلغ باخته‌شده را به هر طریقی از او بگیرد و به برنده تحویل دهد. او در قبال انجام‌دادن این وظیفه صدی، 5 یا صدی، 10 از فرد برنده می‌گیرد و در جعبه‌ای که به قمارخانه تعلق دارد، می‌ریزد (همو، 44-45).
قاپ‌بازی را بیشتر در ایام نوروز (ﻫ م)، به‌ویژه سیزده‌به‌در (ه‍‍‍ م)، بازی می‌کردند؛ زیرا در این ایام، خویشان و دوستان کنار یکدیگر جمع می‌شدند و به شادی و بازی می‌پرداختند (بلوکباشی، 117- 118). در تهران، این بازی مخصوص داش‌مشدیها بود (مستوفی، 1/ 304) و یکی از سرگرمیهای شبهای رمضان (ه‍ م) به شمار می‌رفت (شهری، 3/ 362). مردم گیل و دیلم هم بعد از مراسم شب شش (ه‍ م)، با بازیهایی همچون قاپ‌بازی و گودره‌بازی شب را به صبح می‌رساندند (پاینده، 28- 29).

ادب شفاهی

اصطلاحات قاپ‌بازی در فرهنگ و ادب شفاهی راه یافتـه است؛ به‌گونـه‌ای کـه در بسیـاری از امثـال‌وحکـم و داستانها می‌توان بازتاب آن را دید؛ مانند فلانی خودش قاپ قمارخانه است که زیرکی و رندی فرد را بیان می‌کند (جمال‌زاده، 294؛ ذوالفقاری، 2/ 1568)، جرینگ‌جرینگ قاپ و گریۀ بچه که کنایه از حرص‌دادن دیگران است (مودودی، 196) و شپش در جیب چهارقاب بازی‌کردن که کنایه از نداری و اوضاع بد مالی است (شاملو، 1/ 461، برای نمونه‌های بیشتـر، نک‍ ‍: 1/ 331). در مثل سه‌پلشت آید و زن زاید و مهمان ز در آید، که به معنای پشت سرهم بد آوردن است، سه‌پلشت یا سه‌پلشک یکی از حالات باخت است که در آن فرد، باید 3 برابر مبلغی را که شرط کرده است، بپردازد (گلچین، 42؛ جهانشاه، 68). در قاپ‌بازی، به کل دارایی یک بازیکن مایه گفته می‌شود و بر همین اساس، اصطلاح مایه‌داربودن کنایه از وضع مالی بسیار خوب است (همو، 69).
در برخی اشعار شفاهی هم اصطلاحات و کنایات مربوط به قاپ‌بازی وجود دارد (برای نمونه، نک‍‌ : شکورزاده، 229).
قاپ‌بازی در داستانها و افسانه‌ها هم بازتاب یافتـه است؛ برای نمونـه، در روایتـی از تیـپ 857 آرنـه ـ تامپسون، کچل تنبل بـا قاپ‌بازی همۀ اندوختۀ مادر را یک‌شبه به باد می‌دهد؛ اما درنهایت، با بردی ناگهانی به مال و ثروت می‌رسد (مارتسلف، 163؛ انجوی، 1/ 125-133).

مآخذ

انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثـل، تهـران، 1352 ش؛ برهان قـاطع؛ بلوکباشی، علی، فرهنگ عامه، تهران، 1357 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ جمال‌زاده، محمد‌علی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ جناب اصفهانی، علی، فرهنگ مردم اصفهان، ترجمۀ بخشی از سیاحت‌نامۀ ژان شاردن، به کوشش رضوان پورعصار، اصفهان، 1385 ش؛ جهانشاه، حسین، قاپ‌بازی در ایران، تهران، 1350 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف ب، تهران، 1377 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، ترانه‌های روستایی خراسان، تهران، 1369 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صداقت‌کیش، جمشید، بازیهای محلی آبـاده، بی‌جا، 1360 ش؛ صفی‌نـژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ گلچین معانی، احمد، «بازیهای بردوباختی قرن سیزدهم»، هنر و مردم، تهران، 1355 ش، س 14، شم‍ 164؛ عمادی، عبدالرحمان، آسمانکت (چند رسم مردمی)، تهران، 1388 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مارتسلف، اولریش، طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، به کوشش کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1341 ش؛ معطوفی، اسدالله، تـاریخ، فرهنگ و هنر ترکمـان، تهران، 1383 ش؛ مودودی، محمدناصر و زهرا تیموری، گزیده‌ای از ادبیات شفاهی تایباد، مشهد، 1384 ش؛ مهجوریان نماری، علی‌اکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، 1374 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش.

مهسا اکبری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: