صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فیروزه /

فهرست مطالب

فیروزه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 1 خرداد 1403 تاریخچه مقاله

فیروزه، یا پیروزه، سنگی زینتی به رنگ سبز یا آبی با کاربردهای خاص در فرهنگ مردم.

سبب نام‌گذاری

بنابر باوری مردمی که حمل این سنگ سبب پیروزی می‌شود‌، آن را پیروزه نامیده‌اند که با گذشت زمان، معرب شده است و فیروزه خوانده می‌شود (منوچهردانایی، 300). اعراب آن را فیروزج، حجرالغلبه، حجرالجاه و حجرالعین می‌نامند (بیرونی، 276). سنگ فیروزه را مانع چشم‌زخم می‌دانند و به همین سبب، به آن حجرالعین می‌گویند ( نوروزنامه، 28؛ زاوش، 1-2/ 159)؛ و ازآنجاکه این سنگ را سبب غلبه بر دشمن می‌دانسته‌اند، به آن حجر‌الغلبه می‌گویند (بینش، 36). مؤلفان برخی کتابهای جواهرشناسی کشف فیروزه را به حضرت اسحاق نسبت داده‌اند و شاید به همین سبب است که به فیروزۀ به‌دست‌آمده از معدن نیشابور، فیروزۀ ابواسحاقی (بوسحاقی) می‌گویند (زاوش، 1-2/ 155؛ عقیلی، 665؛ معین). 

تاریخچه

احتمالاً، قدیم‌ترین نمونۀ فیروزه مهره‌های ریز به‌دست‌‌آمده از تپۀ علی‌کُش، واقع در حاشیۀ شمالی خوزستان، است. این محل تقریباً، از هزارۀ 8 تا اوایل هزارۀ 6 ق‌م (7950- 5270 ق‌م)، محل سکونت انسانها بوده است (گاراژیان، 38). نمونه‌های به‌دست‌آمده از کاوشهای باستان‌شناختی نشان می‌دهد که فیروزه در هزارۀ 2 ق‌م، سنگی زینتی بوده است (زاوش، همانجا). نمونۀ دیگر کاربرد فیروزه کتیبۀ بنیاد کاخ داریوش در شوش است (گاراژیان، همانجا). در دورۀ ساسانیان، افزون‌بر انگشتر و گوشواره، از فیروزه در تهیۀ ظروف دربار سلاطین هم استفاده می‌شده است (زاوش، 1-2/ 155-156). گویا در دورۀ اسلامی، به‌سبب منع دین اسلام از تجمل‌گرایی، ساختن ظروف از سنگهای قیمتی کاهش یافت؛ اما همچنان نگین انگشتر و گوشواره از این سنگ ساخته می‌شد (گاراژیان، همانجا). 

انواع فیروزه

فیروزه گونه‌های فراوانی دارد، ازجمله: 1. فیروزۀ انگشتری یـا عجمی که از گونه‌های ناب و خوش‌رنگ آن است؛ این فیروزه رگه‌های کمـی دارد (منوچهردانایی، همانجا) و برای نگین انگشتری به کار می‌رود و آن را دانه‌دانه خریدوفروش می‌کنند. رنگ مرغوب آن آبی آسمانی است و وجود لکه یا مایل‌بودن رنگ فیروزه به سبزی از قیمت آن می‌کاهد. فیروزۀ خوب باید خالی از برص (نقطۀ سفید) و بهق (نقطۀ سیاه) باشد. 2. فیروزۀ نیلی که آن را فیروزۀ تلخ گویند و از سایر فیروزه‌ها کم‌بهاتر است (دائرةالمعارف ... ). 3. فیروزۀ عربی که آن را فیروزۀ تخت نیز می‌گویند (نیکوکار، 91) و رگه‌های شجری بسیاری دارد؛ به مرغوبیت گونۀ عجمی نیست و بدرنگ است (منوچهردانایی، همانجا). 4. فیروزۀ بارخانه‌ای (دانه‌های کوچک) که در مرصع‌کاری روی یراقها به کار می‌رود، مانند: قلیان، یراق اسب و اسلحه (همانجا). 5. فیروزۀ توفال که از جنس عربی است و سنگ آن از میان رفته، و فقط لایه‌ای از فیروزه با رنگ آبی سیر باقی مانده است که پس از تراش، فیروزۀ باب کربلا نامیده می‌شود. 6. فیروزۀ چغاله که درشت و شبیه فیروزۀ عجمی، اما به رنگ آبی کم‌رنگ، و جنس آن سست است؛ به‌طوری‌که نمی‌توان آن را به‌خوبی جلا داد و پرداخت کرد. 7. فیروزۀ شکوفه ریزتر از چغاله و فیروزۀ کمی دارد. این سنگ فیروزه را به‌صورت شکوفه یا اشک می‌تراشند. 8. فیروزۀ چال یا نرم که کمی بزرگ‌تر از عدس است و در سنگهای معدن دیده می‌شود. آن را به‌صورت عدس می‌تراشند. از این نوع فیروزه در تهران انگشتریِ دوطبقه می‌سازند که به انگشتری شکوفه معروف است (نیکوکار، همانجا). 

خواص درمانی

در گذشته، نگاه‌کردن به فیروزه را سبب روشنایی چشم می‌دانستند (بحر ... ، 291؛ آلمانی، 250؛ نصیرالدین، 150) و به همین منظور، از آن برای درمان بیماریهای چشمی استفاده می‌کردند (ابوالقاسم، 73)؛ در این باره آورده‌اند که آلب‌ارسلان سلجوقی در فتح فارس قدحی از فیروزه، منقش به نام جمشید، به دست آورد. او هر بامداد به آن می‌نگریست تا روشنی چشمش افزایش یابد (نک‍ ‌: آنندراج). 
آویختن فیروزه سبب تقویت قلب هم می‌شود (عقیلی، 666) و شاید به همین سبب است که در تهیۀ داروهای مقوی قلب، که در طب قدیم مفرح یا مفرحة نامیده می‌شد، از آن استفاده می‌کردند و برای تصفیۀ اخلاط بدن به کار می‌گرفتند (بینش، 36). فیروزه را بـرای درمان نیش عقرب هم به کار می‌بردند (آلمانی، همانجا) و همراه‌داشتـن آن را سبب آرامش اعصاب می‌دانستند (نیکـوکار، همانجا). 

باورها

در فرهنگ مردم، باورهای گوناگونی دربارۀ فیروزه رایج است، ازجمله اینکه فیروزه از بروز حادثه، به‌ویژه سقوط از بلندی، جلوگیری می‌کند. بنابر این باور، فیروزه برای سوارکاران به‌منزلۀ نوعی طلسم بود و مانع از سقوط آنها می‌شد. این باور به اروپا هم راه یافت؛ براساس آن، اگر صاحب فیروزه از اسب بر زمین بیفتد، استخوانهایش نمی‌شکند (صالحی، 86). از نظر گذشتگان، این سنگ به عطارد منسوب است؛ سیاره‌ای که به آن دبیر فلک می‌گفتند، آن را سعـد می‌دانستند و علم و عقل را از متعلقـات آن به شمار می‌آوردند (بینش، همانجا). در بحر الفوائد آمده است: «هرکه از خواب برخیزد و نخست چشم را بر فیروزه افکند، آن روز جز طرب و راحت و نشاط نبیند و در آن روز غمناک نشود و حکما او را فرح گویند»؛ همچنین، اگر کسی فیروزه داشته باشد، خوابهای ترسناک نمی‌بیند (ص 291). پادشاهان هنگام تحویل سال، به سنگی قیمتی، مانند فیروزه می‌نگریستند و برای فال نیک، آن را در قدح شربت می‌انداختند (نصیرالدین، 79). فیروزه همچنین، مانع از غرق‌شدن فرد، برخورد صاعقه و نزدیک‌شدن مار و عقرب به انسان می‌شود (عقیلی، همانجا). 
در باور مردم لرستان، انعکاس رنگ کوه فیروزه ‌سبب آبی‌گونی آسمان است (اسدیان، 121). هرکسی بامداد به فیروزه بنگرد، دل‌شاد می‌شود و اگر کسی پس از نخستین نظر به ماه نو به فیروزه بنگرد، مبارک است. زنان نازا برای بچه‌دارشدن، روی فیروزه دعا می‌نویسند و انگشتر آن را به دست می‌کنند. دستی که فیروزه به همراه داشته باشد، تهی نمی‌شود و درنهایت، اینکه فیروزه عزت می‌آورد و به دست کردن انگشتر آن سبب گشایش کارها می‌شود (نیکوکار، 91؛ هدایت، 111). مردم کرمان بر این باورند که استفاده از انگشتر فیروزه در روزهای دوشنبه و چهارشنبه و اول هر ماه، سبب تداوم خوشبختی و دفع چشم‌زخم و جادو می‌شود (مرادی، 269).
کارگران معادن فیروزۀ خراسان، فیروزه‌تراشها و جواهرفروشها فیروزه را سنگی مقدس می‌دانند. آنها معتقدند امام رضا (ع) در سفر به خراسان نظر برکت به معدن افکنده، ‌و ازاین‌رو، معدن فیروزۀ خراسان پایان‌ناپذیر است. بنابر این باور، اگر در مجاورت فیروزه ناپاکی کنند، رنگ آن برمی‌گردد. اگر نظر ناپاک به فیروزه بیفتد، رنگ آن سیاه و سفید می‌شود. اگر کارگری به‌ناچار، صبح ناپاک مانده باشد، وارد معدن نمی‌شود و آن روز بیکار و بی‌مزد می‌ماند. اگر نمازگزار انگشتری فیروزه به انگشت داشته باشد، یک رکعت نمـاز او در پیشگاه خداونـد، معـادل 70 رکعت پذیرفتـه می‌شود (نیکوکار، 75).

مرغ کَمَرگُلی قاصد فیروزه است و هرگاه این مرغ کوچک و سبز جلو مدخل معدن بنشیند و بخواند، به‌زودی در معدن، فیروزۀ بسیاری آشکار می‌شود. می‌گویند اگر معدنْ فیروزۀ خوب ندهد، روی کوه فیروزه پردۀ غیب کشیده شده است و هرگاه پرده کنار رود، فیروزه آشکار می‌شود (همانجا). 
یکی از غارهـای مشهور معدن فیروزه غار چراغ‌کُش است که باورهایی دربارۀ آن رواج دارد. فضای مرطوب و نم‌دار این غار سبب خاموشی چراغهای روغن‌سوز قدیم می‌شد و کارگران غار بر این باور بودند که جنها چراغها را فوت می‌کنند؛ ازاین‌رو، این غار به چراغ‌کش معروف شده است. غار خروج نمونۀ دیگری از معدن فیروزه بود؛ ازآنجاکه این غار عمیق بود، صدا را منعکس می‌کرد و همیـن امـر سبب رواج بـاوری میـان کارگرها شد که براساس آن، جنها عروسی خود را در این غار برگزار می‌کنند و صدای درون غار هم آوای پای‌کوبی و نوازندگی آنها ست (همو، 71). 
تعبیر خواب: دیدن فیروزه در خواب تعبیری نیکو دارد؛ پادشاهان به ولایت و مُلک، و مردم به کرامت بزرگان می‌رسند و پیشرفت کاری برایشان حاصل می‌شود (نوروزنامه، 28). 

سفرنامه‌ها

سفرنامه‌نویسان بسیاری به فیروزه و باورهای مربوط به آن اشاره کرده‌اند. آلمانی (1317-1325 ق/ 1899-1907 م) آورده است که ایرانیان روی فیروزه‌های نامرغوب نقوشی حک می‌کنند و در جاهای حک‌شده خا ک طلا می‌ریزند؛ سپس، آن را صیقل می‌دهند و به نام طلسم می‌فروشند (ص 681). پولاک (1267- 1277 ق/ 1851-1860 م) دربارۀ باورهای مردم می‌نویسد که ایرانیان انگشتـر فیروزه را طلسمی می‌دانند که خوشبختـی می‌آورد؛ زیرا معنی کلمۀ فیروزه اشاره‌ای به بخت و اقبال دارد. هنگامی که ستارۀ اقبال ایرانیان درخشان نباشد یا خلقشان تنگ باشد، انگشتر را به‌صورت مورب روبه‌روی چشم نگه می‌دارند. از نظر آنها، رنگ فیروزه انعکاسی از آبی آسمان، و یادآور روزهای خوشی و شادی است (ص 114). او در ادامه می‌گوید که ایرانیان انگشتـر فیروزۀ خود را گرامـی می‌دارند و به‌سختی، به فروش یـا اهدای آن تـن می‌دهند؛ ازاین‌رو، وقتی نگین فیـروزه‌ای نظر آنـان را جلب کند، گاهی قیمت نامعمول 150 تومان را برای خرید آن می‌پردازند و این قیمتـی است کـه در اروپا هرگز بـرای چنین سنگی پـرداخت نمی‌شود (همانجا). 

کاربرد

فیروزه از ابزارهای زینتی در سراسر ایران است. زنان توانگر ترکمن کمربندی زینتی به نام قوشاق (قوشق یا براق) می‌بستند و آن را با نقره، عقیق و فیروزه‌های ریز و درشت مرصع می‌کردند (معطوفی، 3/ 2343). در میناب، از گردن‌بندی ساده به نام مودی استفاده می‌کردند. مودی پارچه‌ای سیاه و باریک بود که مهره‌هایی ریز، فیروزه و نگینهایی سبز و قرمز داشت و کاملاً به گردن می‌چسبید؛ همچنین، حلقه‌ای بسیار ظریف و لوزی‌شکل به نام شستی در انگشت سبابه می‌کردند. جنس این حلقه نقره، و نگین آن فیروزه بود (سعیدی، فرهنگ ... ، 324، 325). 

شیوۀ نگهداری

در شایست ناشایست دربارۀ شست‌وشوی پیروزه آمده است که اگر در چیزی کار گذاشته شده باشد، نیازی به شست‌وشو ندارد؛ در غیر این صورت، فقط یک‌بار می‌توان آن را شست (ص 39-40). فیروزه را نباید به حمام برد؛ همچنین باید آن را از عطریات، به‌ویژه بوی مشک، حفظ کرد (بینش، 36). پیه، روغن و گوشت برای آن مفید است؛ به همین سبب در گذشته، انگشتر فیروزه را به قصابها می‌دادند تا در انگشت آنان باطراوت شود (ابوالقاسم، 74). 

ادبیات مکتوب و شفاهی

شاعران رنگ آبی و لاجوردی را به فیروزه تشبیه کرده‌اند (زاوش، 1-2/ 162) که معمولاً به آسمان اشاره دارد (برای نـمونه، نک‍‌‌‌ : انـوری، 63؛ سـلمان، 558؛ نظامی، 30). گاهی رنگ آب را هم شبیه فیروزه دانسته‌اند (دهخدا، 3/ 1646). 
فیروزه در ترانه‌های محلی نقاط مختلف ایران هم بازتاب دارد، ازجمله شیراز، میناب، لرستان و بیرجند (فقیری، 28؛ سعیدی، ترانه‌ها ... ، 36؛ عسکری‌عالم، 5/ 132؛ رضایی، 677؛ برای نمونه‌های بیشتـر، نک‍‌‌‌ : احمدپناهی، 374؛ همایونـی، 207، 211؛ اسدیان، 121؛ شریعت‌زاده، 274).

مآخذ

آلمانی، هانری رنه د.، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، تهران، 1335 ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس ‌الجواهر، به کوشش ایرج ‌افشار، تهران، 1345 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، ترانه ‌و ترانه‌سرایی در ایران، تهران، 1335 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ انوری، محمد، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1337 ش؛ بحر الفوائد، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1345 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الجماهیر فی الجواهر، به کوشش یوسف هادی، تهران، 1374 ش؛ بینش، تقی، «فیروزۀ نیشابور»، فرهنگ خراسان، مشهد، 1347 ش، شم‍‌ 9-10؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه ( ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال‌وحکم، تهران، 1352 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ زاوش، محمد، کانی‌شنـاسی در ایـران قدیم، تهران، 1375 ش؛ سعیدی، سهراب، ترانه‌های چوپان، قم، 1387 ش؛ همو، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سلمان ساوجی، جمال‌الدین، دیوان، به کوشش منصور مشفق، تهران، 1336 ش؛ شایست ناشایست، آوانویسی و ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1369 ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهـران، 1371 ش؛ صالحی، بهـرام، دنیـای جواهرات، تهران، 1384 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1387 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1387 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش ؛ فقیری، ابوالقاسم، ترانه‌های محلی، شیراز، 1342 ش؛ گاراژیان، عمران، «فیروزه و اپرنگ‌شهر»، بینالود، تهران، 1372 ش، شم‍ 3؛ مرادی، عیسى، ترانه‌ها، زبانزدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، 1387 ش؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1382 ش؛ منوچهردانایی، محسن، فرهنگ گوهرشناسی، به کوشش محمدعلی بیداخویدی، تهران، 1376 ش؛ نصیرالدین طوسی، تنسوخ‌نامۀ ایلخانی، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1363 ش؛ نظامی گنجوی، خمسه، به کوشش سامیه بصیرمژدهی و بهاءالدین خرمشاهی، تهران، 1383 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1380 ش؛ نیکوکار، عیسى، «نگاهی به شئون اجتماعی و فرهنگی فیروزه و فیروزه‌تراشی در خراسان»، مردم‌شناسی و فرهنگ عامۀ ایران، تهران، 1354 ش، شم‍ 2؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ همایونی، صادق، ترانه‌هایی از جنوب، تهران، انتشارات ادارۀ فرهنگ عامه. 

سارا حسامی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: