صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فولکلور /

فهرست مطالب

فولکلور


آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 6 تیر 1403 تاریخچه مقاله

فولْکْلور، اصطلاحی انگلیسی ترجمه‌شده به «فرهنگ مردم» و «فرهنگ عامه»، که دربارۀ معنا و کارکردهای آن میان پژوهشگران این حوزه اختلافی جدی وجود دارد. 
I. تعریف، مفاهیم و اصطلاحات
واژۀ فولکلور  ترکیبی است از دو واژۀ Folk به معنی «عامه» (در مقابل خاصه) و Lore به معنی دانستنیها. این واژه را نخستین‌بار در 1846 م/ 1262 ق، دانشمندی انگلیسی، ویلیام جان تامس (1803-1885 م/ 1218-1306 ق)، به جای اصطلاح دست‌وپاگیر «رسوم قدیمی عوامانه» وضع کرد. تامس مانند بسیاری دیگر از فضلای انگلیس آن دوران، دانشگاهی نبود، بلکه مانند پدرش کارمند دولت بود، اما به علم و تحقیق، مخصوصاً دربارۀ داستانها و رسوم قدیم علاقه داشت و چندین کتاب در این باب منتشر کرده بود (برای آگاهی از کتابهای تامس مانند قصه و افسانه‌های عامیانۀ آلمـان، فـرانسه و اسپانیـا، نک‍ : تـامس، «مجموعـه ... »، «منظومه‌ها ... آلمان»، «منظومه‌ها ... ملتها ... »، سراسر اثرها). ابداع واژۀ فولکلور در آثار تامس به یک‌باره صورت نگرفت، بلکه پیش از به کار بردنِ این ترکیب، تامس از اصطلاحات مختلفی برای بیان این مفهوم استفاده کرده بود که برخی از این اصطلاحات عبارت‌اند از: «داستانهای عجوزان»، «قصه‌های پای منقل»، «افسانه‌های ملی» و «دانستنیهای داستانی» (نک‍‌ : «منظومه‌ها ... آلمان»، سراسر اثر؛ نیز نک‍ : دُرسن، «تاریخ ... »، I/ 7)؛ بنابراین، باید احتمال داد که پیش از اختراع این ترکیب، تامس در باب اینکه چگونه می‌توان آن را بهتر بیان کرد، بسیار اندیشیده بوده است.
به‌هرحال اصطلاح «فولکلور» را تامس ابتدا در نامۀ نسبتاً مشروحی به‌کار برد که با امضای مستعارِ آمبروز مرتو به هفته‌نامۀ آثنایوم ــ مجلۀ معروفی در حوزۀ ادبیـات، علوم و هنر ــ ارسـال کرده بود. در این نامه، تامس اصطلاح فولکلور را 4 بار به کار برد و تأکید کرد که این واژه ساخته‌وپرداختۀ خود او ست و آن را بدین صورت تعریف کرد: «دانستنیهای مردم که شامل آداب‌ورسوم، معتقدات، خرافات، سروده‌های داستانی، امثال و دیگر دانشهای قدیم باشد» («فولکلور»، 862a-863a)؛ افزون‌بر این تامس ابراز امیدواری کرد که روزی فن فولکلور به‌صورت رشتـه‌ای علمی بـررسی، و دربـارۀ آن تحقیـق شـود (نک‍ : درسن، همان، I/ 82-83). نامۀ او در تاریخ 22 آگوستِ 1846 م/ 29 شعبان 1262 ق) در آثنایوم به چاپ رسید. 5 سال پس از اختراع این واژه از سوی تامس، نخستین کتابی که واژۀ فولکلور در عنوان آن به کار رفته بود ــ «لهجه و فولکلـور نورث‌هـامپتون شـایر» ــ منتشر شد (استرنبرگ، سراسر اثر). 
با اینکه مجلۀ آثنایوم اصطلاح فولکلور را برای نخستین‌بار به جهان علم و تحقیق معرفی کرد، اما شمار مقالات و بررسیهای مختص به فولکلور در آن نشریه بسیار اندک بود؛ پس تامس به فکر تأسیس نشریه‌ای افتاد که منحصراً به بررسی فولکلور بپردازد؛ بنابراین، خود او مجلۀ دیگری به نام «ملاحظات و پرسشها» تأسیس کرد که شمارۀ اول آن در 3 نوامبر 1849 م/ 17 ذیحجۀ 1265 ق منتشر شد. انتشار این مجله تاکنون بی‌وقفه ادامه داشته است. هدف تامس از انتشار این مجله آن بود که دانشمندانی که در حین مطالعۀ منابع ادبی یا تاریخی به مطالب فولکلوریک می‌رسند، جایی برای طرح اکتشافات یا سؤالات خود داشته باشند و اگر دیگران هم پاسخ یا آگاهیهای دیگری دربارۀ آن مطالب داشتند، وسیلۀ تبادل نظر در باب آنها فراهم باشد. سالها ست که نشریۀ «ملاحظات و پرسشها» نامه‌های فضلا و علاقه‌مندان به علم فولکلور را منتشر می‌کند و مجلدات این نشریه گنجینۀ گران‌بهایی از مجموعۀ دانستنیهای مربوط به فولکلور را شامل می‌شود که از راه مطالعۀ متون ادبی و تاریخی اقوام گوناگون، و نیز بررسی آداب‌ورسوم ایشان به دست آمده‌اند.
اشاعۀ عقاید داروین در همین دوران در اروپا جان تازه‌ای در کالبد تحقیقات انسان‌شناسی، و نیز رشتۀ نوپای فولکلور دمید؛ زیرا به پیروی از این آراء، متخصصان در پی کشف صور بدوی سنتها و تاریخ جوامع انسانی برآمدند و این کار را از طریق بررسی رسوم و آداب روستاییان و اقوام بدوی پی گرفتند. انجمن فولکلور انگلستان نیز در 1878 م/ 1295 ق، با کمک جمعی از دانشمندان در لندن تشکیل شد و شروع به انتشار مجله‌ای در باب فولکلور کرد (درسن، «فولکلور ... »، 1). نخستین نشریۀ این انجمن «مدارک فولکلور» نام داشت که 5 مجلد از آن در فاصلۀ سالهای 1878-1882 م/ 1295- 1299 ق منتشر گردید. از 1883 م/ 1300 ق نام این نشریه به «مجلۀ فولکلور» تغییر یافت؛ نشریۀ اخیر نیز 7 مجلد میان سالهای 1883- 1889 م/ 1300-1307 ق منتشر کرد. از 1890 م/ 1308 ق نام این مجله یک بار دیگر تغییر یافت و این بار با عنوان فولکلور به فعالیت خود ادامه داد که این فعالیت تاکنون ادامه دارد. 
کاربرد اصطلاح فولکلور از انگلستان به قارۀ اروپا گسترش یافت و زبانهای دیگر اروپایی هم این واژه را به همین صورت، یا با ترجمه‌ای بسیار نزدیک به مفهوم اصلی آن، به کار گرفتند؛ مثلاً فرانسویها، اسپانیولیها، ایتالیاییها و بسیاری دیگر از اروپاییان واژۀ فولکلور را با اختلاف بسیار اندکی پذیرفتند، درحالی‌که آلمانیها عین لغت را اخذ و با ترجمۀ اجزاء آن به آلمانی، واژۀ جدید volkskunde (دانستنیها یا فرهنگ مردم) را ابداع کردند؛ درنتیجه این واژه، که در ابتدا، تقریباً منحصر به دانستنیهایی بود که به‌طور شفاهی منتقل می‌شد، معنای عام‌تری یافت و همۀ دانشهای عامه، اعم از شفاهی و غیرشفاهی را دربرگرفت (همان، 2). 
باوجودی‌که واژۀ فولکلور در تحقیقات مربوط به این فن جا افتاده است و مانند واژه‌های بین‌المللی دیگر ازقبیل تلفن، تلویزیون، مترو و جز اینها در بیشتر زبانهای دنیا به کار می‌رود، تعریفی که تامس از این واژه به دست داد، محل اشکال است: اول اینکه به‌زعم تامس، فولکلور منحصر به «عوام» است و طبقۀ «خواص» فولکلور ندارند، درحالی‌که همۀ طبقات اجتماعی، از باسواد و بی‌سواد، و خواص و عوام اعتقادات و روایات مخصوص خودشان را دارند. دومین اشکال در تعریف او این است که تامس فولکلور را به زمان قدیم محدود می‌کند. به عبارت دیگر، طبق تعریف او، فولکلور دانش عامیانۀ دوران قدیم است، درحالی‌که حتى با فرض اینکه اصل دانش قدیمی باشد، باید قبول کرد که مواد آن در لحظۀ ابداع قدیمی نبوده‌اند. از این گذشته، چون فرهنگ دراصل پدیده‌ای پویا و زنده است، فولکلور هم به‌منزلۀ بخشی از فرهنگ تولید می‌شود؛ یعنی فولکلور چیزی نیست که منحصر به زمان خاصی باشد یا حتماً فقط در روزگاران گذشته به وجود آمده باشد؛ مثلاً در ایران، لطیفه‌های بسیاری دربارۀ ماشین پیکان و ژیان یا برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی داریم که مسلماً در قیاس با داستانهای سنتی دیگری که در عرض این روایات موجودند، قدیم‌تر نیستند؛ زیرا رادیو و تلویزیون در ایران سابقۀ تاریخی زیادی ندارد. به همین قیاس، شایعه‌ها، لطیفه‌ها، داستانها و دیگر اعتقاداتی که دربارۀ مظاهر زندگی مدرن در میان اقوام و فرهنگهای گوناگون به‌وجود آمده است و می‌آید، مبین این است که فولکلور بخشی از همۀ فرهنگهای پویا و زنده است و چنان‌که گفتیم، نمی‌توان مفهوم فولکلور را به روزگاران گذشته محدود کرد. 
چنان‌که گفته شد، بسیاری از روایات و سننی که مسلماً جزو فولکلور یک قوم‌اند و شاید با گذشت زمان سنت شده‌اند، در زمان پیدایش، قدیمی نبوده‌اند. به همین قیاس، ممکن است برخی روایات یا سننی که روزگاری بسیار شایع بوده‌اند، با گذشت زمان محبوبیت خود را از دست بدهند و به فاصله‌ای کمتر از یک نسل به فراموشی سپرده شوند. به‌عبارت‌دیگر، فرهنگِ زنده و پویا هم فولکلور تولید می‌کند و هم مواد فولکلوریکی را که دیگر به کار نمی‌آیند، کنار می‌گذارد و این مواد کم‌کم منسوخ می‌شوند و از یادها می‌روند؛ مثلاً بیشتر ایرانیانی که دوران قبل از انقلاب اسلامی را به خاطر دارند، با داستان معروف «عمله و مینی‌ژوپ» آشنا هستند؛ اما این داستان در میان جوانانی که بعد از انقلاب به دنیا آمده‌اند، رواج چندانی ندارد (برای آگاهی بیشتر، نک‍‌ : «فولکلور آمریکایی ... »، 285-286).
بنابراین کسانی که نگران ازبین‌رفتن «فرهنگ مردم»اند، بی‌سبب نگران‌اند؛ زیرا فرهنگ پدیده‌ای بی‌تغییر نیست که به حفاظت نیاز داشته باشد. آنچه از زبان و استعمال مردم بیفتد، چیزی است که فرهنگ زندۀ مردم آن را به دور انداخته است و کسی نمی‌تواند برای کل فرهنگ یک جامعه تکلیف معین کند. باتوجه‌به این نکته، جمع‌آوری و حفظ موادی که در فرهنگ زندۀ یک قوم دیگر کاربردی ندارد، چه از لابه‌لای متون، و چه از زبان کهن‌سالانی که هنوز روایتی از آن مواد را در سینه دارند، فقط ازاین‌رو لازم است که شاید این مواد روزی در تحقیقات تاریخی به کار آیند؛ مثلاً اشاراتی که به برخی از رسوم قدیمی یا داستانهای اززبان‌افتاده هنوز در متون ادبی ما هست، به‌جز از طریق جمع‌آوری و طبقه‌بندی فولکلور قدیم ایران مقدور نیست. اما باوجود آنچه گفته شد، جمع‌آوری و طبقه‌بندی این‌گونه مواد به‌طور مستقیم، به فن فولکلور مربوط نمی‌شود، بلکه جزئی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی یا حتى تاریخ ادبی است، نه فرهنگ زنده و پویای مردمِ یک جامعه به معنی خاص کلمه. 
پویایی و دائم‌التغییربودن فولکلور و نیز حیطۀ بسیار گستردۀ آن نه‌تنها ابداع تعریفی جامع و مانع از آن را بسیار دشوار کرده است؛ که حتى حدود اختیارات مربوط به مواد فولکلوریک نیز درست معلوم نیست؛ مثلاً چون فولکلور متعلق به مردم است، هنوز در میان متخصصان بر سرِ این مسئله بحث است که مواد فولکلوریک جمع‌آوری‌شده متعلق به چه کسی است. فولکلوریست بزرگ آمریکایی، آلن داندس، پس از صرف عمر علمی خود، هنوز تعریف فنی دقیقی از آن ندارد و این سؤال را مطرح می‌کند که: «[به‌راستی] صاحب مواد فولکلوریک کیست؟ آیا این مواد متعلق به همۀ مردم است، یا به کسی که آنها را گردآوری کرده است، یا به کشوری که این مواد در فرهنگ آن کشور موجودند؟ آیا ]می‌توان گفت[ که چون این مواد حاصل خلاقیت اجتماعی است، متعلق به همۀ مردم است و هرکسی که بخواهد می‌تواند از فولکلورِ جمع‌آوری‌شده برای هر منظوری، اعم از اهداف تجاری یا شخصی استفاده کند؟» («فولکلور... »، I/ 2). 
چنان‌که گفتیم، هنوز تعریف جامع و مانعی برای فولکلور در دست نیست؛ مثلاً ناشرانِ «فرهنگ استانداردِ فولکلور، اسطوره‌شناسی و داستان»، که نخستین‌بار در 1949 م/ 1328 ش منتشر شد، خود را ملزم دیدند که ذیل مدخل «فولکلور»، 21 تعریف مختلف برای آن ارائه دهند. هریک از تعریفها را یکی از متخصصان بزرگ این فن ابداع کرده بود و هیچ‌یک از اهل فن در باب تعریف دقیق این مفهوم با یکدیگر اتفاق‌نظر نداشتند («فانک ... »، I/ 398-407). هنوز هم پس از گذشت 60 سال از انتشار این فرهنگ، در تعریف فولکلور اتفاق‌نظر وجود ندارد و بحث و نقد در باب تعاریف گوناگون این فن ادامه دارد؛ چنان‌که سیمون برانر در تاریخچۀ مستندی از مطالعات فولکلور در آمریکا، تعاریف مختلف این مفهوم را ارائه می‌دهد و همه را نقد می‌کند (نک‍‌ : «فولکلور آمریکایی ... »، 101-111).
پژوهشگری آن را عبارت از «گفتمانی هنری میان اعضای دسته‌های کوچک» تعریف می‌کند (بن آموس، 13)، دیگری آن را «مواد فرهنگی که در میان اعضای گروههای گوناگون [آن فرهنگ] به روایات گوناگونی که ممکن است شفاهی یا غیرشفاهی باشند، به طرق سنتی یا از راه نمایشات و گفتمانهای سنتی در جریان است» می‌داند (برون‌وند، 15)؛ حتى برخی از نشریات علمی در حوزۀ این فن از سالهای پیش گهگاه مجبور می‌شوند که یکی از شماره‌های خود را به بحث و تبادل‌نظر در باب تعریف فولکلور اختصاص دهند و باوجود مقالات باارزشی که در این شماره‌ها چاپ شده است، دستیابی به تعریفی که مورد اتفاق اهل این فن باشد، هنـوز پیش نیامده است («مجله ... »، 185-264)؛ ازاین‌رو، دانشنامه‌های فولکلور هم یا تعاریف متعددی از آن به دست می‌دهند و یا با ذکر موجودبودن آراء مختلف دربارۀ این مفهوم، از آن می‌گذرند (برای نمونه، نک‍‌ : «فولکلور ... »، 331-337؛ سیمپسُن، npn.؛ کیمبرلی، 359-363). 
مسائل بسیاری سبب دشواری تعریف دقیق این مفهوم برای پژوهشگران شده است؛ مثلاً اگر فولکلور را منحصر به مطالب شفاهی بدانیم، دربارۀ اقوامی که اصلاً کتابت ندارند، مانند برخی از قبایل سرخ‌پوست آمریکای جنوبی، به اشکال برمی‌خوریم؛ زیرا همۀ دانستنیهای غیرفولکلوریک این اقوام، اعم از فنون شکار، پزشکی گیاهی، اعتقادات دینی، قوانین ازدواج، ارث و دیگر دانشهای فرهنگی ایشان به‌طور شفاهی و سینه‌به‌سینه منتقل می‌شود (داندس، «بررسی ... »، 1)؛ برای مثال، فن خانه‌ساختن یا تراشیدن تنۀ درخت برای قایق‌سازی، که به‌صورت سنتی در میان بومیان آمازون شایع است، از فنونی نیست که بتوان آنها را جزو مواد فولکلوریک دانست؛ به ‌عبارت‌ دیگر، چون این قبایل کتابت ندارند، همۀ علوم در میان آنها به‌طور شفاهی و سینه‌به‌سینه انتقال می‌یابد؛ بنابراین نمی‌توان کتابت را معیار مطلقی برای دانش فولکلور قلمداد کرد.
به همین قیاس، حتى کتبی‌بودن روایات هم دلیل بر فولکلوریک‌نبودن آنها نیست. مثلاً بسیـاری از لطیفه‌ها، داستانها، شایعات، و دیگر موادی که می‌تـوان آنهـا را جزو فولکلور جامعه دانست، این روزها یا از طریق زیراکس یا نشریات منتقل می‌شود (برای آگاهی از مطالب آلن داندس از فولکلور اداره‌های خصوصی و دولتی کـه از طریق زیراکس منتشر می‌شود، نک‍ : همو و پگتر، سراسر اثـر)؛ حتى کارمنـدان اداره‌ها، ساکنـان محله‌های مختلف شهرها، کارگران و کارمندان رشته‌های مختلف صنعتی، معدنی و دریایی نیز اعتقادات و دانستنیهای ویـژۀ خودشان را دارنـد (نک‍ : دنبای، 113-121؛ برانر، «فولکلور در ... »، 45-57 ؛ آبراهام، بوت‌رایت، کرسن، باست، سراسر اثرها).
یکی از انواع این‌گونه مواد فولکلوریک مطالب یا اشعاری است که بر درودیوار می‌نویسند و به گرافیتو مشهور است. قدیم‌ترین مجموعۀ چنین روایاتی مجموعه‌ای است گردآوردۀ ابوالفرج اصفهانی (284-362 ق/ 897-973 م) موسوم به ادب الغرباء (نک‍ : دبا، 6/ 135). حتى در قدیم نیز برخی از موادی که به‌حق باید آنها را جزئی از فولکلور طبقه‌ای اجتماعی محسوب کرد، از طریق کتابت منتقل می‌شده است. بسیار است اشعاری که زبـان گفتاری دارد و در انجامۀ برخی از نسخه‌های خطی دیده می‌شود. ازآنجاکه عده‌ای از کاتبان این ابیات را برحسب سنت موسوم در پایان نسخۀ کتابت‌شده می‌افزوده‌اند، این اشعار در میان طبقۀ نسخه‌برداران، جنبۀ سنتی و فولکلوریک دارد، مانند: تو ای خواننده گر خویت سرشتست / بگو رحمت بر آن کس کین نبشتست، و نیز: غریق رحمت رحمان کسی باد / که کاتب را به الحمدی کند یاد. این بیت اخیر در انجامۀ نسخۀ دیگری که نام کاتبش «طاهر» بوده بدین صورت درآمده است که: غریق رحمت ایزد کسی باد / که طاهر را بالحمدی کند یاد (برای آگاهی بیشتر دربارۀ انجامۀ نسخه‌ها، نک‍ : افشار، سراسر مقاله). 
همچنین اشعار و مطالب دیگری که بر دیوار بعضی از اماکن عمومی مانند مستراحها نوشته می‌شوند و معمولاً رکیک‌اند، با اینکه جزو فولکلور به حساب می‌آیند، شفاهی نیستند. این نوع اخیر دیوارنوشته‌ها را در علم فولکلور، لاترینالیا می‌نامند که می‌توان آن را به «مستراحیات» ترجمه کرد؛ اصطلاح لاترینالیا را نخستین‌بار داندس وضع کرد (موکریج، میلر، سراسر اثرها؛ باریک، داندس، «اینجا ... »، سراسر مقاله‌ها). 
درهرحال، امروزه فضای اینترنت، که محیطی کتبی و تصویری است، از این‌گونه مطالب فولکلور نوشتاری آکنده است و باوجود نحوۀ انتقال این مواد، یعنی کتابت، نمی‌توان آنها را جزئی از فولکلور جامعه به حساب نیاورد؛ بنابراین، انتقال شفاهی مواد هم به‌خودی‌خود شرط لازم و کافی برای تعریف فولکلور نیست. 

صفحه 1 از31

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: