آباده ای
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/272632/آباده-ای
جمعه 24 اسفند 1403
چاپ نشده
آبادهای / ʔâbâdeʔi/ ، از گویشهای استان فارس، که در شهرستان آباده رایج است.شهرستان آباده در عرض جغرافیایی °20 و ´30 شمالی و طول جغرافیایی °48 و ´53 شرقی نسبت به گرینویچ قرار گرفته، و ارتفاع آن از سطح دریا در حدود 020‘2 متر است (چکنگی، 161). براساس سرشماری مرکز آمار ایران، در سال 1390 ش، جمعیت این شهرستان 188‘98 تن بوده است («درگاه ... »، بش ). آباده (مرکز شهرستان)، ایزدخواست، بهمن، سورمق و صغاد از شهرها، و بیدک و خسروشیرین از دهستانهای این شهرستان به شمار میروند ( اطلس ... ، 70-71؛ جعفری، ذيل «آباده»؛ حسینی، 105- 109).
از تحقیقات صورتگرفته دربارۀ گویش آبادهای به این 4 اثر میتوان اشاره کرد: 1. قدمت آباده: واژههای اصیل آباده، اثر ایاز شهریاری (نک : مآخذ) که فرهنگی الفبایی است و بسیاری از واحدهای واژگانی و امثال رایج در گویش آبادهای در آن آمده، ذیل بیشتر مدخلها نیز اطلاعات لغوی، ریشهشناختی و مقایسهای درج شده است. 2. آباده، دروازۀ تمدن فارس، اثر زهرا حسینی که در بخشی از آن، فهرستی الفبایی از واژههای رایج در شهرستان آباده ارائه شده است (نک : ص 834 بب )؛ در بخشی دیگر از این کتاب نیز برخی از ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانۀ رایج در آباده، به ترتیب الفبایی آمده است (نک : ص 912 بب ). 3. مقالۀ «بررسی واجشناسی گویش آبادهای»، اثر مشترک عاطفه امیری و مریم زارعی ( ادبیات و زبانهای محلی ایرانزمین، یاسوج، 1393 ش، دورۀ 4، شم 1)». 4. کتاب فارسی آبادهای اثر محمد صاحبی، که شامل این 4 فصل است: در دو فصل آغازین، براساس نظریۀ واجشناسی زایشی ـ اشتقاقی، نظام واجی گویش آبادهای توصیف، و فرآیندهای واجی آن در مقایسه با فارسی معیار (تهرانی معاصر) بررسی، تحلیل و قاعدهنویسی شده است؛ در فصل سوم، ویژگیهای صرفی و نحوی گویش آبادهای شرح داده شده است؛ فصل چهارم نیز حاوی واژهنامهای دوسویه (فارسی معیار به آبادهای و آبادهای به فارسی معیار) است.
شمار و کیفیت واجها، ساخت واجی و عناصر زبرزنجیری گویش آبادهای همانند فارسی معیار است (امیری، 6-17). فرآیندهای پربسامد واجی در این گویش عبارتاند از:1. ارتقای واکۀ افتاده و پیشین/ a/ به واکۀ میانی و پیشین [e]، مانند âfet «آفت»، pelang «پلنگ»، tebar «تبر».2. ارتقای واکۀ افتاده و پسین / â/ به واکۀ میانی و پسین [o]، که معمولاً در هجاهای باز روی میدهد، مانند doyi «دايی»، abo «عبا»، garmo «گرما».3. همگونی واکههای افراشته یا میانی پسین با همخوانهای پیشین قبل یا بعد از خود (درمورد همخوانهای پیشین و پسین، نک : کرد زعفرانلو، 23)، مانند âjer «آجُر»، ride «روده»، sizan «سوزن».4. تضعیف، که بیشتر در گویش آبادهای، و به 3 گونه رخ میدهد: الف ـ تبدیل همخوانهای لبی غیرخیشومی / b/ ، / v/ و / f/ به غلت [w] و تبدیل واکۀ پیش از آن به [o] براثر همگونی، مانند benowš «بنفش»، sowz «سبز»، nowdun «ناودان». ب ـ سایشیشدگی همخوانهای انسدادی، مانند orif «اريب»، bovo «بابا». ج ـ واکرفتگی پایانی، مانند čârqet «چارقد»، reč «رج».5. تقویت، که بیشتر بهصورت تبدیل همخوانهای سایشی به انسدادی رخ میدهد، مانند perperuk «فرفره»، malaq «ملخ».6. حذف: حذف همخوان بيشتر در پایان واژه یا تکواژ رخ میدهد، مانند ši «شیب»، go «گفت»، čuxat «چوبخط»؛ حذف واکه در بیشتر موارد در هجاهای باز روی میدهد، مانند teble «طویله»، nateršide naxeršide «نتراشیده نخراشیده». هنگام افزودن پسوند جمع -â به واژههای مختوم به های بیان حرکت، واکۀ پایانی واژه در همۀ موارد حذف میشود، مانند madresâ «مدرسهها». انواع دیگر حذف نیز در این گویش به چشم میخورد، مانند esxâre «استخاره»، zel «زبل»، velât «ولایت».7. ابدال نیز در گویش آبادهای بسیار رایج است، مانند šalite «سلیطه»، geran «گِرِه»، nâgerun «نگران» (صاحبی، 13-34). دیگر فرایندهای واجی مانند هماهنگی واکهای، ناهمگونی واکۀ پیشین با همخوان پیشین، درج، قلب، کوتاه یا کشیده شدن واکهها نیز در این گویش با بسامدی کمتر مشاهده میشود، مثالهای این فرایندها بهترتیب عبارتاند از: bukub «بكوب»، geroftan «گرفتن»، ništ «نیش»، torbe «توبره»، tablu «تابلو»، âris «عروس» (همانجا).
گویش آبادهای از نظر صرفی و نحوی تفاوت چندانی با فارسی معیار ندارد (کلباسی، 32).ضمایر شخصی این گویش عبارتاند از: ma/ me «من»، to «تو»، u/ un «او»، mâ(n) «ما»، šomâ «شما»، unâ/ ušun «ایشان»؛ اگر بعد از mâ، واکه بیاید، برای جلوگیری از التقای واکهها، همخوان میانجی [n] میان واکهها درج میشود. ضمایر پیبستی عبارتاند از: مفرد، -(o)m (اولشخص)، -(o)d (دومشخص)، -(o)š (سومشخص)؛ جمع، -(o)mun (اولشخص)، -(o)dun (دومشخص)، -(o)šun (سومشخص). هنگام اتصال این ضمایر به واژههای مختوم به واکه، / o/ حذف میشود (همو، 35-36).
در گویش آبادهای، افزونبر حروف اضافۀ فارسی معیار، دو حرف اضافۀ xod «با، همراهِ» و gel(e) «دورِ، به» نیز به کار میرود (شهریاری، 1/ 121، 125، 2/ 368).شناسههای فعلی عبارتاند از: مفرد، -om/ -am (اولشخص)، -i/ -ey/ -ø (دومشخص)، -a/ -e/ -ø (سومشخص)؛ جمع، -im/ -eyn (اولشخص)، -ik/ -eyk (دومشخص)، -an (سومشخص). دومشخص مفرد فعل امر و سومشخص مفرد فعل زمان گذشته شناسه ندارند. واکۀ / i/ گاهی در شناسهها، بدل به [ey] میشود. در گویش آبادهای، برای فعل زمان آینده، ساخت ویژهای وجود ندارد و حال استمراری برای بیان آن به کار میرود (صاحبی، 36؛ امیری و زارعی، 24).در آبادهای، پسوند -uk که برابر پسوند ـَ ک در فارسی معیار است و معمولاً برای تصغیر و تحبیب به کار میرود، بسامد بالایی دارد (صاحبی، 37؛ قس: شهریاری، 1/ 31-32)، اما در برخی از واژهها از معنا تهی شده، و جنبۀ رسوبی یافته است، مانند koronjkoronjuk «غضروف»، penjeruk «نیشگون». پسوند صفتساز -ur نیز رواج زیادی دارد، مانند bâdur «متکبر»، xešmur «خشمگین»، gisur «بلندمو» (همانجا).
در فارسی معیار گاهی از اداتِ «که» برای تأکید یا بیان تضاد استفاده میشود؛ برای این منظور، پس از گروه اسمی که در آغاز جملهای ساده آمده، ادات «که» میآید و دنبالۀ جمله پس از آن قرار میگیرد (نک : لازار، 282-284). در گویش آبادهای، در این مورد از xo استفاده میشود (شهریاری، 1/ 124، 152، 2/ 262، 291؛ حسینی، 843)، مانند divunegi xo šâxodom nadâre «دیوانگی که شاخ و دم ندارد.» (شهریاری، 2/ 295).
somâxbâlun «آبکش»، orošt «آروغ»، delangow «آویزان»، bodolâ «احمق»، alom «ارزن»، kelenjuk «انگشت كوچك»، lit(uk) «برهنه»، orčine «پلکان»، zermun «پیری و ناتوانی»، sujulbujul «تجسس و تحقیق»، šâtitek «تنبل و مسخره»، dasčâxmâl «توانایی و تجربه»، boji «تولهسگ»، čirze «جوجه»، koče «چانه»، haš(t) šodan «حیران و درمانده شدن»، sâsi «<حیوان> اهلی»، čule «خارپشت»، owšo «خانه، حیاط»، dede «خواهر»، axove «دهاندره»، rešn «روش و عقیده»، čâču «رختخوابپیچ»، benj «زنبور، مگس»، sifâl «ساقۀ خشکیدۀ گندم یا جو»، gotorunuk «سرگینگردان»، ture «شغال»، egdey(yah) «صوتی که نشانۀ تعجب است»، seterme «ضخیم و خشن»، derdandun «طحال»، pirišne «عطسه»، saqalmočune «غذای بد و سفت»، bibizuk «غربال»، sabo «فردا»، rift «فریب»، baqqor «قورباغه»، tappeku «کتک»، koderu «گاله»، čuqur «گنجشگ»، gidi «گوساله»، derowšidan «لرزیدن»، laxšidan «لغزیدن»، deng «محکم»، alengâz/ alengâr «معطل»، nezere «نایژه»، malil «ولرم»، kuʔâr «هوای ابری»، bârzamin «هویج» (صاحبی، 41 بب ).
اطلس شهری استانی ایران، به کوشش سعید بختیاری، تهران، 1393 ش؛ امیری، عاطفه و مریم زارعی، «بررسی واجشناسی گویش آبادهای»، ادبیات و زبانهای محلی ایرانزمین، یاسوج، 1393 ش، دورۀ 4، شم 1؛ جعفری، عباس، گیتاشناسی ایران: دایرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379 ش؛ چکنگی، علیرضا، فرهنگنامۀ تطبیقی (نامهای قدیم و جدید مکانهای جغرافیایی ایران و نواحی مجاور)، مشهد، 1378 ش؛ حسینی، زهرا، آباده: دروازۀ تمدن فارس، به کوشش علیمحمد نعمتاللٰهی، اصفهان، 1392 ش؛ «درگاه ملی آمار»، آمار (مل )؛ شهریاری، ایاز، قدمت آباده: واژههای اصیل آباده، تهران، 1383 ش؛ صاحبی، محمد، فارسی آبادهای، تهران، 1399 ش؛ کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه، واجشناسی: رویکردهای قاعدهبنیاد، تهران، 1392 ش؛ کلباسی، ایران، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، تهران، 1389 ش؛ لازار، ژیلبر، دستورزبان فارسی معاصر، ترجمۀ مهستی بحرینی، تهران، 1384 ش؛ نیز:
Amar, www.amar.org.ir.محمد صاحبی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید