الماسیه، سردر و خیابان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 6 بهمن 1402
https://cgie.org.ir/fa/article/272454/الماسیه،-سردر-و-خیابان
دوشنبه 20 اسفند 1403
چاپ شده
3
الماسیه، سردر و خیابان \sar-dar va (o) xiyābān-e almāsiy(yy)e\، سردر / دروازهای واقع در مجموعۀ ارگ تهران، که رو به خیابان بابهمایون یا الماسیه گشوده میشد.
بر پایۀ «نقشۀ برزین» که در دورۀ محمد شاه قاجار ترسیم شده است، بخشی از محدودۀ ارگ تهران، «سرای همـایون» خوانـده میشـد (نک : اطلـس ... ، 31). سـرای همایون برحسب نام خیابانهای کنونی تهران، از شرق به خیابان امروزی ناصرخسرو، از شمال به خیابان صوراسرافیل، از غرب به خیابان داور و از جنوب به میدان ارگ و محل کنونی ساختمان بانک ملی محدود میگردید. در دورۀ ناصری بخشی از ضلع شمالی این محدوده، مجموعۀ «حرمخانه» نامیده میشد و رفت و آمد همگانی به آن ممنوع بود؛ امروزه در این محل، مجموعۀ وزارت امور اقتصادی و دارایی جای دارد.در دورۀ سلطنت ناصرالدین شاه، خیابان کنونی صوراسرافیل به نام خیابان «درباندرون» شهرت داشت (نک : همان، 78) که نام آن برگرفته از درِ ورودی محدودۀ حرمخانه بود. در حدود سال 1288 ق/ 1871 م، در محل این خیابان، دروازهای بنا شد که به مجموعۀ حرمخانه باز میشد. پس از تکمیل دروازه، ازآنجاکه سردر و طاقنمای جبهۀ شمالی آن دارای تزیینات آیینهکاری بود و به هنگام روز بر اثر تابش نور آفتاب میدرخشید، «درِ الماسیه» یا «سردرِ الماسیه» نام گرفت (ارسل، 237؛ لوتی، 270؛ نیز نک : بلاغی، < ط> 9). این سردر مشرف به خیابان بابهمایون بود که از جنوب میدان توپخانه تا خیابان درباندرون امتداد داشت. به نوشتۀ ارنست ارسل، جهانگرد بلژیکی (همانجا)، سردر الماسیه اطاق نسبتاً بزرگی به رنگ سرخ داشت. در دو طرف دروازه، طاقنماهایی جای داشت که در آنها مجسمههایی مفرغی از نگهبانانی که مشعل به دست داشتند، نصب کرده بودند. همچنین به سفارش ناصرالدین شاه، کتیبهای زرین از نام شاه به خط درشت که میرزا غلامرضا اصفهانی، خوشنویس برجستۀ آن دوره، نوشته بود، بر سردر الماسیه جای گرفته بود (معیری، 255). برخی از سفرنامهنویسان سردر الماسیه را زیباترین دروازۀ تهران وصف کردهاند (جکسن، 475).گفتنی است همزمان با ساخت سردر الماسیه در 1288 ق/ 1871 م، محمدرحیم خان علاءالدوله خیابان بابهمایون را بهعنوان یکی از معابر سلطنتی، تعریض و تسطیح و درختکاری کرد (اعتمادالسلطنه، تاریخ ... ، 3/ 1928، المآثـر ... ، 108؛ معیـری، همـانجا). پس از آن بود که نام خیابان بابهمایون به خیابان الماسیه یا خیابان الماس (برای تعبیر «خیابان الماس»، نک : اعتمادالسلطنه، روزنامه ... ، 213) تغییر یافت، گرچه همچنان از آن به بابهمایون نیز یاد میشد.
سردر الماسیه دروازهای برای آمد و شد عمومی نبود، بلکه بهطور رسمی، برای رفت و آمد شاه و درباریان استفاده میشد ( ایران، 1294 ق، شم 318، ص 4؛ فووریه، 116). بااینحال، شهرت این سردر منحصر به آمد و شد کالسکۀ سلطنتی نبود و دلایل دیگری آن را مشهور میکرد. نخست اینکه در بالای سردر، محلی پیشبینی شده بود که ناصرالدین شاه میتوانست از آنجا به تماشای مراسم رسمی در خیابان الماسیه بنشیند؛ دیگر آنکه تقریباً از دهۀ 1290 ق، مراسم رسمی آتشبازی در محل سردر الماسیه اجرا میشد. در دورۀ قاجار، در اعیاد مذهبی و ملی معمول بود که با آغاز شب عید، مراسم آتشبازی و چراغانی اجرا شود. این رسم تا چندی پس از مشروطیت هــم رونــق داشــت ( ایـران، 1292 ق، شم 274، ص 1؛ معیرالممالک، 60؛ اُبن، 167). تجهیزات و مواد لازم برای آتشبازی را نخست فرانسویان تولید میکردند؛ اما در دورۀ ناصری، مواد آتشبازی بیشتر در قورخانه، که در نزدیکی سردر الماسیه واقع بود، تولید میشد ( ایران، 1288 ق، شم 51، ص 2؛ عبـده، 1/ 44). بعـدهـا در دورۀ مظفری، برخی وسایل آتشبازی از چین و ژاپن خریداری، و هنگام جشنها در این محل از آنها استفاده میشد.نظر به جایگاه خاص این سردر در مراسم رسمی، شماری از نخستین تجهیزات جدید روشنایی که در تهران به کار رفته است، در سردر الماسیه نصب شده بود. از جملۀ این تجهیزات، نخستین لامپ روشنایی برقی است که در 1296 ق/ 1879 م، پس از سفر ناصرالدین شاه به اروپا، به سفارش او خریداری شد و مولد برق آن در قورخانه نصب گشت. گفتهاند یکی از معدود چراغبرقهایی که با این مولد کار میکردند، جلو سردر الماسیه روشن میشد ( ایران، 1296 ق، شم 295، ص 3؛ نیز نک : اعتمادالسلطنه، المآثر، 130). زمانیکه امکان استفادۀ محدود از شبکۀ گازکشی برای روشنایی خیابانها در دورۀ ناصری فراهم آمد، محل سردر الماسیه و خیابان الماسیه در شمار معدود خیابانهایی بودند که به چراغهای گـازسوز مجهز شدند ( ایران، 1298 ق، شم 469، ص 1؛ گزارشها ... ، 2/ 468- 469). چندی بعد، زمانیکه شبکۀ گازرسانی دچار نقص شد و از کار ایستاد، این محدوده همچنان شبها با چراغهای نفتسوز روشن نگاه داشته میشد؛ گرچه بهتصریح شاهدان و خاطرهنویسان، نور این چراغها امکان روشنایی برای معابر را تأمین نمیکردند (شهیدی، 173-174). در محدودۀ خیابان الماسیه چند بنا و عمارت شاخص نیز جای داشت که مدرسۀ نظام، قورخانه، مجمعالصنایع و مسجد مهدعلیا از این شمار بودند (ذکاء، 342).در سال 1310 ش، سردر الماسیه تخریب شد و به جای آن، دری نو ساختند. عینالسلطنه در خاطرات خود در همین سال نوشته است: سردر الماسیه که نمونهای زیبا از سبک ایرانی بود، بهکلی خراب شده، و جای آن را دری اتومبیلرو و سردری آجری، با آجر قزاقی، گرفته است. به گفتۀ او، یکی از دلایل تخریب سردر الماسیه، پاککردن کتیبۀ آبطلایی بود که نام ناصرالدین شاه قاجار بر آن نقش داشت. درِ چُدنی سردر الماسیه که گویا در قورخانۀ تهران ساخته شده بود، پس از تخریب سردر، به قیمت 000‘4 تومان به دلالان اجناس عتیقه فروخته شد (نک : سالور، 10/ 7699).
اُبن، اوژن، ایران امروز، 1906-1907 (ایران و بینالنهرین)، ترجمۀ علیاصغر سعیدی، تهران، 1362 ش؛ اُرسل، ارنست، سفرنامۀ قفقـاز و ایران، ترجمۀ علیاصغر سعیدی، تهران، 1382 ش؛ اطلس تهران قدیم؛ اعتمـادالسلطنه، محمدحسن، تـاریخ منتظم نـاصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1363 ش؛ همو، روزنامۀ خـاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ همو، المآثر و الآثار (چهل سال تاریخ ایران، ج 1)، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1363 ش؛ ایران، تهران، 1288-1320 ق؛ بلاغی، عبدالحجت، تاریخ تهران، «قسمت غربی و مضافات»، قم، 1350 ش؛ جکسن، ا. و. ویلیامز، سفرنامه، ترجمۀ منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، 1357 ش؛ ذکاء، یحیى، تاریخچۀ ساختمانهای ارگ سلطنتی تهران، تهران، 1349 ش؛ سالور، قهرمان میرزا (عینالسلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، 1374 ش؛ شهیدی مازندرانی، حسین، سرگذشت تهران، تهران، 1383 ش؛ عبده، جلال، چهل سال در صحنۀ قضایی، سیاسی، دیپلماسی ایران و جهان، به کوشش مجید تفرشی، تهران، 1368 ش؛ فووریه، ژان باتیست، سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1385 ش؛ گزارشهای نظمیه از محلات تهران، به کوشش انسیه شیخرضایی و شهلا آذری، تهران، 1377 ش؛ لوتی، پیر، به سوی اصفهان (سفرنامه)، ترجمۀ بدرالدین کتابی، تهران، اقبال؛ معیرالممالک، دوستعلی، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، 1362 ش؛ معیری، محمدعلی، «میرزا غلامرضا اصفهانی قلمسالار قلمرو خط»، کلک، تهران، 1375 ش، شم 80-83.
مسعود تاره
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید